سیدرضا صالحی امیری در ایران نوشت:
در خصوص پیامدهای تخریب دولت، به دنبال گزارهای از سخنان از بزرگان بودم
که به این جمله رهبر معظم انقلاب برخوردم: «بر سر یکدیگر کمتر فریاد بکشید.
نمی گویم انتقاد نکنیم؛ نه، بالاخره جامعه، جامعه آزادی است، افکار
آزادند، حق انتقاد وجود دارد، انتقاد هم مایه پیشرفت است اما دشمن اصلی را
با دشمنان درجه دو و با دوستانی که با آنها اختلاف نظر داریم و دشمن هم
حتی نیستند، اشتباه نگیریم؛ دشمن اصلی جای دیگر است.»(12/8/94) این بیان
روشن انگیزه نگارش نوشتار امروز شد.
تنوع و تکثر، یکی از ویژگیهای فرهنگ دیرپای ما ایرانیان است و با وجود
آداب و رسوم و نظرات متفاوت، رمز پایداری و تداوم حیات جامعه ایرانی، عنصر
دیگری به نام سازگاری و رواداری فرهنگی است. به بیان دیگر با وجود نگاهها و
نظرات متفاوت و گاه متضاد، جامعه بزرگ ایران در طول تاریخ و برغم فراز و
فرودهای بسیار ازقبیل جنگ و قحطی و تصرف، با پذیرش و هضم واقعیتهای موجود
در هر دوره توانسته با تکیه بر ویژگیهای فرهنگی این سرزمین به حیات خود
ادامه دهد.
یکی از این ویژگیهای ایرانیان براساس آموزههای دینی و اخلاقی تفسیری است
که از مفهوم «اختلاف» دارند. در قرآن مجید آیات متعددی بر این نکته دلالت
دارند که «اختلاف» راهی برای شناخت و کشف حقیقت است. از این منظر اختلاف
نظر نه تنها امری مذموم نیست، بلکه راهی برای کشف حقیقت و رسیدن به رشد
تلقی میگردد. اما نکتهای که نباید از آن غافل شد، چگونگی طرح اختلاف نظر
در سطح جامعه است و چنانچه ابزار و الزامات آن رعایت نشود، منشأ مناقشه و
منازعه و کاهش انسجام و در نهایت فروپاشی خواهد شد. باز در همین جا کتاب
آسمانی ما مسلمانان بهترین شیوه بیان اختلاف را «جدال احسن» برشمرده است و
مراد از جدال احسن در تفاسیر مختلف، همانی است که امروزه از آن به
«گفتوگو» یاد میکنیم. شرط نخست «گفتوگو»، شنیدن سخن طرف مقابل در عین
احترام متقابل است. گفتوگو نیاز دیرین انسان و ضرورت امروز جهان پیرامون
ماست و معتقدم بیش از هر زمان دیگر نیازمند گفتوگو در سطوح مختلف فرهنگی،
اجتماعی و سیاسی هستیم. با این معیار با نگاهی به آنچه که در روزهای گذشته
میان سران دو قوه مجریه و قضائیه رد و بدل شد، میتوان به میزان سازنده
بودن این سخنان پی برد. پیش از طرح سخن در تریبون عمومی، میتوان با بهره
گرفتن از عناصر و لوازم گفتوگو در محفال محدودتر و گفتوگوی مستقیم و
رودررو و بیان صریح و شفاف و بیرودربایستی مسأله، مسیری را در پیش گرفت که
اختلاف نظرها و برداشتهای متفاوت، ما را به نقطه درک مشترک برای حل مسائل
برساند و آن گاه با ادبیات همدلانه، امیدبخش و انسجام آفرین نزد افکار
عمومی سخن گفت.
بر این اساس در ماجرای طلب 3 میلیارد و 800 میلیون دلاری وزارت نفت، نظر
دولت تدبیر و امید از ابتدا این بوده که با توجه به گستردگی و حجم بیسابقه
این فساد و بیم انحراف در مسیر رسیدگی به پرونده، متهم در اختیار نهاد
امنیتی و اطلاعاتی قرار بگیرد. این نظر در راستای کمک به قوه محترم قضائیه
برای کشف حقیقت و رمزگشایی از ابعاد پنهان این غارت بیت المال و ارتقای
اعتبار دستگاه عدالت نزد افکار عمومی بوده است. بیان رئیس جمهوری در این
رابطه بسیار شفاف و روشن بود و انتظار این بود که پاسخی متناسب در همین
چارچوب طرح شود که متأسفانه کمتر تناسبی با این انتظار داشت و ادبیات حاکم
بر آن شایسته بزرگان نبود. به گمان من اظهارنظرهایی که به فروکاهی این
دغدغه ملی، به دعواهای جناحی و رقابتهای انتخاباتی بینجامد، جفای بزرگی در
حق ملت مظلومی است که بخش مهمی از سرمایه خود را در اثر سوءتدبیر مسئولان
وقت، از دست رفته میبیند.
از سوی دیگر غفلت از مسأله اصلی که همان مبارزه با فساد است و مشغول کردن
دولت به مناقشات بیحاصل، میتواند به اعتماد اجتماعی حاصل از روی کار آمدن
دولت یازدهم ضربه بزند. اگر نتیجه این مناقشات به جدال احسن و درک مشترک
برای حل مسأله نینجامد، موجب یأس و ناامیدی مردم و از بین رفتن ثبات و
آرامش روانی جامعه خواهد شد. مردمی که با امید فراوان به این دولت رأی
دادهاند و دولت خدمتگزار هم در همه سطوح از رئیس جمهوری و معاونان و
وزیران تا مدیران و استانداران و فرمانداران و... برای از بین بردن مظاهر
فساد تلاش شبانه روزی میکند. ضمن اینکه دشمنان این مرزوبوم از این شکافها
و مناقشات برای فشار بیشتر بر ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی سود
میبرند. نگاهی به تحلیلهای جانبدارانه آنان در روزهای اخیر و تلاش برای
ناکارآمد جلوه دادن نظام، شاهدی بر این مدعاست.
و سخن آخر اینکه سیره امام راحل و رهبر معظم انقلاب در تمام سالهای بعد
از انقلاب حمایت علنی، آگاهانه و سیاست ورزانه از همه دولتها بوده است.
این سخن به معنای نبود کاستی و نقصان در دولتها نیست و قطعاً دولت یازدهم
نیز خود را مبرا از ضعف نمیداند. بلکه این نوع حمایت در وهله نخست حمایت و
اطمینان بخشی به آحاد ملت نسبت به خدمات و تلاشهای دولت است و در وهله
دوم سرمایه اصلی دولت در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی
است. بهعنوان نمونه در فرآیند مذاکرات هستهای ایشان تیم مذاکرهکننده را
امین و مورد اعتماد و طرف مقابل را بدعهد خواندند و همین حمایت هوشمندانه،
عملاً زمین بازی را از تخریب خودیها به فشار بر طرف مقابل تغییر داد. اگر
هم ضعف و اشتباهی وجود داشته باشد آن را در محافل خصوصی متذکر شده و از
ناامیدی مردم و سوءاستفاده دشمن جلوگیری میکنند.
در زمان حیات امام خمینی(ره) جلسات مشترک آیتالله خامنهای، آیتالله
هاشمی، آیتالله موسوی اردبیلی و نخستوزیر وقت به درک مشترک از مشکلات و
حل و فصل مسائل در آن مقطع حساس و دشوار میانجامید. الگویی که امروز هم
باید از تجربه آن استفاده کرد. این رویکرد که از آن به سیاست ورزی یاد
میکنیم موجب همافزایی و افزایش قدرت ملی برای تأمین منافع ملی میگردد و
سیره امام و مشی رهبری، نماد سیاست ورزی و کانون امید بخش و سرمایه اصلی
دولتها و سخن ایشان فصل الخطاب برای همه مسئولان است.
این روزها موضوع متخلف بزرگ نفتی دولت گذشته، در محافل سیاسی و رسانهای و حتی در متن جامعه مطرح است و حتی سبب بیان برخی مباحث میان مسئولان کشور شده است. فارغ از اینکه طرح این موضوعات در شرایط فعلی چقدر به صلاح ملک و مملکت است، برخی فشارهای پیدا و پنهان بر دولت یازدهم که با حضور خود توانست مانع ادامه فعالیت متخلفان در سیستم کشور به اسم دورزدن تحریمها شود نیز شائبهبرانگیز جلوه میکند. اینکه برخی نگران از نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آینده، از هماکنون بهدنبال برهمزدن آرامش کشور و مردم و کمتوجهی به خواست مقام معظم رهبری برای تلاش در سازندگی کشور و برخورد با فساد نهادینهشده هستند، خبر خوشایندی به شمار نمیرود. میدانیم ظهور و بروز نوکیسهها و ایجاد یک طبقه اقتصادی خاص در دولت گذشته رخ داد. شفافنبودن قوانین و بازگذاشتن راه گریز برای برخی افراد که به سرمایه و ثروت یکشبه دسترسی پیدا کردند، فرار مالیاتی و پرداختنکردن عوارض قانونی و بیاعتنایی به قانون و ضعف عملکرد نهادهای نظارتی همه و همه سبب شد، راه برای برخی رفتارها که با روح انقلاب در تضاد است، باز شود. این امر در کنار علاقه ذاتی برخی افراد به ثروتاندوزی و استفاده نامشروع از روابط ویژهای که دیگر شهروندان از آن بیبهره بودند، به پدیدهای تبدیل شد که عناوین مختلفی برای آن در جامعه انتخاب شد و آخرین آن طبقه نوکیسه و کاسبان تحریم بود. متأسفانه تحریمها در کنار بهروزنبودن قوانین و دخالت گرایشهای سیاسی نهادهای نظارتی در وظیفه نظارت، فضایی را فراهم کرد که طبقه جدید، وارد مسابقه جمعآوری ثروت شود و طلبکار نظام و مردم هم باشد. در این شرایط با اجماع سیاسی میان دلسوزان کشور و جریان اصلاحات و اعتدال، خوشبختانه دکتر روحانی و کابینه یازدهم بر سر کار آمدند و جلوی آن روند مخرب را تا حد زیادی گرفتند. در سهسالونیم گذشته با وجود همه تنگناهای مالی و سیاسی، فعالیت حوزههایی مانند کشاورزی، صنعت و خدمات، روند روبهرشدی داشته است. کم نیستند کارآفرینان دلسوزی که تسهیلات با بهره بالا گرفتهاند و با وجود حاشیه سود اندک، اجازه خوابیدن چرخ تولید را ندادهاند. مدیران کاردان و جوانان تحصیلکرده کارآفرین حاضر به ورود به کارهای واسطهگری نیستند و توسعه ایران را آمال خود میدانند. حالا این مطالبه بحق در افکار عمومی، قریب به اتفاق نمایندگان مردم در مجلس دهم، دولت و نخبگان و دانشگاهیان وجود دارد که مشخص شود صادرات نفت در دولت گذشته چطور بوده، چه کسی انجامش داده، درآمد حاصل از آن با امضای کدام مسئولان به بانکهای مجهول رفته و بانک مرکزی وقت در قبال آن چه عملکردی داشته است؟ به نظر میرسد به جای ورود به فضای غیرسازنده و اتهامزنیهای بدون سند و مدرک، بهتر است با حمایت ارکان نظام، پیگیری جدیتر این ماجرا صورت گیرد. در روزهای اخیر وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه، توضیحات لازم درباره پرونده زنجانی را ارائه کردند. نباید اجازه داد شائبه سیاسیشدن این موضوع، کل سامانه مبارزه با فساد سیستمی را دچار خدشه کند. فراموش نکنیم یکی از آرمانهای بسیار مهم انقلاب اسلامی، تحقق عدالت در جامعه بود. آموزههای دینی و فرهنگی غنی ایرانی- اسلامی ما سبب شد ملت ایران از این آرمان استقبال کند. بهخطرافتادن این باور، ضربهای نابخشودنی به انقلاب و کشور خواهد بود. کارآفرینی، تولید، مداخلهنکردن در امور شخصی مردم و حمایت از تولیدگران و کارآفرینان توانمند ایران، ایجاد ثبات اقتصادی و سیاسی برای ترغیب سرمایهگذاران خارجی برای سرمایهگذاری مستقیم در کشور، تکیه بر قانون و تمکین همه دستگاهها در برابر آن، میتواند زمینههای فساد در اقتصاد را از بین ببرد. میتوان به مباحث اخیر مطرحشده در سطوح کلان، به عنوان فرصتی برای همگرایی هرچه بیشتر در موضوع فساد میلیاردي متخلف نفتی نگاه کرد. وزارت اطلاعات با اشراف مثالزدنی و صلاحیتی که دارد میتواند با تأیید ارکان نظام، نقش فعالتری در پرونده برعهده بگیرد. اینکه رئیسجمهور تأکید دارد اعدام زنجانی باعث ازمیانرفتن سرنخها و پنهانماندن عوامل پشت پرده خواهد شد، از یک دغدغه عمومی ناشی میشود. آنچه تا اینجا مشخص است، این است که فرد مذکور با حمایتهای افراد شاخصی، اقدامات خود را پیش برده است. اینکه این مجوزها از سوی چه کسی صادر شده و چرا این سمتوسو برای مقابله با تحریمهای ظالمانه انتخاب شده است، حتما نیازمند بررسیهای عمیق امنیتی، اقتصادی و قضائی است. دولت یازدهم در شرایطی بر سر کار آمده و به فعالیت پرداخته است که تهدیدهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، بینالمللی و سیاسی، مقابل روی آن قرار داشته است. انصاف نیست به موضوعاتی که به امنیت ملی و اساس و باور مردم بازمیگردد، از سوی مخالفان سیاسی دولت هجمه شود. ما نیازمند اجماع همه قوا و مردم برای عبور از شرایط دشوار کنونی هستیم که در اطراف ما در منطقه خاورمیانه، ناامنی، خشونتهای طايفهای و فرقهای و بیثباتی بیداد میکند.نادیدهگرفتن دستاوردهای دولت در سهسالونیم اخیر و تلاش آن برای همکاری با سایر قوا، بهویژه مجلس و شفافکردن نسبی مسائل درون دولت و حوزه اقتصاد، حتما زدن تیشه به ریشه باورها و انسجام درونی نظام است که خواست اصلی مردم و مقام معظم رهبری است.
در روزهاي اخير شاهد گزارش سه وزارتخانه درباره اقداماتشان در پرونده بزرگ فساد نفتي بوديم. درگزارش سه وزارتخانه اطلاعات، امورخارجه و نفت در ارتباط با بابك زنجاني نكاتي حائز اهميت است. نكته اول اينكه در هرحالت همچنان كه استقلال قوه مجريه يا مقننه بايد حفظ شود طبيعي است كه بايد استقلال قوه قضائيه هم حفظ بشود. نكته دوم و مهمتر اينكه وزارت اطلاعات بايد درباره پرونده به اين بزرگي كه منجر به آسيب زدن به سرمايه اجتماعي كشور شده و برخي از مسئولان وقت كشورمتهم شدند، شفافيت بيشتري درباره اين پرونده به وجود آورد. به نظر ميرسد كه اين امر مهم منجر به بازسازي اعتماد جامعه كه مهمترين عنصر سرمايه اجتماعي است، خواهد شد. نكته سوم اين است كه بخشي از اين پرونده مربوط به مطالبات وزارت نفت است و طبيعي است كه اگر وزارت نفت به همه مطالبات خود دست پيدا نكند مجازات عامل اين پرونده از منظر اقتصادي يا از منظر آسيبشناسي براي وزارت نفت سودي نخواهد داشت. وزارت نفت يا هر دستگاه ديگري كه در اين پرونده مسئول شده و بخشي از مطالبات آن هنوز وصول نشده طبيعي است كه به دنبال وصول مطالبات خود باشد. در برخي از اختلاسهايي كه مشابه اين اختلاس در نهادهاي ديگر صورت گرفته هر نهادي كه ذي نفع باشد منهاي فرايند دادرسي قوه قضائيه به دنبال احياي اموال و منابع خود است. بنابراين بحثهايي كه از سوي ساير دستگاهها به عنوان ذينفعان اين پرونده مطرح ميشود را بايد از اين ديدگاه مورد تجزيه و تحليل قرار داد كه اين دستگاهها به دنبال جبران وصول ضرر و زياني هستند كه براي آنها ايجاد شده است. طبيعي است كه قوهقضائيه يك فرايندي را طي كند كه در نهايت حكم را اجرا كند. گرچه نبايد اين نكته را فراموش كرد كه در برخي مواقع عوارض اين پروندههاي سياسي شايد بيش از عوارض اقتصادي بوده كه بركشور تحميل شده. بنابراين بهنظر ميرسد كه اگر همه در اين قضيه فقط منافع ملي را دنبال كنند و اصل منافع ملي باشد ضرر و زياني وارد شده به اين پرونده و اينگونه پروندهها اگر احيا شود، طبيعي است كه به نفع همه دستگاهها خواهد بود. واقعيت اين است كه نه تنها پرونده بابك زنجاني بلكه پرونده مهآفريد امير خسروي كه اعدام شد و ساير پروندههايي كه امروز درباره اختلاسها و اينگونه مسائل مطرح است هميشه يك پشت پردهاي داشته و نميشود كه پشت پردهاي نباشد. لذا اينكه بابك زنجاني، دير مجازات بشود يا زود، اينكه حق وي اعدام باشد يا نباشد، نافي اين مطلب نيست كه در شكلگيري اينگونه فسادها، آدمهايي كه در كوتاهترين زمان ممكن به ثروتهاي كلان ميرسند بدون پشتوانه باشند. اين افراد صرفا به دليل نبوغ ذاتي خود به اين ثروتهاي افسانهاي دست نيافتهاند و قطعا ميتواند بخشي از خلأهاي قانوني، سوءاستفاده از بحرانهايي كه در جامعه در مقاطع مختلف پيش ميآيد و همچنين بخشي از پشتيبانيها كه ممكن است حتي با نيت خير انجام بگيرد منشأ اينگونه فسادها باشد. به عنوان مثال ممكن است در دوران تحريم كه كشور با مشكل فروش نفت يا برخي از كالاها مواجه بوده ابتدا با نيت خير به امثال بابك زنجاني اعتماد شده باشد اما بعدا ماجرا به اينجا رسيده كه همه به نوعي خواستار مجازات بابك زنجانيها به خاطر حيف و ميلي كه در بيت المال انجام داده، هستند.
فارغ از اين مساله محوري كه متاسفانه بيش از اين امكان نوشتني كه منتشر شود
درباره آن نيست، بايد به اين نكته اشاره كرد كه انتظار عموم از نخبگان
سياسي به ويژه آنان كه در مسند قدرت هستند، اين است كه بيش از هر چيز به
موضوعات اساسي و مهم جامعه بپردازند. اگر اختلافي هم دارند آن را در جلسات
اداري حل كنند. مسوولان حكومتي به راحتي ميتوانند ادعاهاي خود را در نقد
يا پرسش از يكديگر مكتوب كرده و به صورت نامه رسمي منتقل كنند. براي نمونه
اگر دادگستري گمان ميكند كه در پيگيري رد اموال بابك زنجاني از سوي وزارت
امور خارجه يا اطلاعات ضعفي وجود دارد، به جاي اظهارات شفاهي و غيردقيق كه
نميتواند مبناي هيچ اقدامي قرار گيرد، لازم است كه كارشناسان يا بازپرس
پرونده نامهاي دقيق شامل مجموعه موارد را نوشته و ارسال و پاسخ را نيز
كتبي دريافت كنند. چنين برخوردهايي از سوي دوطرف منجر به اغتشاش مفهومي در
فضاي عمومي ميشود.
از سوي ديگر مسوولان بايد موضوعات اصلي جامعه را كه فراتر از امور اداري و
شخصي است به مباحثه بگذارند. متاسفانه امروز جامعه ايران مواجه با مسائل
بسيار بسيار مهمي است كه همه آنها فراتر از مسائل گروهي و جناحي است و
راهحل آنها نيز نيازمند توافق و همراهي عموم نيروهاست و در فضاي تنشآميز
امكان حل آنها وجود ندارد. در اينجا فقط به ١٠ مورد از اين موارد اشاره
ميشود تا نشان دهيم كه اين مسائل كه حيات و ممات آينده جامعه ما با آنها
گره خورده است، در چنين فضايي حل نخواهد شد و به طور قطع بدتر نيز خواهد
شد. اين مسائل لزوما به ترتيب اهميت نيست، شايد بتوان گفت كه همه آنها مهم
هستند و نميتوان هيچكدام را ناديده گرفت.
١- آب؛ بحران آب به ويژه با وضعيت بارشهاي امسال دير يا زود تمام معادلات
سياسي و اجتماعي را متاثر از خود خواهد كرد. و اگر چارهاي ملي براي آن
انديشيده نشود، با گذشت زمان اين بحران عميقتر و غيرقابلحلتر خواهد شد.
٢- مسائل اجتماعي؛ عميق شدن مسائل اجتماعي از بحران آب نيز قابل ديدهتر
شدن است، زيرا همه مردم ايران كمابيش با يكي از مشكلات مهم آن؛ مثل اعتياد،
طلاق، حاشيهنشيني، سرقت، نزاع، رشوه، تبعيض و... درگير هستند.
٣- فساد؛ ابعاد فساد كه در دولت پيش فراگير شده بود و اكنون صدايش درآمده
مثل خوره به جان نظام اداري ناكارآمد افتاده است و با اتهامزنيها مساله
حل نخواهد شد.
٤- بيكاري؛ شايد در ميان مسائل جامعه عمق بيكاري و فقر و نابرابري افقي و عمودي مهمتر از همه و ريشه بسياري ديگر از مشكلات باشد.
٥- امنيت؛ خطير بودن وضع منطقه و آمدن ترامپ در امريكا به تنهايي براي
اينكه همه اختلافات را منجمد كرده و متوجه آن شويم كفايت ميكند، ولي ظاهرا
اين مساله بيش از آنكه نقش هشداردهنده براي آتشبس باشد، نقش سوخت را در
ريختن به آتش ايفا ميكند.
٦- شكافهاي قومي، زباني و... ميتواند نقطه مناسبي براي سرمايهگذاري
بيگانگان در اين كشور باشد، كه حل آن نيز نيازمند وحدتنظر و فراموشي
اختلافات جزيي است.
٧- محيطزيست ايران شامل هوا، خاك، ريزگردها، آلودگي هوا، جنگلها و
بيابانزايي و حوادث طبيعي مثل زلزله و سيل و نيز تصادفات كمابيش از مسير
اصلاح و بازسازي و حتي حفظ وضع موجود خارج شدهاند و در مسير نزولي قرار
دارند.
٨- اضمحلال وضعيت رسمي رسانهاي كشور و ضربهپذير شدن جامعه از اين حيث
خطري است كه فقط در مواقع بحراني اثرات آن بيشتر ديده خواهد شد. مواقعي كه
امكان حل مساله در آن زمان وجود ندارد.
٩- شاخصهاي بد اقتصادي مثل كمبود سرمايهگذاري، شاخص ضعيف محيط كسبوكار،
وضعيت بحراني صندوقهاي بازنشستگي، پايين بودن بهرهوري، بالا بودن شدت
انرژي، همه و همه نشان ميدهد كه تا رسيدن به حداقل وضعيت مطلوب فاصله
بسيار زيادي داريم.
١٠- وضعيت آموزش و پرورش و دانشگاهها و نظام سلامت و بيمهاي نيز دچار مشكلات خاص خود هستند.
با اين ملاحظات هيچ توجيهي براي اينگونه برخوردهاي تنشآميز و خارج از
چارچوبهاي نظام اداري پذيرفتني نيست. آيا ميتوان اميد داشت كه اين
برخوردها تمام و قطع شود؟ بايد منتظر بود.