(روزنامه مردم سالاري – 1395/11/25 – شماره 4255 – صفحه 13)
* شما طی چهار سال اخیر از دسته افرادی بودید که بیش از بقیه ارکان دولت تخریب شدید، اساساً یک وزیر خارجه یک کشور مثل یک سیاستمدار با وجود اینکه حرف سیاسی نمیزند فعالان تخریب شود فکر میکنم بیسابقه باشد؛ به نظر شما این اتفاق برای چه میافتد؟
** به هر حال کار جدیدی در این دوره شکل گرفته که ما خیلی به آن عادت نداشتیم، عادت ما این بود که صرفاً مقاومت کنیم و این مقاومت را به شکل خیلی بارزی نشان دهیم، عادت نکردیم که مذاکره نوعی از مقاومت است و در خود مذاکره شما ناگزیر از مقاومت هستید. من به شما عرض میکنم که اجرای برجام شاید از خود مذاکره بیشتر از ما وقت گرفته، به خاطر اینکه آن هم مقاومت است و هر طرفی در اجرا تلاش میکند حداقل مورد نیاز را ارائه دهد. ما هیچ وقت دنبال بمب هستهای نبودیم لذا آمریکاییها میتوانند ادعا کنند که به آنچه که میخواستند رسیدند اما واقعیت امر این است که آنها میخواستند ایران یک سانتریفیوژ هم نداشته باشد.
میخواستند یک برنامه تحقیق و توسعه نداشته باشیم و تا روزهای آخر مذاکرات اصرار میکردند ایران میتواند فقط کار تحقیق و توسعه روی IR1 انجام دهد که ما گفتیم IR1 از رده خارج شده و ما نهتنها کار تحقیق و توسعه روی آن نداریم، کار ساختن آن را هم نداریم و برای ما فایدهای ندارد. اگر ما بخواهیم IR1 مورد نیاز بوشهر را تأمین کنیم چهار ساختمان مثل نطنز باید بسازیم و آنها را پر IR1 کنیم تا بتوانیم 190000 سو بگیریم، چون کل ساختمان نطنز میتوانست پنج یا 4000 سو IR1 به ما بدهد. لذا ما اصرار داشتیم روی تحقیق و توسعه پیشرفت کنیم و آنها اصرار داشتند که روی IR1 کار کنیم.
چند روز پیش IR8 را تزریق کردیم که بهترین سانتریفیوژ بود که داشتیم، لذا آنها هم در طول مذاکره ناگزیر شدند چیزهایی که نمیخواستند را بپذیرند و هم در طول اجرا. لذا ما یک تلاش دشوار در این مدت داشتیم. برخی دوستان در داخل مقاومت را در تعامل نکردن میدانستند نه تعامل و این نگرانیهایی برای بعضیها ایجاد میکرد که بنده میخواهم خوشبینانه نگاه کنم. البته انسان باید به برادر مسلمان خود همیشه با دید حسننیت نگاه کند، لذا یک نگرانیهایی ایجاد شد و ملاحظات سیاسی داخلی وجود داشت، برای همین بحث برجام به موضوع داغ جامعه تبدیل شد؛ و این هیچ وقت خوب نیست که موضوع سیاست خارجی به بحث داغ جامعه تبدیل شود ولی متأسفانه این اتفاق افتاد و آنچه که من نگران هستم تخریب خودم و همکارانم نیست. البته نمیتوانم از طرف همکارانم صحبت کنم اما اطمینان دارم که همکارانم این آمادگی را به پیروی از آن درسی که همه ما از آقای هاشمی رفسنجانی گرفتیم دارند که ما باید هزینه نظام شویم نه نظام هزینه ما. ما باید هزینه رهبری شویم نه رهبری هزینه ما. این اعتقاد را همیشه ما داشتیم لذا خیلی سخت نبود، آن چیزی که برای ما سخت بود این بود که این تخریبها روی مذاکره تأثیر میگذاشت.
بعضی وقتها، برخی صحبتها که در داخل میشد، دوستان میگفتند که خوب است و نشان میدهد که خارجیها میبینند که در داخل اختلاف نظر هست و دیدگاههای متفاوتی است که واقعاً هم است اما بعضی وقتها خارجیها پیامهای غلطی میگرفتند؛ چون دوستان ما در تخریب از یک محدوده فراتر میرفتند و طوری وانمود میکردند که تیم مذاکرهکننده تیمی است که اصلاً تعلقی به مقاومت ندارد، تعلقی به خواستههای ملت ندارد و اینگونه به دروغ و به اشتباه گروهی را به مذاکرهکننده خارجی معرفی میکردند که حتماً به منافع ضرر میزد. البته من یقین دارم که برخورد ما در طول مذاکرات این توهم را از آنها دور کرده بود اما بالاخره تحت تأثیر قرار گرفتند. یا مثلاً اقدامی که در مرحله آخر برای افشا کردن بحثهای سری و محرمانه ما در جلسه خصوصی اعضای کمیسیون اتفاق افتاد، دست همکاران من را در مذاکرات بعدی خیلی پایین آورد. بالاخره یک سری حرفها از قول من منتشر کرده بودند که درست خلاف حرفی بود که قرار بود همکاران من در مذاکرات مطرح کنند و این فضاسازیها از این جهت برای ما سنگین بود وگرنه بالاخره وقتی شما کار را انجام میدهید باید توقع داشته باشید که گروهی با آن مخالفت کنند؛ مخصوصاً اگر این کار کمتر سابقه داشته باشد.
* در پاسخ به سوال قبلی به جلسه جنجالی کمیسیون امنیت ملی مجلس اشاره کردید، اول اینکه از طرف حضرتعالی هیچ وقت توضیحی داده نشده، علاقهمندم بدانم که آیا بالاخره کلمه اشتباه از آن زبان شما خارج شد؟
** اولاً اتفاق عجیبی نیست که ما بگوییم اشتباه کردیم. ما هر روز اشتباهات متعددی میکنیم ولی آنجور که ایشان فرموده بودند من نگفتم؛ من نه در مذاکرات برجام و نه در مورد موارد دیگر، بلکه در مورد یک اظهارنظر عمومی، گفتم این اظهار نظر من درست نبوده و اشتباه بود. مثل اینکه دوستان ما از شنیدن کلمه اشتباه خیلی مشعوف شده بودند، من هنوز اعتقاد دارم حرفهایی که در کمیسیون زدم حرفهای محرمانه است.نه اینکه از مردم محرمانه باشد، این را بعضیها با مقداری فضاسازی در تلاشند که افکار عمومی را دراین باره تحریک کنند. همه دولتها در برابر طرفهای مقابل حرف محرمانه دارند، برای همین در وزارت خارجه اسناد محرمانه وجود دارد و یک ساز و کار عظیم به صورت محرمانه وجود دارد. برای چه محرمانه است؟ از مردم محرمانه نیست، از طرف مقابل محرمانه است. یعنی طرف مقابل نباید استراتژی شما را بداند.
شما ممکن است حرفی را در جلسه بزنید که موضع مذاکراتی باشد و آن حرف با حرفی که در بحث خصوصی بین همکاران و هموطنان میزنید متفاوت باشد. اگر طرف مقابل بداند که حداقل و حداکثر خواسته شما چیست وخط قرمزها کجاست؛ دیگر نیازی ندارد با شما مذاکره کند، میرود و همان بحث خصوصی زدهشده را میخواند و میگوید که شما تا این جا راضی هستید. مثل این است که شما و شریکتان میگویید که من این جنس را حاضرم به 1000 تومان بفروشم، اما بر روی آن قیمت دوهزار تومان گذاشتهاید. اگر شریک شما به مشتری اعلام کند که شما حاضرید با 1000 تومان آن جنس را بفروشید شما ضرر خواهیم کرد، به خاطر اینکه مشتری حتماً یک تخفیف از شما خواهد گرفت، وگرنه با شما مذاکره نمیکرد.
طرف در مذاکره در تلاش است از موضعی که شما میخواهید مطرح کنید چیزی را بیرون بکشد و اگر قبل از اینکه به سر میز مذاکره بروید، موضعی که شما میخواستید مطرح کنید را کسی دیگری مطرح کرده باشد ضرر میکنید. کمااینکه در متنی که پخش کردند کاملاً مشخص بود که من چه گفتم. وقتی دوستان ما به مذاکره رفتن، {طرف مقابل} ادعا داشتند که وزیر خارجه شما در جلسه این حرف را زده و شما چرا میگویید که ماجرا چیز دیگری است.این نشان دهنده این است که، این حرکت به کار ما در مذاکره ضرر میزند و چیزی که ضربه میبیند منافع ملی است. حالا دوستان دوست دارند کسی بگوید که اشتباه کردم، این که مشکلی ندارد؛ انسان جایزالخطا است و خطا کردن جزو ذات انسان است؛ همه ما اشتباه میکنیم و خداوند هم غفار و رحیم است.
* یکی از رؤسای سابق تیم مذاکرهکننده هستهای اخیراً صحبتهای مکرری در مورد بحث برجام میکند و دستاورد هستهای را، جعلی و برجام را واویلا خوانده است. به نظر شما با توجه به اینکه این فرد در سال 92 کاندیدای ریاست جمهوری بود و به نظر میرسد که در سال 96 فعال این عرصه باشد، این صحبتها از سر دلسوزی است یا جنبه انتخاباتی دارد؟
** من امیدوارم از سر دلسوزی باشد ولی حتماً با ایشان موافق نیستم و سیاستهایی هم که ایشان دنبال کردند نه تنها من موافق نیستم بلکه یک بخش عظیمی از جامعه ما موافق نیست وگرنه به او رأی میدادند.
* سال گذشته یک گفتوگویی با آقای رابرت آینهورن مذاکرهکننده ارشد و سابق آمریکا داشتیم. ایشان گفتند که آقای جلیلی در مذاکرات نطق کردند و از تاریخ اسلام و ایران گفتند؛ حالا به شوخی یا جدی گفته بودند که ما حسابی میآموختیم. تصور شما این است که در مذاکرات این روش درست و پسندیده است؟
** حتماً شما در مذاکره باید دیدگاهها و اصولتان را در حدی که به موضوع مربوط است مطرح کنید و بالاخره یکی از وظایف ما ابلاغ پیام است که این کار در حوزههای مختلف، حتی در زمانی که ما مذاکره میکردیم صورت میگرفت. وقتی که میگویم هرگز یک ایرانی را تهدید نکنید دارم ابلاغ پیام میکنم. وقتی به وزیر خارجه آمریکا میگویم شما از استفاده نیروی نظامی چه منفعتی بردید، از ویتنام میگویم، از جنگهای دیگر که آمریکاییها انجام دادند میگویم، ابلاغ پیام میکنم. وقتی از مقاومت مردم ایران میگویم ابلاغ پیام میکنم. نیاز هست و بسیاری از اوقات، مدت طولانی در مذاکرات به همین بحثها گذشته است، ما اصولمان را مطرح و یادآوری کردیم. ظلمهایی که به مردم ما شده و بزرگواری این که مردم دارند را یادآوری کردیم اما این یک قسمتی از مذاکره است و همه مذاکرات، این نیست؛ بالاخره شما اینها را میگویید که به نتیجه برسید.
نه این که این مطالب را بگوییم تا اظهارنظر کرده باشیم و به کشور برگردیم. آن کار از طریق سخنرانیها هم میشود صورت بگیرد، با این حال من نمیخواهم به کار دوستان ایراد بگیرم و اقداماتشان را زیر سئوال ببرم، اما واقعیت این است که باتوجه به این همه وقت و سال، شرایط بهتر در کنار ابلاغ پیام و اعلام مواضع؛ امکان برای رسیدن به یک راهکار و یک فهم مشترک و کار را پیش بردن، بود. این اتفاق نیفتاد و ممکن است که دوستان معتقد باشند که اگر دو دوره دیگر مذاکره شده بود به آنجا میرسیدیم؛ همیشه میشود راجع به اگرها صحبت کرد که معلوم نیست که محقق شود. من اعتقاد دارم بالاخره مذاکره یک هدف مشخصی دارد، سخنرانی یک هدف مشخص دیگری را دارد و هیچکدام بر آن یکی ارجحیت ندارد، نکتة مبهمی که همیشه در این چند سال وجود داشته این بود که برخی از گروهها ادعا میکنند رهبری در جریان ریز مذاکرات بودند و برخی میگویند در جریان کلیات بودند. هیچ وقت در این مورد شفافسازی نشده، اگر مایل هستید در این مورد توضیحاتی بفرمایید.موضوعات مهمی که در مذاکرات جریان داشت به محضر مقام معظم رهبری گزارش میشد، اینکه ایشان در مورد جزئیات اظهارنظر میکردند درست نیست.
ایشان در مورد جزییات اظهار نظر نمیکردند اما خطوط کلی را مشخص میکردند، با این حال، ما جزئیات را هم به ایشان گزارش میدادیم؛ اما شأن رهبری ورود به آن جزئیات نبود و ایشان خطوط کلی مشخص میکردند. وقتی ما خدمت ایشان میرفتیم، به صورت مکتوب و شفاهی گزارش تقدیم میکردیم. مثلا در مورد موضوعات مذاکرات صحبت میکردیم که مثلاً با تحریمهای یکجانبه آمریکا چه کار کنیم، با تحریمهای داخلی آمریکا چه کار کنیم، نقش کنگره را چه کار کنیم. ما کلیات را خدمت ایشان عرض میکردیم و پیشنهاد خودمان را خدمت ایشان مطرح میکردیم و ایشان هر وقت مصلحت میدیدند رهنمود میدادند و مشخص میکردند که چه حوزهای را باید دنبال کنیم اما اینکه ایشان وارد جزییات شوند معمولاً منش ایشان و خط مشی ایشان این نبود که وارد جزئیات شوند اما ما کل ماوقع مذاکره را با ریز جزئیات و متون به محضر مبارک ایشان تقدیم کردیم و وظیفه خودمان را در این حوزه انجام میدادیم.
* آقای ترامپ، معتقد است که این توافق هستهای بدترین توافق تاریخ است و همین عبارت عیناً توسط برخی عناصر داخلی که به دلواپسی مشغول هستند تکرار میشود. به نظر شما علت این شباهت به علت این که عیناً مواضع تندرویهای ایشان چیست؟
** آقای ترامپ نگاه میکند و میگوید که ایران نباید یک سانتریفیوژ داشته باشد و الان این تعداد سانتریفیوژ دارد. میگوید که حتی تا روز آخر سیاست ما این بود که راکتور آب سنگین در ایران نباشد ولی الان این کشور راکتور آب سنگین دارد. سیاستشان این بود که پالایشگاه آب سنگین اراک را ببندند، اما الان پالایشگاه آب سنگین ایران یکی از بزرگترین تولیدات در دنیا است. سیاستشان این بود که ایران از نظر تحقیق و توسعه به IR1 محدود باشد اما الان IR8 که بهترین سانتریفیوژ است که اخیراً تست گاز شده، را داریم.
تا روزهای آخر مذاکره طرف مقابل اصرار میکرد ما نمیگذاریم IR1 بیشتر داشته باشید و تحقیق و توسعه کنید. متون آن موجود است و حرفهایی که رد و بدل شده نیز وجود دارد. آقای ترامپ میگوید که چرا ایرانیها اینها را به دست آوردند؟ متوجه نیست که وقتی آدمها وارد مذاکره میشوند نمیتوانند همه چیزی را که میخواهند به دست آورند. آمریکاییها خیال میکردند که ایران دنبال سلاح هستهای است و ما میدانستیم که دنبال سلاح هستهای نیستیم. حالا میتوانند مطمئن شوند که ایران دنبال سلاح هستهای نیست، از طرفی دیگر دوستان ما ممکن است خواستهای سنگینی داشته باشند و دوست داشتند همه تحریمها برداشته شود. اگر به مذاکره میآمدند متوجه میشدند که ما قرار بود راجع به مسائل هستهای صحبت کنیم و قرار نبود راجع به حقوق بشر صحبت کنیم. این درحالی است که آنها آمادگی این کار را داشتند و اماده بودند که راجع به موشک صحبت کنند.
اگر ما حاضر میشدیم که راجع به موشک صحبت کنیم، بحث تحریمهای موشکی روی میز میآمد. ولی ما حاضر نیستیم راجع به بحث موشکی صحبت کنیم و به آنها میگوییم که به شما ربطی ندارد. برنامه دفاعی ما به شما هیچ ربطی ندارد و تحریم موشکی روی میز نمیآید.ما به دلیل مواضع صحیح خودمان حاضر نیستیم راجع به آن موضوعات صحبت کنیم. خطوط قرمزی که نظام برای ما تعیین کرده، مشخص است،کسی که در مذاکره نبوده همانطور که آقای ترامپ در مذاکره نبود نمیداند که ما راجع به چه چیزی صحبت کردیم یا جزئیات آن را متوجه نیست و نمیداند چرا اینقدر طرف آمریکایی کوتاه آمده است. اینها متوجه نیستند که آمریکا نتوانست با تحریم ایران را وادار کند که مسیرش را کنار بگذارد، لذا از روی ناچاری به میدان آمدند. دولت قبلی آمریکا هیچ امتیازی را از روی رغبت به ما نداد و تک تک امتیازاتی که در زمان مذاکره و در زمان اجرا که مهمتر از مذاکره بود، گرفتیم با تلاش و کوشش بود. بدعهدی آمریکا، ایرادی است که به ما میگرفتند، ولی این نقطه افتخار تیم مذاکرهکننده است که علیرغم همه این بدبختیها توانسته علی رغم این میزان فشار، با دیپلماسی موفقیت کسب کند و از طرف مقابل امتیاز بگیرد. بدعهدی آمریکا یک صفحه ننگین برای آمریکا است، ولی یک صفحه زرین برای کشور و مذاکرهکنندگان و در رأس همه اینها مقام معظم رهبری است که این مسئله را هدایت کردهاند.
دوستان ما در اینجا نگاه میکنند و میگویند که ما توقعات بیشتری از شما داشتیم و دوست داشتیم که همه تحریمها برداشته شود. از طرفی دیگر، آن طرف توقعاتی برای خودشان دارند، به همین دلیل است که همیشه عادت به تحمیل داشتهاند و در بحث برجام نتوانستند به ما چیزی تحمیل کنند. این طرف عادت به ایستادگی در همه مواضع داشت و در اینجا احساس میکند که همه مواضع به خاطر اینکه خود وارد مذاکره نشدهاند حاصل نشده است و ایراد میگیرد. در صورتی که شما اگر پشت میز مذاکره قرار میگرفتید، متوجه میشدید جمهوری اسلامی با عزت و با قدرت مذاکره کرده است. دو سال و نیم این مذاکرات طول کشید، خب همینطور بیدلیل مذاکره طول نمیکشد. این بدین خاطر بود که ما در ما برابر خواستههای آنها مقاومت کردیم و آنها هم در برابر خواستههای ما مقاومت داشتند. اما توانستیم در نهایت به یک نقطه تعادل برسیم.
همان طور که مطلع هستید مردم ایران بیاعتمادی عمیقی نسبت به دولتهای آمریکا و انگلیس دارند.
مردم ایران این بیاعتمادی را دارند و همچنین ما نیز این بیاعتمادی را به عنوان دولت داریم.
* این نوع بیاعتمادی مدتی است که نسبت به قبل در مورد روسیه ایجاد شده است به نظر شما ریشه این بیاعتمادی چیست و دلیل نزدیکی این سالهای ایران به روسیه چیست؟
** کشور روسیه همسایه و شریک مهم ایران در منطقه ماست. ما با این کشور دیدگاههای مشابهی در سوریه داریم و این به این معنا نیست که همه دیدگاههایمان الزاماً با هم یکسان باشد اما کلیاتی که ما میبینیم در ارتباط با مسائل منطقه، نزدیک به همدیگر است و ارتباط ما و روسیه به عنوان قسمتی از یک رابطه همهجانبه جمهوری اسلامی ایران است … ارتباطاتی که ما در این دولت با روسیه و چین داشتیم تقریباً بینظیر است و در هیچ دورهای مثل دولت تدبیر و امید روابط این چنین نبوده است. 9 یا 10 بار آقای رئیسجمهور با آقای پوتین ملاقات داشتند و تعداد ملاقاتهای ایشان با رئیسجمهور چین زیاد بود. لذا ما معتقدیم که این کشورهایی که در شرایط سخت در کنار ما بودند شرکای مهمی برای ایران هستند. ازآنجاییکه مردم ایران یک نگاه تاریخی به روابط خارجی دارند، باید بگویم ما بیش از 515 سال بین ایران و روسیه داشتیم که بالاخره نقاط تلخی داشت. اخیرا هم جلسهای در رابطه با پانصد و پانزدهمین سال روابط ایران و روسیه داشتیم. نقاط تلخ در ذهن تاریخی مردم که بسیار فهیم هستند زنده است، البته نقاط تلخ برخوردهای آمریکا و انگلیس نسبت به مردم ما خیلی جدیدتر و تازهتر است.
* نزدیکی ترامپ با پوتین از نظر ایران نگرانی ایجاد نمیکند؟
** تحولاتی که در سطح بینالمللی میافتد بستگی به این دارد که چه اتفاقاتی بیفتد و چگونه از آن استفاده شود. ما باید این واقعیت را بدانیم که کشورها منافع دارند و این منافع کشورها را در موضوعات ویژهای ممکن است به همدیگر نزدیک کند، این به این معنا نیست که کشورها به یکدیگر علاقه دارند، یا از همدیگر نفرت دارند. این منافع ممکن است در یک حوزهای آمریکا و روسیه را به همدیگر نزدیک کند کمااینکه در دوران دولت گذشته در بحث هستهای هر پنج قدرت عضو دایم شورای امنیت با یک زبان علیه ما صحبت کردند. منافعی که آنها در این مسائل میدیدند آنها را متحد کرده بود. به یاد دارم که در جنگ ایران و عراق و در قطعنامه 598 اولین بار اسم گروه پنج کشور به عنوان بانی یک قطعنامه 598 بیرون آمد که آنها توانستند با یکدیگر همکاری کنند. برای اینکه منافع مشترک داشتند، الان این هنر ماست که بتوانیم از نوع روابطی که داریم با قدرتهای مختلف برای پیشبرد منافع ملی استفاده کنیم و باید توقع داشته باشیم که دیگران هم همین کار را میکنند. نباید ناراحت و متعجب شویم از اینکه کشورهای دیگر منافع ملی خودشان را دنبال میکنند، بلکه باید با واقعنگری نگاه کنیم و منافع خودمان را دنبال کنیم. البته ما معتقدیم که ما اشتراک منافع قابل توجهی با روسیه در مسائل منطقهای و بینالمللی داریم.
ماهها این جو در شبکههای اجتماعی وجود دارد که حضرتعالی به عنوان یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 هستید.
این را با قطعیت میتوانم بگویم که من هیچ گاه کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم بود چون این توان را در خود نمیبینم.
* گفته بودید که با سردار سلیمانی در ماجرای کودتای ترکیه در آن شب دائماً در تماس بودید، ارتباط شما با ایشان چگونه است ؟ نظر شما در مورد شخصیت ایشان را بفرمایید؟
** من بیش از 20 سال است که با سردار سلیمانی ارتباط نزدیک دارم. در مذاکرات مختلف، وقتی که در مورد عراق، افغانستان، مذاکره میشد و من مسئول هیئت ایرانی بودم. البته ما کمککننده به این مذاکرات بودیم و مذاکرهکنندگان اصلی خود افغانها بودند. در مذاکراتی که در مورد عراق بود، قبل و بعد از حمله آمریکا ارتباط بسیار خوب و کاری با سردار سلیمانی داشتم و ایشان را یک شخصیت بسیار فهیم و دلیر میدانم که امکان مفاهمه برای بنده با ایشان کاملاً وجود دارد و معتقد هستم که ما همه کارگزاران یک نظام هستیم و نیاز است که همه ما با هم متحد باشیم. بنده و همه دوستان منجمله سردار سلیمانی ممکن است تفاوت دیدگاه داشته باشیم اما ما توانستهایم یک رابطه کاری مناسبی را دنبال کنیم و در بحث سوریه و آتشبس حلب ارتباط خیلی خوبی داشته باشیم و توانستیم مقداری به مردم محروم و مظلوم فوعه و کفریا که تحت محاصره بودند کمک کنیم. در مذاکرات سهجانبه نیز همکاری خیلی خوبی داشتیم و در سایر مذاکرات همکاری خوبی داشتیم و توانستیم منافع کشور را جلو ببریم.
رابطه حضرتعالی با مقام معظم رهبری را بفرمایید، برخی مسئولین میگویند ایشان کمتر کسی را مثل شما «عزیز» خطاب کردند.
من حتماً لیاقت محبتهایی که حضرت آقا نسبت به بنده در طول 27 یا 28 سال گذشته داشتند را ندارم، شاید اولین باری که من خدمت ایشان رسیدم زمانی بود که کارمند محلی در نیویورک بودم و البته به عنوان کارمند محلی مسئول نمایندگی بودم که از اتفاقات نادر تاریخ دیپلماسی هر کشوری است و ایشان به عنوان رئیسجمهور برای مجمع عمومی تشریف آورده بودند؛ از آن زمان محبتی که آقا به من داشتند، محبت ویژهای بوده است که حتماً لایق آن نبودم.
* هر چند وقت یک بار با ایشان جلسهای خصوصی دارید؟
** من معمولاً یک عادت دارم که درخواست جلسه نمیکنم مگر اینکه بفرمایند کاری با من دارند که خدمت ایشان برسم اما یک سعادتی دارم که قبل از ملاقاتهای خارجی آقا، فرصتی میدهند و چند دقیقهای خصوصی خدمت ایشان هستم. لذا این فرصت همیشه برای ما غنیمت بود و جلساتی که در خدمت ایشان هستیم کموبیش وجود دارد، هر وقت هم که نیاز باشد ایشان بخواهند یا بنده درخواست کنم به محضر ایشان شرفیاب میشویم.
http://mardomsalari.com/4255/page/13/8104
ش.د9504055