(روزنامه مردمسالاري – 1394/11/06 – شماره 3961 – صفحه 16)
جلال خوش چهره : انزوای سعودیها مانند اسرائیلیها در رویکردهای تازه جامعه جهانی به منطقه، واقعی و در مسیر تحولاتی است که باید رخ دهد. سعودیها نمیتوانند بر روند آن تأثیر بگذارند
سعودیها هرگز نتوانستهاند نقش متغیر اصلی را نه تنها در خاورمیانه بلکه جهان اسلام ایفا کنند. اکنون نیز در اندازه یک عامل ایذایی عمل میکنند. رهبران این کشور در همه سالهایی که گمان میرفت در فرایند تحولات خاورمیانه و جهان اسلام نقش مؤثر ایفا کنند، سرانجام در اندازه تابعی عمل کردند که در سیاستهای راهبردی ایالات متحده تعریف شده است؛ همپیمانی با قیمت "نفت به ازای امنیت".
جنگهای اعراب و اسرائیل؛ ایران و عراق، انتفاضه فلسطین؛ جنگ سیوسه روزه لبنان؛ بحران بالکان، اشغال افغانستان و عراق؛ بهار عربی، قیام مدنی مردم بحرین و یمن و... نمونههایی است که در هیچیک از آنها سعودیها نتوانستهاند در فرجام رخدادها نقش سرنوشتساز داشته باشند. مدل کودتا در مصر و سرنگونی دولت منتخب "محمد المرسی" نیز مثالی است از اقدام ایذایی ریاض برای تأخیر در تحولات اجتنابناپذیری که بر سرنوشت هژمونی قدرت قبیلهای در عربستان سایه انداخته است.
رهبران جوان، کمتجربه و احساسی سعودی براین تصورند که با فاصله گرفتن از محافظهکاریهای سنت شده در دیپلماسی این کشور، میتوانند تحولات پیدرپی و زنجیرهای در منطقه را مدیریت کنند، اما در بهترین حالت قادر خواهند بود به هزینه ذخایر ارزی خود تنها به کنترل اوضاع تا آینده مبهم همت کنند. همین حالا هزینه ماجراجوییهای سعودیها این کشور را با کسری 50 میلیارد دلاری در پایان سال 2015روبرو کرده است. آنان حداقل از سال 2011 تاکنون برای فرار از تحولات اجتناب ناپذیر از ذخیره ارزی خود خرج کردهاند بیآنکه کمترین نتیجه دلخواه را در خدمت به سیاستهای راهبردی خود چه در روابط با واشنگتن و چه تغییرات منطقه کسب کنند.
مشکل سعودیها ناتوانی در هضم و قبول تغییرات غیر قابل برگشت در منطقه و درون کشور خود است. سعودیها از یکسو با بحران مشروعیت نظام سیاسی روبرویند؛ بحرانی که ارکان حاکمیت قبیلهای بیش از هفت هزار شاهزاده را بر همه منابع اقتصادی و سیاسی به چالش خوانده است. از سوی دیگر آرایش سیاسی منطقه را بسیار متفاوت از دهههای اخیر کرده است. معترضان عربستانی مانند مردم بحرین هرگز درپی قیام فرقهای نیستند. آنان در پی مطالبات مدنی خود از حاکمان این کشور هستند. مردم مناطق "احسا" و "قطیف" در شرق عربستان بیش و پیش از آنکه در هیئت شیعیان معترض جلوه کنند، خواستار توزیع برابر منافع میان همه شهروندان هستند. همانگونه که زنان عربستانی برای کسب بدیهیترین حقوق خود، به صف معترضان پیوستهاند. مشکل سعودیها غیر متعارف بودن رژیمی است که با دوران مدرن فاصله طولانی دارد. همانگونه که نظامهای سیاسی امارات و کویت و قطر چنین هستند. سعودیها باید برای تعارض میان نمادهای مدرن در مصرف و زندگی سیاسی _ اجتماعی عقب مانده از تجدد شهروندان خود، چاره اندیشی کنند. متهم کردن معترضان به فرقهگرایی و وابستگی به دولتهای بیگانه، تنها فرافکنی در خدمت به هدفی است که فرجام معلوم برای حاکمان سعودی ندارد.
سعودیها دراینحال دست بسته شاهد تغییر در آرایش سیاسی منطقهای هستند که تا پیش از این، آنان را در چارچوب سیاست راهبردی "نفت در ازای امنیت" مصون از تحولات کرده بود. درک این واقعیت که جایگاه بازیگران منطقهای تغییر کرده برای ریاض سخت است. این تغییر علیرغم خواست سعودیها و متحدان منطقهای آن از جمله اسرائیلیهاست.
ایران اکنون سرافرازانه به جامعه جهانی بازگشت کرده است. این کشور توانسته ظرفیتهای خود را نه تنها در کنترل بحرانهای منطقهای بلکه مدیریت آنها تا گشودن گرههای کور به نمایش گذارد. جالب اینکه تهران در صدر توجهات قدرتهایی است که تا پیش از این در شمار مخالفان جدی آنها قرار داشت. دعوت از ایران برای حل بحران در سوریه، یمن، عراق، افغانستان به دلیل درک معلوم جامعه جهانی از نقش تأثیرگذار این کشور در خدمت به گشودن گرههای کور منطقهای است.
انزوای سعودیها مانند اسرائیلیها در رویکردهای تازه جامعه جهانی به منطقه، واقعی و در مسیر تحولاتی است که باید رخ دهد. سعودیها نمیتوانند بر روند آن تأثیر بگذارند. اگر چنین بود، در اتفاقات پیشین منطقه و جهان اسلام میشد نمونهای از آن سراغ گرفت.
عقل حکم میکند سعودیها خود را با آنچه واقعی است، هماهنگ کنند. آنان باید بپذیرند همانگونه که در گذشته نقش متغیر تأثیرگذار برمنطقه و جهان اسلام را نداشتهاند در آینده نیز چنین خواهند بود. از اینرو واقعی است که هرآنچه مینمایند و میکنند، در اندازه ایذاگر و تلاش بیحاصلی است که بر شدت و سرعت تحولات درون این کشور و منطقه خواهد افزود.
http://mardomsalari.com/template1/News.aspx?NID=240395
ش.د9405463