اوایل این هفته، محمدبن سلمان، پسر پادشاه عربستان و وزیر دفاع این کشور، برای دیداری چند روزه راهی آمریکا شد. قرار است بن سلمان با باراک اوباما رئیس جمهور، اشتون کارتر وزیر دفاع و تنی چند از مسئولان دولت آمریکا دیدار کند. به گفته منابع رسانه ای عربستان، محمد بن سلمان در نیویورک با رؤسای شرکت ها و بنگاه های اقتصادی آمریکا دیدار خواهد کرد. همچنین منابع رسانهای عربستان گفتند که محمد بن سلمان در نیویورک با بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد نیز دیدار خواهد کرد.
یکی از مسائل مهمی که در جریان سفر بن سلمان به واشنگتن، خبری شده این که عربستان سعودی تامین 20 درصد هزینه تبلیغات انتخاباتی «هیلاری کلینتون» نامزد دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را تقبل کرده است. این خبر را خبرگزاری رسمی اردن (پترا) در گزارشی به نقل از بن سلمان فاش کرد. به گزارش ایرنا، روزنامه لبنانی السفیر به نقل از پایگاه «میدل ایست آی» نوشت: اگرچه این گزارش از پایگاه اینترنتی خبرگزاری رسمی اردن اندکی بعد از انتشار حذف شد اما «موسسه واشنگتن برای امور خلیج» این گزارش را بازنشر کرد.
در گزارش حذف شده پترا، به نقل از بن سلمان آمده است: سعودی 20 درصد هزینه تبلیغات کلینتون را تامین می کند، همان طور که در گذشته هزینه تبلیغات تعداد زیادی از نامزدهای کاخ سفید را تامین کرده است.
آیا افشای این خبر به معنای تأثیرگذاری جدی عربستان بر انتخابات سال 2016 آمریکاست؟ آیا این تأثیرگذاری به معنای تأثیر بر سیاست خارجی دولت آینده آمریکا در رابطه با عربستان است؟ یعنی به فرض پیروزی هیلاری کلینتون، آیا وی به جهت برخورداری از کمک های عربستان، به اولویت های ریاض توجه بیشتری خواهد کرد؟
در این باره می توان چند نکته گفت:
1- عربستان لابی نسبتا قدرتمندی در امریکا دارد. لابی عربی با برخورداری از دلارهای سعودی طی چند هفته اخیر توانست دو اقدام مهم به نفع آل سعود انجام دهد: اول جلوگیری از انتشار گزارش 11 سپتامبر که در آن نقش عربستان در این حادثه افشا شده بود، دوم تغییر رأی دبیر کل سازمان ملل و حذف عربستان از فهرست سیاه «جنایت های جنگی علیه کودکان»؛ هرچند اقدام دوم همراه با تهدید عربستان مبنی بر قطع کمک های مالی به سازمان ملل بود، اما کارشناسان معتقدند لابی وابسته به عربستان در سازمان ملل هم نقش مهمی در تغییر رأی دبیر کل داشته است.
با این حال قدرتمندترین لابی در آمریکا، لابی صهیونیست است که نقش بسیار تعیین کننده ای در انتخابات آمریکا و سیاست خارجی ایالات متحده دارد، اما نکته مهم این که در شرایط کنونی نوعی همپوشانی بین منافع عربستان و رژیم اسرائیل در سطح منطقه وجود دارد، بنابراین به نظر می رسد لابی عربی و یهودی انتظار نسبتا مشترکی از دولت آینده آمریکا درباره خاورمیانه داشته باشند. بدیهی است که این نقطه اشتراک سبب حمایت مشترک از کلینتون شده و به نفع هیلاری تمام می شود و او را نسبت به پیروزی در انتخابات امیدوار می کند، به ویژه این که کارشناسان مسائل آمریکا معتقدند لابی صهیونیستی در مجموع هیلاری کلینتون را بر دونالد ترامپ ترجیح می دهد. بنابراین می توان گفت دلارهای سعودی از زمینه اثرگذاری نسبتا مناسبی به نفع کلینتون برخوردار است.
2- فراهم بودن این زمینه اثرگذاری، سراسر به نفع عربستان نیست، چرا که این اثرگذاری با ایفای نقش لابی یهودی ترکیب شده است و بنابراین صهیونیست ها می توانند میوه دلارهای سعودی را به نفع خود بچینند. درست است که بین منافع عربستان و اسرائیل در منطقه نوعی اشتراک دیده می شود، اما تاریخ نشان داده که صهیونیست ها زود زیر همه چیز می زنند و سر عربستان بی کلاه می ماند. عربستان علاوه بر انتظاری که از دولت آینده آمریکا در زمینه مسائل خاورمیانه دارد، بلندپروازی های اقتصادی را نیز در سر دارد و اساسا یکی از اهداف سفر بن سلمان به آمریکا، در جهت چشم انداز اقتصادی 2030 عربستان است که این شاهزاده سعودی به دنبال اجرای آن است. بن سلمان، مجری این طرح، قصد دارد خود را معمار آینده اقتصاد عربستان جلوه دهد و به عبارتی پرونده بزرگی را پیش روی خود گشوده است، در حالی که یک جوان خام است و در جنگ یمن، بخش زیادی از ذخایر ارزی عربستان را هزینه کرد تا بمب های امریکایی را بر خانه های مخروبه یمنی ها بریزد و صنایع تسلیحاتی آمریکا را تقویت کند. در واقع او در جنگ یمن خدمت بزرگی به اقتصاد آمریکا کرد و مشخص نیست که برنامه های اقتصادیش برای عربستان، بیشتر به سود سرمایه داران آمریکا و لابی یهودی تمام شود یا به سود عربستان. از این رو می توان گفت اگر دلارهای سعودی در تعیین نوع دولت آینده آمریکا موثر باشد، کانون های متعدد قدرت و ثروت در آمریکا، از جمله لابی یهودی، نمی گذارند عربستان سود چندانی از این هزینه کردها ببرد و آنان خود را در این سود شریک می دانند.
3- بن سلمان امیدوار است با اعلام حمایت مالی از هیلاری کلینتون، در صورت پیروزی او در انتخابات، خود را در معرض توجه بیشتر آمریکا قرار دهد و از این طریق، سایر مهره های سعودی مورد نظر آمریکا را از دایره رقابت حذف کند، اما این کار به سادگی ممکن نیست. مهم ترین رقیب بن سلمان، محمد بن نایف است که مناصب سیاسی مهمی را در دربار سعودی داشته است. محمد بن نایف 56 ساله به داشتن نفوذ زیاد، و همچنین مشت آهنین در وزارت کشور مشهور است. شاهزاده نایف چند دهه سمت وزیر کشور را برعهده داشت و اکنون ولیعهد عربستان است و در مقابل، محمد بن سلمان او را رقیب جدی برای خود می داند تا جائی که در هفته های قبل اخباری مبنی بر تلاش خزنده ملک سلمان و فرزندش جهت حذف بن نایف منتشر شد. به گزارش خبرگزاری مهر، اخبار رسیده حاکی از آن بود که طی ۴ ماه اخیر، محمد بن سلمان و پدرش در حال زمینه سازی برای کودتای آشکار علیه بن نایف بوده اند؛ کودتایی که به نظر می رسد زمان اندکی تا تحقق نهایی آن باقی مانده است.
این در حالی است که محمد بن نایف از جمله مهره های مورد اعتماد آمریکا و دموکرات هاست. در جریان سفر دو ماه قبل ملک سلمان به آمریکا، بحث مهمی در این زمینه بین پادشاه عربستان و اوباما رد و بدل شد. به گزارش تسنیم، یک منبع عربی به پایگاه خبری العهد گفته بود: ملک سلمان بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در دیدار با اوباما، موضوع خلافت و جانشینی فرزندش محمد را به جای خود با رئیس جمهوری آمریکا مطرح کرد، اما پاسخی که از رئیس جمهوری آمریکا در این باره شنید آن بود که واشنگتن تصمیم گرفته است، شاهزاده محمد بن نایف پادشاه آتی عربستان سعودی بعد از ملک سلمان باشد. به گفته این منبع عربی، رئیس جمهوری آمریکا به میهمان سعودی خود اعلام کرد، این تصمیم واشنگتن برگشت ناپذیر است، چرا که به گفته رئیس جمهوری آمریکا شاهزاده محمد بن نایف در مبارزه با گروه های تندرو خبره است و سه دهه است که در راس قدرت وزارت کشور عربستان قرار دارد، و در مقابل شاهزاده محمد بن سلمان هیچ تجربه ای ندارد و در حاکمیت و قدرت نوپا است.
بنابراین این هدف بن سلمان از کمک به رقابت انتخاباتی هیلاری کلینتون هم با مانع بزرگی مواجه است، چرا که کلینتون همانند هم حزبی اش، اوباما، نمی تواند از یک شاهزاده جوان که خامی خود را در جنگ یمن به نمایش گذاشت، حمایت کند.
4- بن سلمان زمانی از کمک به اردوگاه انتخاباتی کلینتون پرده برداشته است که حمله تروریستی دو روز قبل به یک باشگاه شبانه در شهر اورلاندو ایایت فلوریدا که منجر به کشته شدن 49 نفر و زخمی شدن 53 نفر گردید، با انتقاد کلینتون از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس همراه بود. به گزارش ایرنا، سفر جانشین ولیعهد سعودی به آمریکا با این حمله همزمان شده است در حالی که «عمر متین» شهروند آمریکائی با اصالت افغانستانی و مجری این حمله در سال های 2011 و2012 به سعودی سفر کرده بود و رسانه ها وی را وابسته به گروه های تکفیری تروریستی مورد حمایت عربستان می دانند. در واکنش به این موضوع، هیلاری کلینتون روز دوشنبه در جمع هواداران و اعضای کمپین انتخاباتی خود در کلیولند اوهایو گفت: وقت آن رسیده است که سعودی ها، قطری ها، کویتی ها و دیگران، شهروندان خود را از تامین مالی سازمان های تروریستی و تندرو بازدارند.
این بدشانسی برای بن سلمان در حالی است که یکی از اهداف وی در سفر به آمریکا، در میان گذاشتن مشکلات عربستان در جنگ یمن و دیگر مسائل منطقه است. به عبارتی بن سلمان در نقش یک بازنده به آمریکا پناه برده است تا شاید با وعده کمک به اردوگاه انتخاباتی دموکرات ها، از کمک اوباما برای حل مسائل کشورش برخوردار شود.
5- از مجموع آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که کمک عربستان به اردوگاه انتخاباتی دموکرات ها که با رویکرد لابی صهیونیستی نیز همسو می شود، می تواند به سود هیلاری کلینتون تمام شود، اما آل سعود به راحتی نمی تواند از میوه های این کمک برخودار شود، چرا که منافع دولت امریکا و صهیونیست ها بر منافع آل سعود مقدم هستند و دیگر این که سعودی ها انتظارات متنوع از آمریکا و همچنین بلندپروازی هایی دارند، در حالی که اولا از توان مدیریتی و انسجام برای رسیدن به این اهداف برخوردار نیستند و ثانیا دولت آینده آمریکا نمی تواند روی شاهزاده خامی همچون بن سلمان حساب باز کند. هرچند به سبب اشتراک منافع صهیونیست ها با آل سعود در منطقه خاورمیانه، پیش بینی می شود چنانچه کلینتون تشکیل دولت دهد، منافع منطقه ای آل سعود بیشتر تأمین شود، اما ریاض اهدافی فراتر از این موضوع دارد و دیگر این که یک بازیگر است نه کارگردان.
6- خبر حمایت عربستان از کلینتون، یک پیام بسیار مهمی را هم در بر دارد و آن دوری احزاب اصلی آمریکا از جامعه این کشور است. دو حزب اصلی آمریکا، وابسته به سرمایه داران و لابی های ثروتمند بین المللی هستند و دولت در امریکا خود را وابسته به صاحبان این سرمایه ها می داند تا به علایق مردم. در واقع رأی نامزدهای انتخابات آمریکا را کمتر علایق طبقه متوسط و بسیار کمتر از آن علایق طبقات پائین و آسیب دیده در ایالات متحده شکل می دهد. وقتی می بینیم برنی سندرز با وجود داشتن حامیانی از متن جامعه آمریکا، از دور رقابت ها حذف می شود و در این حذف شدن مخالفت او با جامعه یک درصدی آمریکا و مخالفت لابی یهودی با او چه تأثیری دارد، به این موضوع بیشتر پی می بریم. سندرز نامزد حزب دموکرات، با سیاست های اقتصادی معطوف به طبقات متوسط و پائین جامعه آمریکا، توانست رقیب سختی برای هیلاری در رقابت های درون حزبی باشد. او ضد نتانیاهو و مخالف سرسخت سیاست های تروریستی عربستان است و یک ماه قبل در مواضع انتخاباتی اش تصریح کرد: «همانطور که همیشه گفتهام، درباره نقش عربستان طی سال های طولانی بسیار نگرانم. موضوع فقط مربوط به این نیست که بیشتر عاملان حملات 11 سپتامبر سعودی بودند، بلکه حمایت ها از داعش و گروههای تروریستی دیگر نیز مطرح است.» ساندرز خاطرنشان کرد: از نقش کلی عربستان و همچنین نقش خاندان حاکم در این کشور در حمایت از وهابیت که شاخهای افراطی است و تفکرات القاعده و داعش با آن مرتبط است، بسیار نگران هستم.
سندرز که مخالف سیاست های اقتصادی وال استریت است و خود را یک «سوسیال دموکرات» می داند، از زمانی که هیلاری کلینتون 18 ساله بود، با نژادپرستی و سیاست های اقتصادی جامعه یک درصدی آمریکا، مبارزه می کند، اما در عرصه قدرت آمریکا پذیرفته نشده است و اکنون کلینتون نامزد نهایی دموکرات ها محسوب می شود. اعلام کمک عربستان به کلینتون نشان می دهد که نه تنها روند تأثیرگذاری طبقه متوسط و پائین آمریکا در انتخابات این کشور هر روز کم رنگ تر می شود، بلکه نقش سرمایه های بین المللی و لابی های غیر آمریکایی بر نقش شهروندان آمریکایی در تعیین سرنوشت سیاسی آنان پیشی گرفته است./