(روزنامه جوان – 1395/09/21 – شماره 4975 – صفحه 10)
«دانشگاه مبدأ همه تحولات است.» اين جمله معروف امام خميني در اشاره به جايگاه دانشگاه از منظر فكري رهبر انقلاب است. دانشجويان يكي از عوامل تأثيرگذار در تحولات سياسي – اجتماعي در تمام كشورها و به ويژه در كشورهاي در مسير پيشرفت محسوب ميشوند چراكه در اين كشورها به سبب مشكلات موجود در حوزه عمومي، دانشجويان بخشي از خلأ ناشي از فقدان نهادهاي مطالبهگر را پر ميكنند. جنبش دانشجويي از جمله جنبشهاي اجتماعي جديد است كه از دل جريان روشنفكري بيرون آمده است. البته در دوران تأسيس دارالفنون خبري از جنبشهاي دانشجويي نبود و با تأسيس دانشگاه تهران در دوره رضاشاه موج اول جنبش دانشجويي آغاز شد.
به دنبال آشنايي با غرب و ايدئولوژيهاي جديد، جنبش دانشجويي نيز با ايدئولوژي ماركسيستي–سوسياليستي و كمونيستي در ايران با گروه 53 نفر در دوران حكومت پهلوي اول و در درون دانشگاه تهران شكل گرفت اما به سبب خفقان حاكم در دوره رضاشاه همگي در سه سال آخر حكومت وي دستگير شدند و راهي زندان شدند. از نظر هانا آرنت دو ويژگي اساسي كه جنبش دانشجويي را از ساير جنبشهاي اجتماعي متمايز ميكند عبارتند از: 1- ويژگي پرسشگري و روحيه چون و چرا كردن در قبال هر قضيهاي كه منافع كوتاه مدت يا بلند مدتي را براي جامعه داشته باشد، يا چنين منافعي را به خطر اندازد. 2- داراي ويژگي آرمانخواهي، اصولگرايي و كمالپرستي در عين حال، برخوردار از ويژگي نفي مناسبات تبعيضآميز اجتماعي است (اديب، 1363).
هابرماس از دانشجويان به عنوان يكي از مجاري مهم روشنگري سياسي ستايش ميكند. دانشجويان از آنجا كه مستقيماً تحت نفوذ گروههاي ذينفع اقتصادي قرار ندارند، ميتوانند وظيفه مهم جبران سركوب نظرات انتقادي به وسيله مطبوعات، احزاب سياسي و حكومت را ايفا كنند (هولاب، 1391: 119). هابرماس اولين هدف جنبش دانشجويي را سياسي كردن حوزه عمومي ميداند. به بيان او جنبشهاي دانشجويي از اهميت بنيادي برخوردارند زيرا مشروعيت جامعه سرمايهداري را در ضعيفترين نقاط آن زير سؤال ميبرند. در نظر هابرماس موفقيت جنبش دانشجويي به روشهاي ايجاد اعتراض آنان بستگي دارد كه غيرخشونتآميز، سمبليك، خاص يك نسلاند با شعار مقاومت در برابر نسل والدينشان. او ريشه اين اعتراضات را نه اقتصادي بلكه اجتماعي و روانشناختي ميداند و ميگويد اين جنبشها نسبت به نفس مفهوم امتيازات و دستاوردها در جامعه سرمايهداري معترضاند(همان، 1391).
بسياري از ويژگيهاي جنبشهاي اجتماعي جديد جنبههايي بسيار مترقيتر از دفاع از زيست جهان را كه در تحليل هابرماس آمده، تحقق ميبخشند. آنها اغلب درصدد بسط حقوق شهروندي به گروههاي محروم و ايجاد يك دولت عقلاني شده از طريق به حداقل رساندن نابرابريهاي اجتماعي در جامعه مدني هستند (نش، 1391: 137).
از نظر اجتماعي ويژگيهاي زندگي دانشجويي را ميتوان بدين صورت خلاصه كرد: دورافتادگي از خانواده، احساس گسيختگي و آزادي در انتخاب راه زندگي، زندگي دستهجمعي در خوابگاه، دورافتادگي از متن واقعي زندگي اجتماعي و... با توجه به اين وضعيت، جنبشهاي دانشجويي، اغلب خصلتي آرمانگرايانه پيدا ميكنند (بشارتي، 1380). البته بايد دانست دانشجو به سبب اينكه در ساختار حل نميشود به سبب اينكه در نظام آكادميك كه خود داراي روحيه حقيقتپروري است پرورش مييابد و بنابراين همواره آرمانگرايانه عمل خواهد كرد. در نظام آكادميك كه روحيه خشكانديشي و تخصصگرايي وجود دارد اين دانشجويان هستند كه به عنوان حلقه واسط بين مردم و دانشگاه عمل ميكنند. يعني دانشجويان در جامعه هستند كه با مردم ارتباط بيشتري دارند و همچنان به زبان مردم سخن ميگويند و زبان مردم را نيز ميفهمند و از اين رو همواره از سوي مردم جامعهشان مورد سؤال و پرسش قرار ميگيرند و مردم درباره مسائل جامعه از آنان نظرخواهي ميكنند چراكه زبان همديگر را خوب ميفهمند.
جنبش دانشجويي در ايران داراي فراز و فرودهاي بسياري است به اين معنا كه آغاز شكلگيري آن با فعاليتهاي ماركسيستي بوده است و پس از آن در دوره نهضت ملي و ملي شدن نفت جنبش دانشجويي سمت و سويي ديني - ملي با چربش ليبرالي پيدا كرد و پس از سال 42 به بعد اين جنبش مبدل به يكي از نيروهاي انقلابي و با مطالبهگري انقلابي شد كه چربش اسلاميتري پيدا كرد. پس از انقلاب اسلامي و در اوايل انقلاب جنبشهاي دانشجويي همچنان ويژگي انقلابي خود را حفظ كردند تا جايي كه با تسخير سفارت امريكا نقش اساسي در تاريخ پيروزي انقلاب اسلامي ايفا نمودند. جنبش دانشجويي در جامعه پساانقلابي و در دهههاي 70 و 80 مبدل به يك جنبش اصلاحجويانه و مطالبهگر اصلاحخواهانه شد كه به نوعي بازگشت دوباره به انديشههاي ليبرال دموكراسي داشت.
مبارزه با نفوذ بيگانگان
سازمان دانشجويان دانشگاه تهران، انجمن جوانان دموكراتيك، سازمان جوانان در اواخر سال 1329 در اعتراض به حضور پليس در دانشكدهها و اخراج هشت دانشجوي كمونيست از دانشگاه و نيز پشتيباني از مبارزه عليه انگليس، اعتصاب عمومي سراسري در دانشگاه ترتيب دادند (آبراهاميان، 1391: 409).
در اواسط آبان به دنبال تيراندازي نيروهاي مسلح به سوي گروهي از دانشجويان مسغول پايين آوردن مجسمه شاه كه در دانشگاه تهران نصب شده بود، ناآراميهاي خياباني بازهم شدت يافت. صبح روز بعد دانشجوياني براي تشييع پيكر 30 تن از دوستان دانشجوي خود گرد آمده بودند به خيابانها رفتند و با فرياد مرگ بر شاه و حمله به بانكها، هتلها و دفاتر خطوط هوايي خارجي و به آتش كشيدن يكي از بخشهاي سفارت انگليس پس از خارج كردن كاركنان آن بخش، ناآراميهاي گستردهاي پديد آوردند(همان، 639).
يكي از ويژگيهاي جنبشهاي اجتماعي مبارزه با استعمار و سلطه به ويژه نفوذ بيگانگان و نظام سرمايهداري در كشور بوده است كه نمونه آن در همان اعتراض مظلومانهاي بود كه در مخالفت با ورود معاون رئيسجمهور امريكا به كشور كردند كه نتيجهاش منجر به شهادت سه تن از دانشجويان كشور شد. در جريان تسخير لانه جاسوسي نيز اين دانشجويان پيرو خط امام بودند كه سفارت امريكا را فتح كردند و توانستند به دنيا نشان دهند كه انقلاب اسلامي يك انقلاب مردمي و يك انقلاب آرمانخواهانه و ضد استعمار و استكبار است.
حسينيه ارشاد يكي از مكانهايي بود كه اساساً ملي مذهبيها و اسلامگرايان را كنار هم قرار ميداد و اين جا در واقع مكاني بود كساني چون شهيد مطهري، شهيد شريعتي، آيتالله خامنهاي و ديگر شخصيتهاي تأثيرگذار به جنبشهاي دانشجويي خط و جهت انقلابي ميدادند. ظهور شريعتي سبب تغيير ديد مردم نسبت به دانشگاه شد. تا آن زمان مردم ميگفتند دانشگاه محل عرقخوري و فساد است. تلاش دكتر شريعتي و شهيد مطهري و آيت اللهخامنهاي در نقد درست ماركسيسم و تلاش براي القاي انديشههاي اسلام انقلابي به جاي اسلام انجمن حجتيه و اسلام امريكايي يا اسلام سكوت و خموشي، دانشجويان را با ايدئولوژي اسلام انقلابي آشنا كرده و آنان را براي بسيج انقلابي مهيا كرد. ارتباط دانشجويان با جامعه به واسطه كانالهاي زير بوده است:
خانواده: دانشجويان افكار خود در خانواده شفاهاً بيان ميكردند و البته ارتباط آنان با فايل نيز به خوبي برقرار بود و به ويژه دانشجوياني كه داراي ارج و قربي در بين اعضاي خانواده و فاميل خود بودند بهتر ميتوانستند در بين آنان نفوذ كرده و سخنانشان خريدار بيشتري مييافت.
