(روزنامه مردمسالاري ـ 1395/12/09 ـ شماره 4267 ـ صفحه 8)
آموزشی که به زبان مادری دانشآموز فراهم نمیآید، او را در معرض بسیاری از آسیبهای تحصیلی و اجتماعی قرار میدهد.
از سوی دیگر، دولتهایی که حق آموختن به زبان مادری را نادیده میگیرند، به طور آشکار فرصت نابرابر آموزشی هم فراهم میآورند. در واقع، غنی را غنی تر میسازند. تاکنون در ایران هیچ دولتی به رفع این نابرابری آموزشی توجه نشان نداده است.
باری، عدم توجه به آموزش و یادگیری زبان مادری، به اندازه دست کم 12 سال کودکان را از تجربه و اندیشیدن به زبان مادری باز میدارد. کودکان با محروم ماندن از یادگیری زبان مادری، زبان دل و ذهن خود را از دست میدهند و درست پس از پایان تحصیلات مدرسهای یا دانشگاهی که وارد تجربه واقعی زندگی اجتماعی میشوند با کاستی حاصل از زبان مادری روبرو میشوند.
هر زبانی در جهان بازنمایانندۀ فرهنگی خاص است. زبان به مثابه یک پدیده اجتماعی حامل فرهنگ، لحن، طرز تفکر و طرز نگرش به جهان است. برتر از همه، آنچه میتوان تصور کرد، محتوای زبان مادری است. زبان مادری، یگانه زبانی است که آمیخته با احساس یادگرفته میشود، احساسی که بدیلی برای آن وجود ندارد.
اگرچه آموختن زبانی دیگر چونان پنجره جدیدی برای نگریستن و معنادادن به زندگی است، ولی در قیاس با زبانی دیگر، زبان مادری خودِ پنجره است. فروگذاشتن زبان مادری به بهانه یا به دلیل آموختن زبان رسمی(نه ملّی) یا زبان مدرسه ای به معنای دست انداختن به خس و خشاکی برای نجات یافتن از غرق شدن است. شاهد چنین ادعایی سخن نلسون ماندلا است. ماندلا میگوید: «اگر با شخصی به زبانی سخن بگویی که بفهمد، آن سخن به ذهن او مینشیند. اگر با او به زبان خودش سخن بگویی، آن سخن به دلش مینشیند.» تجربه نشان نداده است اشخاص از رسیدن به کسی که به زبان مادری ایشان سخن میگوید ناخرسند باشند. از این رو است که، هر کس در هر جایی که هست میکوشد همزبانش را پیدا کند. کسانی که با توسل به سخن حضرت مولانا، ادعا میکنند همدلی از همزبانی بهتر است، بیراه و گزافه نمیگویند. با این همه، دانستن این نکته خالی از لطف نیست که نظر مولانا کاستن از ارزش زبان مادری نبوده است. بنابراین، استناد به اهمیت همدلی، مقدمۀ خوبی برای به کنار نهادن کبرایی چون زبان مادری نیست.
در ادامه این نوشتار به چند دلیل تأکید بر آموختن زبان مادری پرداخته میشود.
زبان مادری، پیش نیاز رشد هیجانی و ذهنی
زبان مادری و یادگیری زبان مادری توامان آثار پرباری بر شکلگیری شخصیت هر شخص دارند. زبانشناسان، زیستشناسان و زیست روانشناسان بر این باور هستند که آهنگ، رنگ و زیبایی صدایی مادری از زمانی که کودک در رحم مادر هست به او انتقال مییابد. به دیگر سخن، بخشی از میراثی که نوزاد با خود به دنیا میآورد اندوختههایی از زبان مادری است. بر این اساس است که، نوزاد به صدای مادر و پدر زودتر و بیش از هر کس دیگر واکنش نشان میدهد. توصیه عمومی و تخصصی به همه کسانی که از کودکان مراقبت میکنند آن است که برای ارتباط با کودکان به جای زبان آمرانه از زبان مادرانه استفاده کنند. زبان کودک، زبان ساده و پیش پا افتاده نیست. زبان کودک آکنده از هیجان، احساسات، تصویرها و تخیلات است. بنابراین، وقتی بیان میشود شایسته است با کودک به زبان کودک سخن گفت، بدان معنا نیست که به سادهترین شکل ممکن با او سخن گفته شود. زبان کودک همانا زبان مادر او است. رشد مغزی، عاطفی و هیجانی کودک در سالهای اولیه زندگی، یعنی تا پایان دوره ابتدایی مرهون بهرهمندی از زبان مادری است.
نخستین مفهومسازیهای کودک از خود و جهان اطرافش بر پایه زبان مادری اش شکل میگیرد. به همین ترتیب، کودک نخستین تجربههای عاطفی و شناختی خود از جهان را هم با زبان مادری ابراز میکند. از این رو، بر پایه دیدگاههای روانشناسان رشدنگر، شناخت نگر و ساختگرا، میتوان گفت، بنمایهها و ساختهای پایه ای ذهنِ هر شخص با مصالح زبانی مادر و در درجه دوم خانواده ای که کودک در آن قرار دارد ساخته میشود. مردم دنیا از هر تیره و قبیلهای که باشند و به هر چند زبان سخن بگویند، زبان مادری برای آنان در درجه نخست اهمیت قرار دارد. کسانی که نمیتوانند به زبان مادری صحبت کنند، بنویسند و ابراز عقیده کنند همیشه در حسرت بهره جستن از زبان مادری هستند. تجربه نیایشگری و برگزاری مراسم عبادی و آیینی در هر کجا مؤید آن است که مردم ترجیح میدهند عمیق ترین عواطف و احساسات و برداشتهای خود را به زبان مادری خود شکل بدهند. بر این اساس، برای مردم، بهترین ترانهها، لالاییها، سوگ نامهها و اندرزنامهها آنهایی هستند که به زبان مادری ایشان فراهم آمده است.
وقتی شخص به زبان مادریاش سخن میگوید ارتباط مستقیمیبین دل، مغز و زبان او برقرار میشود. سخن گفتن به زبان مادری به شخص جرأت میبخشد. مردم به آن مقدار که از بیسوادی میترسند، از سخن گفتن به زبان دیگر هم میترسند. در مطالعهای به مترجمان همزمان(دیلماج) ایتالیایی زبان که به زبان انگلیسی هم تسلط کامل داشتند، دو دسته واژه نشان داده شد(انگلیسی و ایتالیایی) در هر بار سرعت شناخت واژگان و واکنش آنان به واژه به وسیله موج نگارهای مغزی ثبت شدند. مقایسه اطلاعات به دست آمده نشان داد، شرکتکنندگان پژوهش، در شناخت و واکنش به واژههای ایتالیایی نسبت به شناخت و واکنش به واژههای انگلیسی عملکرد بهتری داشتهاند. پروفسور آلیس مادو پرووربیو ، استاد الکتروفیزیولوژی شناختی در دانشگاه Milano-Bicocca به دست آمدن چنین نتیجه ای را متأثر از آموختههای حاصل از زبان مادری میداند.
زبان مادری شاخصی برای هویت فرهنگی
کودک با استفاده از زبان مادریاش با والدین، خانواده، نزدیکان و منصوبان، فرهنگ، تاریخ، هویت و دین اش ارتباط برقرار میکند. زبان مادری، کودک را با فرهنگ جامعهای که از آن برآمده است و هویتاش در آن شکل گرفته است پیوند میدهد. کودکی که زبان مادریاش را نداند از اثرگذارترین و کارآمدترین ابزاری که میتواند با استفاده از آن در دامان فرهنگ تربیت یابد، محروم میماند.
زبان مادری ابزار سرآمدی برای انتقال فرهنگ و حفظ علقههای فرهنگی است. کودکی که از فرهنگ و تاریخش ناآگاه باشد در هر جای جهان باشد، در وطن یا در محل زندگی دیگر جرات ورزانه زندگی نخواهد کرد. هر کسی با زبان و فرهنگاش قد میکشد و احساس سرافرازی میکند. بریده ماندن کودک از زبان مادریاش به گلی میماند که بدون ریشه در داخل گلدان آبی گذاشته شده است. زبان، انسان را نامیرا میسازد. عمر زبانها بلندتر از عمر انسانها هستند.
غفلت رسمی و غیررسمی، عمدی و غیرعمدی خانوادهها و دولتها از ایجاد زمینه برای رشد کودک با زبان مادریاش، جفا در حق کودک، فرهنگ و جامعه است. نادیده گرفتن زبان مادری کودکان و تحمیل یک زبان به مثابه زبان ملّی که به غایت نادرست است حاصلی جز سست کردن هویت فردی، قومیو ملی نخواهد داشت. زبان رسمی یا زبان مدرسهای، زبان ملی نیست. زبان مادری هر کس زبان ملی او است. چون زبان متعلق به آب و خاکی است که کودک در آن زندگی میکند. زبان انگلیسی در هند و پاکستان زبان رسمیهست ولی زبان ملی نیست. در مقابل، زبانهای هندی، سندی، پنجابی و اردو زبانهای ملی هستند. این زبانها زاییده هند و پاکستان هستند. به همین قیاس، زبان فارسی زبان رسمیو مدرسه ای ایران است و زبان ملی نیست. هفتاد و پنج زبان و حتی بیشتر از آن که در ایران یافت میشود همگی زبانهای ملی هستند. ملی بودن چیزی به معنای تعلق داشتن آن به همه آحاد جامعه است. مردم ایران در هر جای کشور که باشند زبان ترکمنی را متعلق به خود میدانند. زبانهای موجود در هر کشوری پرچمیبرای نمایاندن فرهنگ آن کشور هستند.
زبان مادری بنیانی برای یادگیری زبانهای دیگر
جیم کامینز بر این باور است که، «کودکانی که با پیشینه ای قوی از زبان مادری وارد مدرسه میشوند، غنای زبان مادری آنان سبب میشود مهارتهای زبانی زبانِ مدرسه را بهتر و سریع تر بیاموزند. توصیه به آن نیست که کودکان پیش از ورود به مدرسه زبان مدرسه را بیاموزند، بلکه اصرار بر آن است والدین و نزدیکانِ کودک پیش از ورود او به مدرسه برای او داستانهای به زبان مادری بگویند و بخوانند. از این رو، وجود منابع گوناگون چاپی به زبان مادری کودک حیاتی است. داستان خوانی و داستان گوییهای پیش از مدرسه ضمن رشد دادن و عمق بخشیدن به ریشههای زبان مادری به ایجاد هویت فرهنگی و مانا نگه داشتن بخش اصیلی از فرهنگ یاری میکند. کودکانی که دارای پیشینه غنیای از زبان مادری هستند پیشرفت تحصیلی بیشتری نسبت به همتایان خود نشان میدهند.»
توانایی صحبت کردن به زبانی دیگر مدیون زبان مادری است. کودکی که با ظرافتهای زبان مادری خود آشنا باشد، با مهارتهای فراشناختی بالاتری برای یافتن راهی برای آموختن زبان دیگر میکوشد. چنین کوشش آگاهانه نتایج شایسته تری را برای یادگیرنده زبانی به جز زبان مادری به ارمغان میآورد. بر خلاف نظر کسانی که زبان مادری را مخل آموختن زبان مدرسه میدانند و اصرار دارند که کودک باید زبان مدرسه را پیش از مدرسه بیاموزد، مهارتهای زبانی قابل انتقال هستند. این بدان معنا است که اگر یادگیرنده ای در زبان اول توانا باشد برای یادگیری زبان دوم از آموختههای زبان اول بهره خواهد جست. این پدیده درست مانند مهارتهای ظریف هنری یا غیره است. کسی که نخست ساز دوتار را آموخته است حتما برای آموختن سه تار، تار و گیتار مهارتهای پایه ای خود را به کار خواهد گرفت. بدین سبب نمیتوان و نباید گفت، برای آموختن گیتار نباید کسی پیشتر هیچ سازی را بیاموزد.
تجربه و پژوهش کشورهای مهاجرپذیر اروپایی و آمریکایی نشان میدهد که کودکان در آموختن زبان مدرسه، زبان عمومیو زبان درسی، دچار دشواری اساسی نمیشوند. در این کشورها تأکید بیش از آنکه به آموختن زبان مدرسه باشد تمرکز بر فراموش نشدن زبان مادری است. دلیل اساسی این است که آنها به تجربه دریافتهاند کودکان از ناحیه یادگیری زبان مدرسه آسیب نمیبینند، بلکه آسیب جدی از سر گسسته شدن ارتباط زبانی کودک با فرهنگ خانوادگی و ملی خود است.
چه باید کرد؟
1- عمل به تعهدات قانونی و ملّی برای ایجاد فرصت یادگیری پایهای زبان مادری پیش از مدرسه و در مدرسه. کسانی که از درک این ضرورت عاجز هستند از درک فرهنگ و اهمیت آن هم عاجز هستند یا دانسته از کنار موضوع میگذرند.
2- پرداخت هزینه عدم تأمین آموزش به زبان مادری یا پرداخت هزینه نابرابری آموزشی. هر سال، از بودجه ملی برای فراهم کردن آموزشی نابرابر هزینه کلانی میشود. بنابراین، برای جبران، هزینهای که از حساب دانشآموزانی که زبان اولشان زبان مدرسه نیست، شده است، دولت باید دست به اقدامات جبرانی بزند. براساس محاسباتی که صورت میگیرد، دولت باید هزینه یادگیری زبان مادری را به دانشآموزان محروم از آموزش به زبان مادری بپردازد.
3- حمایت مالی و نهادی از نویسندگان زبانهای در معرض خطر. بخشی از جبران هزینههای نابرابری آموزشی، میتواند به صورت حمایت از نویسندگانی که به زبانهای مادری تولید اثر میکنند صورت بگیرد. بندهای شمارههای 4 تا 8 هم میتواند تحت شمول توضیح بنده شماره 3 باشند.
4- تخصیص یارانه حمایت از نشریههای ویژه زبانهای ملی.
5- ایجاد فرهنگسراهای زبان مادری و حمایت مادی، مالی و معنوی از آنها.
6- حمایت از شبکههای اینترنتی، سازمانهای مردم نهاد فعال در ترویج زبانهایهای ملی/مادری.
7- راهاندازی و حمایت از شبکههای رادیویی به زبانهای ملی.
8- ایجاد فرصت یادگیری بدیل برای یادگیری دروس مدرسهای به زبان مادری.
مراجع:
• Cummins, Jim. Bilingual Children’s Mother Tongue Why Is It Important for Education? Available at http://www.iteachilearn.com/cummins/mother.htm. Accessed in June 2009.
• http://www.fountainmagazine.com/Issue/detail/Mother-Tongue-The-Language-of-Heart-and-Mind
• International Herald Tribune, May 23, 2008. Brain Activity Reveals Mother Tongue. Available at http://www.iht.com/articles/ap/2008/05/23/europe/EU-FEA-GEN-Italy-Language-Of-Thoughts.php
http://mardomsalari.com/4267/page/8/9030
ش.د9504205