تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۳  ، 
کد خبر : ۲۹۸۱۶۸

ترامپ؛ از سرسپردگي به صهيونيست‌ها تا بيم و اميد در رياض (بخش اول)

(روزنامه اطلاعات - 1395/09/16 - شماره 26600 - صفحه 12)

مواضع انتخاباتي دونالد ترامپ موجي از نگراني را در ميان سردمداران وابسته رژيم‌هاي عربي در منطقه به راه انداخته که مصداق عيني آن را مي‌توان در بيم و اميد رياض نسبت به دوران رياست جمهوري ترامپ دانست.به گزارش گروه بين‌الملل خبرگزاري تسنيم، با پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات رياست جمهوري آمريکا بسياري از محافل سياسي و اقتصادي جهان دچار شوک عجيبي شدند. ترامپ برخلاف نظرسنجي‌ها موفق شد ، رأي افکار عمومي را با خود همراه کرده و بتواند خود را به کاخ سفيد برساند.

گرچه ترامپ در اظهارات خود، اردوگاه جمهوريخواهان را رقيب انتخاباتي خود مي داند، اما بر کسي پوشيده نيست که استراتژي قدرت سخت افزاري جمهوريخواهان که در دهه گذشته 4 جنگ را در منطقه خاورميانه به بار آورد و صدها هزار کشته و زخمي به کشورهاي منطقه تحميل کرد، نقش اساسي در رسيدن ترامپ به رياست جمهوري آمريکا داشت و اساسا ترامپ زير پرچم اين جريان موفق به ادامه حضور در رقابت هاي انتخاباتي شد.آنچه در ادامه اين مقاله بررسي مي‌شود، تاثيرات احتمالي انتخاب دونالد ترامپ بر روابط آمريکا با کشورهاي منطقه خاورميانه با استفاده از شاخص هايي نظير مواضع انتخاباتي ترامپ و سياست هاي محافظه کاران آمريکايي در قبال کشورهاست:

عمق سرسپردگي ترامپ به صهيونيست‌ها

با وجود حمايت مطلق دولت باراک اوباما از رژيم صهيونيستي، به نظر نمي‌رسد ترامپ بتواند اتفاق جديدي را در ابعاد اقتصادي براي رژيم صهيونيستي رقم بزند. اوباما براي خوش خدمتي به رژيم صهيونيستي برنامه کمک هاي 38 ميليارد دلاري آمريکا به رژيم صهيونيستي را که بي‌سابقه‌ترين رقم کمک هاي آمريکا به اين رژيم بوده را به تصويب رسانده و تمامي تلاش خود را در ايجاد پوششي براي اقدامات نژادپرستانه تل‌آويو بر ضد فلسطينيان و ادامه شهرک‌سازي صهيونيستي در قدس و کرانه باختري به کار گرفته است.

در همين راستا بود که بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي بعد از انتخاب ترامپ به رياست جمهوري ضمن تماس تلفني با وي تأکيد کرد که وي دوست واقعي اسرائيل است. ترامپ نيز از نتانياهو دعوت کرد که دو طرف در واشنگتن باهم ديدار داشته باشند. در همين رابطه نفتالي بنت وزير آموزش رژيم صهيونيستي ابراز داشت که با پيروزي ترامپ دوران دولت فلسطين به پايان رسيده است.

ترامپ گرچه لحن حماسي بيشتري از اوباما و کلينتون در حمايت از رژيم صهيونيستي به خود گرفته، اما به نظر نمي‌رسد بتواند بيش از اين بر ملت بي پناه فلسطين فشار وارد کرده و منافع صهيونيست ها را تامين کند. نتايج يک نظرسنجي عمومي انجام شده در فلسطين اشغالي که سه ماه قبل از انتخابات آمريکا صورت گرفته بود ، نشان داد که اکثريت مردم فلسطين (حدود 70 درصد) اعتقاد دارند که تفاوتي بين هيلاري کلينتون و دونالد ترامپ در رابطه با تحقق منافع فلسطين وجود ندارد.

آنها معتقدند که رئيس‌جمهوري آمريکا هر کسي که باشد چه درمرحله قبل از پيروزي در انتخابات يا پس از آن نيازمند جلب دوستي و اطمينان رژيم صهيونيستي است. به همين علت است که ديدگاه‌هاي کلي دو نامزد در زمينه آرمان فلسطين تفاوت زيادي با يکديگر نداشت، اما شدت و حدت لحن ترامپ در تقابل با مطالبات مردم فلسطين تاحد زيادي آنها را ترسانده است، وي اولين رئيس‌جمهوري آمريکا است که وعده داده، قدس را پايتخت دولت اسرائيل! خواهد کرد. ترامپ همچنين حمايت‌هاي نامحدود از رژيم صهيونيستي را مطرح کرده و به اين ترتيب حتي اميد فلسطيني‌ها به امکان تشکيل دو دولت با اختيارات حد‌اقلي براي آنها را نيز نااميد کرده است.

اگر ترامپ به وعده هاي انتخاباتي خود در رابطه با انتقال سفارت واشنگتن به قدس اشغالي عمل کند ، اين موضوع مي‌تواند هشداري براي چالش سياسي جديد بر ضد فلسطينيان سازشکار و تمامي مسلمانان و عرب ها تلقي شود، اقدامي که دولت هاي قبل با وجود طرح وعده هاي آن، جرأت اجراي آن را نداشتند.با اين وجود مردم فلسطين معتقدند اگر مواضع ترامپ در مورد رژيم صهيونيستي درست باشد، وي چشمان خود را به روي جنايت‌هاي روزانه اسرائيلي ها در توسعه شهرک سازي و يهودي سازي قدس اشغالي و سرکوب مردم فلسطين خواهد بست و باعث فروپاشي هر چه بيشتر اوضاع شکننده مسلمانان در سرزمين هاي اشغالي خواهد شد.

البته اين روند مي‌تواند دامنه‌هاي فروخفته انتفاضه قدس را بار ديگر احيا کرده و خشم مردم را بيش از پيش نسبت به سرکوبگري هاي رژيم صهيونيستي شعله ور کند.راستگرايان افراطي رژيم صهيونيستي که به دنبال توسعه شهرک سازي بوده و با راه حل تشکيل دو دولت در سرزمين‌هاي اشغالي مخالفت مي‌کنند ، ترامپ را متحد طبيعي و ابدي خود مي دانند.

افراط گرايان کابينه کنوني رژيم صهيونيستي مواضع رسمي ترامپ در قبال درگيري‌هاي فلسطيني - اسرائيلي را بهترين فرصت براي دنبال کردن سياست هاي خود در تحريک بر ضد مسلمانان و سرکوب آنها مي دانند. اين در حالي است که دولت آمريکا در دوران اوباما گرچه از هيچ تلاشي براي تأمين منافع رژيم صهيونيستي فروگذار نمي‌کرد، اما در برخي موارد در راستاي فريب افکار عمومي از برخي سياست هاي اين رژيم در زمينه شهرک سازي صهيونيستي و مطالبات حداکثري تل آويو در روند مذاکرات سازش انتقاد مي کرد.

روي کار آمدن ترامپ همچنين ضربه سختي به جريان سازش‌کار با رژيم صهيونيستي وارد کرد، آنها به اين نتيجه رسيدند که صحبت از کسب امتيازهاي حداقلي در سايه مذاکرات سياسي و ادامه سازش با رژيم صهيونيستي و سرکوب مقاومت هاي مردمي در فلسطين کارساز نيست، شايد بتوان گفت يکي از عللي که باعث تزلزل در موقعيت تشکيلات خودگردان فلسطين شده، همين موضوع است. در اين حال،دونالد ترامپ در رقابت‌هاي انتخاباتي خود بارها تأکيد کرد که عربستان بايد هزينه حمايت آمريکا از اين کشور را بپذيرد.

وي در اين سخنان تأکيد کرد: «آمريکا در حالي از عربستان حمايت مي‌کند که قرض هاي زيادي دارد که بايد پوشش داده شود، آنها يا بايد خودشان مجبور به دفاع از خودشان شوند يا اينکه به ما کمک کنند. ما دولتي هستيم که بالغ بر 20 تريليون دلار بدهي داريم.» چيزي که ترامپ در ازاي استمرار مناسبات خود با عربستان از اين کشور مطالبه مي کند، «پول» است. اين در حالي است که رياض از گذشته به عنوان خودپرداز برنامه هاي آمريکا در منطقه به شمار مي‌رود، ولي به نظر مي‌رسد اين مقدار پشتيباني رياض از آمريکا براي ترامپ قانع کننده نيست.

در دوران رياست جمهوري ترامپ به نظر مي‌رسد مانعي بر سر باج خواهي و رشوه گيري واشنگتن از رياض به بهانه استمرار مناسبات و همکاري‌هاي بين‌المللي با اين کشور وجود داشته باشد.

آنچه که از تحولات داخلي رياض نيز بر‌مي‌آيد، اين است که شرايط اين کشور در تقابل با اين رويکرد مساعد نيست و مقامات آل سعود مجبور هستند با اين باج خواهي همراهي کنند، چرا که عدم همکاري آمريکا با برنامه هاي منطقه اي اين کشور مي‌تواند عواقب وخيمي براي رياض داشته باشد.به نظر مي‌رسد در دوره رياست جمهوري ترامپ ابزارهاي فشاري نظير قانون جاستا بيش از پيش در مناسبات آمريکا عربستان روي کار بيايد. سعودي ها نيز به علت جنگ ‌هايي که به صورت مستقيم يا غيرمستقيم وارد آن شده‌اند، قدرت پرداخت مطالبات مورد نظر آمريکا در نزد آنها کاهش پيدا کرده است، اما آنها مي‌دانند که با سرپيچي از مطالبات آمريکايي ها با خطرات موجوديتي مواجه خواهند بود. خطر گروه‌هاي تروريستي و تکفيري در مرزهاي عربستان از يک طرف و تهديدات به وجود آمده از يمن در نتيجه تجاوز يک و نيم ساله سعودي ها از طرف ديگر و تهديداتي که اين کشور در نتيجه نارضايتي هاي منطقه اي از سياست هايش احساس مي کند ، همگي مي‌توانند منافع حاکميت آل سعود در عربستان را در مخاطره قرار دهد، مگر اينکه آمريکا بخواهد با رشوه اي که از محمد بن سلمان سعودي دريافت مي کند، نقش باديگارد اين کشور در منطقه را بازي کرده و برنامه هاي آنها را ساماندهي نمايد.

بر کسي پوشيده نيست که دولت آمريکا چه قبل از روي کار آمدن ترامپ يا بعد از آن، چيزي با عنوان دوستي ها و ائتلاف هاي پايدار و مطلق جز در قبال رژيم صهيونيستي نمي شناسد. تجربه نشان داده است که آمريکايي‌ها هر زمان که منافعشان ايجاب کند، حاضرند متحدان خود را تا سرحد سقوط و براندازي رها کنند. نمونه‌هايي از اين موارد را در مورد رژيم‌هاي سرنگون شده در پي انقلاب هاي عربي شاهد بوديم که آمريکا با وجود تمامي وابستگي افرادي نظير حسني مبارک و زين العابدين بن علي و معمر القذافي سرکردگان مصر، تونس و ليبي، با تمام شدن مدت استفاده خود، زير پاي آنها را خالي کرد.

بررسي مواضع عربستان از تعيين ترامپ به عنوان رئيس جمهوري آينده آمريکا از نگاهي ديگر نيز قابل تامل است. مسأله‌اي که باعث ابرازخرسندي عربستان و ساير کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس به صورت عام از انتخاب ترامپ مي شود، مواضع وي نسبت به ايران و آن چيزي است که نفوذ منطقه‌اي آن نامگذاري شده است. عربستان سعودي و متحدان منطقه‌اي آن در شوراي همکاري خليج فارس، اتحاديه عرب و ديگر نهادهاي عربي، تاکنون از هيچ تلاشي براي ممانعت از گسترش نفوذ ايران در منطقه دريغ نکرده‌اند. ادعاهاي مکرر و بي اساس اين کشورها مبني بر دخالت ايران در امور داخلي کشورهاي ديگر در همين چارچوب تعريف مي شود.

بر همين اساس، عربستان سعودي و کشورهاي حاشيه خليج فارس حساب ويژه اي را روي دونالد ترامپ رئيس جمهوري منتخب آمريکا براي نقش آفريني در جلوگيري از آنچه گسترش نفوذ ايران در منطقه خوانده مي‌شود، باز کرده اند.کشورهايي که خود، عامل گسترش تروريسم و افراطي گري در منطقه هستند، امروز با طرح ادعاي نخ‌نماي حمايت ايران از تروريسم، به دروغ پرچم مبارزه با تروريسم را بالا برده اند و قصد دارند آن را به دست ترامپ دهند تا بدين ترتيب وي در مواجهه مستقيم با ايران قرار گيرد.

کساني که بر طبل جنگ و جنگ‌طلبي در منطقه مي‌کوبند، امروز از روي کار آمدن افرادي با سياست‌هاي همسو با آنها در آمريکا به شدت خوشحال هستند. سفر زودهنگام هيأت شوراي همکاري خليج فارس به آمريکا پس از روي کار آمدن ترامپ، خود از اين خرسندي حکايت دارد و همچنين حاکي از آن است که سعوديها و هم‌پيمانان آنها در حال برنامه ريزي براي آغاز يک ماجراجويي جديد در منطقه با پشتوانه «دونالد ترامپ» هستند.

آيا کارد جنگ يمن به استخوان مي‌رسد؟

مجموعه اي از شاخص‌هاي بين‌المللي نشان دهنده احتمال افزايش مداخله آمريکا در يمن براي سرکوب جريان هاي مدافع مردمي اين کشور است، در حالي که کشتي‌هاي جنگي آمريکايي و جنگنده‌هاي اين کشور همچنان به حملات خود عليه مواضعي که آنها را تهديدات امنيت ملي آمريکا در يمن ارزيابي مي کنند، ادامه مي دهند. به نظر مي‌رسد اين رويکرد با حضور ترامپ در کاخ سفيد شدت بيشتري خواهد گرفت.

اگر بخواهيم اين‌گونه تصور کنيم که آمريکا ضمن توافق با روسيه به دنبال حل و فصل بحران سوريه باشد، مي‌توان اين احتمال را مطرح کرد که ترامپ براي راضي کردن متحد سعودي به دنبال نقش آفريني بيشتر اين کشور در موضوع يمن باشد.

اين در حالي است که در ماههاي گذشته نيز برخي زمزمه‌ها در رابطه با آمادگي رياض براي معامله پرونده‌هاي يمن و سوريه مطرح شده است. از سوي ديگر روسيه تمايل زيادي براي دفاع از حقوق ملت يمن در جلوگيري از تجاوز 20 ماهه سعودي ها از خود نشان نمي دهد. گرچه معادلات جنگي در عرصه يمن کفه برتر را به سمت نيروهاي مدافع تغيير داده است، اما مجموعه اين تحولات مي‌تواند مصيبت جنگ يمن را در سايه رياست جمهوري جديد آمريکا براي ملت اين کشور دو چندان نمايد. اين در حالي است که پيش ‌از اين نيز شاهد پشتيباني آمريکايي‌ها از متجاوزان سعودي در يمن با تامين سوخت و تجهيزات آنها بعلاوه همکاري هاي اطلاعاتي و امنيتي بين آنها بوده ايم.

آمريکايي‌ها جنايات و نسل کشي متجاوزان و حمله آنها به غير نظاميان يمني را ناديده مي گيرند تا آنها بتوانند بيشترين زمان را براي اجراي سياست زمين سوخته در يمن داشته باشند. شکي نيست که تلاش‌هاي دولت کنوني آمريکا براي تحميل طرح مورد نظر سازمان ملل متحد در زمينه تقسيم قدرت در يمن در دولت آينده نيز ادامه خواهد داشت. اما به نظر نمي‌رسد که آمريکا نفوذ استراتژيک و تمرکز لازم را بر روي ساختارهاي يمني و منطقه اي براي حل و فصل اين موضوع داشته باشد، به ويژه در شرايطي که افکار عمومي اين کشور با بندهاي مختلف اين طرح از جمله در زمينه تجزيه يمن و خلع سلاح جريان‌هاي مردمي و جنبش انصار‌الله مخالف هستند.

تقويت تجزيه‌طلبي در عراق

بر کسي پوشيده نيست که نو محافظه‌کاران آمريکايي مؤسس توطئه هاي مربوط به تجزيه عراق بوده و بيش از هر موضوع ديگري به اين طرح اهميت مي دهند. آمريکايي‌ها با سقوط رژيم صدام حسين و اشغال عراق در سال 2003 سعي کردند نقش عمده‌اي در سامان‌دهي آينده عراق بر اساس منافع خود ايفا کنند. بر اين اساس با وجود آن که بسياري از گروه‌ها و احزاب شيعه و سني با طرح نظام فدرالي در قانون اساسي عراق مخالف بودند، اما در نهايت اين قانون به تصويب رسيد.نو محافظه‌کاران آمريکايي بر اساس پروژه خاورميانه جديد خود نقش مهمي براي عراق در نظر گرفته بودند، آن‌ها مي‌خواستند عراق را به الگويي از اقتصاد آزاد و حکومت دموکراسي تبديل کنند تا در ادامه با مانعي در مسير مداخله نظامي خود در ديگر کشورها مواجه نشوند و بتوانند تغييرات متوالي را بر اساس نقشه راه خود مديريت کنند. طبعاً اين موضوع با مقاومت مردم عراق در برابر اشغالگري آمريکا و همچنين حضور گروه‌هاي تروريستي در اين کشور به‌بن‌بست‌رسيد.