مدارس نيز دوم جايي بود كه برخي از دانشجويان كه به عنوان معلم و مدرس در آنجا فعاليت داشتند افكارشان را با دانشآموزان در ميان بگذارند و از اين رو هم دانشآموزان و هم خانوادههاي آنان را با افكار انقلابي آشنا ميساختند.
مساجد: دانشجويان انقلابي ارتباط بسياري با مساجد داشتهاند و از اين رو ارتباط بيشتري با روحانيت مييافتند و علاوه بر آشنايي و فعاليت انقلابي به تهذيب نفس نيز ميپرداختند. دانشجويان در مساجد در صفوف نماز و همچنين هنگام برگزاري عزاداريها و روضههاي امام حسين (ع) اعلاميهها و شعارهاي انقلابي را در بين مردم پخش ميكردند.
انجمن اسلامي دانشجويان خارج از كشور نيز به همت افرادي چون شهيد بهشتي و حسن حبيبي در كشورهاي اتريش، ايالات متحده، فرانسه و آلمان شكل گرفت و با روند مذهبي شدن مبارزات در داخل كشور قدرت انجمنها افزايش يافت. از سالهاي 54 و 55 جنبش دانشجويي به تدريج امام (ره) را به عنوان رهبري انقلابي پذيرفت. شريعتي در اين بين نقش بسيار مؤثري داشته است. او توانسته بود تصويري را به دانشجويان ارائه دهد كه شخصيت امام خميني (ره) در آن متجلي بود. پيوندي كه امام خميني بين سياست و ديانت برقرار كرده بود عليه ظلم و ستم به كار گرفته شد، استبدادستيزي و ضديت با استعمار و انقلابي بودن امام عواملي بودند كه زمينه ذهني گرايش به امام را در دانشجويان بهوجود آورده بود.
جنبش دانشجويي بعد از انقلاب اسلامي با فتح لانه جاسوسي امريكا به تكامل حركت انقلابي مردم كمك كرد و انقلاب اسلامي را به معناي واقعي كلمه بروز دادند تا جايي كه حضرت امام (ره) از آن به عنوان انقلاب دوم ياد كردند. جنبش دانشجويي بعد از انقلاب نيز جنبش دانشجويي بنابر آنچه هابرماس عنوان ميكند نقش سمبليك داشته و به عنوان يك جنبش آگاهيبخش عمل كرده است. جنبشهاي دانشجويي بعد از انقلاب نتوانستند به خوبي عمل كنند و عملكردشان بسيار ضعيف بوده است.
آنچه كه در اين جا محرز است اين كه جنبش دانشجويي با فعاليتهاي ماركسيستي آغاز شد و با فعاليتهاي ملي مذهبيون گسترش يافت اما سرانجام با انقلاب اسلامي تكامل يافت. بعدها نيز در معرض انواع اعوجاجات فكري قرار گرفت و هرچند مدتي را به درگيري فكري و ايدئولوژيك در دهه 70 گذراند، اما نهايتاً از اين انحرافات فكري و مطالبات بدلي عبور كرده و با طرح گفتمان عدالت خود را در سطحي بالاتر تعريف كرد. اين مسئله و بررسي تاريخچه جنبش دانشجويي كه ذكرش رفت، نشان ميدهد بلوغ جنبش دانشجويي در ايران آن قدر بوده كه از فراز و نشيبهاي سياسي و ايدئولوژيك عبور كند و دو مطالبه اصلي يعني «عدالتخواهي» در بعد داخلي و «استكبارستيزي» در بعد خارجي را به عنوان شعار اصلي خود قرار دهد.
منابع:
- اديب، علي(1363). نقش دانشجو در تحول اجتماعي، مركز نشر فرهنگي رجا، تهران
- هولاب، رابرت(1391). يورگن هابرماس نقد در حوزه عمومي، ترجمه حسين بشيريه، نشر ني، چاپ هفتم، تهران
- نش، كيت(1391). جامعهشناسي سياسي معاصر، ترجمه محمدتقي دلفروز، انتشارات كوير، چاپ دهم، تهران
- قاسمي، علياصغر (1387). نقش جنبش دانشجويي در شكلگيري انقلاب اسلامي، مجله دانشگاه اسلامي، سال هفتم، شماره 19- 18
http://javanonline.ir/fa/news/826716
ش.د9502617