(روزنامه مردم سالاري – 1395/10/19 – شماره 4225 – صفحه 9)
روسیه، کشوری در حال گذر است که با پشت سر گذاشتن پسلرزههای ناشی از فروپاشی شوروی، ابتدا به بازسازی و احیای قدرت ملی خود پرداخته و با ساماندهی شرایط سیاسی و اقتصادی در داخل، محیط خارج نزدیک یعنی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و حوزه مشترکالمنافع را به عنوان اولویت خود قرار داده و آنگاه برای اولین بار در دوره پساشوروی در موضوع سوریه، چهره جدید و متقاوتی از خود را به نمایش گذاشته است.
هر چند در مورد روسیه، همه تحولات به یک شخص و آن هم ولادیمیر پوتین ختم میشود اما اگر نگاه واقعبینانهای داشته باشیم خطاست همه رویدادها و روندها را به نام یک فرد ثبت کنیم چرا که پوتین نماینده جامعهای است که در رویارویی با غرب، سرخورده و تحقیر شده است و به دنبال کسی است که او را به منزلت گذشته بازگرداند. بنابراین رفتارهای کنونی این کشور را باید در حس و مطالبهای جستجو کرد که بدنبال بدست آوردن سنگرها و مواضع پیشین و البته با رعایت الزامات و واقعیتهای عصر کنونی و شرایط حال است.
با این نگاه، باید اقدام روسیه در موضوع سوریه را یک گام راهبردی در حرکت به سمت نظمی در منطقه دانست که اهداف بزرگی فراتر از کمک به یک شریک منطقهای را دنبال میکند. سخن در این زمینه بسیار است که واکاوی آن را به مجال دیگری وا میگذاریم اما اجمالا، مبانی نظم جدیدی که روسها به دنبال پیاده کردن آن هستند و راهکار آن را در عملیات میدانی و مذاکرات صلح سوریه دنبال میکنند، میتوان در موضوعات زیر دستهبندی نمود:
الف- سوریه، نقطه بازگشت:
روسها در دو دهه گذشته، انتخابهای مختلفی در سیاست خارجی خود انجام دادند؛ از گرایش افراطی به غرب تا گرایش به شرق و اتخاذ شیوه ترکیبی: همکاری با غرب و شرق تا مشارکت در موضوعات و چالشهای منطقهای و بینالمللی. رهاورد روسها از این اقدامات، هر چند خلق فرصتها برای خرید زمان و بازیابی قدرت و ارتقای نسبی جایگاه بود اما از نگاه غربیها، روسها همواره بازیگر حاشیهای و خارج از متن بودند که نباید روی آن حساب میکردند و مفروض این بود که مسکو در برابر فشارها ایستادگی نمیکند و در دقیقه ۹۰ عرصه را وامیگذارد.
تجاربی همچون یوگسلاوی، عراق، لیبی، موضوع هسته ای ایران و بسیاری موارد دیگر چنین تصویر و نقشی از روسها در بازی قدرت ایجاد کرده بود. سوریه تجربه ای بود که به این نوع از سیاست عقب نشینی و مماشات روسها پایان دارد و مسکو این بار منافع خود را در ایستادگی بر مواضعش تشخیص داد.
از نظر مسکو، سوریه نمونهای است که نه تنها باید از آن مراقبت کرد بلکه رسالتی مهم برای بازگرداندن روسیه به مواضع از دست رفته و ارتقای جایگاه این کشور در منطقه حساس خاورمیانه و منطقه جنوب دارد و مرحله بعدی، اهداف فرامنطقهای در برابر کشورهای غربی و ایالات متحده آمریکا قرار دارد.
ب- افزایش اتکا به روسیه:
از آنجا که تحولات در منطقه شدت یافته و کشورها به دلیل اتکاء بیش از حد به غرب، آسیب پذیری بیشتری احساس میکنند روسیه با نمایش قدرتی که در بحران سوریه میدهد به دنبال آن است که خود را به عنوان یک کشور توانا و قابل اتکا نشان داده و کشورها را به سوی تعامل بیشتر با خود بکشاند. به همین خاطر، برای روسیه مهم است که موضوع سوریه به صورت موفقیتآمیز حل و فصل شود تا الگویی برای نقش جدید این کشور در منطقه باشد تا کشورها، عامل روسی را بیش از گذشته مورد توجه قرار دهند.
ج- گسترش حلقه شرکا:
اگر روسیه بخواهد دیپلماسی خاورمیانه ای نوین خود را با جدیت پیگیری نماید، طبعا سبد شرکای خود را گسترده خواهد کرد. اقدام در سوریه با مشارکت نزدیک ایران، آغاز و در ادامه ترکیه که در حالت تردید و شرایط دشوار قرار گرفته است را شامل شده است.
از دید مسکو، باید الگوی ترکیه تداوم یافته و کشورهای دیگری نظیر عربستان نیز در این حلقه قرار گیرند چرا که نگاه درازمدت روسیه به منطقه صرفا سیاسی و امنیتی نیست بلکه مشارکتهای اقتصادی و نفع اقتصادی در میان است و باید که محصول هزینههایی که صورت گرفته، چیده شود. به همین خاطر، مسکو با پیشرفت فرآیند سیاسی، تلاش خواهد نمود کشورها و گروههای بیشتر را وارد فاز تعامل سیاسی نموده و سیاست خاورمیانه ای خود را از انحصار یک یا دو بازیگر خارج سازد.
د- مهار واگرایی:
از منظر روسها، بحران سوریه نمونه یک اقدام جدی و همه جانبه برای مهار جریانهای واگرا و تهدیدآفرین در منطقه است تا از طریق آن همگان متوجه شوند که اقدامات گذشته در عراق و لیبی که منجر به سقوط دولتها و پیدایش کانونهای تنش و بحران گردید، قابل تکرار نبوده و برای همگان، هزینههای سنگینی در بر دارد. این موضوع بخصوص در قفقاز و شرق اروپا که در سالهای اخیر روسیه با سیاستهای تهاجمیغرب مواجه بوده، بیشتر مصداق داشته و مسکو این پیام را منتقل مینماید که بر سر خواستههایش جدی است و مقاومت خواهد کرد و این کشورهای منطقه هستند که باید مراقب باشند در سناریوهای ضد روسی قدرتهای بزرگ گرفتار نشوند.
ه- محدودسازی بازیگران:
از منظر مسکو، حال که خلا قدرت در منطقه صورت گرفته، باید که سهم مناسبی به روسیه داده شود. طبعا این هدف از طریق کاهش سهم دیگران امکانپذیر است و نگاه روسیه این است که هر بازیگری از مواضع بدست آمده در سوریه عقبنشینی نماید که البته این امر ممکن است در ادامه، نقاط اصطکاکی با شرکای نزدیک این کشور ایجاد نماید که بهتر است از هم اکنون تدبیر لازم در قبال آنها اتخاذ گردد.
و- محاسبه هزینه- فایده:
همانند هر پدیدهای، موضوع سوریه یک تیغه دو لبه است و به همان نسبت که موجد فرصت و نقش آفرینی است میتواند روسیه را در یک جنگ فرسایشی بیپایان گرفتار سازد. به همین خاطر روسها بدنبال راه حل نسبیگرایانه در منطقه هستند و به هیچ وجه مایل نیستند بعنوان طعمهای در دسترس گروههای تروریستی در منطقه قرار گرفته و متحمل هزینههای مادی و انسانی روزافزون گردند، چیزی که در هفتههای اخیر برای اتباع و شهروندان این کشور رخ داده است.
در همین راستا، روسیه به دنبال آن است که بحران سوریه را از سطح منطقهای به سطح بینالمللی ارتقا داده و توافقات حاصله را به اجماعی بینالمللی تبدیل کند تا بازیگران و گروهها، توان بر هم زدن نظمی که در حال شکل گرفتن است را نداشته باشند.
ز- ابزارسازی در برابر غرب:
سیاست خاورمیانهای روسیه، پیچیده و چند وجهی است. ویژگی اورآسیایی این کشور امکان میدهد در شرایطی که باب تعاملات با غرب مسدود است از ظرفیتهای بخش آسیایی و خاورمیانهای بهره گرفته و خود را برای مواجهه جدیتر با غرب آماده سازد.
آنچه در این مسیر به کمک روسیه آمده، تغییرات جدی در وضعیت دو بازیگر عمده غرب یعنی اروپا و آمریکاست که رخ داده است. اروپا اکنون با خروج انگلیس و چالشهای فراروی در ضعیفترین شرایط خود قرار دارد و در سوی دیگر آمریکاست که با روی کار آمدن ترامپ در شرایط بسیار بهتر برای آزمودن صحنه جدید روابط با روسیه قرار گرفتهاست.
از منظر روسها، اوباما و دموکراتها بدترین گزینه برای این کشور بودند که با سیاستهای اجماعسازی عملا درهای بسیاری از کشورها در اروپا و نقاط مختلف جهان را به روی روسیه بستند اما ترامپ از نظر روسها فاقد این ویژگی است بخصوص اینکه دغدغه دولت آتی واشنگتن این خواهد بود که توجهات را بیشتر به داخل خود معطوف دارد. لذا روسیه میتواند امیدوار باشد که با نقش محوری در موضوع سوریه و دستاوردهایی که در این عرصه بدست آورده با قدرت بیشتری به مواجهه با رفتارهای آمریکا در دوره جدید برود. همین محاسبات است که باعث خودداری دولت روسیه از اقدامات تلافیجویانه با اقدامات روزهای پایانی اوباما گردیده و تلاش دارد صحنه شطرنح روابط با آمریکا را برای ورود به دوره ترامپ بیش از این پیچیده ننماید.
جمعبندی:
هر چند نمیتوان در مورد تحولات کنونی خاورمیانه و سهم روسیه در آن، بزرگنمایی نمود اما این کشور بدنبال ارتقای جایگاهش در نظم جدید در این منطقه است و برای این منظور، همه توان و ظرفیتهای خود را بکار برده است.
مسکو علاوه بر اینکه تلاش میکند با طرفهای مختلف درگیر در موضوع سوریه در تماس باشد هوشیار است تا اقدامات تحریکآمیز همانند ترور سفیر این کشور در ترکیه و یا اقدامات دولت اوباما در روزهای پایانی، خللی در رویکردی که در پیش گرفته است، ایجاد ننماید.
همچنین تلاش دیگر روسیه بر این است که در شرایطی که بازیگران منطقهای همانند عربستان، ترکیه، قطر و نیز کشورهای غربی و آمریکا، موضع ضعیفی در تحولات سوریه بخصوص پس از آزادی حلب پیدا کردهاند، آهنگ دیپلماسی خود را تندتر کرده و آنان را هر چه بیشتر به سمت تعامل بیشتر با خود در این زمینه بکشاند.
http://mardomsalari.com/4225/page/9/5579
ش.د9503378