(روزنامه اعتماد ـ 1395/12/08 ـ شماره 3756 ـ صفحه 10)
** سفر غيرمنتظره و غيرمترقبه عادل الجبير، وزير امور خارجه عربستان سعودي به بغداد در شرايطي روز گذشته انجام شد كه ما شاهد پيروزيهايي چشمگير توسط دولت و نيروهاي نظامي و دفاعي عراق با حمايت مراجع و نيروهاي مردمي درعمليات آزادسازي موصل هستيم. از آنجايي كه منافع سعوديها در تقابل با ملت عراق است، آنها اين پيشرويها را هم در تقابل با منافع خود ميدانند؛ درست همانند آزادسازي حلب در سوريه از دست نيروهاي تروريستي. با توجه به احتمال آزادي كامل موصل در آيندهاي قريبالوقوع، ممكن است سفر وزير امور خارجه عربستان در اين جهت باشد كه سعوديها بخواهند پيشنهاداتي فريبكارانه به نيابت از جبهه ضدمردمي منطقه ارايه دهند ولي ما با هوشياري دولت و ملت عراق هم مواجهه هستيم. من بعيد ميدانم سعوديها با حركتي كه شروع كردهاند بتوانند در اين سفر تغييري در رويكردهاي منطقهايشان شاهد باشيم.
* اصليترين اختلافهاي رياض با بغداد در اين سالها (مقطع زماني ٢٠٠٣ تا ٢٠١٦ كه نخستين سفير سعودي اعزام شد) چه مسائلي را شامل شده است؟
** آنچه تا امروز از رفتار و عملكرد سعوديها در مسائل مهم منطقه مانند مساله فلسطين، وضعيت رژيم اشغالگر قدس، جنبشهاي مردمي، روابط با كشورهاي منطقه به ويژه جمهوري اسلامي ايران و امت اسلام در ٣٨ سال گذشته و همچنين تغيير شرايط عراق از سال ٢٠٠٣ و متعاقب آن موج بيداري اسلامي از سال ٢٠١١ مشاهده ميكنيم، حاكي از تقابل در رفتار و عملكرد عربستان با منافع ملتها و دولتهاي مستقل و خدمات اين رژيم به اجانب و اشغالگران به ويژه امريكا و رژيم اشغالگر قدس است. حمايت از تروريسم در قالب گسترش گروههاي تكفيري و تروريستي، رشد نفاق در امتهاي اسلامي و ايجاد انشقاق در صفوف آنها، حمايت از رژيمهاي ديكتاتور مانند صدام هم عليه مردم مظلوم عراق و هم عليه ايران، دخالت پيوسته در امور داخلي ديگر كشورها و تحميل جنگ بيامان و نابرابر به ملت مظلوم يمن و اشغال بحرين نمونهاي از كارنامه آلسعود در ٣٨ سال گذشته بوده و اين سياست از سال ٢٠١٣ به اينسو نيز تشديد شده است. تجربه نشان ميدهد سياستهاي آلسعود به دليل بيتوجهي به ملتها و همسويي با طرحهاي خائنانه شكست خورده است. همسويي عربستان با امريكا و رژيم اشغالگر قدس و همچنين مقابله با دولتهاي مستقل و ملتهاي منطقه، نه تنها موجب شده است تا رياض با ناكاميهاي بزرگي مواجهه شده و در همه مناطق و در همه پرونده با مشكل روبهرو شود بلكه موجب شده تا عربستان دچار چالشهاي عمده و خطرناك اقتصادي، امنيتي و سياسي شود و به عنوان يك رژيم حامي تروريسم و افراطيگري و ضدحقوقبشر در دنيا شناخته و شناسايي شود. اينك آنها در نزد ملتهاي منطقه، به عنوان رژيمي شناخته ميشوند كه با حمايت از اقدامات رژيم اشغالگر قدس، منافقانه از پشت خنجر به امتهاي اسلامي زده و همين مساله موجب شده است تا جايگاه خود را در نزد مردم آزاديخواه و جهان اسلام از دست بدهند. البته اين شكستها مختص به عربستان سعودي نيست بلكه كل مثلث شر يعني استكبار به رهبري امريكا، رژيم اشغالگر قدس و رژيمهاي مرتجع منطقه را هم شامل ميشود و آنها نيز با ناكاميهاي بزرگي روبهرو شدهاند.
يكي از مناطق و پروندههاي شكست عربستان سعودي در سالهاي اخير در عراق است. مردم عراق در حافظه تاريخيشان حمايت رياض از صدام و رژيم بعثي را فراموش نكردهاند. مردم عراق، نقش عربستان سعودي در به راه انداختن جنگ عليه ايران را فراموش نكردهاند. مردم عراق نقش عربستان در حمايت از صدام عليه مردم عراق در جهت سركوب و كشتار آنها را به ياد دارند و فراموش نميكنند. از طرفي مردم عراق مشاهده كردهاند كه رژيم آلسعود پس از سقوط رژيم بعث عراق و شكلگيري نظام جديد، همچنان عداوتهايش را فراموش نكرده و عربستان همچنان عامل اصلي بيثباتي، هرج و مرج، حمايت از تروريسم و گسترش گروههاي تكفيري و شعلهور كردن فتنههاي طايفهاي بوده است و آنها با حمايت از باقيماندگان حزب بعث و رژيم صدام و در پيش گرفتن آن سياستها درصدد بودند تا عراق همچنان ضعيف مانده و به سمت تجزيه و چند تكه شدن پيش برود و نگذارند كه يك نظام مردمسالار در عراق شكل بگيرد. از عداوت آنها همين نكته كافي است كه سعوديها ١٢ سال پس از سقوط رژيم صدام سفارتخانهشان را در بغداد مستقر كردند. به عبارتي، عملكرد اين رژيم از سال ٢٠٠٣ به بعد، سياستهاي مبتني بر همسويي با امريكا و رژيم اشغالگر قدس در عرصه منطقهاي و به ويژه عراق بوده است. با اين حال، برخلاف آن تلاشها از سوي مثلث شر، ايمان و تلاشهاي بيامان ملت عراق و حمايت مراجع از اين تلاشها و اقدامات و همسويي و همكاري جمهوري اسلامي ايران با دولت عراق در همه عرصهها بدون هيچ گونه چشمداشت و پيششرط، موجب شده است تا عراق بتواند فرآيندهاي سياسي و امنيتي را پيموده و روابطش را با ديگر كشورها مديريت كرده و توسعه دهد. اين مسائل برخلاف خواست واشنگتن، رياض و رژيم اشغالگر قدس بوده است كه درصدد تجزيه و تضعيف عراق در تمام اين سالها بودهاند.
* چرا در اين سالها رياض نتوانسته است روابط خود با بغداد را ترميم كند؟
** چالش اصلي عربستان با عراق به عنوان يك كشور مستقل به ماهيت رژيم عربستان سعودي بازميگردد كه رژيمي مستبد، ديكتاتور و موروثي است و اين در حالي است كه در عراق، يك نظام مردمسالار شكل گرفته و اين مردمسالاري در حال تعميق يافتن، رشد و پيشروي است. به عبارت ديگر، عربستان سعودي رژيمي فاقد دموكراسي و چرخش نخبگان است و همين مساله موجب ميشود تا رياض با هر نظام مردمسالار در منطقه مخالف باشد. اين دشمني از سوي عربستان، مختص به عراق نيست تلاشهاي مذبوحانه سعوديها عليه جمهوري اسلامي ايران نيز در اين چارچوب قابل تحليل است. چالش اصلي رياض با بغداد، نه در حركات و سكنات دولت عراق بلكه در ماهيت رژيم سعودي نهفته است. دولت عراق برخلاف تهديدات سعوديها دست محبت و همكاري را به سوي همه كشورهاي منطقه از جمله عربستان سعودي دراز كرده است ولي آلسعود هر بار به بهانهاي، اين دست را پس زده و از در تقابل با عراقيها وارد شده است. از سويي، هنگامي كه كشور عراق با ثبات و داراي امنيت باشد و در اين كشور، شكوفايي و توسعه شكل بگيرد، اين عراق مطلوب امريكا و رژيم اشغالگر و همچنين رژيم سعودي نيست و با طرح خبيثانه آنها در تضاد و تقابل است. براي همين نيز آنها همواره درصدد بحرانسازي در عراق هستند تا مردمسالاري در اين كشور تقويت نشود و ثبات و امنيت شكل نگيرد و توسعه و شكوفايي با دشوارييهايي روبهرو باشد.
* چهرههاي سعودي مانند تركي فيصل نگاه بسيار تندي به نوري مالكي و دوره زمامداري وي داشتهاند. آيا ويژگيهايي در حيدر العبادي است كه او را به چهرهاي مقبول در ذهن سعوديها بدل كرده است؟ رابطه حيدرالعبادي با عربستان چگونه است؟
** آنچه را كه مشاهده ميكنيم اين است كه اقدامات نخستوزير كنوني عراق با اقداماتي كه نخستوزير پيشين عراق انجام ميداد، يكي است؛ به عبارت ديگر، اقدامات نوريالمالكي و حيدر العبادي در يك سياست و جبهه است. آنچه موجب تدبير و ژست ظاهري و فريبكارانه سعوديها شده است، به توفيقات كنوني حاصل شده در عراق مرتبط است. براي عربستان، نوريالمالكي و حيدرالعبادي فرقي ندارد و تفاوتي در سياستهاي اين دو نفر هم مشاهده نميشود. تلاش براي حفظ تماميت ارضي، مقابله با تروريسم و اشغالگري، دراز كردن دست مودت و همكاري با كشورها، سياستهايي بوده است كه هم نخستوزير كنوني و هم نخستوزير پيشين در عرصه داخلي و خارجي پيش گرفته بودند. آنچه سعوديها را به ژستهاي منافقانه واداشته و موجب شده تا آنها تظاهر به بهبود روابط با ديگر كشورها بكنند، به دليل توفيقات سياسي و نظامي كنوني در عراق است مگرنه اينكه راهبرد جديد و متفاوتي از سياستهاي قبلي رياض باشد، ما از جانب سعوديها مشاهده نكردهايم و آنها همان سياست را دنبال ميكنند.
* حل و فصل اين اختلافهاي چند ساله تا چه اندازه دركوتاهمدت ممكن است؟
** متاسفانه سياست و عملكرد عربستان در تداوم ايجاد بيثباتي، حمايت از تروريسم و كشاندن رژيم اشغالگر قدس به منطقه و عاديسازي در روابط با تلآويو است. تا زماني كه مشي و سياست عربستان سعودي بر مبناي تقابل با منافع ملتها و دولتهاي مستقل باشد و سعوديها سياستهاي خود را تغيير ندهند، من بعيد ميدانم كه تغييري در روابط آنها با كشورهاي ديگر از جمله عراق شكل بگيرد؛ به عبارت ديگر، بهبود روابط رياض با ديگر كشورها نيازمند تغيير راهبردي در سياستهاي سعوديها است. اينكه وزير امور خارجه سعودي در سفر به عراق حامل چه پيامي است را من اطلاعي ندارم ولي با توجه به فرآيند رفتار سعوديها، برداشت من اين است كه آنها هر نوع پيامي كه داشته باشند؛ چه از جانب خودشان باشد و چه نيابتي را از سوي مثلث شر داشته باشند، تا تغييري در عملكرد و راهبردشان ايجاد نكنند، تغييري در روابطشان با ملتها از جمله عراق نخواهد داشت. البته اين مسير به سود رياض هم نيست و موجب ميشود تا آنها در مسير چالشهاي بيشتر هم با ملتهاي منطقه و هم از نظر دروني قرار بگيرند.
* به نظر ميرسد كه عربستان سعودي در حال فاصله گرفتن از سياست تهاجمي خود در قبال همسايگان است. از زمان مرگ ملك عبدالله ما شاهد تنش در رابطه سعودي با تركيه، سعودي با ايران و سعودي با عراق بودهايم. اين در حالي است كه رياض در حال تعريف رابطه جديدي با آنكارا است و همزمان سفر به بغداد هم صورت گرفته است. آيا ميتوان با استناد به اين تحولات از چرخش رياض در حوزه سياست خارجي سخن گفت؟
** من تغييري در رفتار سعوديها در يمن و تداوم اشغالگريشان در بحرين مشاهده نكردهام. آنها همچنان در امور داخلي سوريه دخالت كرده و از تروريستها حمايت ميكنند. اين مسائل موجب ميشود تا بگوييم كه با مانورهاي سياسي و در پيش گرفتن ژست دوستي نميتوان گفت تغييري راهبردي در سياستهاي عربستان در قبال ايران يا عراق انجام شده است. البته تحولات ژئوپولتيكي موجب شده است تا سعوديها نقش نيابتي را از جانب مثلث شر در منطقه داشته باشند و آنها نقش بديل صدام را ايفا كنند. اگر سعوديها مثلا در يمن تحريمها را برداشتند و دست از جنگ كشيدند، آنگاه ميتوان گفت كه آنها راهبردشان را تغيير دادهاند ولي آيا آنها اين كار را كردهاند؟ آنها ميگويند به دنبال راهكاري براي پايان جنگ هستيم ولي اقدامي از سوي آنها صورت نگرفته است. البته عدمتغيير در سياستها نتيجهاي جز فرو رفتن در باتلاقهاي ايجاد شده توسط خودشان در پي نخواهد داشت.
* پس از روي كار آمدن ترامپ ما شاهد انتقال پيام شوراي همكاري به تهران بوديم و همچنين سفر روحاني به عمان و كويت كه طبيعتا بخش كويت آن بدون چراغ سبز عربستان ممكن نبود. آيا حضور ترامپ در كاخ سفيد را ميتوان به احساس نياز عربستان و ديگر اعضاي شوراي همكاري به بهبود روابط منطقهاي تعبير كرد و اينكه اين كشورها در چنين مسيري قرار گرفتهاند؟
** آنچه من از رفتارهاي كنوني دولت امريكا و دولت قبلي امريكا مشاهده ميكنم، تفاوتش در اين است كه دولت ترامپ دست چدني امريكا را از پارچهاي مخملين درآورده است. سياستهاي كنوني دولت امريكا در تداوم همان سياستهاي پيموده شده پيشين است كه درصدد از بين بردن نظامهاي مستقل به ويژه آنهايي كه در خط مقدم مبارزه با استكبار بودهاند، سركوب جنبشهاي مردمي و تجزيه منطقه است. اگر به سخنان وزير دفاع امريكا در يك هفته گذشته توجه كنيد، مشاهده ميكنيد صحبتهاي او در تداوم همان سياستهاي قبلي است.
* ترامپ فردي است كه سياستهاي متغيري داشته و همين مساله باعث ترديدهاي بسياري در متحدانش شده است. همين ترديدها موجب نشده تا رياض هم...
** همانطور كه گفتم عربستان در اين مدت نيز هيچ تغييري در سياستهاي خود ايجاد نكرده است و حتي اميدهايي هم يافته و آنها را تشديد كرده است. لازم است بار ديگر تاكيد كنم كه اين رفتارها تنها باعث بيشتر فرو رفتن عربستان در باتلاق ميشود. اگر آنها ميخواهند چرخشي در سياست خارجيشان ايجاد كنند، اين مساله بايد به صورت عيني در سوريه، يمن، عراق و بحرين نمود داشته باشد. با اين وجود، برخلاف سياست عربستان، اراده ملتها مقابله با پديدههاي شوم بيثباتي است و اميدواريم رياض از اين مقاومتها درس بگيرد و در سياستهاي خود تغيير ايجاد كند.
* همصدايي تركيه با عربستان در انتقاد از فعاليتهاي منطقهاي ايران را در حاشيه اجلاس امنيتي مونيخ شاهد بوديم. به نظر ميرسد كه آنكارا به نوعي به شكلگيري مثلث تركيه، عربستان و امريكاي ترامپ اميدوار است و به همين دليل با سياستهاي ضدايراني سعودي همراهي لفظي ميكند. آيا بايد انتظار رويكردي مشابه و تبعيتي مشابه از سوي بغداد در صورت بهبود رابطه با رياض را هم داشته باشيم؟
** خير. سوال شما منوط به اين است كه تغييري در روابط بغداد و رياض صورت بگيرد ولي من به پيشينه روابط دو كشور اشاره كردم. اين پيشينه و سياستهاي عربستان درخصوص عراق و منطقه موجب ميشود نزديكي روابط دو كشور سخت و غيرممكن باشد. به عبارت ديگر، به دليل ماهيت عربستان سعودي و وابستگي اين كشور به قدرتهاي بزرگ موجب ميشود ما شاهد بهبود رفتار و مناسبات رياض با كشورهاي منطقه نباشيم. سفر عادل الجبير در آستانه آزادسازي موصل است. اين آزادسازي قريبالوقوع موجب شده تا بر حجم نگرانيهاي عربستان در منطقه افزوده شود. احتمالا آنها به دولت بغداد پيشنهاداتي ميدهند ولي اين پيشنهادات راهبردي و واقعي نيست. همين مساله موجب ميشود تا دولت عراق نتواند به عربستان اعتماد كند. به فرض آنكه در روابط دو كشور هم تغييري صورت بگيرد، اين مساله تاثيري در روابط همهجانبه و راهبردي تهران و بغداد نخواهد داشت. چه رژيم آلسعود و چه ديگر رژيمهاي مقابل دولت و ملت عراق، بايد همكاري تهران و بغداد را به عنوان مدل و الگويي براي بهبود روابط خود با عراق در نظر بگيرند. آنچه ملت و دولت عراق و همچنين مراجع از رفتار ايران مشاهده كردهاند، اين است كه ايران درخصوص عراق رفتاري صادقانه داشته است و برخوردش براساس منافع مشترك و مقابله با تهديدات مشترك بوده است. مردم عراق در طول چند دهه گذشته و به ويژه از سال ٢٠٠٣ به اينسو، مشاهده كردهاند كه مهمترين حامي آنها، جمهوري اسلامي ايران بوده است؛ كشوري كه بيشترين كمك را به شكلگيري نظام جديد در عراق و دفع تروريسم داشته، ايران بوده است. اينها مسائلي هستند كه نميتوان در نظر نداشت و دولت عراق نيز نميتواند نسبت به آنها بيتفاوت باشد.
* عربستان پيش از اين، رويكرد بسيار تندي نسبت به حشدالشعبي داشته و يكي از اصليترين دليل اختلافهاي بغداد با سفير قبلي رياض در اين كشور نيز همين اظهارنظرها بوده است. ارتباطهاي حشدالشعبي با ايران نيز بر همگان مشخص است. تا چه اندازه عربستان ميتواند پيش شرط فاصله گرفتن عراق از ايران را به عنوان عاملي براي بهبود رابطه مطرح سازد و تا چه اندازه احتمال كوتاه آمدن بغداد وجود دارد؟
** حشدالشعبي مساله داخلي عراق است و جزو اركان اين كشور محسوب ميشود و بديهي است وقتي يك موضوع به اركان ملي يك كشور ارتباط داشته باشد، تصميمگيري در مورد آن برعهده مردم است و نه عربستان و نه هيچ كشور ديگري حق مداخله در امور داخلي اين كشور را ندارد. اگر قرار است پيششرطي براي بهبود روابط گذاشته شود، اين پيششرط را عراقيها بايد بگذارند، نه سعوديها. البته من فكر كنم بعيد باشد كه پيششرطي مطرح شود ولي اگر اين مساله يا هر مساله ضدايراني مطرح شود، با پاسخ تند دولت عراق روبهرو خواهد شد زيرا بعيد است كه دولت و ملت عراق از ايران و محور مقاومت فاصله بگيرد. فاصلهگيري از ايران و محور مقاومت و پس زدن حشدالشعبي به سود دولت عراق نيست و دولت عراق چگونه ميتواند اين مسائل را در نظر نداشته باشد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=69329
ش.د9504200