تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۵  ، 
کد خبر : ۲۹۵۸۳۲

سیاست خارجی در انحصار وزارت خارجه نیست

اشاره: بعد ازروی کار آمدن دولت یازدهم و تغییر رویکرد در برخی از تاکتیک‌های دیپلماسی و روابط خارجی کشور، یکی از موضوعات و شبهات مطرح شده از سوی برخی از افراد داخل دولت و یا برخی خارج‌نشینان؛ مسأله دخالت برخی از نهادها در حوزه کاری وزارت امور خارجه و از بین بردن استقلال عمل این وزارتخانه بود. این مسأله در خصوص کشورهای منطقه به‌خصوص سوریه، عراق، لبنان، یمن و ... رنگ و بوی جدی‌تری به خود گرفت. در همین راستا از جمله مسائل مورد سوال نقش نیروی قدس سپاه پاسداران در عرصه تحولات منطقه و سیاست‌خارجی کشورمان است. در همین راستا به سراغ دکتر مسعود اسداللهی، کارشناس ارشد مسائل منطقه رفتیم تا این موضوع را بی‌پرده مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم.
پایگاه بصیرت / سید مرتضی مفیدنژاد

(ويژه‌نامه روزنامه صبح نو – 1395/07/12 – شماره 96 – صفحه 3)

* شبهه‌ای که مدتی است توسط برخی از افراد در داخل و خارج در میان افکار عمومی دائماً پمپاژ می‌شود؛ مسأله استقلال عمل وزارت خارجه و خدشه‌دار شدن آن توسط نهادهای دیگر است. به طور کلی آیا وزارت خارجه ما در امر سیاست خارجی؛ خصوصاً سیاست منطقه‌ای ایران، استقلال عمل لازم را دارد؟

** اصولاً کشورهایی که مستقل محسوب می‌شوند؛ اداره سیاست خارجی کشورشان در اختیار خودشان است؛ چه قدرت‌های بزرگ و ابرقدرت‌ها و چه قدرت‌های منطقه‌ای. اما این گونه نیست که طراحی، اجرا و اداره سیاست خارجی در انحصار یک بخش از نظام سیاسی باشد؛ یعنی فقط و فقط متولی‌اش وزارت خارجه یک کشور باشد. در هر کشوری ترکیبی از ارگان‌ها و نهادها در سیاست خارجی تأثیرگذارند؛ آن بخشی که به وزارت امور خارجه مربوط می‌شود دیپلماسی رسمی و علنی و روابط دیپلماتیک است، اما کل سیاست خارجی در انحصار هیچ وزارت خارجه‌ای نیست. برای نمونه در آمریکا مقوله معروفی است که سیاست خارجی را به یک هواپیمای بوئینگ 747 چهار موتوره تشبیه می‌کنند.

از این چهار موتور یک موتور، شورای امنیت ملی آمریکا و نهاد کاخ سفید است. یک موتور دیگر وزارت خارجه است؛ موتور سوم سازمان سیا و وزارت دفاع و موتور چهارم هم کنگره می‌باشد. در نهایت این هواپیما با این چهار موتور حرکت می‌کند و خلبان آن رییس‌جمهور آمریکاست که در عین حال فرمانده کل نیروهای مسلح این کشور نیز است.

اینگونه نیست که سیاست خارجی آمریکا فقط توسط شخص رییس‌جمهور یا توسط شخص وزیر خارجه آمریکا ترسیم و اجراء شود. وزارت دفاع(پنتاگون)، سازمان سیا، شورای امنیت ملی آمریکا و کنگره هر کدام در سیاست خارجی ایفای نقش می‌کنند. در واقع مجموعه این فعالیت‌ها و برآیند این محورها تبدیل می‌شود به سیاست خارجی آمریکا. ما در آمریکا نمی‌شنویم که کسی بگوید نظامی‌ها نباید در سیاست دخالت داشته باشند. شما ببینید وزیر دفاع آمریکا مرتباً در مسائل سیاسی خارجی موضع‌گیری می‌کند و نظامی‌های آمریکا هم در منطقه هر جا که هستند در موارد مورد منازعه نقش دارند. در آمریکا افرادی مثل ژنرال پتراوس را داشتیم که نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در بحث‌های عراق و افغانستان داشت. همچنین ژنرال‌هایی که بعد از ایشان آمدند. این یک مغلطه‌ای است که در کشور ما انجام می‌شود که سیاست خارجی باید در انحصار دولت آن هم به معنای کابینه و به طور ویژه وزارت خارجه باشد. نه؛ چنین چیزی در دنیا نیست. در انگلیس، فرانسه و آلمان هم همین طور است. اگر کشوری وابسته به قدرت خارجی باشد، اصولاً سیاست خارجی‌اش توسط کشور دیگری تعیین می‌شود اما اگر مستقل باشد و دارای اراده؛ این سیاست خارجی برآیند عملکرد چندین ارگان است که این ارگان‌ها ممکن است سیاسی یا نظامی یا امنیتی یا ..... باشند. بنابراین اصل این شبهه وارد نیست.