بن‌بستي که در نهايت آمريکايي‌ها را مجبور کرد در پايان سال 2011 از عراق خارج شوند.اين خروج البته پايان کار توطئه‌چيني هاي آمريکا در عراق نبود. کاخ سفيد در ادامه، طرح تجزيه عراق را بر اساس همين پروژه کليد زد ، چرا که رژيم صهيونيستي تمايلي براي وجود حاکميت قوي و مقتدر در بغداد نداشت. بر اساس اين طرح قرار بود تجزيه بخش‌هاي مختلف عراق و افزايش اختلافات داخلي در ميان اين بخش‌ها در دستور کار واشنگتن قرار بگيرد. اشغال ناگهاني بخش‌هايي از عراق در ژوئن سال 2014 ، به همراه رويکردهاي جدايي‌طلبانه اي که مسئولان اقليم کردستان عراق در زمينه طرح برقراري همه‌پرسي عمومي جهت استقلال اين منطقه مطرح شده، همگي برگه‌هاي از اين پازل بودند.

خروج از عراق پايان تراژدي کاخ سفيد در اين کشور نبود، آمريکايي‌ها بعد از اشغال عراق متوجه شدند نقشي را که قرار بود در حاکميت آينده عراق ايفا کنند، از دست داده و در عوض ايران از نفوذ قابل توجهي در عراق برخوردار شده است. گرچه يکي از زيربنايي‌ترين اهداف طرح خاورميانه جديد، جلوگيري از قدرت گرفتن ايران در خاورميانه بود،‌ اما آمريکايي‌ها ناگهان متوجه شدند در محاسبات خود دچار اشتباه شده‌اند.

گرچه اوباما از ابزار پيچيده تري براي تحقق اين اهداف در عراق بهره مي گرفت، اما رگ و ريشه هاي ساده شده اين سياست را به خوبي مي توان در مواضع ترامپ مشاهده کرد. به ‌طورکلي مواضع تبليغاتي دونالد ترامپ درباره عراق از اساس با سياست‌هاي 16ساله جمهوريخواهان و دموکرات‌ها مخالف بود. او اشغال عراق از سوي آمريکا در دوران جورج دبليو بوش را قبول نداشت و آن را اشتباهي فاحش مي‌دانست. ترامپ در گفتگو با لري کينگ، مجري شهير آمريکايي، گفت: بايد واقع‌نگر باشيم. اول اينکه حمله به عراق يک اشتباه مهلک بود که بوش مرتکب شد و دوم اينکه حالا که در آن منجلاب‌ گير کرده بوديم، خروج از آن کشور اشتباه ديگري بود که اوباما مرتکب شد.

وي ضمن اشاره تلويحي به نقش آمريکا براي استقرار داعش در عراق گفت: هيلاري کلينتون در برابر دريافت پول از آل‌سعود، عراق را به داعش تحويل داد و خاورميانه را به ويراني کشاند. اين انتقادات ترامپ به طور مشخص به دوراني برمي‌گشت که هيلاري کلينتون در دولت نخست باراک اوباما نقش وزير خارجه را بر عهده داشت.ترامپ در يکي از سخنان انتخاباتي خود در رابطه با عراق گفت: موصل آزاد خواهد شد و آن وقت ايراني‌ها بايد نامه تقدير و تشکر براي ما بنويسند. چون همانطور که قبلا هم گفته‌ام، عراق را داريم به ايران تقديم مي‌کنيم. آن‌ها مثل توافقي که با آن‌ها داشتيم و عملا تسليحات هسته‌اي را تقديمشان کرديم!، بايد بابت موصل هم از ما تشکر کنند. ايران برنده موصل خواهد بود. وي در جاي ديگري مي گويد: اگر آمريکا کنترل ذخاير نفتي عراق را در دست مي‌گرفت، گروه تروريستي داعش شکل نمي‌گرفت و پولي براي تجهيز خود نداشتند. همچنين آنها فرصت نمي‌يافتند با فروش نفت، منابع مالي خود را تامين کنند و به فکر توسعه قلمرو حکومتشان افتند. ادامه دارد...

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2016\12\12-05\20-23-19.htm&storytitle=%CA%D1%C7%E3%81%BA%20%C7%D2%20%D3%D1%D3%81%D1%CF%90%ED%20%C8%E5%20%D5%E5%ED%E6%E4%ED%D3%CA%9D%E5%C7%20%CA%C7%20%C8%ED%E3%20%E6%20%C7%E3%ED%CF%20%CF%D1%20%D1%ED%C7%D6

ش.د9502972

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات