(روزنامه شرق ـ 1395/10/30 ـ شماره 2781 ـ صفحه 9)
اصلاحات با چراغ خاموش
نشریه پولیتیکو به قلم مایکل گرانوالد درباره تأثیرات هشت سال ریاستجمهوری اوباما بر ایالات متحده مینویسد: بیستوسوم مارس ٢٠١٠ بود که باراک اوباما لایحه «حفاظت از بیمار و مراقبت مقرونبهصرفه» موسوم به «اوباماکر» را امضا کرد. از آنجا که اوباماکر میلیونها شهروند آمریکایی را که از خدمات بیمه پزشکی بهرهمند نبودند تحت پوشش قرار میداد، گام بزرگی به سوی تحقق رؤیای دموکراتیک «درمان برای همه» بود.
درست است که اوباما نتوانست وعدههای خود برای ایجاد تغییرات سیاسی فراحزبی را محقق کند و واشنگتن بیش از همیشه حزبی و جناحی است، اما همهچیز در سیاست خلاصه نمیشود. او وعدههای دیگری هم داده بود. اوباما وعده داده بود در امور درمان و بهداشت، آموزش، انرژی، سیاستهای مربوط به تغییرات جوی و سیستم مالی بهطور بنیادین اصلاحاتی ایجاد کند و این کار را انجام داد. وقتی تمام قوانینی که در دو سال نخست ریاستجمهوریاش که دموکراتها اکثریت کنگره را در دست داشتند، به مواردی که گفته شد اضافه کنید و همچنین با درنظرگرفتن همه اقدامات اجرائی روشمند پنج سال گذشته (زمانی که جمهوریخواهان تمام مسیرهای قانونی را برای تحقق اهداف دولت مسدود کردند)، درمییابید دولت اوباما یک نظام اصلاحی عمیق و بیامان را در پیش گرفته بود. مخالفان اوباما در زمان کاندیداتوریاش در انتخابات ریاستجمهوری او را «حرف مفتزن و استاد علوم سیاسی خوشزبان و بیتجربه» میخواندند. اما اوباما درست از زمانی که وارد دفتر کار خود در کاخ سفید شد با هجوم بحران اقتصادی روبهرو شد؛ بحرانی که او را واداشت تا بیش از یک فاعل باشد.
اوباما با شروع زمامداریاش، خود را به عنوان یک رهبر سیاسی عملگرا نشان داد. اما اوباما در یک مورد کاملا ناموفق بوده است: نمایش آنچه انجام داده و به ثمر رسیده است. آنچه اوباما انجام داد روش تولید و مصرف انرژی در ایالات متحده، برخورد پزشکان و بیمارستان با شهروندان، استانداردهای آکادمیک در مدارس و مسیر بلندمدت ملی آمریکا را تغییر داده است. شرکتهای بیمه اکنون به دلیل وجود پیششرطهای قانونی، دیگر نمیتوانند از پوشش خدمات درمانی شهروندان سر باز بزنند. شرکتهای صادرکننده کارتهای اعتباری دیگر نمیتوانند مبالغ پنهانی را بر شهروندان تحمیل کنند و بازارها دیگر بر این باور نیستند بزرگترین بانکها برای ورشکستگی بیش از اندازه بزرگ هستند. در دوران ریاستجمهوری اوباما تأسیسات انرژی خورشیدی بیش از ٢٠٠ درصد رشد داشتهاند و گازهای گلخانهای با وجود رشد اقتصادی، کاهش یافته است. حتی جمهوریخواهانی مانند تد کروز و مارکو روبیو که امیدوار بودند بتوانند جانشین اوباما در کاخ سفید شوند و دستاوردهای او را به عقب بازگردانند، اذعان کردهاند بسیاری از وعدهها و اولویتهای اوباما در بخشهای اجتماعی و اقتصادی محقق شدهاند. رون کلین، مسئول دفتر جو بایدن، معاون اول اوباما، دراینباره میگوید: «تغییراتی که اوباما ایجاد کرده است واقعی هستند. اما خیلی خوب میشد اگر مردم از این دستاوردها بیشتر اطلاع داشتند».
در فضای رسانهای پرجنجال چند ماه گذشته ایالات متحده که تحتتأثیر انتخابات عجیبوغریب ریاستجمهوری بود، هیچ نشانی از تجزیه و تحلیلهای دقیق دیده نمیشود. برای مثال، در کوران رقابتهای انتخاباتی بیشتر از اینکه به طرح دونالد ترامپ برای ساخت دیوار در مرز مکزیک یا وعدههای برنی سندرز مبنی بر تحصیلات دانشگاهی رایگان برای همه، پرداخته شود، به کمرنگشدن برند تکنوکرات «تغییر» اوباما پرداخته شد. اینروزها هم شما فقط یک چیز میشنوید و آن اینکه «وعدههای اوباما در آغاز ریاستجمهوریاش محقق نشده است». آنچه مشخص است، این است اوباما در دولت خود کاری را انجام نداده که شوق و شور طلیعه آیندهای جدید را در مردم و حزب دموکرات ایجاد کند. اوباما گرچه در دور دوم ریاستجمهوری خود نیز بهراحتی در انتخابات پیروز شد، اما محافظهکاران جمهوریخواه اکثریت مجلس سنا و مجلس نمایندگان کنگره را در دست گرفته و موجی عظیم از دشمنی را آغاز کردند. اکنون هم با رسیدن دونالد ترامپ به جانشینی اوباما، بسیاری از میراثهای سیاسی متمایل به چپ او در معرض خطر جدی هستند. کنگره در دوران ریاستجمهوری اوباما بارها با تصویب قانون منع حمل اسلحه و اصلاح قانون مهاجرت مخالفت کرده و درمقابل او را مجبور کرده کاهش شدید هزینهها را بپذیرد که اوباما از پذیرش آن خودداری کرده است.
اما توجه به این مسئله جالب است که اوباما چگونه توانسته به آنچه میخواسته برسد، منظور سیاستهایی است که دموکراتها (و گاهی جمهوریخواهان میانهرو) سالها بهدنبال تحقق آن بودند و اینکه چگونه این سیاستها از نظر افکار عمومی دور ماندهاند.
تقریبا همه میدانند باراک اوباما در دوران ریاستجمهوری خود با یک بسته محرک اقتصادی بزرگ خودروسازان ایالات متحده را نجات داد، گستردهترین بازنویسی قوانین مالی از زمان رکود بزرگ را امضا کرد، احداث خط لوله جنجالی کیستون را متوقف و با هدف مقابله با تغییرات جوی، قوانیني نظارتی را تدوین کرد که در تاریخ ایالات متحده کمسابقه بوده است. اما چند درصد از آمریکاییها میدانند مقررات سختگیرانه دولت اوباما برای نظارت زیستمحیطی بر کارخانهها تا چه اندازه برای او دشمنتراشی کرده است. همه میدانند وبسایت اوباماکر فاجعه بود، اما عده کمی میدانستند دولت اوباما برخی از کارشناسان سیلیکونولی را به کار گرفت تا سرویس خدمات اینترنتی دولت را احیا کرده و به سطح قرن بیستویکم برسانند.
مدتزمان زیادی برای مطالعه تغییرات سیاسی دولت اوباما در بُعد جهانی صرف شده است. من کتابی درباره اقدامات دولت اوباما نوشتم و همچنین به تیم گیتنر، وزیر خزانهداری سابق، کمک کردهام خاطرات خود را بنویسد. بااینحال، اگرچه عنوان کتابم «داستان پنهان تغییرات در عصر اوباما» بود اما پس از اتمام کتاب و مطالعه صدها مقاله، مصاحبه و گزارش از مشاوران فعلی و گذشته اوباما بود که به عمق تغییرات صورتگرفته در عصر او پی بردم. من بیل کلینتون، رئیسجمهوری سابق را به خاطر میآورم که با سازمان غذا و دارو برای نظارت بر خرید و فروش تنباکو در ایالات متحده مبارزه میکرد. همچنین در گذر زمان بود که متوجه شدم دولت اوباما استانداردهای سوخت برای خودروها را دو برابر کرده است. دولت اوباما همچنین در یک مورد با تعیین قوانین نظارتی جدید، مصرف انرژی در دستگاههای تهویه مطبوع را تا یک درصد کاهش خواهد داد.
با نگاهی به هشت سال ریاستجمهوری اوباما اگرچه واشنگتن همچنان حزبی و دو شقه باقی مانده است و اغلب سیاستمداران در جناح راست یا چپ قرار دارند، اما روایت تاریخی غالب این است که اوباما بیشتر در حوزه اجتماعی و اقتصادی تمرکز داشته است. برای کسانی مانند ما که سیاست را در دنیای واقعی دنبال میکنیم، این شکاف میان درک ما از عصر اوباما و واقعیتهای موجود باید پر میشد.
بازنده تمامعیار در سیاست
اوباما شاید درباره سیاستهای داخلیاش طرفداران سرسختی مانند مایکل گرانوالد، تحلیلگر نشریه پولیتیکو، داشته باشد، اما وقتی صحبت از سیاست خارجی است وزنه مخالفان اوباما به طرز آشکاری سنگینتر میشود. جان دنیل دیویدسون، تحلیلگر نشریه والاستریت ژورنال، مینویسد:
باراک اوباما در آخرین سخنرانی خود از دستاوردهای هشت سال ریاستجمهوریاش دفاع کرد. اما واقعیت این است که کنگره از همینحالا برای به عقببرگرداندن دستاوردهای داخلیاش خیز برداشته و میراث او در سیاست خارجی نیز «جنگ، جنگ و جنگ» خواهد بود. قرار نبود اوباما دفتر ریاستجمهوری را اینطور ترک کند. اوباما از زمان پیروزی باورنکردنی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری همه تلاش خود را به کار گرفته تا میراثش را نجات دهد. اما چه چیز میتواند برای رئیسجمهور دموکرات و پیشرو ایالات متحده گویاتر از رأی مردم این کشور باشد؟ باراک اوباما انتظار این را نداشت. او حتی یکبار در جریان رقابتهای انتخاباتی اذعان کرده بود اگر هیلاری کلینتون، نامزد همحزبی او، در انتخابات ریاستجمهوری پیروز نشود، این مسئله را توهینی به شخص خود و میراثش خواهد دانست. بههمیندلیل است که در روزهای پایانی ریاستجمهوریاش به صرافت افتاده تا انبوهی از قوانین و مقررات را اجرائی کرده و مهمتر اینکه به مردم ایالات متحده ثابت کند ریاستجمهوریاش موفق بوده است. اوباما در آخرین نطق خود بار دیگر به کارنامهاش اشاره کرد: اقتصاد نجاتیافته، اوباماکر، بسته مقابله با تغییرات جوی، توافق هستهای ایران، افزایش دستمزدها و... .
در ذهن اوباما دوران زمامداریاش بهطرزي باورنکردنی موفق بوده است. او در نطق خود گفته است: «اگر هشت سال پیش به شما میگفتم آمریکا رکورد بزرگ اقتصادی را کنار خواهد زد، صنعت خودرو را احیا و بیشترین شغل را در تاریخ این کشور ایجاد خواهد کرد؛ اگر به شما میگفتم فصل جدیدی از روابط با مردم کوبا آغاز خواهد شد، چالش هستهای ایران بدون شلیک حتی یک گلوله به پایان خواهد رسید، مغز متفکر حملات ١١ سپتامبر گرفتار خواهد شد؛ اگر میگفتم ٢٠ میلیون شهروند آمریکایی فاقد بیمه سلامت تحت پوشش درمان قرار خواهند گرفت، شاید میگفتید زیادی بلندپرواز هستم. اما این کارهایی است که انجام دادهایم». از نظر اوباما آمریکای امروز بهتر و قویتر از جایی است که او ریاستجمهوریاش را در آن آغاز کرد.
اما این چیزی نیست که بیشتر مردم احساس میکنند. رأیدهندگان آمریکایی با وجود عدم قطعیتی که در زمامداری فردی مانند دونالد ترامپ میدیدند، سیاستهای اوباما را رد کردند و قدرت را به دست فردی دادند که نهتنها هیچ پیشینه سیاسی ندارد، بلکه مردی است که تردیدهای زیادی درباره نوع قضاوت و خلقوخوی ناپایدارش وجود دارد.
سبک حکومتداری اوباما
شرایط وقتی بدتر میشود که به حجم انتظارات از دولت باراک اوباما در سال ٢٠٠٩ نگاهی بیندازیم. حامیان اوباما خوشبین بودند و با وجود بیتجربهبودن رئیسجمهور جدید و روبهروشدن با بدترین رکود اقتصادی از دهه ١٩٣٠، مشتاقانه در انتظار ورودش به کاخ سفید بودند. اوباما هم خوشبین بود. او در سخنرانی مراسم تحلیفش با صدای بلند از غلبه «امید بر ترس» و «اتحاد همه جناحهای سیاسی بر سر هدف مشترک» سخن گفت. اوباما گفت به همه دلخوریهای کوچک و وعدههای دروغین، اتهامات متقابل و تعصبات فرسوده که مدتهاست دنیای سیاست ایالات متحده را تنگ کرده، پایان خواهد داد.
اوباما میخواست یک رئیسجمهور فراحزبی باشد. دولتش قرار بود منادی دوره جدیدی از شفافیت و رفتار صادقانه باشد. اما درعوض ریاستجمهوری اوباما ثابت کرد عصر، عصر کینهتوزی و اختلافات شدید، بدترشدن تعصبات نژادی، کاهش اعتماد عمومی به دولت و نهادهای دولتی و رواج وعدههای دروغین و تهمتهای بیپایان در عرصه سیاسی است. آمریکای پس از باراک اوباما، یک آمریکای چندقطبی است، خاورمیانه در آتش درگیریها و جنگهای بیپایان میسوزد، نظم جهانی بهشدت بیثبات شده، کنگره را اکثریت جمهوریخواهان تصرف کردهاند و فردی قرار است رئیسجمهور شود که وعده داده همه دستاوردهای هشت سال گذشته دولت قبلی را یکبهیک نابود خواهد کرد. استراتژی «قلم و تلفن» که اوباما روزگاری در ٢٠١٤ از آن صحبت کرده، رد سازش فراحزبی با کنگره نتیجه ارزیابی غلط او از پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری بود. اوباما به جای جلب حمایت اعضای کنگره برای طرحهای مهم، این فرض را مسلم پنداشت که قرار است دموکراتها در انتخابات میاندوره اکثریت کرسیهای کنگره را به دست آورند.
درواقع، رویکرد کلی اوباما در اداره کشور بر این فرض استوار بود که تمام مسائل اساسی دنیای سیاست حلوفصل شده است؛ از خدمات درمانی گرفته تا تغییرات جوی و قوانین نظارتی مالی. در اینجا پرسش اصلی این نبود که آیا دولت فدرال باید اقدامی کند یا خیر، بلکه مسئله بیشتر پرداختن به جزئیات بود. همانطور که اوباما در نطق پایانی خود گفت: «میتوانیم درباره اینکه چطور میتوانستیم بهتر به این اهداف برسیم بحث کنیم، اما نمیتوانیم درباره خود اهداف راضی نباشیم». اوباما علاقهای به بحثهای اقناعی نداشته و هنوز هم ندارد. از نظر او اگر نظر مخالف دارید، در بخش نادرست تاریخ ایستادهاید. از این منظر، اوباما سهم بسیار زیادی در شکلدادن به این رویکرد حزب دموکرات و ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون در انتخابات ریاستجمهوری داشت که «ما در طرف درست تاریخ ایستادهایم». با این طرز فکر، طرفداران رقتانگیز ترامپ به حساب نمیآیند، پس چرا باید زحمت دسترسی به آنها را به دولت داد و اصلا چرا باید برای رسیدن به تفاهم با آنان تلاش کرد؟ اینگونه بود که پیروزی دونالد ترامپ به یک شوک عظیم تبدیل شد. اوباما حتی در نطق پایانی خود هم نتوانست برای ترامپ آرزوی موفقیت کند؛ کاری که جیمی کارتر (رئیسجمهور سالهای ١٩٧٧ تا ١٩٨١)، برای جانشین خود انجام داد. کارتر متعهد شد از رونالد ریگان حمایت کند و برای او آرزوی موفقیت کرد. اما اوباما نتوانست این کار را انجام دهد، چراکه موفقیت دونالد ترامپ به معنی تمام آن چیزهایی خواهد بود که اوباما تلاش کرده در این هشت سال بسازد.
جنگ؛ آخرین میراث
هر چقدر میراث اوباما در داخل مرزهای ایالات متحده ناپایدار است، میراث او در سیاست خارجی پایدار خواهد بود. اوباما در سال ٢٠٠٨ وعده داد جایگاه اخلاقی آمريكا را در جهان احیا کند. منظور او از این احیاکردن، عقبنشینی آمریکا از صحنه بینالمللی و تمرکز بر ملتسازی، اینجا در خاک ایالات متحده بود.
این وعده اوباما در عمل به معنی ترک خاورمیانه بود؛ اینکه به داعش اجازه داده شود روی خاکستر عراق قد بکشد. این داستان در دیگر مناطق جهان نیز تکرار شده است. آمریکا در برابر تمام دشمنان خود در صحنه بینالملل عقبنشینی کرده است. مانورهای روسیه در برابر چشمان واشنگتن تا جایی پیش رفت که کارزاری فعال را برای تأثیرگذاری و حتی تغییر نتایج انتخابات ریاستجمهوری آمریکا راهاندازی کردند. تجاوز روسیه به اوکراین و جنگ در این کشور تاکنون بیش از ١٠ هزار کشته داشته است. به لطف خودداری اوباما از مداخله در بحران سوریه، نزدیک به نیم میلیون نفر در این جنگ کشته شدهاند. زمانی که اوباما در سال ٢٠١١ نیروهای آمریکایی را از عراق خارج کرد، ثابت کرد در مقابله با داعش ناتوان بوده است. تحرکات فزاینده چین در دریای جنوبی و احداث پایگاههای نظامی در این منطقه، آمریکا را مجبور کرد در سیاستهای خود در آسیا و اقیانوسیه تجدیدنظر کند. از همه اینها که بگذریم در آستانه خروج باراک اوباما از کاخ سفید، جهان از زمان جنگ سرد تاکنون بیثباتتر از همیشه است. اما این شرایط اجتنابناپذیر نبود؛ این شرایط نتیجه انتخابهای بیش از اندازه محتاطانه اوباما و حلقه نزدیکان او بود. اگر بخواهیم جایگاه باراک اوباما را در تاریخ ایالات متحده ارزیابی کنیم، موقعیت امروز او یادآور شرایط جیمز بیوکنن (رئیسجمهور سالهای ١٨٥٧ تا ١٨٦١) است که بهنوعی میتوان او را بدترین رئیسجمهوری آمریکا خواند. بیوکنن در هشتم ژانویه ١٨٦١ درباره «تهدیدهای صلح و موجودیت اتحادیه» سخنرانی غرایی کرد، اما برای حفظ صلح و اتحاد ایالات متحده هیچ کاری نکرد.
رویکرد بیوکنن نسبت به امنیت ملی آمریکا در شرایطی که با چالشهای اساسی در این زمینه دستوپنجه نرم میکرد، تقریبا مشابه رویکرد امروز اوباما در حوزه سیاست خارجی بود. بیوکنن در شرایطی که کشور بهسرعت به سوی تجزیه پیش میرفت تصمیم گرفت هیچ کاری انجام ندهد و امیدوار بود راهحلی صلحآمیز برای اختلافات میان شمالیها و جنوبیها پیدا شود. بیوکنن حتی از اعزام نیروی کمکی به فورتسامتر خودداری کرد مبادا بهناحق از قدرت نظامی استفاده کرده باشد و نتیجه چنین تصمیمی چیزی جز بدترشدن شرایط و روشنشدن آتش جنگ نبود. اول کارولینای جنوبی دستخوش ناآرامی شد و روز بعد میسیسیپی اعلام جدایی کرد و روز بعد از آن فلوریدا. در کمتر از یک ماه ایالتهای آلاباما، جورجیا و لوییزیانا و بعد هم تگزاس اعلام جدایی کردند. سپس نیروهای جنوب ١٢ آوریل به فورتسامتر حمله کردند و جنگ میان شمالیها و جنوبیها آغاز شد.
اگر باراک اوباما یک میراث ماندگار داشته باشد، آن جنگ است. البته نه جنگ داخلی که در روزگار بیوکنن شاهدش بودیم و او به آن دامن زد؛ بلکه یک درگیری و آشوب جهانی که نتیجه عقبنشینی ایالات متحده از جامعه بینالمللی است؛ یک عقبنشینی که اوباما به دلیل برخی اولویتهای داخلی به آن تن داد، اولویتهایی که با آمدن شخصی مانند دونالد ترامپ هیچ تضمینی برای بقای آنها وجود ندارد و رئیسجمهور جدید و کنگرهای با اکثریت جمهوریخواه از همینحالا به نابودی آنها کمر بستهاند.
http://www.sharghdaily.ir/News/112858
ش.د9503569