در رابطه با جمهوری اسلامی ایران هم همین واقعیت صدق می‌کند؛ یعنی بخش دیپلماسی رسمی و روابط دیپلماتیک در اختیار وزارت خارجه است؛ اما سیاست خارجی بسیار فراتر از روابط دیپلماتیک است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که محصول یک انقلاب بزرگ مردمی است؛ سیاست‌های کلانی به خصوص در بحث حمایت از محرومان و نهضت‌های آزادی‌بخش دارد؛ بنابراین نباید سیاست خارجی را فقط در انحصار وزارت خارجه قرار داد.

در این عرصه تقسیم نقش‌های صورت گرفته و حمایت از نهضت‌های آزادی‌بخش و نهضت مقاومت بر عهده سپاه پاسداران و به ویژه وظیفه اصلی نیروی قدس سپاه است. این را همه دنیا می‌دانند و مقوله‌ای مخفی نیست. وزارت اطلاعات ما هم در بخش خارجی فعال است و نقش ایفا می‌کند. شورای امنیت ملی ایران نقش بسیار عمده‌ای در تعیین سیاست خارجی و حتی در بعضی مواقع اجرای آن دارد. ما الان می‌بینیم آقای شمخانی به عنوان دبیر شورای امنیت ملی مسوول پرونده روابط با روسیه است و جنبه‌های مختلف این رابطه را ایشان مدیریت می‌کند. اینجا نمی‌توان بیان کرد این دخالت در کار وزارت امور خارجه است؛ نه، این تقسیم وظیفه‌ای است که بین ارگان‌های مختلف در جمهوری اسلامی شده و دارد اعمال می‌شود.

* آقای دکتر در کشورمان دولت‌های مختلفی روی کار می‌آیند، هر کدام هم در حوزه سیاست خارجی نگرش متفاوتی نسبت به دولت قبلی دارند. ما در بحران سوریه دو رویکرد دولتی را از شروع بحران تا الان تجربه کردیم. این تغییر رویکردها و تغییر سفرا آیا در مباحث سوریه لبنان و عراق خاصه روی مباحث سیاست خارجی تأثیر مستقیم داشته یا نه؟

** اولاً که سیاست‌های کلی نظام سیاست‌های ثابتی است و هیچ دولتی نمی‌تواند روی اصول کلی سیاست خارجی نظام خدشه وارد کند و بگوید من این را قبول ندارم. مثلاً بحث مبارزه با اسرائیل و دفاع از آرمان آزادی قدس را هیچ دولتی در ایران نمی‌تواند رد یا ملغی کند. ثانیاً یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه دولت‌های مختلف ممکن است رویکردهای مختلفی را برای سیاست‌های کلان در پیش بگیرند که آن هم طبیعی است. در همه جای دنیا هم این را شاهد هستیم؛ مثلاً در آمریکا جرج بوش پسر رییس‌جمهور می‌شود و سیاست‌هایی که برای خودش منطقی اما از دید دیگران غیرمنطقی است. بعد از وی، اوباما می‌آید و سیاست‌های متفاوتی در پیش می‌گیرد ولی هر دوی آنها مدعی هستند که در حال تأمین امنیت ملی آمریکا هستند و دارند از نقش آمریکا در دنیا به خصوص در منطقه حساس خاورمیانه دفاع می‌کنند.

بنابراین تا جایی که هر دولتی تغییر و تحولی در رویکرد بدهد نه در اهداف؛ همه جای دنیا طبیعی است. اگر قرار باشد هر کسی بیاید مثل نفر قبلی عمل کند دیگر انتخابات معنا نمی‌دهد اما بحث این است که این رویکرد تا چه حد می‌تواند متفاوت باشد؟ آیا می‌شود تحت عنوان رویکرد به نحوی عمل کرد که هدف اصلی از بین برود؟ قطعاً چنین چیزی امکانپذیر نیست و کسی آن را نمی‌پذیرد. ما در بحران سوریه هم شاهد بودیم که هم در دولت قبلی هم در دولت فعلی دو رویکرد متفاوت وجود داشت. در بعضی جاها مشابه بود و در بعضی جاها متفاوت. اگر با آن سیاست‌های کلی نظام هماهنگ نشود، می‌تواند لطمه بزند. به جای اینکه هم‌افزایی کنیم همدیگر را خنثی می‌کنیم. حتی ممکن است اختلافات به نفع دشمن تمام شود و منافع ملی ما به خطر بیافتد. بنابراین تا آنجایی که رویکردها قابل کنترل و هماهنگ شدن باشد؛ اشکالی ندارد اما اگر به سمت تقابل و خنثی کردن یکدیگر و حتی بازی در زمین دشمن پیش رود دیگر عبور از خط قرمز است و قطعاً به صلاح کشور نخواهد بود.

* شنیده شد بعضی از تغییرات در وزارت خارجه واکنش بعضی از گروه‌های داخلی لبنان و سوریه و مسوولان آنها را در پی داشت. این تغییر دولت و این تغییر افراد و پست‌ها روی روابط ما تأثیرگذار نیست و تبعات به دنبال ندارد؟ به نظر شما بهتر نیست یک ساختار واحدی برای این موضوع تعریف شود که عوض شدن افراد موجب خسارت نشود؟

** طبیعتاً در هر چارچوب هر ساختاری، افراد باید عمل کنند. افراد مختلف که می‌آیند بالاخره دیدگاه‌ها و سلیقه‌های متفاوتی دارند و شما نمی‌توانید ساختاری تعریف کنید و از افرادی که در آن ساختار قرار می‌گیرند انتظار داشته باشید همیشه عملکرد یکسانی داشته باشند؛ چون بالاخره این همیشه انسان‌ها هستند که کار می‌کنند و ساختار مقوله‌ای روی کاغذ است. بنابراین بستگی دارد که چه کسانی متولی امر باشند.

نکته دوم اینکه صرف نظر از مسائل داخلی خودمان، نباید اجازه دهیم دیگران در مسائل داخلی ما آن هم در این حد دخالت کنند. یعنی ممکن است ما با بعضی عزل و نصب‌ها مخالف باشیم و آن را به صلاح ندانیم ولی نباید این باعث شود یک گروه خارجی یا مسوول کشور دیگری در منطقه بیاید بگوید چون در ایران فلانی عوض شده و فلان فرد آمده من رابطه‌ام با ایران خدشه‌دار شده است. این دخالت در امور داخلی به شمار می‌آید. مهم این است که ما خودمان در داخل این مسأله را مدیریت کنیم و سعی کنیم که حتی اگر افراد تغییر می‌کنند -چون بالاخره افراد همیشه تغییر می‌کنند و پست‌ها ثابت نیست- سیاست‌ها ادامه داشته باشد و هم‌افزایی شود نه اینکه فردی بیاید و عملکرد نفر قبلی را 180 درجه تغییر دهد. اصلاً با روح برنامه و مدیریت درست سازگار نیست. در وزارت خارجه تغییر و تحول عادی است. معمولاً هر دیپلماتی چند سال خارج از کشور است بعد برمی‌گردد و در داخل، چند سال مسوولیت‌هایی در وزارتخانه دارد و بعد دوباره به مأموریت می‌رود.

این تغییرات معمولاً هست. مثلاً یک وزیری می‌آید یک عده‌ای را به دلایلی به حاشیه می‌راند و عده دیگری را می‌آورد. چون در همه دولت‌ها دیدیم در دولت قبل هم بود و این متأسفانه جزء ضایعات کار است. واقعاً امیدواریم به یک مرحله‌ای از رشد برسیم که اینگونه برخورد نشود و افراد بر اساس دیدگاه‌های جناحی جا به جا نشوند اما مهم این است آن فردی که مدیریت کلی وزارت خارجه را دارد؛ یعنی وزیر خارجه بتواند این ضایعات را در این نوع تغییر و تحولات به حداقل برساند؛ چون در خود وزارت خارجه مثل بقیه وزارتخانه‌ها گروه‌های مختلفی هستند که با هم دیدگاه‌های متفاوتی دارند. اگر وزیر نتواند تعادلی بین این جناح‌ها برقرار کند؛ وزارتخانه لطمه می‌خورد و باید وزیر به نحوی عمل کند که از همه توان موجود استفاده شود. چون وزارت خارجه متعلق به کل کشور و ملت ایران است و متعلق به یک جناح نیست. حتی اگر آن جناح در انتخابات پیروز شده باشد به این معنا نیست که ناگهان تمامی سیاست‌ها با هم تغییر کند.

* اینکه در حال حاضر ما در برجام به دستاوردهای موردنظر هنوز نرسیدیم و طرف مقابل به تعهدات خود به‌خوبی عمل‌نکرده است آیا روی جایگاه و چهره ما در منطقه مؤثر بوده است؟ در کنار این مسأله طرح مقولاتی مثل FATF و مشکلاتی که برخی از نهادهای نظام مثل سپاه و مراکز تابعه آن پیدا کردند چقدر می‌تواند در کیفیت کار ما مؤثر باشد؟

** قطعاً تحریم‌ها روی کشور ما اثر گذاشت. نه فقط سپاه بلکه در کل جمهوری اسلامی هم تأثیراتی داشت و نمی‌توانیم منکر شویم. البته نباید در رسانه‌ها مطرح می‌شد که ما تحت فشاریم و درواقع دست خودمان را جلوی رسانه‌های دشمن باز کردیم. آمریکایی‌ها در همین بحث سوریه به خاطر زمان و نزدیک شدن به موعد انتخابات تحت فشارند ولی آقای کری چند روز پیش آمدند و گفتند ما هیچ عجله‌ای نداریم، در حالی که این‌طور نیست و واقعاً عجله دارند ولی از لحاظ دیپلماتیک نباید بگویید ما عجله داریم. وقتی بگوییم ما عجله داریم یعنی حاضریم امتیاز بدهیم. ما خودمان آمدیم گفتیم تحریم‌ها پدر ما را درآورده است خب دشمن هم گفت همان که من می‌خواستم شد لذا بیا و امتیاز بده.

البته واقعیتی هست که همه ما می‌دانیم و آن‌هم اینکه در زمان جرج بوش هم تحریم‌هایی داشتیم ولی برنامه‌ریزی‌ شده و هوشمند نبود امّا در زمان اوباما تحریم‌ها بسیار هوشمند و هدایت ‌شده صورت گرفت. مثلاً سیستم بانکی ما و خصوصاً بانک مرکزی را هدف قرار دادند. در مورد FATF هم باید بگویم این مسأله در خارج از ایران جاری و ساری است و شرکت‌ها و آقایانی که ما در خارج داریم حسابی ندارند که بتوانند تحریم کنند ولی مهم این است که ما در ایران چگونه می‌خواهیم تعامل کنیم؟ آیا بانک داخلی ما باید بگوید چون اسم شما در آن فهرست کذایی هست من نمی‌توانم با شما تعامل کنم؟ اینکه فاجعه است. البته مسوولان اقتصادی کشور این مقوله را تکذیب کردند و وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی آن را رد کردند امّا یک عدّه هم هستند که در بدنه دولت فعال‌اند و اصلاً کاری به این حرف‌ها ندارند و می‌خواهند چوب لای چرخ بگذارند.

ما در بحث سوریه این را می‌دیدیم. البته در دولت قبل هم متأسفانه موضوعاتی این‌چنینی دیده می‌شد. به‌عنوان نمونه توافقاتی صورت می‌گرفت و در عرصه‌های تجاری تصمیم می‌گرفتیم حالا که سوریه تحت فشار است؛ ببینیم چه کالایی دارد که به درد ما می‌خورد. از آنها بخریم و در مقابل کالایی به آنها بدهیم که نیاز دارند. مثلاً در بحث میوه؛ تولیدات سوریه تولیدات بسیار خوب است و حجم بالایی دارد. قبلاً هم به کشورهای عربی صادر می‌کردند که در حال حاضر تحریم هستند. این طرح به سیستم و بدنه وزارت بازرگانی ما وارد می‌شد و بعد متوقف می‌شد. وزیر دستور می‌داد ولی یک مدیرکل یا کارشناسی جلوی آن را می‌گرفت و به‌طورکلی طرح منتفی می‌شد. دوباره هیأت‌های تجاری سوری به ایران می‌آمدند یا بالعکس و کلی هم توافقات صورت می‌گرفت ولی مجدداً در سیستم دولتی به بن‌بست می‌خورد. در همه موارد هم بوده است و فقط اقتصادی نبوده است.

نکته جالب توجهی که باز وجود دارد در کشور ما بحث‌های جناحی و بحث‌های استراتژیک بسیار با هم خلط می‌شود. من از نسلی هستم که تحولات ایران از ابتدای انقلاب را شاهد بوده‌ام. جناحی که در اوایل دهه 60 یک جناح ضدآمریکایی بود و شعارهای تند می‌داد و جناح طرف مقابل را به اسلام آمریکایی متهم می‌کرد؛ الان برعکس شده و 180 درجه تغییر کرده است. آن‌هایی که علیه آمریکا شعار می‌دادند الان به رابطه با آمریکا رأی می‌دهند. در همین راستا وقتی می‌آیند یک پدیده‌ای را بررسی کنند هم باز به این دام می‌افتند.

به‌طور مثال وقتی بحران سوریه شروع شد افراد در داخل می‌آمدند نگاه می‌کردند اگر جناح مقابلشان از بشار اسد حمایت می‌کرد، بر ضد اسد موضع می‌گرفت و علیه او تبلیغات می‌کردند. یک‌زمانی که در کشور جو سنگینی علیه سوریه و بشار اسد حاکم بود؛ من را به یک مؤسسه مطالعاتی دعوت کردند و من در آنجا به‌طور کامل با ارائه مستنداتی گفتم که پدیده‌ای به نام تکفیری‌ها با چه خصوصیاتی در سوریه در حال شکل‌گیری هستند. بعد از اتمام صحبت‌های من یکی از افراد تندروی حاضر در جلسه گفت: خوب شد، حرف‌های شما را هم شنیدیم. چون قبل از آن، اصلاً نشنیده بود و کاملاً جناحی برخورد می‌کرد و اگر شما می‌گفتید سه تا از شهرهای سوریه را نام ببر، نمی‌توانست نام ببرد ولی نظر می‌داد که در سوریه چه می‌گذرد.

* اگر موافق باشید کمی هم در مورد مسائل منطقه صحبت کنیم. در حال حاضر وضعیت روسیه در سوریه چگونه است؟ برخی در داخل می گویند روسیه رفیق نیمه راه بود و در حال حاضر میدان را ترک کرده است.

** به هیچ عنوان اینگونه نیست اولاً روسیه در ماه‌های اخیر بسیار بسیار فعال بوده است و در صحنه فعالیت‌های میدانی و عملیاتی بسیار قوی عملکرده که شما یک نمونه‌اش را پرواز هواپیماهای روسی از فرودگاه شهید نوژه همدان دیدید که عملیات مؤثری انجام دادند. در سطح وسیع و در عملیات حلب و منطقه راموسه که 37 روز ادامه داشت به طور کامل نیروی هوایی روسیه عملیات انجام می‌داد آن هم در حجم وسیع. به هیچ عنوان اینگونه نبود که روسیه کنار کشیده باشد و چنین چیزی نیست بلکه حتی نیروهایش را هم تقویت کرده است. از نظر سیاسی هم به هیچ عنوان اینگونه نبود. البته اسفندماه گذشته که روس‌ها به همراه آمریکایی‌ها یک آتش‌بس غافلگیر کننده را اعلام کردند؛ یک نوع نارضایتی و ناراحتی ایجاد کرد و یک نوع گله که چرا روس‌ها بدون اطلاع هم‌پیمانان خود و به صورت ناگهانی با آمریکایی‌ها به توافق آتش‌بس رسیدند و عمل کردند؟ بعد خود روس‌ها در عمل دیدند در آن جریان از آمریکایی‌ها فریب خورده‌اند اما متأسفانه فرصت مناسبی به تروریست‌ها داده شد برای اینکه شکست‌ها را در شمال حلب جبران کنند و تکفیری‌ها را سازماندهی کرده و سلاح‌های جدید به دست بیاورند و دوباره حمله کنند که ما در منطقه خان طومان آن را دیدیم و توانستند مناطقی را اشغال کنند و آن تجربه باعث شد که خود روس‌ها متوجه شوند آمریکایی‌ها صداقت ندارند و به دنبال فریبکاری هستند.

بعد از آن همواره روس‌ها تلاش می‌کردند در این روند سیاسی فریب آمریکایی‌ها را نخورند. آتش‌بسی که اخیراً اعلام شد درست است که نظام سوریه ملاحظاتی داشت و حتی گروه‌های مسلح هم یک بخشی از آنها روی این آتش‌بس حرف داشتند؛ اما در واقع روس‌ها پارامترهایی را اضافه بر دولت سوریه در نظر دارند چون که می‌خواهند در مقیاس جهانی عمل کنند و می‌خواهند نشان دهند که مسوولانه رفتار می‌کنند، می‌خواهند نشان دهند که در واقع ضدتروریست‌ها عمل می‌کنند نه ضد تمامی مخالفین. اینها باعث می‌شود که روس‌ها تلاش کنند روند سیاسی را همزمان با روند نظامی پیش ببرند.

اینجا ممکن است یک نوع تفاوت دیدگاهی پیش بیاید بین دولت سوریه و نظام روسیه اما این به معنای اینکه روسیه پشت سوریه را خالی کرده یا دیگر حمایت نمی‌کند یا اینکه دیگر از شخص بشار اسد حمایت نمی‌کند؛ نیست. اتفاقاً در همان روند سیاسی این موارد جزء بزرگ‌ترین موارد اختلاف نظر بین آمریکا و روسیه است. شما ببینید مذاکرات در این چند ماه بین روسیه و آمریکا ادامه داشته ولی هیچگاه به نتیجه نرسیده علت اینکه به نتیجه نرسیده به جز این آتش‌بسی که اخیراً اعلام شد همین اختلاف‌نظر است. یکی اختلاف‌نظرهای اساسی که دارند این است که دولت روسیه مثل دولت سوریه معتقد است باید تعریف دقیقی از گروه‌های تروریستی انجام دهد که معلوم شود چه گروهی تروریست است و چه گروهی تروریست نیست. آمریکایی‌ها از این موضوع فرار می‌کنند و می‌خواهند که با ابهام به گونه‌ای برخورد کنند که هر گروهی که منافعشان اقتضاء کند، معتدل معرفی و هر گروهی را نخواستند جزء گروه‌های تروریست معرفی کنند. روس‌ها نپذیرفتند و آنقدر مقاومت کردند تا در این آتش‌بس اخیر بالاخره آمریکایی‌ها مجبور شدند به علت فشار روسیه اعلام کنند جنگ علیه داعش و جبهه النصره ادامه پیدا خواهد کرد هرچند که جبهه النصره در لیست گروه‌های تروریستی آمریکایی‌‌ها بود اما معتقد بودند که در بحث سوریه با این گروه می‌توان مذاکره کرد.

مسأله دیگر اینکه بر سر آن اختلاف نظر دارند، همین بحث نظام سیاسی آینده سوریه و نقش شخص آقای بشار اسد در آینده نظام است. الان هنوز که هنوز است روس‌ها به شدت از شخص آقای بشار اسد حمایت می‌کنند و معتقدند ایشان می‌تواند مبارزه علیه تروریسم را در سوریه فرماندهی و رهبری کرده و ادامه دهد و حذف ایشان از قدرت، بهترین جایزه‌ای است که به تروریست‌ها می‌توان داد. این نظرات نشان می‌دهد که روس‌ها در بحث‌های سیاسی همچنان از نظام سوریه حمایت می‌کنند اما بالاخره ممکن است یک جاهایی در مسائل ریز و تکنیکی اختلاف نظری باشد که طبیعی است و امیدواریم با هماهنگی بیشتر این اختلافات کاهش پیدا کند.

* بعدازاینکه حج امسال بدون زائران ایرانی برگزار شد و تندروی‌های مسوولان سعودی در مقابل ایران و پیام صریح و جدی رهبر معظم انقلاب، افق روابط ما با عربستان سعودی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا اوضاع به‌سمتی خواهد رفت که ما در عرصه نظامی در مقابل هم قرار بگیریم؟

** دوقطبی شدن جهان اسلام قطعاً به نفع ما شیعیان نیست. ما شیعیان در جهان اسلام در اقلیت هستیم و دوقطبی شدن به ضرر ماست چرا که اکثریت اهل تسنن هستند. ما به‌عنوان نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ‌وقت در پی تقابل و رودررویی با سعودی‌ها نبودیم و همیشه ما فروتنی می‌کردیم.

سال گذشته بعد از حادثه منا رهبر انقلاب بلافاصله تا دیدند که سعودیها دنبال کارشکنی هستند در نوشهر آن سخنرانی محکم را کردند. اما در دیدار با مسوولان حج فرمودند بحث حادثه منا را سیاسی نکنید بلکه حقوقی - انسانی آن را دنبال کنید. اما طرف مقابل کار را به جایی رساند که کوتاه آمدن ما را نشانه ضعف ما تلقی کرد. کسی که زبان عربی بلد باشد و بتواند رسانه‌های جهانی عرب را دنبال کند آن وقت متوجه می‌شود حجم تبلیغات لحظه به لحظه علیه جمهوری اسلامی ایران، شیعیان و حزب الله لبنان چقدر سنگین و جدی است. لحظه‌ای نیست که داستان دروغی سرهم نکنند و یک چهره وحشتناکی از تشیع ارائه نکنند. درچنین حالتی ما دائماً سکوت کردیم ولی رسید به جایی که داشت سوءتفاهم ایجاد می‌شد که ما قادر به پاسخ نیستم. این بود که مقام معظم رهبری آن پیام بسیار محکم و صریح را امسال در مورد حج صادر کردند که هم برای بعضی در داخل هشدار دهنده بود و هم برای کشورهای دیگر خصوصاً عربستانی‌ها.

درهر حال قطعاً دو قطبی شدن به نفع ما نیست و نظر رهبری هم همین است اما متأسفانه مقامات عربستانی در یک سال گذشته فعالیت‌هایی کردند که کار را به اینجا رساند و متأسفانه باید بگویم این ماجرا قطعاً به نفع اسراییل است. هر ساله کنفرانسی در اسراییل برگزار می‌شود به‌نام «هرتسلیا» که در آن مهم‌ترین اندیشمندان و استراتژیست‌های اسراییلی و غیر اسراییلی بحث‌های بسیار مهمی را مطرح می‌کنند. در آنجا رسماً اعلام کردند وگفتند از زمان تأسیس این رژیم تاکنون هیچ وقت وضع امنیتی صهیونیست‌ها به این خوبی نبوده است. مصر فلج شده، اردن که از قبل هم مطرح نبود. سوریه از مدار خارج گردیده است. حزب الله و ایران در عراق و سوریه درگیر جنگند.

متأسفانه با تفکر جاهلی گروه‌های وهابی تکفیری، آمریکا و اسراییل روی موج سوار شده و اینها را هدایت کردند و الان دارند خودشان سود می‌برند. آقای سید حسن نصرالله در آخرین سخنرانی‌شان هم گفتند که شما درس بگیرید و بدانید که برای آمریکا تاریخ مصرف دارید. می‌آید و از شما برای یک جنگ مذهبی استفاده می‌کند و هرموقع تاریخ مصرفتان تمام شد، شما را می‌زنند.

اما اینکه روند جاری بین ایران و عربستان به درگیری نظام مستقیم بیانجامد، خیر؛ چون دو طرف به دنبال چنین چیزی نیستند. عربستان توانایی جنگ نظامی با ما را ندارد. این کشور بیش از یک‌سال‌ونیم است در باتلاق یمن که هیچ چیز ندارد گرفتار شده و قادر به پیروزی نیست، پس چگونه می‌تواند با ایران وارد یک جنگ نظامی شود؟ حداقلش این است که ایران تمام تأسیسات نفتی عربستان در ساحل را می‌تواند با موشک بزند و خود عربستان هم خوب این واقعیت را می‌داند. ولی ما هم که توانایی داریم دست به این کار نمی‌زنیم چون مصلحت نیست لذا این رودررویی نظامی بسیار بسیار بعید است. لذا ما به آن مرحله نمی‌رسیم ولی خود مرحله‌ای هم که درآن به سر می‌بریم خیلی خطرناک است چون مرحله کنش شدید مذهبی است و مخدوش کردن چهره تشیع در جهان اسلام به طور جدی توسط رسانه‌های عربستان دنبال می‌شود.

* رویکرد ترکیه بعد از کودتا نسبت به سوریه تغییر کرده است؟

** کودتا تحولات مهمی در دیدگاه آقای اردوغان و تیم‌اش ایجاد کرده است. منتهی نه در مورد سوریه. تحول مهمی که روی داده این است که اردوغان بعد از کودتا گفته ما فهمیدیم دوستان واقعی ‌ما چه کسانی هستند و دشمنان واقعی ما چه کسانی می‌باشند .

در مورد نقش آمریکایی‌ها هم باید بگویم حداقل این است که از این جریان خبر داشته‌اند ولی سکوت کرده‌اند. موضع ایران برای دولت ترکیه بسیار موضع خوبی بود چرا که از دقیقه نخست کل نظام جمهوری اسلامی نه فقط دولت، همگی کودتا را محکوم کردند و لحظه به لحظه از دولت اردوغان حمایت کردند. در همین راستا بعد از کودتا، دیدار و سفرهای جدیدی بین دو دولت ایران و ترکیه انجام شد و نتیجه‌اش این بوده که یک کمیته مشترک دو جانبه‌ای تشکیل شده که قرار بوده دیدارهای هفتگی داشته باشند و پرونده‌های منطقه‌ای را مورد بررسی قرار دهند مثل سوریه، عراق و... .

