تاکتیکهای جنگ روانی رسانهای
1) تاکتیک حذف که کاملاً روشن است و بر حذف کردن پارهای از اطلاعات استوار میباشد.
2) تاکتیک کلیبافی که در آن، جزئیات بزرگ جلوه داده میشوند، بیانیههای دیپلماتیک را میتوان نمونه برجستهای از آنها دانست.
3) تاکتیکهای زمانبندی که معمولترین آنها تأثیر در بخش پیام است تا پیامگیر زمینگیر شود.
4) تاکتیک قطره چکانی که در آن، دادهها به جای آنکه در یک سند ارائه شوند، در زمانهای گوناگون به مقدار کم پخش میشوند.
5) تاکتیک تبخیر که در آن، شایعه پخش میشود تا مخاطب سردرگم گردد؛ تاکتیک بازگشتیای که ساختن دروغ برای تست حریف است.
6) تاکتیک دروغ بزرگ که منظور از آن، همان شیوههای دکتر گوبلز، عنصر تبلیغاتگر هیتلر است.
اینک، با این مقدمه متمرکز بر نقش ارتباطات، جنگ روانی را اجرای فعالیتهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی طی جنگ یا جنگ سرد، برای تحتتأثیر قرار دادن افکار و اعمال گویند. اصلیترین هدفهای جنگ روانی تضعیف اراده جنگیدن دشمن یا دشمن بالقوه برای تقویت اراده مردم خود یا مردم کشور متحد یا دستیابی به اهداف دیپلماتیک است. جنگ روانی اغلب از طریق تبلیغ یا حرکت ایدئولوژیک که بر استراتژیها و تاکتیکهای دقیق معطوف به اهداف مشخص مبتنی است، هدایت و راهبری میشود. سلاحهایی که در جنگ روانی به کار میروند، عبارتاند از: تلویزیون، فیلم، گردهمایی عمومی، تظاهرات، شعارها، پوسترها، کتابها، روزنامهها و مجلهها، کنفرانسهای خبری و دیگر ابزارهایی که بر تفکر و عواطف نخبگان فکری یا عامه مردم تأثیر میگذارند. میتوان جنگ روانی را در سطوح محدودتر و پیچیدهتر برای گمراهسازی سیاستگذاران و فرماندهان نظامی به کار گرفت. (پلانو و اولتون، 1988، ص 210).4
در موشکافی این تعریف بدین نتیجه میرسیم که هدف جنگ روانی، پیروزی بر قلبها و اندیشههاست. جنگ روانی میخواهد در ذهن مخاطب خود، نوعی رفتار و اندیشه کلیشهای ایجاد و باور یک فرد را نسبت به یک نظام ارزشی، تخریب کند. کاملاً بدیهی است که این پیروزی از کسب یک قطعه زمین بسیار بادوامتر است.
حالا برای اینکه به مفاهیم ارتباطی و به عبارت بهتر، به نقش متحول ابزارها و رسانههای جمعی پیشرفته نزدیکتر شویم، از تعریف جنگ روانی به تعریفی از تبلیغ میرسیم. تبلیغ هر نوع ارتباط برای نشاندن دادهها، ایدهها یا انگارهها در ذهن بشر برای تأثیرگذاری بر افکار، عواطف یا کنشهای فردی یا گروهی است و اهداف آن عبارتاند از:
1) کسب حمایت دوستانه یا تقویت آن؛
2) شکلدهی یا تغییر نگرشها یا طرز تلقیها نسبت به ایدهها و رخدادها؛
3) تضعیف یا تحلیل بردن قدرت دولتهای خارجی غیردوست یا تضعیف برنامهها و سیاستهای آنها؛ و
4) مقابله با تبلیغات خصمانه دیگر گروهها یا کشورها.
تبلیغ برای مؤثر بودن باید در راستای منافع مخاطبان انجام شود، نزد ایشان معتبر باشد، غالباً تکرار شود، ساده، پیوسته و جذاب باشد و با موقعیتی ملی یا منطقهای تشخیص داده شود و طوری عمل کند که مخاطب متوجه ماهیت تبلیغاتی آن نشود. هر چند تبلیغ ممکن است در شکل توسل به ایدهآلیسم جلوهگر شود یا واقعی باشد، اما میتواند از طریق انتخابهای دقیق، تحریف یا بر اشتباههای صریح استوار شود. در واقع، فعالیتهای تبلیغاتی، ابزارهای جنگ روانی هستند و کنشهای نوع بشر را برای انطباق با منافع دولت فرستنده تعقیب میکنند؛ بنابراین، اگر فعالیتهای تبلیغاتی ابزارهای جنگ روانی هستند، آیا کارشناسان عملیات روانی از ماهیت و کاربرد آنها آگاهاند؟ و همگان فنون کاربرد آنها را نیز میدانند؟ انقلاب تکنولوژیک در ارتباطات اجتماعی باعث شده است تا دسترسی به افکار میلیونها انسان و تأثیرگذاری بر آنها آسان شود و همین سهولت در دسترسی است که میزان تلفات را در این جنگ ارتباطی در قیاس با نبردهای نظامی، بسیار گستردهتر کرده است. به عبارت بهتر، وسایل ارتباطی از گلولههای سلاحهای جنگی بسیار مرگبارترند. آمریکا نخست، با اسلحهای به نام رادیو اروپای آزاد کرملین و سپس، در دو نوبت، به کوبا با اسلحه رادیو مارتی و تلویزیون مارتی یورش برد. در واقع، آمریکا مجوز شلیک همه این سلاحها را از کنگره گرفته بود و رادیو صدای آمریکا، مجری آن بود.
بیگمان، در حال حاضر، فناوری ارتباطات یکی از ابزارهای سیاسی سیاست خارجی است؛ فناوریای که میتوان با آن به سرعت به محیط سیاسی دولتها وارد شد و آن را به نفع خود تغییر داد. فناوری ارتباطی این امکان را به بازیگران عرصه روابط بینالمللی داده است تا میدان مانور خود را از حیطه ملی تا دورترین سطح بینالمللی گسترش دهند و از طریق این نبرد ارتباطی، منافع ملی خود را تأمین کنند. در واقع، برخلاف دیروز که شبکه رسمی ارتباطات بینالمللی هر دولت را شمار سفارتخانهها و دیپلماتهای آن دولت تشکیل میداد، امروز، هر پیامی که از مرزهای ملی به سطوح بینالمللی ارسال میشود، حکم یک سفیر پرقدرت نامرئی را دارد؛ سفیری که تمامی راههای صعبالعبور را در ثانیهها میپیماید و موریانهوار علائق و منافع رقیب را تخریب میکند و این امر به معنای افزایش قدرت دولت فرستنده پیام است. امروز، این سفیر کوچک آمده است تا مفاهیم بزرگ و در عین حال، گنگ روابط بینالملل را روشن کند، داشتن اطلاعات و شبکه ارتباطی، مقولههای آگاهی و اراده سیاسی را روشنتر میکند. ارزیابی توان، وزن و اراده سیاسی نظامها همواره، برای دیپلماتها پیچیده بوده است، اما هماکنون، ارتباطات در حال اندازهگیری آسان این توان و اراده است مثل اینکه ما به مرحلهای وارد شدهایم که دوره انطباق وضعیت فراملی ارتباطات بر روابط بینالمللی است، جهان به مرحلهای وارد شده است که در آن، انگارهسازی و برجستهسازی حرف اول را میزند. در جهان امروز، وسایل ارتباط جمعی، جهان ذهنی و غیرواقعی را به دنیا مخابره و تعیین میکنند که برای نمونه، امروز، مردم دنیا به کودتا در فیلیپین، فردا، به لایه ازن، روز بعد، به ایدز و هفته بعد، به موضوع دیگری بیندیشند. باید یادآور شد که تمام این دستور جلسهها را کسانی برای مردم دنیا تعیین میکنند که کنترل خبرگزاریها و رسانههای بینالمللی را در دست دارند. در واقع، نقش انگارهسازیها و برجستهسازیها معنای واقعی خود را مییابد.
