رسول سنائیراد/ انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 با سرنگونی رژیم استبدادی و وابسته به استعمار غربی، به برپایی نظام مردمسالاری دینی انجامید و پارادایم قطعی بودن عبور مردمسالاری از معبر سکولاریزم و لیبرالیزم را برهم زد و الگویی عملی از امکان زیست مستقل از نظام برساختة قدرتهای جهانی را ارائه داد.
شاید به همین جرم بود که به سرعت گروهکهای چپگرا و راستگرای سکولار علیه انقلاب اسلامی و نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران فعال شده و با گذشت حدود یکسالونیم از پیروزی انقلاب اسلامی، صدام حسین تکریتی و سرکرده حزب بعث عراق که سودای رسیدن به رهبری جهان عرب را در سر داشت، با اطلاع از امکان جلب نظر و حمایت قدرتهای فرامنطقهای و دولتهای وابستة منطقهای که در نگرانی از الهامبخش شدن این الگوی جدید و مستقل وجه اشتراک داشتند، به تحمیل جنگ هشت ساله بر کشورمان اقدام کرد. اما با وجود حمایتهای گسترده این کشورها و باز بودن دست صدام در اعمال هرگونه جنایت علیه مردم مظلوم و انقلابیمان، حضور نیروهای انقلابی در دفاع مقدس و تکیه رزمندگان اسلام بر ارزشهای برآمده از انقلاب و در رأس آن مدیریت و اقدام جهادی نه تنها جنگ، نظام مستقل و نوپای اسلامی را از پای درنیاورد؛ بلکه حماسهها و مقاومت جانانه ملت انقلابی ما، الهامبخش ملتهای مظلوم و خسته از سلطه مستکبران و همچنین مقوّم اعتمادبهنفس و انگیزههای استقلالگرایی و خودکفایی برای افزایش قدرت ملی برای دورة بعد از دفاع هم شد. لذا اعتبار و کارکرد مدیریت جهادی که خود موجب سازندگی و پیشرفتهای عمرانی، رشد علمی و فناوری و جهش خیرهکننده در صنایع و قدرت دفاعی کشور و میدان یافتن برای ایفای نقش منطقهای شد، از پیامدهای هشت سال دفاع مقدس و تجلی ارزشهای انقلاب و انقلابیگری در این عرصهها به شمار میآید که دشمن برای مهار آن به تهاجم فرهنگی و نفوذ برای استحالة ارزشها و نیروهای انقلاب و ترویج و جایگزینی ارزشهای غربی و نیروهای غربگرا با پوشش میانهرو، رو آورد و چاشنی تحریم و فشار را هم برای درهم شکستن ارادههای معطوف به ایستادگی و مقاومت انقلابی، بدان افزود.
همانگونه که در جنگ نظامی و نبرد سخت دادن تلفات اجتنابناپذیر است، بدیهی است در این مرحله نیز جبهه انقلاب متحمل تلفاتی شد که پرهزینهترین آن، خستگی و «فاصله گرفتن برخی از نیروها از انقلاب و انقلابیگری» یا «انحراف گروهی دیگر از مسیر انقلاب و انقلابی ماندن» بود. علاوه بر این در نحوه چگونگی جبران و مقابله، چندگانگی در نظر و اختلاف برای اقدام، بروز کرد که نتیجه آن سوء استفاده نیروهای غربگرا از این اختلاف و بهرهگیری آنها از فضای روانی و جنگ نرم نظام لیبرال ـ دموکراسی برای بیاعتبارسازی انقلاب اسلامی و نیروهای انقلاب و رویکرد آنان به مصادره نظام و جایگاههای مسئولیتی به جای جنگ و مقابله با نظام اسلامی بود. جریان غربگرا در پیوند با نفاق جدید، نیروهای خسته و بریده و مدافع نرمالیزاسیون، به همان معنای ختم انقلاب و فاصله گرفتن از انقلابیگری که سابقه انقلابی و حتی مسئولیت در نظام اسلامی را داشتند، برای عبور از موانع، نه تنها وقیحانه انقلابی ماندن را افراطیگری نامیده، بلکه رهبر کبیر انقلاب را در مقطعی در موزه تاریخ جای داده و در مقطع دیگر به تحریف معظمله برای خنثیسازی گفتمان انقلابی و مکتب سیاسی او و بالاتر از آن با عبور از اسلام ناب، به دفاع از اسلام آمریکایی و سازش با پوشش اسلام رحمانی رو آوردند.
در حالی که نظام سلطه برای شکست انقلاب اسلامی و براندازی مردمسالاری دینی، جنگ نرم پرشدت را دنبال میکرد و در مقاطعی با حمایت از گروهکهای ضد انقلابی مسلح و فتنهگران زمینهساز انقلاب رنگی، دشمنی خود را پنهان نکرده و تروریسم تکفیری ساخته و پرداخته نظام استکبار نیز ابایی از نزدیک شدن به مرزها و تلاش برای توسعه ناامنی به عمق داخلی کشورمان نداشت. اما تأسفبارتر اینکه همراهی با نظام سلطه که جمهوری اسلامی ایران و الهامبخشی انقلاب اسلامی را جدیترین مانع هژمون و سلطه خویش در غرب آسیا میدید، نه تنها از سوی برخی عناصر تابلودار و غربزده، بلکه از سوی برخی چهرههای سیاسی دارای سابقه انقلابیگری و حتی همنشینی با امام راحل(ره) صورت میگرفت. کسانی که به خصلتهای دنیاطلبی، رفاهگرایی، اشرافیگری و فساد آلوده شده، نه تنها دیگر دل و پای همراهی با انقلاب را نداشتند؛ بلکه وجه اشتراک آنان با مستکبران و دشمنان نظام جمهوری اسلامی این بود که انقلابی ماندن و انقلابیگری را مانع دستیابی به اهداف حقیر مادی خویش میدیدند که با قدرت پیوند خورده بود؛ لذا همین گروه در حالی که به مستکبران روی خوش نشان داده و از گفتوگو و تعامل سخن میراندند، به مدافعان انقلاب روی ترش کرده و برای بیاعتبارسازی و حذف آنان از هیچ تلاشی فروگذار
نبودهاند.
کسانی که نه تنها در عرصه نظری، نرمالیزاسیون به معنای پایان انقلاب را دنبال میکنند؛ بلکه در عرصه عمل نیز با تمسخر استقلال، انقلابیگری، مدیریت و کار جهادی، حقیرانه وابستگی را تعامل و ضرورتی اجتنابناپذیر دانسته و دستاوردهای انقلاب را نفی کرده و با بیانصافی حتی فرسایش قدرت ملی که خواسته اصلی نظام استکبار است را پیش میبرند. تردیدآفرینی درباره توان و صنعت دفاعی کشور، ارائه تحلیلهای نادرست و یکسویه از دستاوردهای جهادی در مقابله با تروریسم تکفیری و جنگ نیابتی جهان استکبار در منطقه، حمایت از واردات کالاهای غربی و گرم کردن بازار مصرف و مصرفگرایی و... بخشی از کژراهه انتخابی جریان فاصله گرفته و منحرف از ارزشهای انقلابی است که با خوشرقصی در برابر سردمداران نظام لیبرال ـ دموکراسی در بخشهایی ناآگاهانه و در بخشهایی آگاهانه مصداق همان ضربالمثل معروفند که بر شاخه نشسته و بن
میبرند.
مکمل این جریان خودباخته، جنگ شدید رسانهای نظام سلطه و مزدوران وابسته به آنان در سیاهنمایی علیه نظام و انقلاب اسلامی است که سعی در مأیوسکردن مردم از آینده انقلاب اسلامی دارد.
اما در همین حال دستاوردهای منطقهای نیروهای انقلاب از یک سو و عبرتآموزی از برخی غفلتهای داخلی و درک واقعی از نفوذ جریان فاصله گرفته از انقلاب و معارض با ارزشهای انقلابی از سوی دیگر، ضرورت بازگشت به انقلاب و خصلتهای انقلابی، اتحاد و وحدت بین تمامی مدافعان نظام اسلامی و معتقدان به انقلاب اسلامی و به کارگیری روحیة انقلابیگر و جهادی را برای حل مسائل اساسی کشور گوشزد میکند. با اتحاد این نیروها که البته مستلزم داشتن بصیرت نافذ، حلم و ایثار انقلابی است، میتوان چشمانداز روشنی پیش روی انقلاب در مرحله دولت اسلامی، یعنی اسلامی شدن کارگزاران نظام، تصور کرد.
آسیبهایی چون خودباختگی نسبت به بیگانگان و احساس ترس و وحشت در برابر بیگانگان، تکبر و نخوت نسبت به مردم، اشرافیگری و فساد برای دستیابی به امتیازات رانتی، حرامخواری و دریافت حقوقهای نجومی، کسلی و تنبلی و کمتحرکی در عرصه مدیریتی و بر زمین ماندن وظایف و حل نشدن مسائل اساسی که به کارآمدی نظام ضربه میزند و طمع بیگانه و ضد انقلاب را برمیانگیزد، تنها با ارزشهای دینی و انقلابی درمان میشود که در رأس آن ترجیح خدمت بر قدرت، مردمگرایی و سادهزیستی، کار جهادی، عدالتورزی و فاصله گرفتن از قبیلهسالاری، تبعیض و تمکین به قانون است.
ایجاد فضای مثبت نسبت به فسادستیزی، عدالتخواهی و وحدت و همگرایی نیروهای وفادار و معتقد به انقلاب اسلامی و تحرکات میدانی برای خدمت به مردم و تکریم محرومان نویدبخش چشمانداز روشن پیش روی انقلاب اسلامی است که میتواند همان جهش در عرصههای نظامی ـ امنیتی، فناوریهای پیشرفته و نفوذ منطقهای را در عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاست داخلی نیز رقم بزند.
جیغ بنفش روباه پیر انگلیس خبیث در کنار اذعان برخی از اعضای اتاقهای فکر آمریکایی مبنی بر تبدیل شدن ایران اسلامی به یک قدرت منطقهای در کنار برخی رفت و آمدهای دیپلماتیک به ایران، نشانگان روند رو به جلو و امیدبخشی است که پشتوانه آن روحیات و انگیزههای انقلابی و جهادی بوده است. توسعه این توفیقات هم لازم است و هم مقدور و شدنی است و البته شرط آن هم بازگشت به همان خصلتها و روحیات مولد انقلاب اسلامی و درخشش در صحنههای دفاعی، علمی و عمقبخشی منطقهای است که امام خامنهای از آن به انقلابی ماندن و انقلابیگری یاد میفرمایند.