(ويژهنامه ايران ـ امتداد اميد ـ 1395/03/24 ـ صفحه 27)
** موضوع «مذاکره ملی» ماه رمضان سال گذشته و در مراسم افطاری رئیس جمهوری با دبیران و نمایندگان احزاب مطرح شد. دولت در آن ایام، وقت زیادی را صرف مذاکرات هستهای کرده بود و موفق هم بود. مذاکرات هستهای بسیار دشوار بود؛ زیرا هر کدام از طرفهای مذاکره، دیدگاه و مقاصد ویژهای داشتند، اما دولت در نهایت توانست از طریق گفتوگو و اتخاذ سیاستی درست، تا حدودی به اهداف تعیین شده برسد. این در حالی بود که علاوه بر موضوع هستهای، مشکلات زیادی در کشور وجود دارد که بخش زیادی از آن به اختلافات جناحهای داخلی بازمیگردد. اصلاحطلبان توانستند در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 برای حل معضلاتی که افراطیون به وجود آورده بودند، کنار اصولگرایانی قرار بگیرند که به اعتدال و اداره کشور از راه معقول، اعتقاد داشتند. وقتی از یک طرف چنین روحیهای در کشور وجود داشت و از طرف دیگر دولتی در رأس کار است که میتواند با مذاکره،یک معضل بزرگ بین المللی را حل کند، این به ذهن میآید که چرا در داخل کشور- که فاصله دیدگاهها بسیار کمتر است- مسائل را با گفتوگو حل نکرد؟ بر این اساس این جمعبندی مطرح شد که میتوان برای مصالح کشور، منافع مردم و حل مسائل کلانی که جامعه با آن درگیر است، گفتوگو کرد تا اختلاف سیاسی بین گروههای داخل کشور، کم و حل شود. بر پایه این مقدمات برای میهمانی رئیس جمهوری مطلبی تهیه کردم اما به دلیل تعدد سخنرانان، هر نفر تنها 5 دقیقه امکان صحبت داشت. در نتیجه برای طرح مقدمات و مؤخرات موضوع، فرصت نبود و فکر میکنم حرف شهید شد.
* سخنان شما اما با قهر برخی حاضران همراه شد.
** یکی دو نفر قهر کردند، اما به خاطر مذاکره پیشنهادی نبود؛ واکنش آنها به خاطر طرح نام حصرشدگان بود. صحبت من این نبود که مسأله حصر حل شود یا نه؛ بلکه در تشریح ابعاد مذاکره ملی گفتم مسائلی هست که اصلاحطلبان اصرار به حل آن دارند و به نظر میرسد طرفهای دیگر هم بر این موضوع توافق دارند که باید مسائل ملی را با گفتوگو حل و مرتفع کرد.
* مذاکره ملی پیشنهاد شخص شما بود یا حزب کارگزاران؟
** در حزب مصوبه ای نداشتیم، اما با برخی از دوستان حزبی صحبت شده بود. بعد از طرح پیشنهادم در دیدار با آقای روحانی، این موضوع در حزب هم مورد استقبال قرار گرفت و در مجلات و رسانهها هم در مورد آن بحث و بررسی شد.
* از دولت یا محافل مختلف هم بازخوردی داشتید؟
** من مذاکره ملی را به صورت یک پیشنهاد کاملاً کلی و شاید هم ناپخته مطرح کردم. شاید باید در مورد آن کار میشد. همان گونه که گفتم در جلسات حزب کارگزاران و حتی گردهمایی حزب روی آن بحث شد.اما فکر میکنم دولت به خاطر درگیر بودن با مذاکرات هستهای کمتر بدان پرداخت. مذاکرات هستهای وقت زیادی از دولت گرفت و تا این اواخر، تمام هم و غم دولت غیر از اداره کشور و مسائل جاری همین موضوع بود. فضایی که اجازه نمی داد مسائل دیگر مطرح شود. با این همه در «برجام» هم نوعی تفاهم ملی شکل گرفت. به گونه ای که جمعی از اصولگرایان و مخالفان دولت هم به یاری دولت آمدند و عملاً در موضوع «برجام» وحدت ملی صورت گرفت.
* بعد از «برجام»، آقای روحانی اعلام کردند باید به دنبال پیاده کردن مدل «برجام» در داخل کشور باشیم اما استقبال نشد؟
** برداشت من این بود که منظور ایشان مذاکرات با رقبا و برخی مخالفان در داخل است. برخی این گونه برداشت کردند که منظورشان مذاکره با قدرت های بزرگ خارجی بر سر دیگر مسائل کشور است ؛ من فکر نمی کنم منظور ایشان این باشد.
* در توضیحتان اشاره کردید که پیشنهادتان براساس مدل مذاکره دولت با کشورهای 1+5 بوده است. شاید جنس مذاکره یکی باشد؛ اما نه طرف های مذاکره و نه انگیزه ها یکسان نیست. مثلاً همین که شما این مسأله را مطرح میکنید و وارد یکی از مصداقهای مثالی آن میشوید، طرف مقابل حتی حاضر به شنیدن هم نیست چه برسد به مذاکره. به نظر میآید یکی از دشواری های مذاکره ملی این است که یک طرف مذاکره از اساس نیازی به مذاکره نمی بیند .در حالی که طرف های مذاکرات هستهای براساس اهدافی که داشتند نتیجه را در مذاکرات میدیدند؟
** این بخشی از دیپلماسی است که بتوان افراد را پای میز مذاکره کشاند. این جزو مقدمات مذاکره است که زمینههای آن باید با دقت و تدبیر از سوی دولت تمهید شود. طبعاً هر کسی ابزار ویژه خود را برای این کار دارد. ممکن است یکی براساس پیشنهاد صریح این موضوع را مطرح کند و دیگری با ابزار تبلیغاتی طرف مقابل را در فشار افکار عمومی قرار دهد، به هر رو اگر بنا به انجام این کار باشد، ابزار آن پیدا میشود.
* نمونهای را در این سال ها میان طیفهای سیاسی سراغ دارید؟
** به صورت خیلی جزئی در مقطعی به صورت تبادل نامه میان مرحوم آقای عسگراولادی و آقای محمد رضا خاتمی شکل گرفت. این شاید الگوی ناقص و نمونه ابتدایی موضوع بود، اما میتوانست در مورد مسائل دیگر تکامل پیدا کند. به نظر من تبلیغاتی کردن همین مسأله میتواند یکی از ابزارهای پای مذاکره نشاندن طرف مقابل باشد طرفی که به قول شما تمایل به مذاکره ندارد.شاید احزاب و گروههای سیاسی غیر از تبلیغات ابزار دیگری نداشته باشند، اما دولت با توجه به دراختیار داشتن قدرت اجرایی، ابزارهای زیادی دارد تا مخالفان را وادار کند پای میز مذاکره بیایند. من این برداشت را قبول ندارم که کسانی در کشور از اساس با هر مذاکره و تفاهمی مخالف هستند.شاید در آنها اشتیاق برای این مسأله هم وجود داشته باشد.
* در دو سه سال گذشته دولت و حتی در مجلس نهم طیفی که کم تعداد هم نبودند در زمینه موضوعات مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و... خود را حق و طرف مقابل را باطل دانستهاند. با این طیف چه مذاکرهای میشود کرد؟ جدل صورت میگیرد، اما از گفتوگو خبری نیست.
** اینطور نیست. در مذاکرات خارجی ، یک طرف شما را کشوری میداند که دنبال بمب اتم و اقدامات تروریستی هستید و یک طرف هم میگوید شما دنبال کودتا و حذف انقلاب و نابودی ما هستید.
* اما کشورهای خارجی پای میز مذاکره آمدند...
** طرف خارجی هم اگر پای میز مذاکره آمد، براساس مکانیزمهایی بود که طرفین را به این نتیجه رساند که باید مذاکره کنند. اینکه میگویید در داخل عده ای حاضر به مذاکره نیستند، به نوعی سوءتفاهم بازمیگردد. مقدار زیادی از این قضایا معلول سوءتفاهمها نسبت به یکدیگر است؛ یعنی وقتی ما با یک نفر مخالفت سیاسی داریم، تمام نقاط معمولی و شاید حتی نقاط قوت او را سیاه میبینیم. این دوستانی که زوایای جدی با ما دارند باید بدانند همه ما نسبت به مسائل ملی انقلاب، اسلام و عقاید بحثی نداریم. در برخی نقاط اختلاف داریم که باید بنشینیم و حل کنیم. شخصاً معتقدم بخش اعظم آنچه به عنوان اختلاف در گروههای سیاسی یا با دولت مطرح میشود، مسائل حاشیهای است و به ماهیت اصلی موضوع برنمیگردد. براین اساس فکر میکنم نفس مذاکره و صحبت برای به تفاهم رسیدن -حتی با مخالفترین افراد -مفید است. ممکن است نتوانیم اختلافاتمان را حل کنیم،اما در مورد یک سری از مسائل میتوانیم به تفاهم برسیم که همانها برای اداره کشور، اقتصاد مملکت و مسائل مردم بسیار مفید است. فرضاً در آن دوره ای که مخالفان دولت در مجلس اکثریت را داشتند، ممکن بود دولت نتواند بر سر موضوعات سیاسی یا بحثهای جنبی با برخی از این نمایندگان به تفاهم برسد، اما در مورد مسائل اقتصادی، رفع بیکاری و... تفاهماتی وجود داشت. من اعتقاد ندارم آنقدر با رقبایمان اختلافات ریشه ای داریم. در نهایت اگر پای میز مذاکره بنشینیم به نتایج خوبی میرسیم.
* پس منظور شما از مذاکره در گام نخست مذاکره نهادهای تصمیم گیر و تأثیرگذار است؟
** ببینید، مذاکره میتواند یک مسأله عمومی تلقی شود؛ الان بحثها و اختلافات سیاسی ماخوشبختانه یا متأسفانه بسیار گسترده تر از سطح نهادها و گروه ها با هم است.چون یکی از سیاسی ترین کشورها هستیم و ملت ما یک ملت سیاسی است. در بسیاری از کشورها مردم در انتخابات شرکت میکنند، اما اینقدر سیاسی نیستند. اما در ایران در سطوح مختلف مردم ، مباحث سیاسی در جریان است. مباحث سیاسی به داخل خانواده، مدارس و دانشگاه هم کشیده میشود و همین اختلاف را تشدید میکند. اگر دولت یا گروههای سیاسی نهضت مذاکره را ایجاد کنند، میتواند محدود به افراد در رأس یک حزب و نهاد و مجموعه نباشد. همه وظیفه داریم مذاکره کنیم.گاهی احساس میشود همه افرادی عصبی هستیم؛در خیابان یک نفر با ماشین جلوی دیگری میآید و طرف با قفل فرمان به جان وی میافتد. در حالی که موضوع با یک عذرخواهی قابل حل است.
خیلی از مسائل در جامعه ما وجود دارد که مردم را عصبانی نشان میدهد. شاید در مقطعی در انقلاب و جنگ تحمیلی این روحیه تهاجمی لازم و عکس العمل به فشارهای آن دوران بود، اما دلیلی وجود ندارد که ما در شرایط سازندگی کشور و اوضاع معمولی اینقدر عصبی باشیم. عکس العمل این رفتار آن شده که در تلویزیون ساعتها برنامه ساخته شود که جماعتی را بنشانند، بخندانند؛ برای اینکه بگوییم مردم نیاز به خنده دارند. ملت میتوانند شاد باشند. دلیلی ندارد مدام به خودمان ویا به دیگران فحش دهیم و لعن و نفرین کنیم و به این و آن «مرگ بر» بگوییم. جامعه میتواند از حالت پرتنش به یک حالت معقول و آرام تبدیل شود. دولت میتواند مذاکره ملی را در گروههای سیاسی مخالف پیاده کند، اما آنچه مهم است، گسترش و اشاعه آن است. ممکن است میان آقای رضا خاتمی و عسگراولادی رفاقت هم باشد؛ با هم مذاکره کنند، اما این به تنهایی فایده ندارد. بلکه باید الگویی شود تا همه آنهایی که در مؤتلفه هستند، مشارکتیها را دشمن اسلام و مسلمین و انقلاب ندانند؛ مشارکتیها هم مؤتلفه را دگم و مرتجع تلقی نکنند. همه مسلمان هستیم ؛ باید مسائل کشور را با وجود اختلافات سیاسی حل کنیم.
منظور من از مذاکره ملی این است که این موضوع روحیهای شود تا رویکردی که دولت در مورد طرفهای خارجی پیاده کرد، در مورد تمام رقبا و مخالفان ، حتی در مسائل اجتماعی، خانوادگی و محلی پیاده شود. اکنون درصد زیادی از رشد آمار طلاق ناشی از این است که ما حاضر نیستیم در سطح خانوادگی هم با هم مذاکره معقولی داشته باشیم. در حالی که در جامعه قرآنی این یک دستور است و در عین حال تجربه بین المللی هم هست. در سطح دنیا شاهدیم یک زن و شوهر وقتی به این نتیجه برسند که از هم جدا شوند، جدا میشوند اما با هم دشمن نمیشوند.