* در تحولات و اتفاقاتی که در منطقه می افتد نقش اسرائیل را چگونه ارزیابی می‌کنید و در کجای این جریان قرار دارند؟

** اسرائیل و محافظه‌کاران جدید آمریکا طرحی به نام خاورمیانه جدید با این محتوا داشتند که پس از فروپاشی شوروی، فرصتی تاریخی ایجاد شده تا حاکمیت آمریکا بر کل جهان و خصوصاً خاورمیانه به صورت مطلق ایجاد شود و کشورهای موجود در منطقه خاورمیانه تجزیه گردد. تجزیه آنها هم به گونه‌ایی باشد که آنقدر کوچک شوند که قادر به دفاع از امنیت ملی خودشان نباشند مانند کویت، قطر، امارات و... که به‌رغم میلیاردها دلار سلاحی که می‌خرند به دلیل کوچک بودن قادر به دفاع از خودشان نیستند. وقتی این کشورها کوچک می‌شوند برای حفظ خودشان با یک قدرت فرا منطقه‌ای وابسته می‌گردند. این مدل برای اسرائیل بسیار مطلوب است.

تجربه ایران هم برای سردمداران اسرائیل یک کابوس به شمار می‌رود. ایران کشوری بود که شاه در آن حاکم بود و قدرت‌های جهانی انواع و اقسام سلاح‌های پیشرفته را به او فروختند ولی در عرض یک سال نظام سرنگون شد و نظام جدیدی آمد که 180 درجه متفاوت از نظام قبلی بود اما همه امکانات نظامی ذکر شده در اختیار نظام جدید قرار گرفت. اسرائیلی‌ها می گویند ما نباید بگذاریم این تجربه تکرار شود و راهش هم این است که تمام کشورهای منطقه تجزیه شوند. حتی اگر دوست آمریکا باشند چون ممکن است در پی اتقلاب های مردمی، به دشمن آمریکا و اسرائیل تبدیل شوند. اسرائیل حیات خود را در تجزیه کشورهای منطقه می‌بیند.

هنگامی که تحولات مصر و تونس و ... اتفاق افتاد اسرائیل آن را بهترین فرصت برای هرج و مرج در منطقه ارزیابی کرد. الان در لیبی دولت مرکزی نداریم و هر شهری در اختیار یک گروه است. در مصر امنیت نسبی هست ولی صحرای سینا ناامن است و ارتش مصر تلفات زیادی داده و می‌دهد. سوریه که گفتن ندارد. عراق هم همین‌طور و یمن و ... در کلیت اتفاقات اسرائیل نقش مؤثر دارد. تحریک کردها و تجزیه کشورها و ایجاد دولت کردی و رابطه‌ای که اسرائیل با کردها دارد همه در چارچوب این برنامه است.

وقتی این طرح به کلینتون ارائه شد آن را قبول نکرد چون اذعان کرد که مستلزم جنگ‌های بسیار زیادی است و اتفاقاً صهیونیست‌ها کینه‌اش را به دل گرفتند و جریان خانم مونیکا لوینسکی را افشا کردند که او را به زمین بزنند. دردسرهای زیادی برای او درست کردند اما کلینتون جان سالم به در برد. گفتند برای دور بعد ریاست جمهوری فردی را پیدا کنیم که اعتقاد به طرح خاورمیانه جدید داشته باشد. رفتند و گشتند و جرج بوش را پیدا کردند که در عالم دیگری بود. دورش را گرفتند و سخنرانی محور شرارت را به او دادند که بدون اینکه بفهمد چه می‌گوید آمد و مطرح کرد و دنیا را به هم ریخت. آنها در واقع از آنجا شروع کردند ولی طرحشان با دو، سه شکست روبه‌رو شد.

در عراق جمهوری اسلامی ایران، حزب الله و سوریه موفق شدند نهضت مقاومتی شکل دهند که آمریکا را وادار به خروج ارتش خود از عراق کند. آمریکایی‌ها در افغانستان هم دچار مشکل شدند و بعد هم جنگ 33 روزه که با ناکامی بزرگ اسرائیل به پایان رسید. وقتی دیدند از پس حزب الله نمی‌توانند بر بیایند طرح حمله به ایران در زمان جرج بوش از دستور کار خارج شد. اما در سال 2011 که وضعیت جدیدی در منطقه پیش آمد، بهترین حالت برای اسرائیل شکل گرفت. به اسم انقلاب علیه دیکتاتورها، همان طرح را با شکل دیگری در سوریه اجرا کردند که متأسفانه خسارات جدی به دنبال داشته است.

http://sobhe-no.ir/newspaper/96-1/2/2517

ش.د9502078

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات