روایت اول: برج بلند پلاسکو در یکی از خیابانهای مرکزی تهران در آتش میسوزد و فرو میریزد، از همان دقایق اول دهها خبرنگار و عکاس در محل حادثه حاضر میشوند و رسانهها بخشهای ویژهای برای پوشش زنده و ۲۴ ساعته عملیات امداد و نجات در نظر میگیرند، کاربران در فضای مجازی با آسیبدیدگان حادثه همدردی میکنند[...]
یادداشت: روایت
اول: برج بلند پلاسکو در یکی از خیابانهای مرکزی تهران در آتش میسوزد و
فرو میریزد، از همان دقایق اول دهها خبرنگار و عکاس در محل حادثه حاضر
میشوند و رسانهها بخشهای ویژهای برای پوشش زنده و ۲۴ ساعته عملیات
امداد و نجات در نظر میگیرند، کاربران در فضای مجازی با آسیبدیدگان حادثه
همدردی میکنند و صفحه اول تمام روزنامهها به حادثه تعلق میگیرد. برخی
جریانها نیز با سوءاستفاده از احساسات برانگیخته شده در پی این حادثه به
دنبال امیال سیاسی خود هستند؛ حتی با سوءاستفاده از آنتن رسانه ملی در
برنامهای غیر مرتبط!
روایت دوم: ۲۶ ساعت بارش شدید و بیوقفه باران و
راه افتادن سیل در استان سیستانوبلوچستان موجب قطع ارتباط بیش از ۲۱ بخش
با مرکز استان شده است و عملاً دسترسی به روستاهایی با جمعیت حدود هشت هزار
نفر را با مشکل روبهرو کرده است؛ آبگرفتگی به صدها خانه در ایرانشهر
آسیب زده و براساس اعلام سازمان هلال احمر ۳۴۰ خانوار مجبور به ترک
خانههایشان و اسکان در چادر شدهاند؛ اما کمتر رسانهای به این مناطق
خبرنگار فرستاد و هیچ روزنامهای فردای حادثه، صفحه اول خود را به این
موضوع اختصاص نداد! درخواست استعفایی هیچ مقام دولتی هم در مواجهه با کمبود
امکانات و نواقص عملیات امداد نجات مطرح نشد.
دو اتفاقی که به فاصله
بسیار کوتاه در دو نقطه کشور رخ داد تا بار دیگر نمایش کاملی از
استانداردهای دوگانه رسانهای و فرهنگی در جامعه به چشم بیاید! توجه ویژه
رسانهها و بسیاری از ما مردم به تهران و اتفاقات آن، در مقابل بیتوجهی به
حوادثی مشابه در سایر نقاط کشور نشان از رفتار متناقضی است که میتوان از
آن به عنوان بیماری نگرانکننده یاد کرد که میراث سالهای آغازین دهه هفتاد
و بنیان نهادن سیاست غلط توجه بیش از حد مسئولان وقت به ساختن پایتختی با
ظواهر تمدن و تمرکز منابع و امکانات در پایتخت است؛ بیماریای که باید برای
درمان آن چارهای اندیشید.