* یعنی دولت باید شروع کننده باشد؟
** من نمی گویم دولت باید اول شروع کند. دولت میتواند با امکانات زیادی که در اختیار دارد این را در جامعه مطرح کند؛همانطور که مذاکره بین المللی را مطرح کرد ،در این مورد هم میتواند پیشگام شود. احزاب و شخصیتها هم میتوانند آغاز کننده باشند، اما دولت نقش مهمی دارد.
* شما در کارگزاران این کار را شروع کردید؟
** کارگزاران این بحث را تبلیغ و دنبال کرده است. ما به دفاتر استان ها هم اعلام کردیم که با دوستان و گروههای سیاسی مذاکره کنید. آنچه در انتخابات سال ۱۳۹۴ اتفاق افتاد، شروعی برای تفاهم در داخل گروههای سیاسی و اعتدالگرا بود که نشان میداد میتوان در مورد مسائل سیاسی به اتفاق نظر رسید. این در حالی بود که در انتخابات گذشته مجلس، فضای اختلاف نظرها به گونهای بود که رئیس دولت اصلاحات مجبور شد در دماوند رأی دهد و ترجیح داد چندان درگیر این بحثها نشود. خیلیها در آن انتخابات معتقد به عدم شرکت بودند و خیلی گروهها از جمله ما اعتقاد به رأی دادن داشتیم.اما جو عمومی جامعه تابع مسائل احساسی شد. در این انتخابات مجموعه گروه های اصلاحطلب توانستند در یک تفاهم سراسری به این نتیجه برسند که به رغم رد صلاحیت چهرهها، در انتخابات شرکت کنند که نتیجه مثبتی هم داشت. این یک مذاکره ملی در سطح گروههای اصلاحطلب بود که میتواند به گروههای رقیب و غیراصلاحطلب گسترش یابد و تنها محدود به این موضوع نباشد. الان فضای گفتوگو در سطوح مختلف زیادتر هست؛ به عنوان نمونه رئیس دولت اصلاحات و ناطق نوری رقیب هم بودند، اما الان با هم گفت وگومیکنند یا خیلیهای دیگر. در سطح استان ها هم جرقههایی زده شده که نشان میدهد گروههای سیاسی رقیب میتوانند با هم صحبت کنند. این نیازمند گسترش ، تبلیغ و ترویج است و میتواند یک تفاهم ملی را در زمینه کلان کشور فراهم کند.
* در ابتدای مصاحبه اشاره داشتید که بحث، شهید شد ؛ به نظر شما چرا در یک سال گذشته این پیشنهاد به تعبیری جا نیفتاد؟
** گرفتاریهای دولت زیاد بود. غیر از مشکلات داخلی در مسأله ای مثل گفتوگوی هستهای که تا چند ماه پیش تمام وقت دولت را گرفته بود و مخالفت های شدیدی هم که داشت ، درگیر بودند. موضوع مذاکره ملی باید جا میافتاد. شاید در یک فضای آرام تر زمینه اینکه با مخالفان گفتوگو شود ، بیشتر باشد. بحث انتخابات سال گذشته هم بسیار مهم و تأثیر گذار بود. سال انتخابات، سال رقابت است که اغلب با نفی دیگران برای جلب آرا همراه میشود وطرفین رقابت تبلیغات شدیدی علیه هم مطرح میکنند. در چنین فضایی انتظار شکل گیری مذاکره ملی، معقول نیست. امسال هم باز سال انتخابات است، اما باید کمی از مباحث انتخاباتی فاصله بگیریم تا زمینه آن فراهم شود.
* پیشینه فرهنگی و سیاسی ما حداقل در دوران معاصر چه میگوید؟
** قبل از انقلاب فضای بسته ای حاکم بود. هیچ کدام از مخالفان دولت این شرایط را نداشتند که با شاه مذاکره انتقادی کنند. هر انتقادی که به حکومت بر میگشت، توهین تلقی و محکوم میشد. درآن دوران اگر چه تلاش می شد آزادی در بحث ها به نمایش گذاشته شود، اما در عمل اینگونه نبود گرچه از سال 1332 به بعد به خاطر نهضت مرحوم مصدق جامعه سیاسی شد ولی از سال 1332 تا 1357 یک دوران اختناق بود. در دوره پس از آن امام تأکید داشتند مردم در نهضت حضور داشته باشند و معتقد نبودند گروه محدودی در مسائل سیاسی وارد شوند؛ از این رو نهضت عمومی سیاسی شدن جامعه مدنظر بود.این کار توسط نهضت روحانیت شکل گرفت و انقلاب هم آن را تشدید کرد. نهضت روحانیت و حرکت امام جمع زیادی از مردم را وارد سیاست کرده است. بعد از انقلاب و پیرو شعار «آزادی» گروههای سیاسی،افراد، رسانهها و...شروع به حرف زدن کردند ؛در دوره اصلاحات هم اگر چه اجرای بسیاری از اهداف با موانعی مواجه شد، اما یکی از موفقیتهایش این بود که بحث های سیاسی و آزادی مطبوعات و آزادی بیان و... به عنوان انگیزه ای عمومی و به عنوان یک مسأله در کنار نیازهای اقتصادی جامعه در سطح عموم مطرح و یک خواسته عمومی شد.
* یک سال دیگر عمر دولت آقای روحانی تمام میشود؛ پرسش اینجاست که حتی اگر دولت آقای روحانی بر سر کار نباشد، فضای گفتوگو و تفاهمی که شما از آن یاد میکنید، دوام خواهد داشت؟
** به نظرم اتفاقی که در دولت آقای روحانی افتاد، هم به لحاظ آثار و برکاتی که برای کشور داشت و هم از نظر اینکه ایران را به عنوان یک کشور جدی در گفتوگو مطرح کرد، در هیچ شرایطی نادیده گرفته نخواهد شد.حل موضوع هستهای با گفتوگو، میتواند برای بسیاری از اختلافات بین المللی میان کشورهای مختلف الگو باشد. قطعاً ملتها به این نتیجه خواهند رسید که اگر درست مذاکره کنند و بتوانند حق خود را پشت میز مذاکره بگیرند، جلوی بسیاری از خطرها و ضایعات گرفته میشود. در داخل کشور هم فکر نمی کنم کسی مخالف باشد. کسی اصل مذاکره را نفی نمی کند.الان همانهایی که در دوران خود اهل مذاکره نبودند ، صحبت میکنند که می شد در این مذاکرات امتیازات بیشتری گرفت.
* یعنی هر کس که بعد از روحانی بر سر کار بیاید، به قواعد گفتوگو تن خواهد داد؟
** من تصورم این نیست که ریاست جمهوری آقای روحانی یک دوره ای میشود. دوران معمولی ریاست جمهوری شان هشت ساله خواهد بود.
* ما فرض میگیریم که هشت ساله نخواهد بود. آیا کشورهای بین المللی ایران را بعنوان یک کشور اهل گفتوگو پذیرفته اند؟
** نرمهایی در کشور وجود دارد که هم به لحاظ موضوع و هم آثار در داخل و خارج قابل انکار و مخالفت نیست. بحث گفتوگو و مذاکرات بین المللی با توجه به آثار آن همچنین لحن و روش گفتوگو ، امروز یک خواسته عمومی است.غرب ممکن است به کسی که در رأس قوه مجریه ادبیات ضدمذاکره داشته باشد، موضع بگیرد، اما نمی تواند در مورد سیستم و مدیریت ایران چنین رویکردی داشته باشند. خواست عمومی جامعه هم به افراد اجازه نمی دهد چنین گرایشی را داشته باشند.
* نتیجه انتخابات تهران نشان داد ائتلافی شکل گرفته ؛مردم با هم گفتوگو کردند و به یک تصمیم رسیدند و الگوی رأی دادنشان را تغییر دادند. در تهران این را میپذیریم، اما انتخابات بعدی انتخابات ریاست جمهوری است؛ اگر یک نفر دیگر با شعارهای پوپولیستی و بویژه اقتصاد معیشتی جذاب وارد گود رقابت شود، نتیجه رقابت را چگونه پیش بینی میکنید؟
** اگر آن فرد بیاید بگوید من به جای گفتوگو، میخواهم بروم با دنیا بجنگم ؛ خشونت به خرج بدهم؛ فحش و بدوبیراه بدهم؛ مطمئن هستم که مردم به او اقبالی ندارند. چون میدانند چنین شرایطی نمی تواند برای آنهااقتصاد خوب به ارمغان بیاورد. درک عمومی جامعه خام نیست که فردی بگوید میخواهم با دنیا بجنگم ، تحریم هم بشویم و اقتصاد را خوب کنم و رأی بیاورد. جامعه به کسی که بگوید میخواهم تحریمها را برگردانم؛ گفتوگو با دنیا را به هم بزنم و برجام را هم نابود کنم ، گرایش ندارد. اگر یک نفر بیاید بگوید میخواهم اقتصاد را درست کنم باید توضیح دهد از چه راهی میخواهد اقتصاد را درست کند؟ یا باید تجربهای در این زمینه داشته باشد؛ یا طرحی ارائه کند. اتفاقاً اگر در دوره آینده کسی بیاید طرحی برای سامان دادن اقتصاد داشته باشد، خوب است؛ اما با برنامه عملی. نه اینکه بگوید میخواهم این میزان پول به مردم بدهم. خیلی حرفها مبهم است یا امکانپذیر نیست. اینکه حرف غیرمعقول بزنیم راه به جایی ندارد. در سطح افکار عمومی80 درصدجامعه، حتی کسانی که که ممکن است در انتخابات شرکت هم نکنند، این تفکر را دارند که بهبود شرایط کشور با تحریم، جنگ با دنیا ، قهر و زد وخورد حاصل نمی شود.
ممکن است فردی بخشی از گفتوگو را قابل نقد دانسته و روشی بهتر داشته باشد؛در آن جا باید گفت :«گر تو بهتر می زنی،بستان بزن». اگر کسی هست که بهتر از آقای ظریف و آقای روحانی اهل گفتوگوست، بیاید. آقای جلیلی الان میگوید باید در گفتوگوها به شکل دیگری صحبت میکردیم؛ بسیار خب ،پس اصل گفتوگو را قبول دارید.در سطح بین المللی همه متوجه شدند در ایران کسانی هستند که منطقی صحبت میکنند و 17 ساعت جلسه گفتوگو را ادامه میدهند تا آخر با دست پر بیرون بیایند؛ این دولت توان دیپلماسی ایران را اثبات کرد. حال اگر در مقطعی دیگر، فردی دیگر بیاید و اقدام دیگری کند،عملکرد درست این دولت کمرنگ نمی شود. در یک دورهای از کشور مذاکرات سخت و پیچیدهای بین یک دولت و شش قدرت بین المللی با آن همه رسانه، زوم تبلیغاتی و دشمنی کشورهای عربی و اسرائیل صورت گرفته ؛ این تابلویی است که هیچ وقت به فراموشی سپرده نمی شود.
* نسبت دولتها و مذاکره ملی را چگونه ارزیابی میکنید؟
** قطعاً هر دولتی که بخواهد کشورش را مناسب اداره و خوب حکمرانی کند، نیازمند این است که یک تفاهم ملی در کشور داشته باشد؛ حتی اگر اکثریت را با خود به همراه داشته باشد.الان نظریه غالب این است که اکثریت میآید و اقلیت هم باید تابع باشد و حکمرانی با اکثریت است. اما برخی نظریات جدید حتی در اداره شهرها بر این استوار است که هیچ طرحی در شهر را نباید از طریق اکثریت و اقلیت به تصویب رساند و اجرا کرد. باید تمام مخالفان را دعوت و در مذاکره آنها را قانع کرد که این طرح برای شهر مفید است. مطابق این تجربه کسی که بتواند مخالفان خود را همراه کند، حتی به لحاظ زمانی موفق تر از کسانی خواهند بود که به شیوه اقتدارگرایانه حتی بااکثریت دموکراتیک کار میکنند. امروز نظریاتی وجود دارد که میگوید ما نباید تنها متکی به دموکراسی اکثریتی باشیم. بنابراین فکر میکنم اگر دولتی رأی اکثریت قاطع را هم داشته باشد، اگر بتواند با مخالفان و رقبای خود گفتوگو کند و به حل معضلات ملی از طریق همفکری روی بیاورد، موفق تر خواهد بود. در مورد برجام بسیار زحمت کشیده شد، اما اگر زمینههای سیاسی گفتوگو در داخل کشور وجود داشت و دولت سازوکاری برای مذاکره با مخالفان میاندیشید، موانع برجام هم کمتر بود.
http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6237/27/135842/1
ش.د9500970