تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۷  ، 
کد خبر : ۲۹۲۹۴۹
گفت وگو با دکتر صادق زیباکلام، تاریخ نگار انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی تحولات معاصر ایران را تکمیل کرد

مقدمه: انقلاب اسلامی ایران، تنها انقلابی در جهان است که کاملاً براساس تئوری‌ها و نظریه‌های متعارف انقلاب‌ها شکل نگرفت و تجربه پیشین در سراسر کره زمین نداشت. یکی از مورخان مشهور می‌گوید انقلاب‌ها ارادی نبوده و ساخته نمی‌شوند بلکه به‌وجود می‌آیند، اما در دنیا فقط یک انقلاب وجود دارد که آگاهانه ساخته شده و آن هم انقلاب ایران است که توسط مجموعه‌ای از عوامل فرهنگی و ریشه‌دار و تاریخی به وقوع پیوسته است. تاکنون کتابهایی با محوریت تاریخ و ماهیت انقلاب اسلامی توسط مورخان ایرانی و مورخان خارجی با رهیافت‌های مختلف اقتصادی- اجتماعی، فرهنگی، روانشناختی و رهیافت چند علتی (اقتصادی، فرهنگی، سیاسی) به قلم حامد الگار، آصف حسین، ژیل کپل، نیکی کدی، اسکاچپول، مایکل فیشر، جان فوران، یرواند آبراهامیان، عباس میلانی، رسول جعفریان و صادق زیبا کلام و.... نوشته و منتشر شده است. دکتر صادق زیبا‌کلام کتاب‌های «مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی» و «یادداشت‌های انقلاب» را نوشته و در جدید‌ترین کتاب خود به تحصن استادان دانشگاه‌ها و ماجرای آخرین روزهای رژیم شاه می‌پردازد. با این استاد تاریخ انقلاب به گفت‌وگو نشسته‌ایم که می‌خوانید.
پایگاه بصیرت / سایر محمدی

(روزنامه ايران ـ 1394/11/15 ـ شماره 6143 ـ صفحه 7)

* آقای زیباکلام کتاب‌هایی که درباره انقلاب اسلامی ایران نوشته شده و حرف‌هایی برای گفتن دارند و اصول تاریخ نویسی را رعایت کرده‌اند، چندان پرتعداد نیستند. شما برای فهم دقیق انقلاب ایران، چه کتابهایی را پیشنهاد میکنید؟

** من کتاب «مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی» خودم را هم به شما پیشنهاد می‌کنم. معمولاً هیچ بقالی نمی‌گوید ماست من ترش است. اما این کتاب را هرکس که مطالعه کرده به آن به عنوان یک کتاب ایدئولوژی زده و یک کتاب تبلیغی نگاه نکرده است. این کتاب برخی از پرسش‌هایی را که در مورد رژیم شاه وجود دارد و چگونگی نارضایتی مردم از رژیم شاه را سعی کرده پاسخ بدهد. یعنی سعی شده این مسأله را بررسی بکند که واقعاً مشکل چه بود که این همه نارضایتی گسترده به وجود آمد. در این کتاب می‌خوانیم که شاه چگونه جامعه ایران را می‌دید و اپوزیسیون رژیم چه کسانی و چه گروه‌هایی بودند و علت مخالفت شان با رژیم شاه چه بوده و بعد هم به این سؤال بسیار اساسی پاسخ می‌دهد که چرا 17 شهریور تکرار نشد؟ و یک بار اتفاق افتاد. اگر 17 شهریور تکرار می‌شد و رژیم بی‌رحمانه در مقابل مردم می‌ایستاد، انقلاب صورت نمی‌گرفت. کتاب سعی کرده، از منظر شاه به بحران جامعه ایران نگاه بکند و اینکه چرا شاه مأیوس شده بود از اینکه ایستادگی بکند و با مخالفانش بجنگد.

* بهترین‌کتاب‌های تاریخ انقلاب اسلامی را یا ایرانیان خارج از کشور نوشتند مثل میلانی و آبراهامیان یا خارجی‌ها مثل نیکی کدی، آصف حسین، ژیل کپل، حامد الگار، مایکل فیشر و... چرا؟

** دو- سه دلیل برای این مسأله وجود دارد. دلیل اول عقب ماندگی علوم انسانی در ایران است. علوم انسانی با‌وجود دسته‌گل‌ها و تاج‌گل‌هایی که به‌خودمان اهدا می‌کنیم، فوق‌العاده ضعیف و عقب‌مانده است. تاریخ انقلاب اسلامی که جای خود دارد. ما حتی در خصوص تحولات سیاسی و اجتماعی مهم تاریخ معاصر ایران، اگر بگردیم می‌بینیم، کارهایی که بتوانند قائم به ذات باشند و روی پای خود بایستند و کاری ارزشمند باشند و هم ردیف آثار ایرانیان مقیم خارج باشند، یا همسنگ آثار غربی‌هایی که در مورد تاریخ معاصر نوشتند و به فارسی ترجمه شده باشد، نداریم. دلیل دوم این است که نگاه ما به انقلاب اسلامی در طول این سی‌و شش- هفت سالی که از پیروزی انقلاب می‌گذرد بسیار ایدئولوژیک شده است و از چارچوب نگرش علوم سیاسی و تاریخ به در آمده است یعنی نگاه به انقلاب اسلامی نگاهی نیست که در علوم سیاسی یا در تاریخ نسبت به پدیده‌ها و تحولات مهمی که اتفاق افتاده، متداول باشد، فرض کنید ما بخواهیم راجع به انقلاب کبیر فرانسه تحقیق کنیم می‌آییم سلسله عواملی را که باعث بروز انقلاب شده بودند بررسی می‌کنیم. عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... اگر احیاناً فکر می‌کنیم عوامل بین‌المللی هم در آن دخیل بودند، همه را ارزیابی می‌کنیم. در مورد انقلاب اسلامی چون فرض بر این است که یک پدیده ایدئولوژیک است نمی‌آییم خیلی به واقعیت‌های ایران در دهه چهل و دهه پنجاه رجوع کنیم.

* آثاری که درباره انقلاب اسلامی ایران نوشته شده، دسته‌بندی‌های مختلفی دارند. آثاری که بر اهمیت عوامل اجتماعی- اقتصادی تأکید دارند در این‌گونه آثار نقش اقتصاد سیاسی یا ساختار اجتماعی و نهادها مورد تأکید بیشتری قرار می‌گیرند.آثاری که تحلیل روانشناختی دارند و نقش فرآیند‌های ذهنی و روانی، توضیح رفتار انقلابیون و رژیم شاه مورد توجه قرار می‌گیرند. آثاری که مربوط به رهیافت‌های فرهنگی و عوامل فرهنگی- ارزشی و رهبری انقلاب پای می‌فشارند.آثاری که رهیافت چند علتی دارند به عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی می‌پردازند. شما کدام یک از این رهیافت‌ها را مؤثرتر می‌دانید؟

** من معتقدم که بدون شناخت ایران معاصر نمی‌توان انقلاب اسلامی را تبیین، درک و تحلیل کرد. اگر کسی مسلط نباشد به تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر، نمی‌تواند انقلاب اسلامی ایران را به درستی تبیین و کالبد‌شکافی بکند و مجبور می‌شود که انقلاب اسلامی را ذوب بکند و بریزد در قالب‌های از پیش تعیین شده. مثلاً بگوید انقلاب اسلامی مولود تضاد‌های اقتصادی بود یا رژیم شاه دچار بحران اقتصادی شده بود که منتج به انقلاب شد. یا بگوید انقلاب اسلامی اعتراضی بود به فرهنگ مهاجم غرب که از سوی رژیم شاه سعی می‌شد به درون جامعه و به‌لایه‌های پنهان فرهنگ ایرانی نفوذ بکند. یا بگوید انقلاب اسلامی اعتراض بود به سیاست‌های اسلام ستیزانه‌ای که توسط هیأت حاکمه اعمال می‌شد و حالا رویکردهای دیگری که شما می‌توانید پیدا بکنید. به‌نظر من اینها همه رویکردهای ایدئولوژیک هستند. یعنی این جریانات نیامدند انقلاب اسلامی را مطالعه بکنند و بعد به یک جمع بندی برسند، که انقلاب اسلامی فرضاً یک تحول فرهنگی بوده یا سیاسی یا اقتصادی، اساس نگاه‌شان این است، یعنی قبل از اینکه کتاب شان را بنویسند و به سؤالاتی که مطرح کردید، برسند. پاسخ از قبل آماده داشتند. از اول هم معتقد بودند که انقلاب اسلامی یک تحول فرهنگی بوده و بعد آمدند کتاب خودشان را نوشتند تا نشان بدهند که درست می‌گویند و نظریه‌شان در مورد علل وقوع انقلاب ایران درست است.

هیچ‌کدام از این مؤلفان و مورخان خیلی به واقعیت‌های ایران معاصر کار ندارند و بنده به عنوان کسی که هم رساله دکترایم درباره انقلاب اسلامی ایران بوده و به صورت کتابی تحت عنوان «مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی» منتشر شده، هم سال‌هاست که انقلاب اسلامی را در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنم، معتقدم که انقلاب اسلامی ایران درست مانند قطعات پازلی است که تکمیل می‌کند تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر ایران را. وقتی انقلاب مشروطه را مورد بررسی قرار می‌دهیم وقتی ملی شدن نفت را کالبدشکافی می‌کنیم، وقتی سایر تحولات و رویدادهای اجتماعی ایران معاصر را تبیین می‌کنیم. آن وقت انقلاب اسلامی می‌شود یک قطعه بزرگ از آن پازلی که تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر را تکمیل می‌کند. مقصودم این است که بسیاری از عناصر که در انقلاب اسلامی وجود داشت، همان عناصری است که در نهضت مشروطه بود. یا بسیاری از آن عوامل در جنبش ملی شدن صنعت نفت ردش را می‌توان پیدا کرد.

* میشل فوکو در ریشه‌یابی انقلاب اسلامی ایران می‌گوید که این انقلاب نمی‌تواند با انگیزه مادی و اقتصادی صورت گرفته باشد. زیرا جهان شاهد شورش و قیام همه ملت ایران علیه قدرتی بود که مشکلات اقتصادی‌اش آن قدر بزرگ نبود که به فروپاشی بینجامد. این دیدگاه را شما چگونه تبیین می‌کنید؟

** اگر صحبت از اقتصاد بکنید، یک چیز را می‌توانید بگویید. برخلاف بسیاری کسان که با رویکرد مارکسیستی یا شبه مارکسیستی به انقلاب اسلامی نگاه می‌کنند و آن را مولود و محصول تضادهایی می‌دانند که رژیم شاه دچارش شده بود، یعنی بحران‌ها و تضادهای اقتصادی، مطالعات دیگری در همین راستا صورت گرفته که نشان می‌دهد اتفاقاً وضع مردم در آن سال‌ها و سال‌های منتهی به انقلاب خیلی هم بد نبود. یک رفاه نسبی بین مردم حاکم بود.

اسکاچپول حرف شما را می‌زند و می‌گوید انقلاب ارادی نیست. اما اگر در دنیا تنها یک انقلاب باشد که آگاهانه ساخته شده باشد آن انقلاب، انقلاب اسلامی ایران است. او معتقد است که انقلاب ایران توسط مجموعه‌ای از شکل‌های فرهنگی و سازمانی ریشه‌دار و تاریخی شیعه و با تأسی به زندگی و شهادت امام حسین(ع) و مراسم اسلامی و شبکه مساجد و روحانیت به گونه‌ای هشیارانه ساخته شد.

مقصودم از گفتن این حرف‌ها، این نیست که برنامه اقتصادی رژیم شاه خوب بود، نه. اقتصاد شاه یک اقتصاد دولتی و تک محصولی بود که نمی‌توانست دوام بیاورد. می‌خواهم بگویم در انقلاب ایران اقتصاد نقش اصلی نداشت. حرکت انقلاب را روشنفکران، فرهیختگان، تحصیلکرده‌ها انجام دادند، دانشجوها و استادان انجام دادند، روحانیون آگاه انجام دادند، بازاری‌ها و دیگران و دیگران... یعنی اقشار و لایه‌هایی از اجتماع موتور انقلاب را روشن کردند که اقتصاد، مشکل اصلی آنها نبود. زندانیان سیاسی در اوج خودش پنج هزار نفر بودند و...

* من پاسخ سؤال خود را نگرفتم، مورخان داخلی و خارجی که تاریخ انقلاب اسلامی ایران را نوشتند در چهار گروه دسته‌بندی می‌شوند، آثاری که با رهیافت‌های چندعلتی نوشته شدند، آثاری که رهیافت فرهنگی را عمده کرده‌اند، آثاری که با تحلیل روانشناختی نوشته شدند و آثاری که به اهمیت عوامل اجتماعی – اقتصادی تأکید داشتند.

** فرصت اندک این گفت‌وگو اجازه نمی‌دهد که روی تک تک این عوامل و رهیافت‌ها متمرکز شویم و به بحث و بررسی مبسوط بپردازیم. بنده معتقدم یک نارضایتی گسترده نسبت به رژیم شاه وجود داشت. همان نارضایتی که شما نمونه‌اش را در میدان التحریر مصر شاهد بودید. نارضایتی از همان جنس که در بهار عربی و در کشورهای عربی خودش را نشان داد. رژیم شاه یک رژیم استبدادی بود. رژیمی دیکتاتوری بود. انتخابات آزاد وجود نداشت، مطبوعات آزادی نداشتند. اینها را وقتی در کنار هم قرار بدهید، متوجه می‌شوید که چرا طبقه تحصیلکرده جلودار و پیشاهنگ تظاهرات در انقلاب بود. چرا پرچم انقلاب در دست اقشار تحصیلکرده جامعه بود؟ این اقشار بیشترین رنج را از خودکامگی رژیم می‌کشیدند و بیشترین صدمه‌ها را از دیکتاتوری رژیم پهلوی دیدند. نارضایتی از رژیم پهلوی را در اشکال مختلف می‌توانستید ببینید. مثلاً سال 1346 که غلامرضا تختی فوت می‌کند، می‌بینید چه تشییع جنازه باشکوهی برگزار می‌شود. چرا این تشییع جنازه اینگونه برگزار شد؟ می‌خواهم بگویم فضای باز سیاسی که اواخر سال 55 و اوایل سال 56 به وجود آمد اگر در سال 49 هم فضای باز سیاسی به وجود می‌آمد، باز هم رژیم شاه دچار بحران می‌شد. چون این رژیم بعد از کودتای 28 مرداد 32 مشروعیت سیاسی خودش را نزد فرهیختگان، روحانیون، بازاریان، دانشجویان و... از دست داد. رژیم برای خودش بود و مردم هم برای خودشان بودند. تبلیغات رژیم هیچ تأثیری در ذهنیت مردم ایجاد نمی‌کرد. مردم هم در هر فرصتی نارضایتی خودشان را به اشکال مختلف نشان می‌دادند.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6143/7/115488/0

ش.د9405569

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات