تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۴  ، 
کد خبر : ۲۹۳۸۲۱

«برگزيت» و بريتانيايي که ديگر کبير نيست (بخش اول)

(روزنامه اطلاعات ـ 1395/04/15 ـ شماره 26480 ـ صفحه 12)

همه‌پرسی درباره آینده عضویت در اتحادیه اروپا یک زخم کهنه را در بریتانیا یا "پادشاهی متحده" باز کرده است. گسلی که باعث شکاف در بدنه سیاست و ساختارهای سنتی بریتانیا شده است. حالا مشخص نیست آیا این "پادشاهی" همچنان می‌تواند خود را "متحد" بنامد یا نه. مارک ایستون سردبیر امورداخلی بی‌بی‌سی نوشت،همه‌پرسی ظاهرا درباره عضویت در اتحادیه اروپا بود. اما رای‌دهندگان آن را به این سوال تبدیل کردند: می‌خواهید بریتانیا چگونه کشوری باشد؟ انگار خیابان را دو قسمت کرده باشند. یک سوی آن طرفداران ماندن در اتحادیه اروپا وعده می‌دادند که جهانی تازه بر پایه وابستگی دوطرفه پیش روی شماست و در سوی دیگر طرفداران ترک اتحادیه اروپا تبلیغ می‌کردند که مسیری برای استقلال باز شده و اساس آن احترام به سنن و میراث بریتانیاست.

اینکه مردم کدام مسیر را انتخاب کردند، بستگی به این داشت که با چه منشوری دنیا را نگاه می‌کنند .برای من عجیب بود که چطور در یک محله، تقریبا همه با اطمینان می‌گفتند مگر ممکن است کسی به جز ترک اتحادیه به چیز دیگری فکر کند و در یک محله دیگر همه می‌گفتند چرا کسی باید به فکر ترک اتحادیه باشد .نقشه کشوری نتیجه رای‌دهی نشان می‌دهد که این رفراندوم به ویژه در انگلستان، یک پیروزی برای حومه شهرها بود. بیشتر مردم در مرکز شهرهای لندن، منچستر، بریستول، لستر، لیدز و لیورپول به ماندن رای دادند. اما هرچه از مرکز شهر دور‌تر شوید مردم بیشتری به ترک اتحادیه اروپا رای داده‌اند.ساکنان شهر‌ها به طور عمومی رابطه بهتری با جهانی شدن و تنوع فرهنگی دارند. ساکنان مناطق حومه نگاهی سنتی‌تر دارند.شهرهای موفق دائم در حال تغییر هستند تا با جهان در حال تحول هماهنگ باشند. شهرهایی که جرثقیل در آنها دیده نمی‌شود، شهرهای در حال احتضار هستند. اما در شهرهای کوچک و روستاهای حومه وضعیت برعکس است. تاکید بیشتر بر حفاظت از میراث و پاسداشت تاریخ است. این بیشتر تفکر محافظه‌کارانه است که زندگی مدرن را برای یک نظام روستایی ساده‌تر تهدید می‌داند.

در این شکاف شکل گرفته، منفی‌ترین احساس‌ها علیه لندن بوده است. بیرون اتوبان‌ 'ام. ۲۵' که دور تا دور لندن کشیده شده، به لندنی‌ها به چشم افرادی نگاه می‌شود که به شدت از سیاست‌های جهانی‌سازی پیروی می‌کنند بدون آنکه احترامی برای سایر مردم بریتانیا قائل باشند. رای چشمگیر مردم لندن برای ماندن در اتحادیه اروپا می‌تواند اینگونه تعبیر شود که چقدر آن‌ها تافته جدابافته هستند.با رای اسکاتلندی‌ها و مردم ایرلند شمالی به ماندن در اتحادیه اروپا، حالا بحرانی دیگر پیش روی بریتانیاست.اسکاتلند و ایرلند شمالی رویکردی متفاوت با انگلستان داشتند.

اسکاتلندی‌ها سوال‌های جدی از خود خواهند پرسید درباره اینکه حالا منافع آن‌ها چگونه تامین خواهد شد. همین بحث‌ها در ایرلند شمالی هم مطرح خواهد شد.برای رای‌دهندگان انگلیسی این فرصتی بود که بار دیگر پرچم دو رنگ سنت جرج را به عنوان نماد انگلستان و یک غرور ملی در هوا افراشته کنند. از جهاتی این رای به خروج از اتحادیه اروپا نوعی رای ملی‌گرایانه در انگلستان هم تصور می‌شود.همچنین رای به توقف ورود خارجی‌ها و تاثیری که حضور آن‌ها در جامعه اطراف گذاشته است. شکاف شهری و غیرشهری هم‌راستا با شکاف دیگری است به نام فاصله نسل‌ها. جوانان به طور عمده طرفدار ماندن هستند چرا که ترسی از مدرنیته و تفاوت‌ها ندارند. مسن‌تر‌ها به طور عمده طرفدار ترک اتحادیه اروپا هستند چون با آنچه که رایج است راحت‌تر هستند و کمتر تمایل به تغییر دارند.

برای بسیاری صندلی قدرت نه راه حل، که خود مساله است. "طبقه سیاسی" لندن، آن طور که گفته می‌شود، می‌خواهد تمایلات سیاسی خود را به بقیه کشور تحمیل کند، در حالی که از حقه‌های شیطانی که در اختیار دارد استفاده می‌کند تا هر طور شده به مقصود خود برسد.قبل از اینکه رای‌ها شمرده شود، یک راننده تاکسی در شمال غربی انگلستان به من گفت که 'ماندن' رای می‌آورد چون سیستم مرکزی کاری می‌کند که ماندن در اروپا رای بیاورد. وقتی از او پرسیدم که چطور، پاسخ داد که رای‌ها را دستکاری می‌کنند. او از این طرز فکر خود بسیار هم مطمئن بود.

او تنها کسی نبود که اینطور فکر می‌کرد. طرفداران ترک اتحادیه بریتانیا به یکدیگر توصیه می‌کردند که همراه‌شان خودکار ببرند و از خودکار‌هایی که داخل حوزه‌های رای گیری است استفاده نکنند.این سوءظن به سیستم با نتیجه‌ای که از انتخابات به دست آمد، از بین نخواهد رفت. جدایی از اتحادیه اروپا به این راحتی و سادگی نخواهد بود. امتیاز‌ها و سازش‌هایی که اساس واقعی سیاست است، آزمونی برای سیستم حکومتی انگلیس خواهد بود.

میزان اعتماد به سیاستمداران، که در حال حاضر در پایین‌ترین سطح است، ممکن است در طول تبلیغات بیشتر ضربه خورده باشد. دو طرف یکدیگر را به دروغگویی و فساد متهم کردند و بسیاری از نهادهای عمومی و کار‌شناسان هم به بی‌طرفی متهم شدند. تردید و شک جای خود را به سوءظن و بدبینی داد و دموکراسی از زخم‌هایی لطمه خورد که برای ترمیم آن سال‌ها زمان نیاز است.همه پرسی به یادمان آورد که چه ترک‌های خطرناکی درست زیر لایه‌های رویی بریتانیا خفته است.

انقلاب صنعتی

این آتشفشانی است که ریشه در انقلاب صنعتی دارد. شیوه زندگی روستایی با ورود شهرداری‌های مدرن خرد شد و میراث تحولات اجتماعی خشن آن هنوز پابرجاست. در یک قرن بعد از سال ۱۷۵۰منچستر از یک شهر کوچک ۱۸هزار نفری به یک شهر شلوغ ۳۰۰هزار نفری تبدیل شد. در بریستول، بیرمنگام، لیورپول، لیدز و نیوکاسل هم داستان همین بود.آنان که به داخل گودال مکنده مراکز صنعتی کشیده شده بودند، مجبور بودند با ساختار جدید شهری کنار بیایند، اما این تغییر رنجشی به بار آورد که تا امروز هم ادامه داشته است.

برای کارگران فقیر بخش کشاورزی که از مزرعه به کارخانه می‌رفتند، و برای مالکان ثروتمندی که جایشان را به صنعتگران جاه‌طلب داده بودند، عصر جدید تجارت جهانی به‌‌ همان اندازه ترسناک بود که امروز عده‌ای از جهانی شدن می‌ترسند.آن زمان مانند الان بعضی تعجب می‌کردند که چگونه کسی ممکن است ساختار قدیمی و رایج را که به آن خو گرفته با ریسک تغییرات سریع اجتماعی و اقتصادی عوض کند و درست همین حیرت وجود داشت که چگونه ممکن است کسی از مزایای تغییر چشم بپوشد. این‌‌ همان گسل قدیمی است که رفراندوم بار دیگر آشکار کرده است.

سرخوردگی چپ و سنت‌گرایی راست برای مخالفت با جهانی شدن نقطه اشتراک پیدا کرده‌اند. جوانان، تحصیل‌کرده‌ها و ثروتمندان، آنان که بیشترین خوش‌بینی و انعطاف‌پذیری را دارند، بسیار بیش از دیگران آماده پذیرفتن فرصت‌ها بودند.این گسل سراسری در بریتانیا هیچگاه ترمیم نشد و من از خودم می‌پرسم این زخم بیش از آنکه رو به بهبود باشد، در حال بد‌تر شدن است؟

ضربه‌ای سهمگین به اتحادیه اروپا

رای مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا ضربه سختی به نهادی وارد خواهد کرد که پیش از این هم در برابر بحران مهاجرت، بحران حوزه یورو و نگرانی از تحرکات خصمانه روسیه در مرزهایش با مشکل شدید روبه‌رو بود.کاتیا آدلرسردبیر بخش اروپای بی‌بی‌سی نوشت،خروج بریتانیا شاید سخت‌ترین ضربه باشد. شوک ناشی از آن در بیرون مرزهای این کشور هم حس خواهد شد.

بریتانیا یکی از دو کشور عضو اتحادیه اروپا بود که در شورای امنیت سازمان ملل حق وتو داشت، به همراه فرانسه تنها کشوری بود که نیروی نظامی قابل توجه داشت و توان و دانش دیپلماتیک فراوانی در اختیار اتحادیه قرار می‌داد. این کشور در عین حال نیروی محرکی برای رقابتی‌تر کردن بازار مشترک بود.حالا همه این‌ها از ویترین اتحادیه اروپا بیرون کشیده خواهد شد و در حالی که بریتانیایی‌ها با نگرانی وضع بازارها را بررسی می‌کنند و شاهد تاثیر رای خروج بر ارزش پوند هستند، اروپایی‌ها هم برای آینده یورو که داشت علائمی از بهبودی را نشان می‌داد احساس خطر خواهند کرد.شاید وضع یونان بدتر شود؟ وضع ایتالیا هم مایه بسی نگرانی است .

این اتفاق چه تاثیری بر وضعیت مالی صدها هزار خانوار ساکن قاره اروپا خواهد گذاشت؟اتحادیه اروپا در عین حال نگران این است که خروج بریتانیا باعث برعکس شدن روند هفتاد ساله ادغام کشورهای عضو شود .من سال‌های زیادی است که ناظر سیاست اروپا بوده‌ام، ولی به یاد ندارم شکاکیت به اتحادیه اروپا تا این حد فراگیر بوده باشد.خیلی از اروپایی‌ها با حسودی به شرکت بریتانیایی‌ها در همه‌پرسی دیروز نگاه می‌کردند .خیلی از شکایاتی که حامیان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا مطرح می‌کردند به گوش رای‌دهندگان اروپایی هم خوش می‌آمد.در سراسر اروپا، سیاستمداران شکاک به اتحادیه اروپا صف کشیده بودند تا نتیجه همه‌پرسی بریتانیا را جشن بگیرند.مارین لو پن، رهبر جبهه ملی فرانسه، در توییتی اعلام کرد که "آزادی پیروز شد."او خواستار برگزاری همه‌پرسی بر سر ادامه عضویت فرانسه در اتحادیه اروپا شده است .جو حاکم بر بروکسل، مقر اتحادیه اروپا شدیدا افسرده است.

رای خروج بریتانیا زنگ‌های خطر را به صدا در خواهد آورد؛ پیام این است که اتحادیه اروپا در حالت فعلی به درد کار نمی‌خورد.ما در روزهای آینده شاهد آغاز دو روند خواهیم بود که هر دو سختی‌های خود را خواهند داشت .بیرون کشیدن بریتانیا از کلاف اتحادیه اروپا و مذاکره بر سر رابطه جدید در پی شروع روند خروج توسط دیوید کامرون یا جانشینش و تقلای سیاسی اتحادیه اروپا برای نجات جانش که ممکن است با تجزیه بیشتر همراه باشد.کشورهای عضو اتحادیه و دیوان‌سالاران مقیم بروکسل قطعا بر سر خط سیری که اتحادیه اروپا باید اختیار کند با یکدیگر اختلاف نظر خواهند داشت .آیا باید با نزدیکتر کردن اتحادیه تصویر متحدی از اروپا به نمایش گذاشت، یا دست به اصلاحات زد و اهداف پروژه اتحادیه اروپا را به بازبینی گذاشت؟نخست‌وزیران کشورهای اروپایی از این به بعد ترسان و لرزان نگران رقیبان سیاسی ملی‌گرا و شکاک به اتحادیه اروپا خواهند بود.

جدال بر سر ماندن یا ترک اتحادیه اروپا

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا از یک سو نشانه پیروزی ملی‌گراها و احزاب دست راستی در بریتانیا و هم نشانه شکست تلاش‌های نوکارکردگرایان(لیبرال‌ها) از سوی دیگر است.جواد حیران نیا در خبرگزاری مهرنوشت، لیبرالیسم از جمله نظریه‌های روابط بین‌الملل است که بر سازمان‌های بین المللی و حقوق بین الملل تأکید ویژه دارد.این نظریه که ریشه در آثار و آرای «امانوئل کانت» دارد تحقق صلح جهانی را از رهگذر نهادینه شدن حقوق بین الملل و سازمان‌های بین المللی می بیند و بر این اعتقاد است از آنجا که سرشت انسان «خوب» است بر خلاف واقعگرایان(رئالیست‌ها) می توان به صلح جهانی دست یافت.لیبرال‌ها که از نظریه پردازان پیشتاز در روابط بین الملل هستند در دهه های اخیر سیری تاریخی و تکاملی خود را طی کرده‌اند. این نظریه در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم در قالب نظریه‌های همگرایی، «نظریه وابستگی متقابل»، نهادگرایی نئولیبرال (نئولیبرالیسم) ظهور و بروز پیدا کرده است.در قالب نظریه های همگرایی شاهد ظهور نظریه های کارکردگرایی و نوکارکردگرایی هستیم. در واقع با آشکار شدن ناتوانی دولت‌ها در تامین امنیت رفاهی جامعه، بیان مطالبات مردم نسبت به حکومت‌ها روز به روز اضافه تر می شود.

گروهی از دانشمندان با عدول از بدبینی فلسفی واقعگراها و روی آوری به خوش بینی فلسفی، در اندیشه یافتن راه حل مناسب برای امنیت شهروندان و جلوگیری از بروز جنگ مجدد و ویرانی بوده اند. اولین مدل تفسیر تحولات جدید از آن صاحب نظران همگرایی است که حدود دو دهه در مورد همکاری میان دولت‌ها به بحث پرداختند.دیوید میترانی به عنوان یکی از متقدمان نظریه کارکردگرایی(همگرایی)، همکاری فراملی را برای حل مسائل مشترک ضروری می دانست وی یادآور شد که همکاری در یک بخش می تواند به سایر بخش ها تسری یابد. بر این اساس هر چه دولتها به صورت عمیق تری وارد فرایند همگرایی شوند بهای دور ماندن از همکاری بیشتر رو به افزایش خواهد گذاشت .از نظر محققانی مانند ارنست هاس(نوکاکردگرایی) نهادهای بین المللی و منطقه ای همتای ضروری دولتهای مستقل بودند که ظرفیت شان برای ادامه هدف‌های رفاهی رو به کاهش گذارده بود.

کارهای افرادی نظیر هاس و میترانی انگیزه های لازم را برای همکاری نزدیک تر میان دولت های اروپایی فراهم آورد که یکی از نتایج آن ایجاد جامعه فولاد و ذغال در اروپا در سال ۱۹۵۲میلادی بود. در واقع اتحادیه اروپا یکی از مصادیق موفقیت نظریه نوکارکردگرایان و نظریه همگرایی(لیبرالیسم) بود. در واقع طی شدن روند همگرایی از جامعه زغال به اتحادیه اروپا به نوعی تأییدی بر نظریه نوکارکردگرایی از جمله اصل تسری (spill over) است که نشان از تسری همگرایی به سایر حوزه ها است.

در اواخر دهه ۶۰و اوایل دهه ۷۰، بر اثر ناکامی نظریات همگرایی، تمایل نظریه پردازان نسبت به نظریه نوکارکردگرایی کاهش یافت و نا امیدی و یاس از کارایی و مطلوبیت نوکارکردگرایی باعث پردازش نظریه وابستگی متقابل شد. نظریه‌پردازان وابستگی متقابل سعی کردند همگرایی را در قالب وابستگی متقابل جهانی توضیح دهند. اصول این نظریه و گستره آن متفاوت از نظریه همگرایی بود و توسعه و محدوده وابستگی متقابل محدوده خاصی نداشت. بطوریکه از بطن نظریه وابستگی متقابل نظریه رژیم ها ایجاد شد.

در حقیقت نظریه پردازان وابستگی متقابل معتقد بودند در شرایط وابستگی متقابل، رژیم ها برای تنظیم روابط بین دولت‌ها شکل می گیرند. در واقع در یک وضعیت بی نظم که حکومت مرکزی وجود ندارد تا اصول و قواعد رفتاری را ایجاد کند، رژیم‌های بین المللی، که در برگیرنده ترتیبات، قواعد، هنجارها و نهادهای تنظیم کننده روابط بین دولت‌ها هستند، برای انجام این کار شکل می گیرند. رژیم های بین المللی از مصادیق همکاری بین المللی محسوب می شوند.

به عبارت دیگر، نظریه رژیم ها برای پرداختن به موضوع همکاری های بین المللی و نهادسازی در یک نظام بی نظم متشکل از کشورهای دارای حاکمیت که در تلاش اند تا منافع و قدرت‌شان را به حداکثر برسانند ارائه شد. بنابراین، نظریه رژیم‌ها منجر به ارائه نظریه نهادگرایی نئولیبرال شد. البته نظریه رژیم ها به طور قابل توجهی توسط نئولیبرال‌ها تعدیل و اصلاح شد.

به طور کل می توان گفت سلف بلافصل نهادگرایی نئولیبرال، نظریه رژیم های بین المللی است که خود ریشه در نظریه وابستگی متقابل دارد.اگرچه نظریه کارکردگرایی از حیث تئوریک و نظری همانگونه که اشاره شد با شکست مواجه شد اما اتحادیه اروپا از مصادیق موفقیت این نظریه بود. خروج بریتانیا از این اتحادیه و معکوس شدن روند همگرایی که نشان از قدرت روز افزون ملی گرایی است را می توان شکست نظریه نوکاکردگرایی تلقی کرد.

آینده طلاق لندن از بروکسل

خروج انگلیس از اتحادیه اروپا می تواند برای هر دو طرف پیامدهای ناگواری داشته باشد. بیشتر نخبگان و سیاستمداران آمریکایی ترجیح می دهند انگلیس در قالب اتحادیه اروپا باشد، از نظر واشنگتن سختی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا همانند سختی تحمل اختلافات فرزندان درون یک خانواده برای یک پدر است.مازیار آقازاده در عصر ایران نوشت، نتیجه همه پرسی جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا به کابوسی برای حکمرانان و سیاستمداران در بروکسل و لندن تبدیل شد و اکثریت مردم انگلیس به جدایی " جزیره از اتحادیه " رای مثبت دادند.این نتیجه در شرایطی به دست آمده است که نه بروکسل و نه لندن برنامه ای برای فردای جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا ندارند و باید در دو سال آینده در مذاکراتی – احتمالا پیچیده – فرمول نحوه همکاری های آینده خود را تعیین کنند.

پیش‌بینی‌های بسیاری‌ از هم اکنون مبنی بر این است که انگلیسی‌ها در ازای صرفه جویی 15 میلیارد پوندی در هزینه‌های سالانه خود- سهم بریتانیا از بودجه های مصرفی اتحادیه اروپا روزانه 34 میلیون پوند است - آینده جایگاه سیاسی و وضعیت اقتصادی خود را در یک قمار خطرناک به دست قضا و قدر سپرده اند .

از سوی دیگر این بروکسل است که بیشترین صدمه را از منظر "اعتبار" دیده است، رای نه مردم یکی از سه بزرگ اروپایی( آلمان، بریتانیا و فرانسه) به اتحادیه اروپا، دارای پیامدهای جدی برای این اتحادیه خواهد بود که در صدر آنها خدشه دار شدن اعتبار ، حیثیت و جایگاه بین المللی بزرگ ترین اتحادیه سیاسی و اقتصادی جهان است.هر چند به گمان بسیاری از ناظران این " رای نه " لازم بود، چون می بایست یک بار برای همیشه تکلیف "اصلاحات اساسی" اتحادیه را مشخص کند؛ اتحادیه ای که در چند سال اخیر به واسطه بحران اقتصادی حوزه یورو و دیگر مشکلات و اختلافات داخلی اعتبار آن زیر سوال رفته بود.

همه پرسی انگلیس و موفقیت مخالفان اتحادیه اروپا در آن (با کسب پیروزی 52 بر 48 درصد مخالفان عضویت )؛ بدون تردید وضعیت و موقعیت راست های مخالف بروکسل را در دیگر کشورهای اروپایی از جمله هلند و فرانسه (دو کشور مهم بنلوکس که از پایه های تشکیل اتحادیه اروپا هستند) تقویت خواهد کرد و ممکن است نوای واگرایی در قاره سبز از این پس بیش از پیش طنین انداز شود.درباره این که کدام یک از دو طرف – لندن یا بروکسل- زیان بیشتری خواهد دید ؟ نظرهای مختلفی وجود دارد.برخی معتقدند زیان انگلیس در آینده میان مدت و بلند مدت بیش از اتحادییه اروپا خواهد بود.

این ناظران با اشاره به پیامدهای احتمالی اقتصادی خروج انگلیس از اتحادیه و نیز احتمال انزوای این کشور در صحنه بین المللی معتقدند لندن بیش از بروکسل از این طلاق و جدایی زیان خواهد دید.

سخنان ماه گذشته اوباما درباره آینده رابطه واشنگتن و لندن در صورت خروج انگلیس از اتحادیه اروپا از نظر این ناظران روشن ترین گواه بر این مدعاست که انگلیس خارج از اتحادیه حتی برای نزدیک ترین متحدش یعنی واشنگتن نیز چندان مطلوب نخواهد بود چون اوباما در ترغیب رای دهندگان بریتانیایی به رای منفی به گزینه خروج ( نقل به مضمون) گفته بود: "اگر از اروپا خارج شوید باید برای تعامل جداگانه با آمریکا ته صف بایستید."اما عده دیگری با انگشت گذاشتن روی مساله خدشه دار شدن اعتبار بروکسل معتقدند خروج وزنه سنگین انگلیس از اتحادیه اروپا توازن موجود در اتحادیه را به هم خواهد ریخت.

این عده معتقدند انگلیس وزنه کوچکی نیست که برداشته شدن آن از کفه معادلات اروپایی تاثیر چندانی در آینده این اتحادیه نداشته باشد. از نظر اینها "جزیره انگلیس" که از همان ابتدا نیز در ورود به جامعه اقتصادی اروپا " این دست و آن دست " می کرد دارای گزینه های دیگری است که بتواند در نظام بین الملل کنونی به عنوان یک قدرت مهم عرض اندام کند. انگلیس می تواند پس از خروج از اتحادیه اروپا در کنار مهمترین متحد خود یعنی آمریکا باشد و از سویی به تنظیم مجدد رابطه خود با کشورهایی چون روسیه و چین بپردازد. وانگهی بریتانیا می تواند با کشورهای مجموعه اتحادیه اروپا نیز در قالبی که هنوز چارچوب آن مشخص نیست به یک همگرایی مفید برسد، در حالی که همکاری و همگرایی با 60 کشور عضو "مشترک المنافع " را نیز در جیب خود دارد.

از نظر اینان اتحادیه اروپا هم اینک نیز با مسایل و مشکلات جدی دست و پنجه نرم می کند؛ مشکلاتی که سبب بلند تر شدن نغمه های واگرایانه در کشورهای عضو شده است؛ اکنون از دیدگاه بخش قابل توجهی از شهروندان اروپایی "یورو " عامل بدبختی و سیاست های پولی و مالی دیکته شده از سوی نهادهای اتحادیه به عنوان مزاحم سیاست های اقتصاد ملی رخ می نماید. بسته های کمکی و حمایتی در ازای لیست درخواست های بلند بالا که شاه بیت بیشتر آنها عمل به "اقتصاد ریاضتی " است صدای بسیاری از شهروندان اروپایی را در آورده است.

از نگاه این شهروندان اگر اروپای واحد و سیاست های دیکته شده آن نمی بود دولت های ملی در برخورد با بحران مالی و اقتصادی نسخه هایی را در نظر می گرفتند که دستکم بخشی از مطالبات و انتظارات شهروندان شان در آن لحاظ شده باشد؛ وانگهی از نظر برخی حتی عامل اساسی گسترش بحران اقتصادی به کشورهای حوزه یورو خود اتحادیه اروپا و سیاست‌های اقتصادی دهه گذشته آن است.خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در چنین وضعیتی برای بروکسل خبر بسیاری بدی خواهد بود و می تواند نغمه های واگرایانه را در دیگر پایتخت‌های کشورهای عضو بلند کند.

نگاه از بیرون

در نگاه از بیرون به اتحادیه اروپا دو کشور روسیه و آمریکا را می توان مورد توجه قرار داد. دولت ایالات متحده آمریکا به رهبری اوباما به صراحت مخالفت خود را با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا اعلام کرده است. به نظر می رسد با وجودی که برخی راست گرایان آمریکایی از نتیجه همه پرسی انگلیس استقبال کنند، اما بیشتر نخبگان و سیاستمداران در واشنگتن از خروج مهم‌ترین "کشور" متحدشان از مهم ترین "کلوپ " متحدشان خشنود نخواهند شد. آمریکا در مواجهه با این وضعیت همانند پدر یا بزرگ یک خانواده است که چشم دیدن اختلافات فرزندان خود را ندارد و اختلافات فرزندان را سبب فروپاشی کیان خانواده و تضعیف آن می داند.

در نقطه مقابل به نظر می رسد روسیه از نتیجه همه پرسی خشنود باشد.از نظر مسکو جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا در حکم " اختلاف در خانه دشمن " است و هر نتیجه ای که منجر به جدایی و افتراق شود از قدرت مجموعه کاسته شده و به سود روسیه خواهد بود.سکته و پارگی در اتحادیه ای که مسکو را به بهانه بحران اوکراین تحریم کرده و همراه با آمریکا و در قالب ناتو، کشورهای شرق اروپا را پذیرای جنگ افزارها و نیروهای تهدید کننده منافع راهبردی روسیه کرده است، فی نفسه برای مسکو خبر بدی نیست.          ادامه دارد...

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2016\07\07-04\20-48-52.htm&storytitle=%AB%C8%D1%90%D2%ED%CA%BB%20%E6%20%C8%D1%ED%CA%C7%E4%ED%C7%ED%ED%20%98%E5%20%CF%ED%90%D1%20%98%C8%ED%D1%20%E4%ED%D3%CA

ش.د9501287

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات