تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۳  ، 
کد خبر : ۲۹۹۹۵۰
نگاهي به ريشه‌هاي فكري بحران‌هاي امنيتي در جهان اسلام

صلح‌طلبي شيعه تنش‌زايي وهابي

پایگاه بصیرت / فتاح غلامی / پژوهشگر تاریخ

(ويژه‌نامه جام سياست – 1395/12/10 – شماره 37 – صفحه 11)

گسترش فرهنگ اسلامی در خاورمیانه به فاصله اندکی بعد از وفات پیامبر اسلام(ص) زمینه شکل‌گیری مکاتب و نحله‌های گوناگون مذهبی، فکری و فلسفی را در جهان اسلام فراهم کرد.

هر کدام از این نحله‌ها و گرایش‌های مذهبی راهکارهایی را برای ساختن دنیایی بهتر از منظر خود ارائه دادند. بعدها دو شاخه برجسته شیعی و سنی نمایندگان اصلی تفکر اسلامی در فضای آن روزگار تا به امروز شدند. هرکدام از این شاخه‌ها گرچه در اصول تفاوت چندانی با هم نداشتند، اما در برخی از فروعات دینی و نوع تلقی‌شان نسبت به مسائل پیرامونی و تعاملات اجتماعی با همسلکان و جریان‌های غیر همسو، مسیرهای جداگانه‌ای را برگزیدند.

بررسی سابقه تاریخی نشان می‌دهد که جریان‌های شیعی بجز عده‌ای معدود مثل جریان اسماعیلیه و هواداران حسن صباح همزیستی مسالمت‌آمیزی را با گروه‌های اجتماعی تجربه کردند. مهم‌ترین دلیل اتخاذ چنین رویکردی بر مبنای مدارا، ریشه در تفسیرها و برداشت‌های فکری این جریان نسبت به متون دینی و سنت نبوی دارد. نهی از اقدامات خرابکارانه و تروریستی بویژه در دوران انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نهضت اسلامی و ملی مردم ایران به رهبری امام خمینی در ایران تبلور ویژه داشت. در دوران مبارزات انقلابی در کنار گروه‌های چپ و جریان‌هایی که گرایش‌های چپگرایانه داشتند، ترور برخی از شخصیت‌های منتسب به رژیم پهلوی امری عادی و در راستای فعالیت‌های مبارزاتی تلقی می‌شد، اما امام‌خمینی معمار بزرگ انقلاب ترور شخصیت‌ها را به لحاظ شرعی و دینی نفی می‌کردند و به هیچ وجه به گروه‌های همسو با جریان‌های مذهبی اجازه چنین اقدامی را نمی‌دادند.

به موازات حرکت‌های فکری،‌ فرهنگی و سیاسی جریان‌های شیعی، فرق مختلف اهل سنت نیز ضمن تاکید بر احترام به همنوع و هم‌کیش چنین رویه‌هایی را در پیش گرفتند، اما در عین حال برخی از عالمان سنی بواسطه برخی تلخکامی‌های ناشی از حوادث سیاسی و تاریخی به تفاسیری از دین روی آوردند که رگه‌های نیرومندی از بنیادگرایی داشت. چنین انگاره‌هایی در کنار برحق دانستن برداشت‌های تفسیری خود از دین و گروندگان به چنین قرائتی، ضمن ابراز انزجار و نارضایتی نسبت به هر نگاه غیراسلامی، سایر گروه‌های مسلمان را که با آنها همسو نبودند نامهربانانه نواختند و حتی با زبان تهدید با آنان سخن گفتند.

در میان علما و رهبران فکری اهل سنت بیش از همه احمد بن حنبل نگاه سختگیرانه‌تری نسبت به دین داشت اما به این معنا نبود که او خشونت فرقه‌ای را به پیروانش تجویز کند. با این وصف، ادامه‌دهندگان مکتب فکری‌اش در دوره‌های بعد و چهره‌های شاخص برآمده از آن، مثل ابن‌قیم جوزی و ابن‌تیمیه بر شیپور تفرقه دمیدند و گروه گروه از مسلمانان را به عنوان خارج‌شوندگان از دین معرفی کردند. چنین افکاری گرچه در دوره‌های همعصر تفکرات این چهره‌ها از رونق چندانی برخوردار نبود، اما این نگاه در دوره‌های بعد، از سوی برخی از قدرت‌های محلی برای گسترش و نفوذ منطقه‌ای‌شان مورد توجه قرار گرفت. در کنار این مساله، تهاجم خارجی و تسلط قدرت بیگانه بر بخش‌هایی از جهان اسلام نیز مزید بر علت شد تا کسانی که سعی داشتند خود را بیگانه‌ستیز وانمود کنند تجمعات پراکنده‌ای را در گوشه و کنار ممالک اسلامی شکل دهند. این عده البته برای تقویت بنیه فکری و فرهنگی خود دست به تاسیس مدارس و مکاتب دینی زدند. یکی از این مدارس، نهادی بود که در روستایی در شمال غربی شهر دهلی به نام «دیوبند» بنیان نهاده شد.

در آن روزگار، بریتانیا بر هندوستان سیطره داشت. مسلمانان شبه‌قاره که از تعدی و ظلم ماموران بریتانیایی به ستوه آمده بودند، حرکت‌های اعتراضی خود را آغاز کردند. یکی از معروف‌ترین قیام‌های مسلمانان به نام میروت در سال 1857 میلادی بنیان‌های حاکمیت کمپانی هند شرقی را متزلزل کرده بود، اما سرانجام دلپذیری نداشت. ده سال بعد از این ماجرا،‌ در روستای دیوبند مدرسه دینی کوچکی به نام دارالعلوم تاسیس شد و کمی بعد رشد و گسترش پیدا کرد. پیدایش این حرکت فرهنگی، واکنشی به شکست قیام میروت بود. بعد از سرکوب این قیام بسیاری از علمای دینی که نقش تحریک‌کننده علیه کمپانی هند شرقی داشتند، به کشورهای اطراف تبعید شدند. ایجاد این مدرسه و شعب آن باعث شد برخی از دانش‌آموختگان دینی این مکان را محلی مناسب برای تکاپوهای فرهنگی خود قرار دهند.

مدرسه برای استقلال مالی، از طلاب و دانش‌آموزان شهریه دریافت می‌کرد و بعدها این موضوع باعث شد هویت مستقل مدارس دیوبندی تضمین شود. رویکردهای نوین آموزشی و به‌کارگیری روش‌های جدید برای علم‌آموزی، ایجاد کتابخانه‌ای با منابع غنی و دایر شدن سالن سخنرانی در این مدارس، اهالی منطقه را با سازوکارهای نوین آموزشی آشنا کرد. همین مساله گسترش قابل توجه دارالعلوم دیوبند و ایجاد مدارس دیگر در شهرهای هندوستان را در پی داشت.

گرایش دیگری که در آن زمان در هند نفوذ داشت جریان فکری سید احمدخان هندی و پیروانش بود که قرائتی جدید از اسلام همراه با دیدگاه مسالمت‌جویانه با استعمارگران بریتانیایی ارائه می‌کرد. بر مبنای این تفکر،‌ منازعه میان مسلمانان و بریتانیایی‌ها ضرورتی نداشت و آنها در کنار هم می‌توانستند به زندگی و فعالیت خود ادامه دهند. چنین رویکردی از سوی استادان و دانش‌آموختگان مکتب دیوبند با شدت رد شد. در میان علمای فکری و فرهنگی دیوبند «شاه ولی‌الله دهلوی» بیش از دیگران شهره بود. دیوبندیان خود را وامدار اندیشه‌های شاه ولی‌الله می‌دانستند. تشکیل امارات اسلامی یا حاکمیت یکپارچه اسلامی از اندیشه‌های بجا مانده او بود که نظر بسیاری از گروه‌های دیوبندی و غیر دیوبندی را به خود جلب کرده بود.

در دوره‌های بعد همین تفکر، مبنای مبارزه میان مسلمانان هند و استعمار بریتانیا قرار گرفت و بعدها هم زمینه همکاری نکردن مسلمانان با مهاتما گاندی و جدایی پاکستان از هند را فراهم آورد. گرچه همین مساله بعدها اختلاف میان برخی از علمای دیوبندی هند و پاکستان را در پی داشت. دیوبندی‌های هند در کنار برداشت‌های سنتی از اسلام موافق برخی از ذائقه‌های صوفی‌مسلکانه بودند، اما دیوبندی‌های پاکستان با تصوف سر ناسازگاری داشتند. با این که در هند علمای مسلمان برجسته‌ای بودند و جنبه‌های علمی و فرهنگی مورد تاکید قرار می‌گرفت، این حرکت در قالب شاخه‌ای منشعب از مکتب دیوبندی هند به همراه برخی از گرایش‌های صوفیانه در قالب مکتب بریلوی ادامه پیدا کرد. اما دیوبندیان پاکستان قرائت سختگیرانه‌تری از اسلام را آغاز کردند و اقدام به تاسیس گروه‌های شبه‌نظامی و سازمان‌های ستیزه‌گر کردند و حرکت و تلاش آن رنگی و بویی فرقه‌ای پیدا کرد.

همین جریان بعدها باعث تقویت جنبه جهاد در درگیری‌های میان شوروی و افغانستان شد و گروه‌هایی که تحت عنوان جهادی در افغانستان حضور پیدا می‌کردند عمدتا متاثر از افکار علمای دیوبندی پاکستان و جریان وهابی شکل گرفته در شبه جزیره عربستان بودند. تاکید بر مولفه جهاد زمینه شکل‌گیری گروه طالبان را فراهم آورد. در حال حاضر عمده‌ترین گروه‌های وابسته به مکتب دیوبندی در پاکستان عبارتند از: «جمعیت العلمای اسلام»، «جمعیت اهل حدیث» و «سپاه صحابه». این سه جناح، متعلق به مکتب دیوبندی و دارای عقاید مشابه و شعارهای یکسان و حامیان خارجی واحدی هستند. فعالیت دیوبندی‌ها در پاکستان و تاسیس مدارس متعدد که در دوره حاکمیت ژنرال ضیا‌ء‌‌الحق تشدید شد باعث شد برخی از جریان‌های وهابی مقیم ایران نیز از آن تاثیر بپذیرند و بخشی از آنان برای تحصیل به مدارس دیوبندی پاکستان بروند. بازگشت این عده به ایران که تفسیرهای سختگیرانه علمای این مدارس را پذیرفته بودند باعث تقویت بن‌مایه‌های افراطی برخی از دانش‌آموختگان ایرانی این مدارس شد.

از سویی دیگر، تزریق منابع مالی،‌ بسط دیدگاه‌های افراطی، گسترش روابط شبکه‌ها با جریان‌های وهابی عربستان و علمای افراطی پاکستان برخی از فعالیت‌های خرابکارانه و ‌ستیزه‌‌جویانه در ایران بویژه بخش‌هایی از سیستان و بلوچستان را رقم زد. شکل‌گیری گروه‌های تروریستی مثل سپاه معاویه،‌ جندالله، ‌جیش‌العدل، انصار‌القرآن و ... تا حدود زیادی متاثر از تفکرات علمای مکاتب دیوبندی است.

http://press.jamejamonline.ir/Newspreview/2747647967769657563

ش.د9504092

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات