(روزنامه اطلاعات ـ 1395/11/13 ـ شماره 26647 ـ صفحه 12)
** به هرحال طبيعي است که روسيه خود را در مذاکرات به عنوان طرف برتر بداند. چون تصور او اين است که به عنوان يک عضو شوراي امنيت، ابزارها و امکانات خيلي بيشتري را در اختيار دارد. بر اساس نوع رابطهاي که روسيه با تمام طرفهاي درگير در بحران سوريه دارد، اين امکان براي مسکو فراهم است که در فرآيند مذاکرات دست برتر را داشته باشد و بتواند با تمامي طرفها، مذاکره کند. طبيعي است که اين امکان براي ايران خيلي فراهم نيست. ايران نه ميتواند با آمريکا مذاکره کند و نه ميتواند با معارضان به صورت مستقيم مذاکره داشته باشد و نه با کشورهايي مانند عربستان. شايد تنها امکاني که براي ايران وجود دارد اين است که بتواند در يک شرايط خاصي با ترکيه مذاکره اي داشته باشد. بنابر اين روسها در مذاکرات دست برتر را با خودشان مي دانند. نوع نگاه آنها به ايران بيشتر در حوزههاي عملياتي بوده است. تصور آنها اين است که ايران يک سري ظرفيتها و امکاناتي دارد که در حوزههاي عملياتي کاربرد دارد. در جاهايي که صحنه جنگ و نبرد بوده، طرف گفتگوي روسيه، ايران بوده است. اما اکنون که بحران سوريه وارد يک فصل جديدي شده و فرآيند حل بحران آغاز مي شود، طبيعتاٌ روسيه تلاش مي کند که نقش و جايگاه برتر خودش را به نحوي اعمال کند. از زماني که بحث مذاکرات روسيه و ترکيه آغاز شد، اين نگراني شکل گرفت که در نوع تعامل و مذاکرهاي که بين روسيه و ترکيه در حال انجام است، ايران در کدام قسمت قرار دارد و اينکه روسها در اين مذاکرات قرار است براي ايران چه جايگاهي را در نظر بگيرند. شايد اساساً اگر دست خود روسها بود، خيلي علاقه نداشتند که پاي ايران را به بحث مذاکرات سياسي باز کنند. آنها بيشتر علاقه دارند که از جانب جبهه موافقان دولت اسد خودشان گفتگو کنند. از طرف جبهه مخالفان هم تا پيش از ترکيه، آمريکا طرف مذاکره آنها بود. اکنون به دلايلي آمريکا کنار رفته و ترکيه آمده است، از سوي ديگر به نظر مي رسد که دست ترکيه، بازتر از آمريکا است و به لحاظ عملياتي توانايي بيشتري در تاثيرگذاري دارد. روسها هم در حال استفاده از اين فرصت هستند. روسيه با استفاده از فضايي که پس از تجديد رابطه با ترکيه ايجاد شده، تلاش ميکند فضاي مذاکرات را به سمت و سوي مطلوب خود سوق دهد. به نظر من اين نگرانيهايي که طرف ايراني دارد، نگرانيهاي قابل درکي هستند. چون ايران در صحنه عمليات، از تمامي ظرفيتهاي خودش استفاده کرده است. براي همين نميخواهد در حوزه سياسي چيزهايي را که در صحنه عملياتي به سختي به دست آورده، از دست بدهد. از طرف ديگر هم، اگر چه ملاحظات و دغدغههاي روسيه در خيلي از زمينهها با ايران همپوشاني دارد، ولي در خيلي از زمينهها هم ممکن است متفاوت باشد يا نوع نگاه روسها به شرايط آينده سوريه و شرايط موجود ممکن است که يک تفاوتهايي با ايران داشته باشد . بنابراين طبيعي است که اين تفاوتها بر روي نوع مذاکرات هم تاثيرگذار باشد.
* يکي از موضوعاتي که در اينجا مطرح ميشود، صرف نظر از بحث روابط دوجانبه ايران و روسيه، و مسائلي که در بحث همکاري ايران و روسيه در سوريه وجود دارد و در ادامه به آن خواهيم پرداخت، بحث روابط دوجانبه و همکاري منطقه اي روسيه و ترکيه است. به نظر ميرسد روندي که در رابطه دو جانبه و منطقه اي مسکو و آنکارا وجود دارد، چندان منطقي نيست. اين رابطه با يک حادثه تنش آميز شده و قطع ميشود اما بعد به سرعت نيز بازسازي مي شود. بعد روسيهاي که تا همين اواخر ترکيه را متهم به حمايت از تروريستها ميکرد، ترکيه را جايگزين آمريکا مي کند. به نظر شما روسيه به چه دلايلي دقيقا به ترکيه رو آورده است؟ آيا اين بر اساس اهدافي قابل حصول است؟ آيا اين همکاري مي تواند نتايج و اهداف مورد نظر آنها را تامين کند؟
** روسيه يک سري دغدغهها، اهداف و منافع در سوريه دارد که اولويتهاي مسکو را تعيين مي کند؛ اينکه روسيه اينها را به چه شکلي تامين کند و به دست بياورد، از نظر اهميت در موضوع بعدي قرار ميگيرد. زماني که روسيه وارد بحران سوريه شد، اهداف و منافع اين کشور در سوريه در يک شرايط بسيار بحراني قرار داشت. بعيد نبود که اگر روسيه وارد نمي شد، اکنون هيچ جايگاهي در سوريه نداشت. در اين فرآيند، براي روسها اينکه با چه کسي و چه شکلي کار کنند، در درجه دوم اهميت است. اگر مي توانستند اهداف و منافع شان را با آمريکاييها تأمين کنند، حتماٌ اين کار را انجام مي دادند. اگر ميتوانستند که با ايرانيها اهداف و برنامههاي خود را پيش ببرند، اين کار را مي کردند. حالا هم اگر بتوانند با ترکيه پيش ببرند، اين کار را خواهند کرد. في النفسه اين براي هيچ کشوري ايراد محسوب نمي شود. هر کشوري همين کار را انجام مي دهد. به ويژه قدرت بزرگي مانند روسيه که با دستان بازتري در سطح بين المللي و سطح منطقهاي عمل مي کند. اما در ارتباط با ترکيه، روسها الزاماتي هم دارند. بعد از بحران اوکراين و تحريمهايي که عليه روسيه شکل گرفت، روسها به دنبال اين بودند که از طريق نوع تعاملات اقتصادي که با ترکيه ايجاد مي کنند و از طريق همکاريهايي که در حوزه انرژي با ترکها دارند، بتوانند بخشي از فشارهاي اقتصادي را برطرف کنند و بتوانند از طريق تعامل اقتصادي با ترکيه، هم نيازهاي اقتصادي خودشان را تامين کنند و هم مسيرهاي انرژي خودشان را به سمت غرب، تنوع بدهند تا تحت فشار دولتهاي اروپايي، دچار مشکل نشوند. به همين دليل تا پيش از سرنگوني هواپيماي روسي، روابط روسيه و ترکيه، روابط خيلي خوبي شده بود و در سطح کاملاٌ بالايي از لحاظ اقتصادي و سياسي قرار داشت. اما به هرحال آن اتفاق سرنگوني هواپيما، شايد شوکي بود که روسها هم آن را باور نداشتند و تصور نمي کردند با ترکيه اي که تا اين سطح از روابط چه به لحاظ سياسي و اقتصادي دارند، با چنين مساله اي مواجه شوند. در همان موقع هم خيليها اين برداشت را داشتند که اين تنش ميتواند به سرعت حل و فصل شود، چرا که هر دو طرف روسيه و ترکيه به يکديگر نياز داشتند و ديديم بعد از اتفاقاتي که افتاد، از جانب ترکها معذرت خواهي صورت گرفت و به سرعت هم اين عذر خواهي مورد پذيرش قرار گرفت و سطح روابط ترکيه و روسيه به آن سطح مطلوبي که مورد انتظار هر دو طرف بود، رسيد. اما در ارتباط با بحث سوريه، اگر خيلي از اتفاقات در داخل ترکيه و سوريه رخ نمي داد، رسيدن به اين ميزان از نزديک شدن ترکيه و روسيه در مساله سوريه، به نظر من دشوار بود.
به هرحال شرايط دست به دست هم داد تا امروز روسيه و ترکيه بتوانند دور يک ميز بنشينند. کودتاي نافرجام در ترکيه و اتفاقاتي که بعد از آن رخ داد، سپس شکست نيروهاي معارض اسد در حلب، همه اينها موجب شد که ترکيه ناگزير شود که در سياستهاي خود در مورد سوريه تجديد نظر کند. اين تجديد نظر موجب شد فضايي ايجاد شود که با روسها تعاملات سياسي برقرار کنند. تصور من اين است که هم روسيه و هم ترکيه، اکنون در شرايطي قرار دارند که تصور مي کنند اگر ميزاني از تعامل را با يکديگر داشته باشند، مي توانند به يک نوع تقسيم منافع در سوريه برسند. حالا هم اين تقسيم منافع را در رفتار دو کشور مشاهده مي کنيم. در شهر الباب، روسها به نوعي مانند نيروي هوايي ترکيه عمل کردند. اين بدان معني است که هم ترکيه و هم روسيه، به اين نتيجه رسيدهاند که تداوم بحران سوريه براي هر دو طرف ميتواند مشکلات بيشتري ايجاد کند. روسها بيش از اين ديگر نمي خواهند که در بحث سوريه هزينههاي سياسي، نظامي، اقتصادي بپردازند و از طرف ديگر هم ترکها دارند از اين بحران آسيب ميبينند. به همين دليل دو طرف به اين نتيجه رسيده اند که ميزاني از تعامل را با يکديگر داشته باشند و با يکديگر تقسيم منافع کنند. اما براي ما دو مساله در اين باره وجود دارد. يکي اينکه در اين تقسيم منافع، جايگاه ايران در کجا قرار دارد و آيا در اين ميان، ايران ناديده گرفته شده است. دوم اينکه؛ آيا اين روحيه تعامل بين دو طرف همچنان باقي خواهد ماند يا خير؟.
درباره مساله اول، ايران با نوع تاثيرگذاري يا مداخلهاي که در صحنه عملياتي نبرد و در همکاريهاي دوجانبه با روسها داشته، توانسته است وارد مذاکرات ترکيه و روسيه شود و ما شاهد شکلگيري مذاکرات سه جانبه ايران، روسيه و ترکيه در نشست مسکو بوديم. تا اينجاي کار، به نظر مي رسد که سه طرف تلاش مي کنند از طريق گفتگو با يکديگر، در مورد آينده سوريه، به يک ديدگاه مشترک برسند. اما طبيعي است که سه طرف توانمنديهاي يکساني در روند مذاکرات ندارند و هر سه از قدرت انعطاف و تعامل يکساني برخوردار نيستند. آن چيزي که طرف ايراني مي تواند بر سر آن مذاکره کند، خيلي محدود است و اين مساله اي است که يک مقدار کار ما را مشکل ميکند. چون ما از ابتدا به دنبال تثبيت دولت اسد در سوريه بودهايم. اين هدف تا حدي تحقق يافته اما به هرحال آينده دولت اسد مساله مهمي است که به نظر من خيلي مشخص نيست. اينکه ما تا چه اندازه ميتوانيم در مورد آينده دولت اسد با طرف روس و ترکي به توافقي مرضي الطرفين برسيم پرسشي است که هنوز پاسخي براي آن وجود ندارد. و لذا اين مسئله يک مقدار کار را سخت مي کند. اما روسها و ترکها چيزهاي زيادي دارند که به يکديگر بدهند. روسها ميتوانند ميزاني از منافع را براي ترکها تامين کنند. ترکها هم مي توانند ميزاني از منافع را براي روسها تضمين کنند. اين مسئله شرايط تعامل را بين سه طرف متفاوت ميکند. اما درباره اينکه آينده تعامل ترکيه و روسيه به کجا ميرسد، بايد به اين نکته توجه کرد که اگرچه هر دو طرف اراده اين را دارند که با يکديگر کار کنند و تعامل داشته باشند و مساله سوريه را به سرانجام برسانند، اما به نظر من نبايد خيلي مطمئن باشند که هميشه کار به همين شکل پيش برود.
اين احتمال وجود دارد که معارضان دولت اسد خود را قرباني تعاملات روسيه و ترکيه تلقي کنند و در نتيجه تلاش کنند تا بازي را بهم بزنند. اگر چنين اتفاقي بيافتد شرايط هم تغيير خواهد کرد. از طرف ديگر، دولت اسد هم يک بازيگر است که ميل به بقا دارد و تلاش ميکند خودش را حفظ کند. طبيعي است که دولت اسد هم سعي ميکند تا ميزاني از بازيگري خودش را داشته باشد. به همين دليل، نه ترکيه مي تواند آن طوري که روسيه ميخواهد تضمين کند که مي تواند معارضان را کاملاٌ کنترل کند و نه روسيه آن طوري که ترکيه ميخواهد، قادر است تضمين کند که مي تواند ايران و دولت اسد را در جبهه خود حفظ نمايد. حداقل براي طرف ايراني در صورتي که شرايط مذاکرات سياسي مطلوب نباشد التزامي نسبت به اين مساله وجود ندارد. بنا بر اين، ما مي توانيم از يک تعامل حداقلي بين سه کشور صحبت کنيم. اما هيچ تضميني براي اين قضيه وجود ندارد و هر زماني که يکي از طرفها احساس کند ضرر بيشتري را متحمل ميشود، ميتواند بازي را کاملاٌ بهم بزند. در آن صورت وضعيت تعاملات دچار تغييرات جدي خواهد شد.
* در بحث نوع همکاري ترکيه و روسيه، يک ديدگاه وجود دارد که شايد روسيه فکر ميکند به نسبت آمريکا، مي تواند در مذاکراه با ترکيه از موضع برتري برخوردار باشد و با استفاده از رابطه آنکارا با مخالفان سوري، هزينه خود را در سوريه کاهش دهد و دستاوردهاي خود را تثبيت کند. همانطوري که خودتان هم اشاره کرديد، يکي از مشکلات روسيه، متقاعد کردن معارضان براي وارد شدن به روند مذاکره بود. کما اينکه در سال 2014، روسيه خيلي تلاش کرد که مذاکراتي را در مسکو برگزار کند، ولي موفق نشد. آيا روسيه در برابر ترکيه مي تواند در موضع برتر قرار داشته باشد؟ يا اينکه اگر در ارتباط با مخالفان اسد، بخواهد از آنکارا امتيازي بگيرد، چه ضمانتهايي را مي تواند به ترکيه بدهد؟
** در ارتباط با رابطه بين روسيه و ترکيه، نمي توانم بگويم که کداميک دست برتر را نسبت به ديگري دارد. هر دو طرف يک سري نيازهايي به ديگري دارد و هر يک نيز يک سري ابزارها را در اختيار دارند. هر دو طرف نفع خود را در اين مي بينند که به يک نتيجه ملموس و قابل قبولي برسند و مساله را زودتر حل کنند. روسها نمي خواهند که در سوريه بيش از اين ادامه بدهند و بيش از اين مداخله داشته باشند. آنها آمده بودند که در عرض چند ماه کار را به اتمام برسانند. اما يک سال است که در سوريه هستند. براي آنها فشارهاي بينالمللي وجود دارد و نگران اين هستند که اين مساله روي روابط آينده آنها با دولت ترامپ تاثير بگذارد. همه اينها موضوعاتي است که کار را براي روسها سخت مي کند. از طرف ديگر براي ترکها هم اينگونه است. ترکيه به دليل آسيبهايي که از بحران سوريه متوجه خود ميبيند مي خواهد که اين مساله را به يک سرانجامي برساند. بنابراين دو طرف هم ميل و انگيزه کافي براي تعامل با يکديگر دارند و هم ميزاني از ابزارها و امکانات را در اختيار دارند که با يکديگر تعامل کنند. تا اين قسمت کار، خيلي مشکلي وجود ندارد. اما همانطور که عنوان کردم در اين ميان يک سري بازيگراني وجود دارند که اگر احساس کنند که دارند خيلي متضرر مي شوند، ممکن است که بازي روسيه و ترکيه را بهم بزنند. ادامه دارد...
ش.د9504296