تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۸  ، 
کد خبر : ۲۹۴۳۲۹
درباره پرده‌برداري از پروژه «ليبراليسم تكفيري»

«پيام» هشدار به تكنوكرات‌ها

مقدمه: پيام فضلي‌نژاد را اين روزها ماهنامه «عصر انديشه» بر سر زبان‌ها آورده است. سردبيري كه مشخص است اين روزها وجه اساسي فعاليت خود را در اين نشريه بر افشاگري از پشت پرده جريان‌هاي فكري غرب‌زده وطني گمارده است. از همان جنس كه روزگاري او را به افشاگري ماهيت پس پرده جريان‌هاي فكري حامي كودتاي روشنفكرانه در ايران واداشت و حاصل آن كتاب‌هايي همچون «ارتش سري روشنفكران» و «شاه كليد انگليسي» در واكاوي ارتباطات روشنفكران داخلي با هاديان خارجي آنان است. پژوهشگر مؤسسه كيهان در آخرين شماره مهرنامه اما ابعادي پيشيني‌تر از پروژه روشنفكران تكنوكرات را تشريح كرده است كه البته تا لحظه اكنون سكوت سنگين رسانه‌هاي زنجيره‌اي حامي اين تفكر را به همراه داشته است. در اين فرصت مي‌كوشيم تا ابعاد رويكرد جديد فكري كارگزاران دهه 90 را با نگاهي به آخرين سرمقاله فضلي‌نژاد در «عصر انديشه»، بيشتر مورد كند وكاو قرار دهيم. سرمقاله‌اي كه مي‌توان آن را طغياني عليه پروژه «تكنوكرات‌هاي ليبرال» دانست.
پایگاه بصیرت / محمدحسن صادق‌پور
(روزنامه جوان - 1394/12/05 - شماره 4758 - صفحه 10)

برچسب سلفي‌گري

صورت مسئله به يك تسويه حساب درون جناحي مي‌ماند؛ اما از جنس انديشه. ارگان مطبوعاتي كارگزاران (مهرنامه) و شخص قوچاني از آغاز سال 94 درگيري لفظي جدي با برخي مدعيان روشنفكري ديني را آغاز كرده است.

كليدواژه حمله نيز «سلفي‌گري» است. تيتر «سلفي‌گري، فرزندخوانده روشنفكري ديني است»، براي بسياري از كساني كه يا روزگاري روشنفكري ديني را انحصاري خود تلقي مي‌كردند يا اين روزها همچنان به بازآفريني اين عبارت با قرائت ليبرال مشغولند گران تمام مي‌شود. ظاهر امر، مهيا كردن توپخانه «كارگزاران» براي افرادي نظير عبدالكريم سروش است. توپخانه‌اي كه حتي «مصطفي ملكيان» ‌ كه قرائت خود از روشنفكري ديني را نيز دارد بي‌نصيب نمي‌گذارد و البته پاسخ‌هاي جدي ملكيان را به همراه دارد. در بازاري كه اتهام داعش بودن به يكديگر داغ داغ است، ملكيان نيز مهرنامه و قوچاني را متهم به ترويج «سلفي‌گري» مي‌كند. قوچاني، سردبير مهرنامه كه خودش در دهه‌هاي پيش از طرفداران جدي سروش بوده است، انكار نمي‌كند كه: «يك تغيير طبيعي و عقلي در هر انساني كه مي‌خواند و مي‌نويسد و مي‌انديشد وجود دارد. به جمود نمي‌رسد و تحجر نمي‌پذيرد. من اگر تغيير نكرده بودم بيشتر در خور ملامت بود تا اكنون كه تغيير كرده‌ام.»

اما سلفي خواندن بخشي از متفكرين و روشنفكران بخشي از پروژه رسانه كارگزاران است. سمت و سوي اصلي چالش به زودي معين مي‌شود. مهرنامه در شماره 44 خود در پاييز 94 به بهانه تأمل در «مباني نظري روشنفكري سلفي» به سرعت انگشت اتهام سلفي‌گري را در داخل كشور به سمت «چپ‌هاي مسلمان» مي‌برد و «توحيد سياسي» را كليدواژه‌اي مي‌داند كه انديشه سلفي‌گري از آنجا كليد مي‌خورد. نخست به بررسي جريان‌هاي چپ انقلابي از جمله «حبيب‌الله آشوري» مي‌پردازد و در ادامه برخي عالمان شيعه قرون اخير از جمله «شريعت سنگلجي» را از زمره نخستين مطرح‌كنندگان سلفيت در شيعه برمي‌شمرد. خطي كه نهايتاً به برداشت سياسي از «توحيد» توسط جريان وهابيت سلفي گره مي‌خورد. تمام تلاش در يك مقاله اين است كه انديشه شيعه را با خطر رشد يك تفكر قريب‌الوقوع مواجه سازد؛ تفكر سلفي داعشي.

اما چگونه مي‌شود و طي چه فرآيندي، كارگزاران همه جريانات فكري غير از خود را با برخوردي جزم‌انديشانه مورد شماتت قرار مي‌دهد؟ و يك روز «روشنفكران ليبرال»، روز ديگر «چپ‌هاي مسلمان» و پس از آن نيز طبيعتاً تفكر شيعه جهادي را با فصل مشتركي با نام «توحيد سياسي» به سلفي‌گري متهم مي‌نمايد؟ پروژه‌اي كه البته تلاش مي‌كند دو اسطوره را براي خود نگه دارد و از گزند انتقادات مصونشان دارد: «بيشتر روشنفكران مذهبي تا پيش از دهه 70 به نوعي متأثر از مكتب توحيد سياسي بوده‌اند كه به ريشه‌هاي آن حبيب الله آشوري، شريعت سنگلجي، محمدبن عبدالوهاب و ابن تيميه اشاره كرديم. عمده مبارزان سياسي آن زمان جز طيف محافظه‌كاران مذهبي مانند «مرتضي مطهري» و آزاديخواهان مذهبي مانند «مهدي بازرگان» كم و بيش نظريه توحيد سياسي را پذيرفته بودند.»

پرده‌برداري از شكاف فكري روشنفكران ديني و تكنوكرات‌ها

عصر انديشه در سرمقاله شماره دهم خود به صورت مبسوط از اين پروژه دنباله‌دار و صيرورت ليبرال‌هاي وطني پرده برداشته است. پيام فضلي‌نژاد در يادداشت بلند خود مستقيماً خطوط اصلي تكنوكرات‌ها را هدف مي‌گيرد. حمله‌اي كه البته از سوي طرف مقابل با سكوت مواجه مي‌شود. قوچاني و كارگزاران كه همواره مي‌كوشند تا خود را جريان بلامنازع و بي‌رقيب ساحت انديشه ورزي در اكنون جامعه ايران نشان دهند، احتمالاً تصور مي‌كنند با واكنش نشان دادن به افشاگري فضلي‌نژاد به اين نشريه و نوع انديشه حامل آن، رسميت داده‌اند و اين اتفاقي است كه از نظر آنان تبعات مناسبي براي تكنوكرات‌ها ندارد.

از همين روست كه انتقادات روشنفكران ديني مانند ملكيان به سرعت با واكنش اين طيف مواجه مي‌شود اما نقدهاي جدي پيام فضلي‌نژاد با كم محلي تعمدي اين جريان مواجه مي‌شود. جرياني كه تا پيش از اين براي جريان فكري متصل به شيعه فقاهتي و منتقد بنيادين غرب، اصالت گفتاري قائل نبوده است و تاكنون نيز ترجيح مي‌داده كه بيشتر با دشمن فرضي و ضعيف شده‌اي مانند «ماركسيست‌ها» در ايران خود را مواجه سازد تا اصالتي براي بازي خارج از پارادايم مدرنيته قائل نباشد و اما «عصر انديشه» چگونه ماهيت اين ارگان رسانه‌اي را افشا نموده كه اينگونه آنان را به سكوت هيستريك واداشته است؟

فضلي‌نژاد در مقاله «كودتاي ايدئولوژيك تكنوكرات‌ها» پيش از هرچيز به ماهيت اختلاف بين كارگزاران و جريان روشنفكران ليبرال و زمينه تاريخي آن اشاره مي‌كند و اختلاف عميقي كه ميان دو طيف روشنفكري ايراني عارض شده و رسانه‌هاي دو طيف سعي مي‌كنند با كنايه‌هايي نسبت به هم از كنار آن عبور كنند را كاملاً موشكافي نمايد.

فضلي‌نژاد معتقد است روشنفكران ايراني پس از روي كار آمدن دولت روحاني و از دوسال گذشته، بحران هويت جدي را تجربه مي‌كنند و اينكه چوب تكفير را برداشته و مدام بر سر همديگر و پس از آن رقباي فكري‌شان مي‌كوبند نشان از همين بحران است. بحراني كه «ائتلاف ناپايدار اعتدالي» تا كنون مانع از نمايش عمق تعارضات دروني آن شده است. ائتلافي كه با به محوريت گرفتن «مهدي بازرگان» و «شهيد مطهري» به عنوان يك دوگانه اسطوره‌اي اميد دارد تا اسطوره‌هاي گمشده خود را بازسازي نمايد.

البته رسيدن به چنين ائتلافي محل دعواي شديد بوده است. همان چيزي كه فضلي‌نژاد از آن به عنوان «انشعاب ويرانگر» و يك «تراژدي» نام مي‌برد. اين انشعاب اما زير سؤال بردن پروژه پروتستانتيزم اسلامي است كه حدود دو دهه به عنوان ناموس تئوريك اصلاح‌طلبان مدنظر بوده است.

«ليبرال دموكرات‌هاي مسلمان» كه از ماحصل تلاش روشنفكران اصلاح‌طلب از جمله سروش در روزگار اصلاحات نتيجه‌اي عايدشان نشده بود، اينك و در يك سير دگرديسي، پروژه فكري ليبراليسم را كنار گذاشته و به دنبال ترميم ايدئولوژي خود هستند. البته ناكارآمدي نسخه «پروتستانتيزم ديني» كه سروش به عنوان مرد يك اين پروژه شناخته مي‌شود، خيلي زودتر توسط انديشمندان غربي احصا و مورد تذكر واقع شده بود. غرب نهايتاً تا اوايل دهه 80 بر طبل پروژه لوتريسم در ايران مي‌كوفت. همان زمان كه يورگن هابرماس با عبور از سروش به دنبال ساخت يك مارتين لوتر جديد اين بار از مجتهد شبستري مي‌گشت و فرانسيس فوكوياما به دنبال يافتن لوترهاي جديد؛ و هر دو ناكام.

فضلي‌نژاد، فريد زكريا و ولي رضا نصر را نخستين استراتژيست‌هاي امريكا قلمداد مي‌كنند كه بر كج راهه پروتستانتيزم اسلامي مهر ابطال زدند. زكريا به عنوان تئوريسين ذي نفوذ شوراي روابط خارجي امريكا در كتاب «آينده آزادي» مي‌نويسد: «راه دموكراسي از اصلاح مذهبي نمي‌گذرد، بلكه مطمئن‌ترين راه براي دموكراتيزاسيون در ايران، تقويت طبقه متوسط سكولار توسعه سرمايه‌داري ليبرال است.» ولي رضا نصر، استاد دانشگاه دفاع ملي امريكا نيز ضمن تحليل حركت ساير كشورهاي اسلامي به سمت دموكراسي در مقاله‌اي چنين نتيجه مي‌گيرد: «اين روشنفكرها نبوده‌اند كه دموكراسي اسلامي را سر و شكل دادند، بلكه نسبتاً سياستمداراني چون رجب طيب اردوغان در تركيه، نواز شريف در پاكستان و انورابراهيم و ماهاتير محمد در مالزي بودند كه دست به چنين كاري زدند. آنها كساني بودند كه با سؤالات مهمي در مورد تعامل ارزش‌هاي اسلامي همراه با نهادهاي دموكراتيك، ماهيت رفتار رأي دادن مسلمانان، شكل و موقعيت مبناي اسلامي رأي دهنده و نظاير آن دست و پنجه نرم مي‌كردند.»

اين به صراحت يك دستورالعمل جديد براي توسعه سياسي در ايران بود. نسخه‌اي كه عبور از «ليبرال‌هاي مسلمان» به «تكنوكرات‌هاي عمل گرا» را تجويز مي‌كرد. البته روشنفكران ديني كه عمري در ايران مشغول بازي در ميداني ديگر بودند، برايشان سخت بود و همچنان سخت است تا ميدان را تحويل پراگماتيست‌ها داده و ماهيت عملكرد خود در سال‌هاي گذشته را زير سؤال ببرند. هم از اين رو بود كه نزاعي جدي ميان تكنوكرات‌ها كه پس از سالياني سرخوردگي، اكنون (طي دوسال اخير) در عرصه سياسي نيز به موفقيت رسيده بودند، خود را غالب لايقهر ساختار موجود مي‌ديدند و با ترميم و بازسازي ارگان‌هاي مطبوعاتي خود «صدا»يشان را بيش از هر زمان بالا بردند.

اكنون به نظر مي‌رسد اين روشنفكران ديني هستند كه براي ادامه حيات بايد به همزيستي با رقباي كارگزاراني‌شان متوسل شوند. پاسخگويي امثال مصطفي ملكيان نيز به رسانه‌هاي كارگزاران و سلفي خواندن آنان راه به جايي نمي‌برد. كار به جايي مي‌رسد كه كديور با لحني ملتمسانه تلويحاً از قوچاني مي‌خواهد توپخانه خود را در «سلفي خواندن روشنفكران ديني» به سمت حكومت بچرخاند: «اگر قرار باشد براي داعش اخواتش معادلي در ايران يافت شود، بايد در ميان مشروعه خوا‌هان، فدائيان اسلام و زمامداران جمهوري اسلامي ردش را پيگيري كرد، نه روشنفكري ديني و نوانديشي اسلامي. اينها نعل وارونه زدن و آدرس غلط دادن است. خلافت سني روي ديگر سكه ولايت فقيه شيعي است.»

البته كه كارگزاران در پروژه خود براي حكومت برنامه جدي تغيير ساختار دارند. اما تجربه روزگار اصلاحات و از سوي ديگر عدم‌كارآمدي روشنفكري ديني از نظر آنان باعث شده، نفوذ در ساختارهاي قدرت - حسب دستور‌العملي كه افرادي چون ولي رضا نصر از قبل پيش‌بيني نموده‌اند- را نسبت به تاخت و تاز بي‌محابا به حكومت و زمينه‌سازي حذف مجدد خود، مرجح بدانند.

پيوند سرمايه‌داري با تكفير

در فصل سوم مقاله فضلي‌نژاد اما به صورت آشكارا به پيوند جدي ميان بنيادگرايي سرمايه‌داري و توتاليتريسم ناشي از آن با انديشه بنيادگرايانه پرداخته است.

به عبارتي ادعايي كه قوچاني و كارگزاران نسبت به انديشه اسلام سياسي مطرح نموده و «توحيد سياسي» را مبدأ سلفيت و به تبع آن بنيادگرايي معرفي كردند به چالش كشيده و در عوض انديشه سرمايه‌داري را كه اكنون بنگاه‌هاي اقتصادي كارگزاران، نماد آن در كشور محسوب مي‌شوند، با بنيادگرايي مذهبي گره زده است.

پيش‌تر البته روزنامه جوان در مقاله‌اي به تاريخ 7 آذر 94 تحت عنوان «داعش اروپايي» در صفحه انديشه نسبت بنيادگرايي در انديشه غرب پساكاتوليك را مفصلاً مورد بررسي قرار داده بود و به ريشه‌هاي بنيادگرايانه و بازگشت به پاك ديني در انديشه لوتر اشاره شده بود. اصلاحات بنيادگرايانه‌اي كه پس از لوتر و در زمان پيروانش نظيركالون به اوج رسيد. تا حدي كه «اطاعت محض از فرامين الهي به اطاعت محض از استبداد مطلق پيروان كالون در ژنو منتهي گرديد و ژان كالون در ادامه مسير اصلاح مذهبي لوتر، هر‌گونه زيارت، دعا و مراسم مذهبي جز مراسم خاص يك‌شنبه را شرك و در نتيجه جرم تلقي نمود و دستور داد تنديس‌ها و نمادهاي ديني را جمع‌آوري نموده و در آتش بسوزانند. او اين قوانين را نه تنها در ملأ‌عام كه حتي در منازل و حريم خصوصي مردمان نيز جاري مي‌دانست.»

فضلي‌نژاد نيز در انتهاي سرمقاله خود به وجوه مشترك انديشه‌هاي بنيادگرايانه نظير وهابيت و نسبت آن با سرمايه‌داري مي‌پردازد.

پروفسور خالد ابوالفضل در اين قسمت مقاله استدلال مي‌كند ليبراليسم و عمل گرايي دوشادوش وهابي‌گري تكفيري پيش مي‌روند: «ليبراليسم و همچنين آنچه با عنوان تكفيري سلفي مطرح شد، اين است كه هر دو داراي يكسري مفروضات اصلي به ظاهر مقدس و خدشه‌ناپذير هستند اما هر دو در نهايت بر شكل كاملي از عمل‌گرايي (پراگماتيسم) تيله مي‌كنند تا از اين طريق بتوانند منفعت شخصي خود را تداوم بخشند.»

وي همچنين اين گونه به ذكر تشابه سرمايه‌داري برخاسته از بنيادگرايي و بنيادگرايان مسلمان مي‌پردازد: «من هيچ تغيير اساسي بين بنيادگرايي بن‌لادن و بنيادگرايي بوش نمي‌بينم. بنيادگرايي بن‌لادن اين اجازه را به وي مي‌داد كه مردم بي‌گناه را حين رفتن به محل كارشان در نيويورك به قتل برساند. بنيادگرايي جورج بوش نيز اين اجازه را به او مي‌داد كه به كشوري تجاوز كرده و در آنجا قتل‌عام به راه بيندازد. بنيادگرايي داعش اين اجازه را به آنان مي‌دهد تا جماعت شيعه و افرادي را كه با آنان مخالفت مي‌كنند، بي‌خردانه به قتل برسانند. بنيادگرايي دونالد ترامپ نيز اين اجازه را به وي مي‌دهد كه همه مسلمانان و همه كساني را كه سفيدپوست و مسيحي و يهودي نيستند، بي‌خردانه قتل‌عام كند.»

فضلي‌نژاد نهايتاً تيرخلاص را به رسانه كارگزاران مي‌زند و مي‌نويسد:‌«ما به جاي بحث درباره داعش شيعي يا شيعه داعشي بايد به نظرگاه اصلي بحث بازگرديم و از امكان مدرنيته داعشي و ليبراليسم بنيادگرا سخن بگوييم كه تكنوكرات‌ها آن را در ايران نمايندگي مي‌كنند.» اكنون اين رسانه‌هاي تكنوكرات هستند كه در مقابل ادعاي نزديكي انديشه سرمايه‌داري ليبرال با رويكرد پراگماتيستي كه هم اكنون كارگزاران به عنوان معرف چنين جرياني شناخته مي‌شوند با انديشه بنيادگرايي كه همواره در غرب مستمسك اعمال رفتار مستبدانه تحت لواي ليبراليسم بوده است پاسخ داده يا به سكوت خشم‌آلود خود از حضور و نقد جدي توسط جريان سومي كه نه پازل چپ فكري را مي‌پذيرد و نه از بازي ليبرال‌ها غافل است، ادامه دهند.

منابع:

1- مجله فرهنگ و علوم انساني عصر انديشه، سال دوم شماره دهم، بهمن 94

2- ماهنامه علوم انساني مهرنامه شماره 44، آبان 94

3- پايگاه تحليل و اطلاع‌رساني فرهنگ امروز، مصاحبه بهزاد جامه بزرگ با محمد قوچاني، سايت فرهنگ امروز، 18/3/94

4- صفحه انديشه روزنامه جوان- 7 آذر 94

http://javanonline.ir/fa/news/773238

ش.د9405712

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات