هرازچندگاهی تنشهای بین عربستان و ایران شدت میگیرد. برخی از ناظران این تنشها را در ادامه یک «جنگ سرد منطقهای» تحلیل میکنند که از ابتدای روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع شد و همچنان استمرار دارد. این جنگ سرد در سالهای گذشته افتوخیزهای فراوانی داشته است. بهغیر از اختلافات دینی و تاریخی، مسئله «هژمونی منطقهای» یکی از مهمترین عواملی است که به شکلی به این نزاع دامن میزند. تبلیغات رسانهای، تشکیل ائتلافها و یارگیریهای منطقهای، رقابت در حوزههای سیاسی، مذهبی، تسلیحاتی و حتی اقتصادی برخی از وجوه بارز این نزاع توصیف میشود. مهمترین پیامد این جنگ سرد به جز تعمیق عقبماندگیهای تاریخی کشورهای منطقه و ضرر و زیانهای اقتصادی فراوان تاکنون، بروز و ظهور برخی گروههای تروریستی بوده است که یک نمونه آن را باید داعش دانست. تاکنون برای آینده این جنگ سرد یا حل اختلافات فیمابین، چند راهکار مطرح شده است:
١- راهکار تقابلی: یا به تعبیر دیگر تبدیل این «جنگ سرد» به یک «جنگ گرم». راهکاری که حامیانی دارد، غافل از آنکه مهمترین طرفداران چنین راهکاری در درجه اول باید رژیم اسرائیل و در درجه دوم کشورهای غربی باشند که از نتایج چنین تقابلی سودها خواهند برد. یک تجربه تلخ و هنوز فراموشنشده از چنین راهکاری را باید جنگ تحمیلی هشتساله عراق علیه ایران دانست. هنوز فراموش نکردهایم که در ابتدای همان جنگ بعضی طرفهای غربی بهصراحت گفتند: «این جنگ تا تضعیف هردو کشور باید استمرار داشته باشد».
ایران گرچه بهدلیل توانمندیهای درونی و امدادهای الهی توانست سرفراز از آن جنگ بیرون آید اما عراق رو به سوی فروپاشی رفت و به این ترتیب یکی از ارتشهای بزرگ عربی نابود و کشوری طعمه انواع گروههای تروریستی شده و هماکنون نیز در پرتگاه تجزیه قرار دارد، با سرنوشتی مبهم در آیندهای نامعلوم. البته نیازی به یادآوری نیست که جنگ تحمیلی هشتساله برای کشور ما نیز خسارتهای فراوانی به دنبال داشت. اگر جنگ نبود ما اکنون در جایگاه دیگری قرار داشتیم و به لحاظ توسعه اقتصادی و فرهنگی به درجات بالاتری رسیده بودیم.
با این همه باید گفت اگر امکان «یک تقابل نظامی» وجود داشت، دیگر «جنگ سرد»ی شکل نمیگرفت. به بیان دیگر وقتی نزاعی به یک جنگ سرد درازمدت و فرسایشی تبدیل میشود که امکان وقوع یک جنگ گرم و تمامعیار در آن وجود ندارد. پس کسانی که بر طبل جنگ گرم میکوبند، بهعبارتی آب در هاون میکوبند.
٢- راهکار آشتی و سازش: تاکنون کشورها و نهادهای مختلفی ازجمله سازمان ملل متحد پیشنهاد آشتی بین دو کشور ایران و عربستان را دادهاند. درحالیکه مقامات کشور ما از اینگونه پیشنهادها استقبال میکنند، مقامات عربستان با لجاجت تمام آنها را رد کرده و برای هرگونه گفتوگو با ایران شرط و شروط میگذارند. به نظر میرسد در فضای پرالتهاب کنونی راهکار آشتی جواب نمیدهد؛ مگر آنکه مقامات ارشد هر دو کشور به یک تصمیم تاریخی فوقالعاده رسیده باشند. روشن است که «آشتی» بهترین و سودمندترین راهکار بوده و نهتنها به نفع دو کشور مهم منطقه بلکه به نفع کل منطقه و جهان اسلام خواهد بود. این مسئله تأثیر فوری و سازنده بهخصوص بر بحرانهای سوریه، لبنان، یمن، عراق و مقابله با خیل عظیم گروههای تروریستی خواهد گذاشت.
مضاف بر آن میتواند راه را برای مشارکتهای گسترده در حوزههای اقتصادی ازجمله نفت و صادرات و واردات کالاهای مختلف هموار کند. دولت روحانی تاکنون با وجود کارشکنیهای برخی گروههای تندرو (که یک نمونهاش را در حمله به سفارت عربستان در ایران دیدیم) همچنان به دنبال روزنهای برای ایجاد گشایش در این روابط بوده و انتظار میکشد در ریاض هم عقلایی پیدا شوند که چنین ضرورتی را احساس کنند. اما نباید فراموش کرد که اساسا در روابط یک جنگ سرد، آشتیها مقطعی و موردی و براساس برخی نیازهای مرحلهای به وجود میآید و نمیتوان چندان به آنها دلخوش بود.
٣- پیروی از الگوی جنگ سرد: اگر فرضیه جنگ سرد برای تنشهای بین عربستان و ایران هم صادق باشد، باید گفت بهتر است ایران از تجربه گذشتگان آموخته و خود را برای یک پروسه درازمدت آماده کند. در جنگ سرد بین اردوگاه شوروی و غرب، طرفی برنده شد که به صورت درازمدت و ریشهای برنامهریزی کرد و بهدور از هیاهو و جنجالهای ظاهری به تحکیم زیرساختهای کشورش همت گماشت. اساسا در یک جنگ سرد طرفی برنده است که قدرت تحمل و استمرار مناقشه را بیشتر از طرف مقابل داشته باشد. طرفی که بتواند با اتخاذ تدابیری روشن بر قوت و قدرت خود در همه ابعاد نه صرفا نظامی (توهمی که سران شوروی به آن دچار شده بودند) بیفزاید و برنده شود.
برخی از کارشناسان براساس دریافتهای واقعی، پیشبینی میکنند عربستان در چنین پروسهای شکست خواهد خورد. آنها دراینباره دلیل میآورند که این کشور اساسا نظامی فرسوده و منحط دارد و با نارضایتی گستردهای در داخل مواجه است. از آن گذشته جنگطلبیهای منطقهای با هزینههای بالا و شکستهای ناشی از آن این کشور را بهشدت سرخورده کرده است. کاهش بهای نفت به شکل دیگری بنیانهای اقتصادی این کشور را هدف قرار داده و میرود تا آن را دچار فروپاشی کند. علاوه بر همه اینها امروزه در بین کشورهای غربی و اساسا جهان غرب، عربستان بهعنوان «مادر تروریسم سیاه» معرفی میشود و همه اینها میتواند به ازهمگسستگی و اضمحلال این کشور منجر شود.
اما از سوی دیگر برخی دیگر از ناظران دلیل آورده و میگویند عربستان با وجود همه سنتگراییاش، قادر به تجدیدنظر و نوسازی در رویکردهایش است. آنها میگویند فراموش نکنید که با آمدن ملک سلمان و برکرسینشستن فردی چون محمد پسرش یا محمد بن نایف که متعلق به نسل دوم شاهزادگان سعودی هستند، این کشور مسیر تازهای را شروع کرده است. باز از یاد نبرید که همین سعودیها با همین سازوکارها توانستهاند در یک قرن گذشته نظام خود را با همه بحرانهای داخلی و موج انقلابها و کودتاهای منطقهای حفظ کنند و اینها تجربه کمی نیست.
حتی اگر همه این استدلالها را کنار بگذاریم، باز طرفی که راهکار سوم را در پیش گرفته باشد، آسیبی نمیبیند و نهتنها ضرری نکرده که سود هم برده است. زیرا اساس کار خود را بر یک خودسازی درونی و توسعه قدرت ملی در یک پروسه درازمدت قرار داده است. این تجربهای است که کشورهای بسیاری از ژاپن پس از جنگ جهانی دوم تا آلمان و هندوستان و غیره در پیش گرفته و موفق شدهاند. بیتردید شایستگی و توان ایران و ایرانیان اگر بیشتر از دیگران نباشد، کمتر نیست.
http://www.sharghdaily.ir/News/106611
ش.د9503895