«آسوشیتدپرس 17 میلیون، یونایتدپرس 11 میلیون، فرانس پرس 3 میلیون و 350 هزار و رویتر 1 میلیون و 500 هزار واژه را در روز به جهان مخابره میکنند.» (مولانا، 1371 ص 47).5
به عبارت دقیق، این چهار غول روزانه، 32 میلیون و 850 هزار واژه را همچون خدنگ به جهان شلیک میکنند، ضمن آنکه باید یادآور شد در عرصه تصویر، نیز وضع به همین منوال است. در این ارتباط، گوشهای از تحقیق دالگرن را یادآور میشویم:
«براساس تراکمی که گزارشهای شبکههای خبری تلویزیونی ایجاد میکنند، بینظمی و نابسامانی در جهان سوم، ابدی جلوه میکند. این خشونت یک خشونت ویژه، آشکار، پرهیاهو و غالباً غیرمنطقی است. البته غرب در این گزارشها طرفدار منطق است... در جهان سوم، فساد سیستماتیک است و با نقض حقوق بشر نیز با ویژگی مشابهی برخورد میشود. در بیشتر گزارشها، بدویت به طور ضمنی ارائه و در برخی از موارد، نسبتاً به طور صریح تصویر میشود. در گزارشهای مربوط به جهان سوم، شکل خاصی از حقیقت به بیننده ارائه میگردد، یک حقیقت صوری از یک حقیقت محض.»
دیدگاههای هربرت شیلر، پژوهشگر منتقد آمریکایی، که بیش از سه دهه در قلمرو مقولههایي، چون رادیو، تلویزیون، تبلیغات و ارتباطات تحقیق کرده است، در خور توجه است. به اعتقاد وی، که پیشتاز انتقاد از فرآوردههای رسانههای غربی در جهان سوم و طلایهدار روشنسازی مفاهیمی، چون امپریالیسم فرهنگی و رسانهای است، سیستم جهانی کنونی حاکم بر جریانهای تلویزیونی، از سوی تولیدکنندگان برنامههای تلویزیونی غربی، به ویژه آمریکا شکل گرفته و هدف آن، حفظ شرایط کنونی جهانی است (شیلر، 1976).6 متأسفانه در عرصه ماهوارهها نیز، وضعیت به همین منوال است. مجادله موجود در زمینه ماهوارهها بیشتر بر دو جنبه متمرکز شده است:
جنبه نخست: جریان آزاد اطلاعات
در حال حاضر، غربیان جریان آزاد اطلاعات را به صورت یک حق غیرقابل نقض مطرح کردهاند. این آزادی دوفکتو در پی مباحث معروف به کنترل جریان اطلاعات مطرح شد و پس از جنگ جهانی دوم، به منزله یک اصل مورد تصویب قرار گرفت:
«از سال 1948، کنفرانس بینالمللی سازمان ملل متحد درباره آزادی اطلاعات با زمینهسازی قبلی و پشتیبانی مستقیم آمریکا در ماههای مارس و آوریل آن سال در ژنو برگزار شد و به دنبال آن اعلامیه جهانی حقوق بشر در مجمع عمومی ملل متحد در 10 ماه دسامبر همان سال به تصویب رسید. براساس ماده نوزدهم این اعلامیه درباره آزادی اطلاعات، نظم بینالمللی حاکم بر ارتباطات جهانی بر مبنای جریان آزاد اطلاعات گذاشته شد.» (معتمدنژاد، 1369 ص 11).7
آمریکاییان با طرح نظریه جریان آزاد اطلاعات در پی دستیابی به هدفی اصلی، یعنی گسترش سلطه کاخ سفید در سطح جهانی بودند. آنها با طرح این نظریه میخواستند حاکمیت ملی دیگر کشورها را از طریق تهاجمهای نوشتاری، صوتی و تصویری خدشهدار کنند و به همین دلیل هم بود که جهانسومیها و بلوک شرق سابق و همچنین، فرانسه با این نظریه مخالفت کردند، اما این نظریه سالها مقاومت کرد و سرانجام با تلاشهای جهانسومیها، غیرمتعهدها و بلوک شرق به خروج آمریکا از یونسکو - که مجری همین نظریه جریان آزاد اطلاعات بود - انجامید، ولی متأسفانه مجدداً در دوران فدریکو مایور دبیرکل وقت یونسکو، به رغم تلاشهای دهه 70 محققان یونسکو که علیه سلطه جریان آزاد اطلاعات بودند، مجدداً موجبات حذف آن فراهم آمد.
جنبه دوم: حاکمیت ملی
هرچند در حال حاضر، اصل حمایت از جریان آزاد اطلاعات کماکان مطرح است، اما از سوی دیگر، اصل حاکمیت ملی نیز مطرح میباشد و در حقیقت، اساس قانونهای بینالمللی به شمار میآید. در حال حاضر، تضاد بین همین دو اصل به محور مناقشهآمیزی در سطح بینالمللی تبدیل شده است. ناظران روابط بینالملل معتقدند جریان آزاد اطلاعات و در واقع، بمباران ماهوارهای رادیویی بلوک شرق سابق از سوی آمریکا، یکی از عوامل فروپاشی کمونیسم به حساب میآید. همچنین، صاحبنظران ارتباطات نیز امروز، جریان آزاد اطلاعات را یکی از اهرمهای قوی مداخلهگر آمریکا به حساب میآورند. آنها میگویند آمریکا از همان زمانی که واشنگتن در نخستین اصلاحیه قانون اساسی 1791 آمریکا این نکته را گنجاند که کنگره ایالات متحده آمریکا نمیتواند با وضع قانونی، آزادی بیان و مطبوعات را محدود کند و نیز از زمانی که در ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر، با پشتیبانی آمریکا و به رغم مخالفت بلوک شرق، این نکته گنجانده شد که کسب اطلاعات، اخبار و انتشار آن باید بدون ملاحظات مرزی انجام شود، آمریکا به فکر مداخلهگری از طریق ابزارهای ارتباطی و براندازی حاکمیتهای مخالف خود بوده است. هنگامی که جنوبیها نظریه نظم نوین جهانی ارتباطی و اطلاعاتی را علیه نظریه جریان آزاد اطلاعات مطرح کردند، آمریکا از یونسکو خارج شد و کمکهای خود را از این نهاد دریغ کرد. مهمترین خواستههای جنوبیها در طرح نظريه نوین جهانی ارتباطی و اطلاعاتی، تعادل در اختصاص فرکانسهای رادیویی و حمایت در برابر پخش مستقیم ماهوارهای بود. در حقیقت، این خواستهها تغییرات زیرساختی، حقوقی، قانونی و رویهای را در سطح جهانی خواستار است؛ موضوعی که به ویژه در مورد پخش مستقیم تلویزیونی از طریق ماهوارهها صدق میکند:
«پخش مستقیم تلویزیونی، به انتقال مستقیم تصویرهای تلویزیونی از طریق ماهواره، به آنتنهای بشقابی متصل به گیرندهها اطلاق میشود. قوانین بینالمللی در این زمینه نامطمئن است و در آمیزهای از مسائل بحثانگیز تکنولوژیک، حقوقی و سیاسی پیچیده شده است... مجمع عمومی سازمان ملل در سی و هفتمین اجلاسیه خود (1982 - 1983) قطعنامهای درباره اصول حاکم بر استفاده از ماهوارهها برای پخش تلویزیونی مطرح کرد که با 107 رأی موافق، 13 رأی مخالف (اغلب کشورهای غربی) و 13 رأی ممتنع پذیرفته شد.» (بلدسوی، 1987 ص 163).8
البته، علت مخالفت غربیان کاملاً روشن بود؛ زیرا، آنها نمیتوانند با هیچ اصلی که بر جریان اطلاعات حاکم شود، موافق باشند؛ زیرا، در حال حاضر، از جنبه سختافزاری و حتی نرمافزاری دست بالا را دارند و به عبارت دیگر، در حال حاضر، در این جریان نابرابر و نامتعادل اطلاعاتی و ارتباطی، حرف اول را میزنند و حفظ شکاف اطلاعاتی ناشی از وضع موجود، به نفع آنهاست. بهتر است در اینجا، تنها به نقش شبکه تلویزیونی سی.ان.ان. بپردازیم.
«60 درصد از 92 میلیون خانواده آمریکایی، مشترک تلویزیون سی.ان.ان هستند. بیش از 60 میلیون خانه در سطح جهان از طریق ماهواره با سی.ان.ان. تغذیه میشوند. در بیش از 250 هزار تا از اتاقهای هتلهای جهان میتوان به سی.ان.ان. دسترسی یافت، ضمن آنکه حالا در هر کجای جهان، تنها یک آنتن بشقابی میتواند همه را به زیر چتر سی.ان.ان ببرد.» (شولین، 1990 ص 34).9
مورد جنگ دوم خلیجفارس
در جهان امروز، رسانهها مجریان اصلی جنگ روانی هستند؛ جنگی که هر روز در حال وقوع است. اوج هنرنمایی در این جنگ در جریان حمله آمریکا و متحدانش علیه عراق در ماجرای اشغال کویت بود. مایکل دیور، مسئول انگارهسازی در کابینه ریگان، در اشاره به این جنگ گفت:
«صحنه اصلی عملیات برای جنگ اطلاعاتی ما نخست، تلویزیون و در مرحله دوم، رسانههای نوشتاری بود که البته، نتوانستیم به خوبی این جبهه را کنترل کنیم.» (نیویورک تایمز، 1991)
در این ارتباط، اظهارنظر باب سیپچن، گزارشگر نیوزویک، نیز جالب توجه است: «در واقع، توفان صحرا دو جنگ بود: جنگ متحدان علیه عراق و جنگ نظامیان علیه مطبوعات.» (لوس آنجلس تایمز، 1991)10
در این جنگ، رسانههای غربی با سانسور کامل به انگارهسازی پرداختند و در طول جنگ، به نحوی عمل کردند که گویی مردم شاهد یک بازی رایانهای هستند. در واقع وانمود میکردند که آمریکاییان شکستناپذیر بیآنکه حتی به یک سرباز آنها کوچکترین جراحتی وارد شود، مراكز مهم عراق را نابود میکنند، ضمن آنکه حتی یک غیرنظامی عراقی هم آسیب نمیبیند؛ تبلیغاتی که تنها از کارکردهای ارتباطی و اطلاعاتی محافل غربی ناشی میشد.
هنگامی که حدود 2 میلیون سرباز، 10 هزار تانک، بیش از 5000 عراده توپ، 3900 هواپیمای جنگنده، 1800 هلیکوپتر و 175 رزمناو آماده آغاز جنگ در خلیجفارس بودند، جورج بوش پدر، رئیسجمهور وقت آمریکا، به کنگره این کشور گفت: «این جنگ عادلانه است و مسائل اخلاقی در نظر گرفته شده و موضوع، تنها جنگ سپیدی علیه سیاهی و خوبی علیه شرارت است. ما آمادهایم تا برای دفاع از نظم نوین جهانی دست به اعمال زور بزنیم.» (رابینس، 1992 ص 202)
سپس، همین رسانههای مدافع جریان آزاد اطلاعات بودند که در پردازش این تصویر برای جهانیان وارد عمل شدند، به ویژه رادیو صدای آمریکا با 42 زبان برای 130 میلیون شنونده بیشترین تلاش را در این زمینه به کار برد. آنها حتی با صراحت نوشتند که: «ضبط دیداری یا شنیداری موقعیت پرسنل هنگامی که در حالت اضطراب یا شوک شدید هستند، مجاز نیست. تصویربرداری از مجروحان در حالی که تغییر شکل یافته یا تحت عمل جراحی پلاستیک هستند، ممنوع است. مصاحبه با پرسنل یا تصویربرداری از آنها در حالی که تحت رواندرمانی هستند، مجاز نیست». (نیوزویک، ژوئن 1991)11
البته این اظهارات، تنها بخشی از واقعیتها بوده و دستورالعملهای اصلی در جلسات پنهانی سردبیران، نظامیان و سیاستگذاران کاخ سفید رد و بدل شده بود. جنگ خلیجفارس مورد ویژهای نبود و تنها برای غرب حساسیت بیشتری داشت؛ بنابراین، انگارهسازی به همان روش سابق در اینجا نیز دنبال شد: «دانشجویان ارتباطات جمعی بارها این موضوع را که خبر چیست؟ مورد بحث قرار دادهاند، اما در کنشهای قدرتهای بزرگ، غالباً ارزش خبری دارد و از دیگر سو، کشورهای پیرامون (جهان سومی) هیچگاه، به طور مشخص، از جنبه خبری مورد توجه قرار نگرفتهاند.» (جانسن، 1992 ص 4).12
یک حقیقت
این یک حقیقت است که ما به عصر انقلاب ارتباطات وارد شدهایم. در این ارتباط، به این مورد دقت کنید: «تولید کالاهای الکترونیک - بدون در نظر گرفتن کشورهای عضو بلوک شرق سابق - در سال 1990 به 904 میلیارد دلار آمریکا بالغ شد و این رقم برای سال 1992 برابر با 1000 میلیارد دلار بود... . در ضمن، تا سال 2000، دو نفر از هر سه نفر در دنیا از محصولات و خدمات ارتباطی استفاده خواهند کرد.» (اطلاعات، 1991)
اما منظور از این انقلاب ارتباطی چیست؟ آیا باید از این انقلاب بترسیم؟ غرب در ادامه جنگ ارتباطی خود که اوج جنگ روانی است، میخواهد در این زمینه ما را فریب دهد. انقلاب ارتباطی در جنبه سختافزاری خود به وقوع پیوسته است، اما تلاش غرب، به ویژه آمریکا بر این نکته متمرکز شده که گسترش فناوری، نوآوری سیستماتیک و سرعت انتقال پیامها را که جنبه تکنولوژیک ارتباطات است، با جنبه انسانی ارتباطات به شکلی گنگ مخلوط کند. انقلاب اصلی ارتباطات هنوز در راه است. این انقلاب در جنبه انسانی ارتباطات رخ خواهد داد؛ انقلابی که ما اکنون، با آن سروکار داریم در جنبه تکنولوژیک ارتباطات به وقوع پیوسته است. انسانها به روابط متقابل نیاز دارند، اما این روابط متقابل باید رضایتبخش باشد، نه اینکه شکل تهاجم فرهنگی به خود بگیرد. در حال حاضر، غرب از جنبه تکنولوژیک ارتباطات با همین نیت تهاجم فرهنگی استفاده میکند تا از وقوع انقلاب دوم، یعنی انقلاب در عرصه انسانی ارتباط جلوگیری کند. در واقع، غرب میخواهد با یکپارچهسازی فرهنگی از طریق وسایل ارتباطی همین تعریف خود را از انقلاب ارتباطی حفظ کند، آنکه انقلاب ارتباطی را باید از جنبه انسانی تعریف کرد.
پاورقیها:
1. Rogers, E.N. (1988). Small media Forabig verdution. New York: Journal of Communi Cation technology, 245.
2. معتمدنژاد، کاظم؛ جهان سوم در برابر سلطه ارتباطی و اطلاعات غرب؛ فصلنامه مطالعاتی و تحقیقاتی وسایل ارتباط جمعی بهار 1370، شماره 5 صص 25-12.
3. تافلر الوین جابهجایی در قدرت؛ ترجمه شهیندخت خوارزمی، تهران: (1370)
4. Plano, J.C.and Olton, R (1988). The internation Relations Dictionary, 4 Edition. Longman.
5. مولانا، حمید؛ جریان بینالمللی اطلاعات ترجمه یونس شکرخواه؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه. 1370
6. Schiller, H. (1976). Communication and Culfural Domination. New York: international arts and Sciences Press.
7. معتمدنژاد، کاظم جهان سوم در راه استقرار نظام بینالمللی نوین؛ تهران: انتشارات سروش، (1369)
8. Bledsoe, R.L. (1987). The international Law Dictionary. Oxford: England.
9. Schwellin, M. (1990). CNN: televisionFor Global village. New York: worldpress Review.
10. Los Angeles times (1991): the media Rewrite: the Gulf war. March 7, PE2.
11. Newsweek Jan, 14 (1991). We will see the real war.
12. Johnson, J(1992). The War in the name of the Nordicom Review of Nordicmass Communication Research, Fredon No: 2.P4.
ش.د820634ف