صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۲  ، 
کد خبر : ۲۹۵۴۵۲

یادداشت روزنامه های 5 مهر1395

دوقطبی اصلی- دوقطبی انحرافی
 
محمد ایمانی در کیهان نوشت:

1- جنگی که بود، جنگی که هست، جنگی که «انکار» می‌شود، جنگی که «بزرگ‌نمایی» می‌شود؛ و جنگی که «القا» می‌شود هست، تا جنگ‌هایی که باید رصد شوند، دیده نشوند. توماس فریدمن تحلیلگر ارشد دموکرات‌ها زمانی به صراحت گفت «آمریکا حتی اندازه یک بند انگشت، توان ورود در جنگی جدید پس از اشغال عراق را ندارد. ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی نارنجک انداختیم و تمام ترکش‌های جنگ به آمریکا و اعتبار و اقتدار و اقتصاد آن اصابت کرد». او تیر سال گذشته نیز در نیویورک تایمز نوشت «دولت اوباما با یک غلاف خالی از اسلحه توانست امتیازهای بزرگی از ایران در مذاکرات بگیرد».
 
اما بودند سیاستمدارانی در ایران که ماجرا را بد بفهمند یا وارونه جلوه دهند و بگویند برجام سایه شوم جنگ را از سر کشور دور کرد. یا بگویند اگر ژاپن و آلمان پیشرفت کردند، مربوط به دوره پس از شکست در جنگ و کنار گذاشتن قدرت نظامی بود! یا اینکه بگویند آمریکا ظرف 5 دقیقه می‌تواند تمام توان دفاعی و نظامی ما را نابود کند! (هرچند که گوینده بعدها در آمریکا تصریح کرد اگر مانند امروز موشک داشتیم، صدام جرأت نمی‌کرد به ایران حمله کند).

2- جنگی که 30-35 سال پیش بود، امروز دیگر نیست. هست اما نه در مرز و سرزمین ایران. همین یکی دو سال پیش تا لب مرز ما در جلولا و آمرلی پیش آمد اما ترمزش کشیده شد. هست اما نیابتی شده است؛ چه به اسم شورش و جنبش (سبز) و چه به اسم داعش. جنگ هست اما «هوشمند» شده و بر منطق استفاده از انرژی‌ داخلی جبهه حریف علیه خود وی- در جهت مهار و فرسایش اقتدار- اصرار دارد. هست اما نفوذ و رخنه و شکاف و اختلاف را ویرانگرتر از جنگ مستقیم یا نیابتی نظامی یافته است.
 
فرماندهان اتاق عملیات چنین جنگی می‌دانند که از میان اشرافیت سیاسی می‌توانند پیاده‌نظام و دژکوب برای خود پیدا کنند و به باروهای مقاومت جمهوری اسلامی بکوبند. به موازات این راهبرد خارجی، خطی هم در داخل وجود دارد که دانسته و ندانسته، مسیر ناهموار دشمن را هموار می‌کند؛ آنجا که اصل جنگ نرم و هوشمند یا اقتدار جبهه خودی را «انکار» و «کوچک‌نمایی» می‌کند اما قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی دشمن را یا بزرگ‌نمایی می‌کند این خط، مشغول کوچک‌نمایی و بزرگ‌نمایی واقعیت‌هاست؛
 
دشمن را جای دوست یا حداکثر رقیب قابل تنش‌زدایی و شراکت جا می‌زند اما در همان حال اصرار به دوقطبی کردن حاکمیت و ایجاد شکاف در عمق آن یا در میان نیروهای حامل انقلاب دارد و می‌کوشد محور اصلی جنگ و توجهاتی را که باید به آن معطوف شود، به عمق حاکمیت یا در میان نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی پای کار نظام بکشاند؛ تا از این طریق بدعملی، بی‌کفایتی، سوء تدبیر و- در برخی موارد وطن‌فروشی و خیانت- طیف خود را استتار کند.

3- اینک دولتمردان یکی پس از دیگری چراغ داوری درباره بدعهدی‌ آمریکا و بی‌سرانجامی و بی‌دستاوردی برجام را روشن می‌کنند. از رئیس بانک مرکزی بگیرید که گفت عایدی ما از برجام تقریبا هیچ است تا صالحی که نسبت به دبّه کردن و پخت و پز توطئه جدید اعلام خطر نمود. و سپس ظریف که گفت «به خاطر تهدید و ارعاب‌های آمریکا، 8 ماه پس از برجام، هیچ بانک بزرگ اروپایی با ایران کار نمی‌کند» و نهایتا آقای روحانی که می‌گوید، آمریکا در اجرای برجام بدعهدی و تعلل می‌کند. این روند البته با همه خسارت‌هایش، برای ملت و دولت ما اسباب رشد است. اما دغدغه‌هایی در این میان وجود دارد.
 
از جمله اینکه بخواهیم با بدعهدی و عدم اجرای برجام کنار بیاییم؛ یا اینکه دولتمردانی قصد کنند چون حرفی را 3 سال پیش در زمینه امکان بستن با آمریکا و حل مشکلات از این طریق گفته‌اند و حالا نباید خطای بزرگ‌شان را بپذیرند، بنابراین اشتباه برجام را با اشتباه‌های بزرگتر در مذاکرات و توافق‌های موازی پی بگیرند و سیاست نعل وارونه- تخطئه بدعهدی آمریکا در قول، و ادامه ریل‌گذاری خسارت‌بار قبلی در عمل- را به اجرا بگذارند.

یا اینکه منطق «آمریکا همین است و مجبوریم کج‌دار و مریز با او کار کنیم»! را جای منطق «کلید حل همه گشایش‌ها و معجزات، دست آمریکاست» بگذارند و به نوعی از خباثت و عداوت آمریکا و زشتی اعتماد به او قبح‌زدایی کنند. جریان نفوذی تجدیدنظرطلب که خود را حامی دولت جا می‌زند، در این میان نقش دیگری ایفا می‌کند؛ چنان که حتی سخنان اخیر روحانی و ظریف را در صفحات اول خود سانسور کردند حال آن که در همین چند سال گذشته آمریکا را بزک می‌نمودند. یا در حالی که اجرای برنامه عملیاتی FATF  در کشور ردّ و منتفی شده، همچنان پیگیر تحریف واقعیت ماجرا و لزوم اجرای آن باشند.

4- نشریه «ص» وابسته به حزب اشرافی کارگزاران، 24 خرداد ماه امسال به قلم «عباس عبدی» (عضو حزب مشارکت) نوشت «باید قبول کرد بخشی از اصلاح‌طلبان، توجه گذشته به طبقات ضعیف را فراموش کردند یا کنار گذاشتند. این امر دو علت داشت. علت اول، فکری بود، به دلیل شکستی که در دفاع از نوعی اندیشه سوسیالیسم دولتی متحمل شدند و با نظریه گذشته فاصله پیدا کردند... علت دوم، زندگی شخصی آنان است که به طور ملموس با گذشته فاصله گرفته بود و بسیاری از مدیران آن زندگی متفاوتی را تجربه می‌کردند. یک بار به دوستان گفتم اگر آدرس محل سکونت کسانی که در رویدادهای 88 به زندان رفته‌اند را بنویسید، معلوم می‌شود بخش قابل توجهی از آنان در مناطق شمالی شهر هستند.» همین طبقه نوکیسه اشرافی صراحتا در ماجرای حقوق‌های نامشروع نجومی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «هجوم به ارزشها» بود، پس از چند هفته تعلل و دو پهلو سخن گفتن و عذرخواهی از مردم، مدعی شدند حقوق‌های گزاف چند ده و چند صد میلیونی، حق طبیعی و متعارف مدیرانی است که سرمایه کشور هستند و نابغه‌هایی شایسته به شمار می‌روند! اینجا بود که حتی رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری دادش بلند شدو گفت «سوئیسی حرف می‌زنیم و آفریقایی عمل کنیم؛ خداوند ان‌شاءالله ]...[ و ]...[ را به موزه بسپارد»!

5- جریان مدیریت اشرافی پرهزینه- پرخسارت- و بی‌ثمر و خاصیت، در فرآیند مسخ و سقوط تدریجی خود به استحاله و «تغییر سیرت» نظام می‌اندیشد و این همان نقطه‌ای است که لاجرم بانقشه راهبردی جبهه استکبار تلاقی پیدا می‌کند. اگر جان ساورز رئیس MI6 انگلیس می‌گوید «باید صبر استراتژیک داشته باشیم، برجام فرصت 10-15 ساله به ما برای تحول تدریجی ایران از ماهیت انقلابی‌گری به سمت نرمال‌تر شدن را فراهم می‌کند»، در این طرف «سوراخ‌های آب حوض» (تعبیر ژان‌پل‌سارتر) هستند که پژواک صدا و نقشه سرویس‌های جاسوسی دشمن باشند و از ضرورت توسعه بر جامیزاسیون به همه عرصه‌های سیاست خارجی و اقتصاد و ارتباطات و قراردادهای نفتی و سیستم بانکی و فرهنگ و سبک زندگی بگویند یا به موازات آن شکاف در حاکمیت را به عنوان پروژه نیابتی و پیمانکاری پی‌بگیرند.
 
نشریه «ص» ارگان حزب اشرافی کارگزاران 20 شهریور امسال به مثابه نشتی بشکه ورشکستگان فتنه (باز هم به قلم عباس عبدی) نوشت «مهم‌ترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران برنامه ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان است.
 
این هدف در 5 سال گذشته به نحو مطلوبی از سوی اصلاح‌طلبان پیش‌رفته است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، بسیار جدی و حتی به لحاظ تاریخی بسیار مهم است. اصلاح‌طلبان باید نقش «قوه»ای را بازی کنند که این شکاف را به مرز جدایی کامل برساند». از نگاه این جماعت، جریان حزب‌اللهی معطوف به حاکمیت باید چنان درگیر و مشغول اصطکاک‌های داخلی شود که نتواند ابعاد نفوذ و شبیخون و اخلالگری و تخریب جبهه دشمن در جنگ هوشمند را رصد کند یا مقابله نماید.

و اما... اولویت جریان حزب‌اللهی و انقلابی در این میان تمایز درست میان جنگی است که جریان دارد، با جنگی که دشمن می‌خواهد پدید آورد و نهایتا آن که پرونده بدعملی و کم فروشی و سوء تدبیر و گمراه‌سازی یا احیاناً خیانت طیف‌های غربگرا را به محاق ببرد به بیان دیگر، دوقطبی «انقلاب اسلامی» و «جبهه استکبار» را به انحراف بکشاند.
 
 
 ما و دو غفلت درباره دفاع مقدس
 
سید صادق غفوریان در خراسان نوشت:

برخی مناسبت ها در تقویم کشور، گاهی فقط در قواره یک «مناسبت تقویمی» کوتاه قد می ماند؛ گاهی تکریم آن مناسبت به برگزاری چند همایش و نمایشگاه خلاصه می شود و گاهی هم به صدور چند بیانیه توسط دستگاه های مسئول.

نمی   خواهم مدافع هزینه تراشی برای بزرگداشت هر مناسبت و بهانه تقویمی باشم و به نظر وقت آن فرارسیده که برای «بهانه های بیجا در هزینه تراشی برای بیت المال» تجدیدنظر شود؛ بهانه هایی که اغلب نیز با برگزاری همایش های پرهزینه و سفر های مسئولان به گردهمایی ها همراه می شود.

اما در این میان برخی از مناسبت ها همچون «هفته دفاع مقدس» هویت، عزت، غیرت، استقلال و آزادی یک ملت را فریاد می کند؛ مناسبت و هنگامه ای که فرصت مغتنمی است در بازخوانی آن «حماسه به رنگ خون و تاریخ ساز» و اگر متولیانش آن طور که باید برای این «امر مهم و راهبردی» گام برنمی دارند و همت نمی گمارند به طور قطع دچار یک قصور تاریخی شده اند.
 
چنانچه رهبر انقلاب نیز در این باره تاکید دارند: «هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یک امتداد زمانی و فقط یک برهه زمانی نیست؛ گنجینه عظیمی است که تا مدت های طولانی ملت ما می تواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایه گذاری کند. 1388.06.24»

اجازه بدهید در این مجال و بهانه از میان نکات مهم و متعددی که درباره امروز «ما و دفاع مقدس» باید بدان پرداخت فقط به دو مورد اشاره مصداقی داشته باشیم:

1- دفاع مقدس و چالش نسل امروز

باید بپذیریم که نسل حاضر در دفاع مقدس، پس از دوران جنگ تحمیلی به علت های گوناگون (که مجال طرح و آسیب شناسی آن نیست) در ترویج و معرفی هدفمند و اثربخش آموزه ها و فرهنگ ایثار و شهادت به فرزندان و نسل پس از خود دچار کم کاری و کم توجهی شد. این نسل که میان دار و طلایه دار این حماسه عظیم بود در کارزار مسئولیت ها و اداره کشور و انبوه مسائل پس از جنگ در عمل نتوانست آن طور که باید در مسیر توسعه فرهنگی دفاع مقدس گام های جدی بردارد و فقط سخنرانی ها و ذکر خاطرات درهفته های بزرگداشت دفاع مقدس و سالروز فتح خرمشهر، مهم ترین فعالیت پیشگامان و متولیان دفاع مقدس تا سال های متمادی و شاید تا امروز شد.
 
البته در کنار این گروه، بودند رزمندگان و پیشکسوتان وفاداری که برای اعتلا و نشر ارزش های دفاع مقدس با برگزاری یادواره های سالانه شهدا و انتشار خاطرات خود، باری از این مسئولیت بزرگ را برداشتند اما این تلاش ها هیچ گاه نتوانست حق آن «حماسه تمدن ساز» را ادا کند. نمونه اش را در آثار مکتوب دفاع مقدس طی این سال ها می توان به مصداق گرفت که تعداد آثار شاخص و اثرگذار، بسیار اندک و احتمالا انگشت شمار است.

اما تمامی این کم توجهی و روزمرگی هایی که در حوزه ترویج فرهنگی این عرصه صورت گرفت مهم ترین پیکان آسیبش را متوجه نسلی کرد که از جنگ تحمیلی کمتر شنیده بود و یا درک و شنیده هایش بیشتر به بخش های احساسی و عاطفی آن معطوف بود. اگرچه در سال های اخیر حرکت بزرگ اردو های راهیان نور کوششی جدی در این عرصه به شمار می آید اما به نظر می رسد، جامعه امروزی به ویژه نسل جوان هنوز هم با ابعاد و زوایای این بخش مهم از تاریخ این سرزمین ناآشناست.

2- کم کاری در ثبت و ضبط حماسه تاریخ سازان دفاع مقدس

طی تمامی سال های پس از جنگ تحمیلی، جمع زیادی از رزمندگان و والدین شهدا از میان ما رفتند بدون آن که در بسیاری از موارد آثار صوتی، تصویری و مکتوبی از خاطرات و حرف هایشان ثبت و ضبط شده باشد. برای نمونه خوب است به بسیاری از پدران و مادران شهدا در روستا های دورافتاده و شهر های مختلف اشاره کنیم که پاره های تن خود را بدون کوچکترین چشمداشتی تقدیم این خاک و وطن کردند و بی شک هر کدامشان یک انقلاب و یک حماسه اند و سال هاست حرف ها و دل گفته هایشان در سینه هایشان حبس شده و در بسیاری اوقات نیز آن را با خود می برند و نمی دانیم چرا افراد و دستگاه های مسئول برای این «مرگ تدریجی یک تاریخ» اقدامی جدی انجام نمی دهند. تجربه هایی در سال های اخیر ازجمله انتشار آثاری هم چون کتاب«دا» نشان داد که اتفاقا حماسه مردمان ساده کوچه و بازار در دفاع مقدس، نه تنها بخش مهمی از این دوره تاریخی را رقم زده بلکه دارای انبوهی از جذابیت های بکر و تاثیرگذار است که تاکنون مورد غفلت دست اندرکاران و پیشکسوتان دفاع مقدس بوده است.

از این رو، اگر بخواهیم به این «روزمرگی و قصور نابخشودنی» پایان دهیم چاره ای نیست جز اینکه تجدیدنظر در سیاست های کاری «نهاد های مسئول و بخش های مرتبط با ایثارگران» را در اولویت قرار دهیم تا هرچه سریع تر بتوانیم این آخرین نفس های در سینه مانده نسل دفاع مقدس را در تاریخ این سرزمین بزرگ ثبت و ضبط کنیم که با تاخیر هر یک روز و ساعتش، آینده ای را از گذشته پرافتخار محروم کرده ایم.
 
 
دغدغه‌هاي انتخاباتي يا حل مشكلات مردم

عباس حاجي‌نجاري در جوان نوشت:

سخنان انتقادي رئيس‌جمهور در مجمع عمومي سازمان ملل و متعاقب آن سخنان آقاي ظريف در شوراي روابط خارجي امريكا نسبت به عملكرد امريكايي‌ها در مسير اجراي برجام، اگرچه ديرهنگام، اما بالاخره نشان داد كه آنچه طي ماه‌هاي اخير دلسوزان داخلي نسبت به بدعهدي امريكايي‌ها و عدم پايبندي آنها به توافقات مطرح مي‌كردند، برآورد درستي از مسير و سرانجام برجام بود. اگرچه دولتي‌ها و رسانه‌هاي حامي آنها را برنتافتند و با اتهامات مختلف تلاش كردند كه نقدهاي آنها را سياسي جلوه دهند.

آقاي روحاني در سخنراني خود در مجمع عمومي سازمان ملل ضمن اينكه برجام را يك سند پذيرفته شده چندجانبه دانست كه اهمال نسبت به اجراي آن از سوي امريكا تخلفي بين‌المللي تلقي مي‌شود و هرگونه بدعهدي در اجراي برجام به بي‌اعتباري بيشتر ايالات متحده در سطح جهان مي‌انجامد، با تأكيد بر تعلل ايالات متحده در اجراي تعهدات قانوني‌اش در ماه‌هاي گذشته آن را اشتباهي راهبردي دانست كه بايد فوراً جبران شود. او تصريح مي‌كند كه اين‌گونه اقدامات غيرقانوني مسبوق به سابقه است كه آخرين نمونه آن رأي ديوان‌عالي امريكا در تأييد دست‌اندازي به ميلياردها دلار اموال ملت ايران در سال‌هاي گذشته است.

آقاي ظريف نيز در جلسه پرسش و پاسخ در شوراي روابط خارجي امريكا مي‌گويد كه دولت امريكا تاكنون «تقريباً» كاري بيشتر از امضاي پاي برجام نكرده و هيچ تلاش واقعي براي اجراي تعهدات خود انجام نداده است. آقاي ظريف براي اولين‌بار از برخورد دوگانه امريكايي‌ها رونمايي كرده و مي‌گويد در عين اينكه ممكن است اسناد در روزهاي اوليه رسيدن به توافق امضا شده باشد، اما وقتي پاي اجراي تعهدات به ميان مي‌آيد با اما و اگرها، كاري مي‌كنند كه بانك‌ها عطاي همكاري با ايران را به لقايش مي‌بخشند.

بخش‌هايي از اين سخنان اگرچه از سوي رسانه‌هاي حامي دولت در داخل سانسور شد، اما پس از اين مواضع بود كه سخنگوي فارسي زبان وزارت خارجه امريكا وعده داد كاخ سفيد تلاش خواهد كرد كه ايراني‌ها، اثرات توافق هسته‌اي را در زندگي روزمره‌شان لمس كنند.

در زمينه اين مواضع جديد و واكنش امريكايي‌ها چند نكته قابل ذكر است:

1- شايد مهم‌ترين دليلي كه تاكنون دولت يازدهم نتوانسته از پيامدهاي برجام بهره ببرد اعتماد به طرف مقابل بود كه اكنون با گذشت بيش از يك سال از امضا و اجرايي شدن آن به اين نتيجه رسيده است كه امريكايي‌ها بدعهد و غيرقابل اعتمادند. طبيعي بود كه اگر همين نگاه از ابتدا وجود داشت و به جاي هجمه به منتقدان داخلي، فلش انتقادات به سمت امريكايي‌ها مي‌رفت اين تغيير لحن امريكايي‌ها زودتر اتفاق مي‌افتاد و به قول سخنگوي وزارت خارجه امريكا «مردم ايران زودتر نتيجه برجام را در زندگي روزمره‌شان لمس مي‌كردند.» اگرچه ترديدهاي جدي هنوز نسبت به عملكرد آنها باقي است.

2- از نخستين روزهاي تصويب برجام، مشخص بود كه هدف امريكايي‌ها حل مشكلات مردم ايران نبوده، بلكه تحقق تغييري بود كه آنها از روزهاي اول ورود به عرصه مذاكرات از آن انتظار داشتند. اوباما در 19 مرداد سال 1394 در مصاحبه با يك پايگاه اطلاع‌رساني، از ضرورت گذار در داخل ايران و لزوم پايان يافتن شعار مرگ بر امريكا و انكار هولوكاست سخن گفته و تأكيد مي‌كند كه «چنين امري نيازمند تغيير در سياست و رهبري ايران است. تغيير طرز فكر در زمينه رويكرد ايران به جهان و رويكردشان به كشورهايي مثل ايالات متحده.»

اين سخنان اوباما را چندي بعد سي‌ان‌‌ان در آستانه انتخابات مجلس در اسفند‌ماه 94 صريح‌تر بيان و ابراز اميدواري مي‌كند كه نتيجه برجام به تغيير در مجلس ايران بينجامد. آنگاه كه مي‌نويسد: نتيجه اين انتخابات مي‌تواند آينده روابط ايران با غرب را تعيين كند. اگر ميانه‌روها و اصلاح‌طلبان در اين انتخابات پيروز شوند ما مي‌توانيم شاهد پيشرفت‌هايي در اين روابط باشيم.

3- اما نتيجه انتخابات مجلس امريكايي‌ها را به مقصود نرساند و روند مشكلات اقتصادي و ناتواني‌هاي دولت در حل مشكلات نگراني غربي‌ها را نسبت به فضاي داخلي ايران جدي‌تر كرد. اين نگراني را مي‌توان در سخنان جان برنان، رئيس سازمان سيا در اجلاس امنيتي اسپن در مورخ 95/5/9 مشاهده كرد. آنگاه كه در پاسخ به سؤال آيا توافق هسته‌اي تغييري در لحن و اقدامات ايران ايجاد كرده يا نه، مي‌گويد: تصور مي‌كنم كه اين «توافق هسته‌اي» كار درستي بود كه انجام شد، چراكه جلوي پيگيري برنامه تسليحاتي آنها را گرفت.
 
اين كار رئيس‌جمهور(حسن) روحاني را هم كه از  ديد ما بين عناصر فعال در ايران فردي بسيار ميانه‌رو‌تر به شمار مي‌آيد، تقويت كرد. جان برنان سپس با اشاره به اينكه ما به دقت اوضاع را زير نظر داريم تا ببينيم رقابتي كه در درون حكومت وجود دارد چگونه پيش مي‌رود، تأكيد مي‌كند كه او(روحاني) بايد دستاوردهاي بيشتري داشته باشد تا حمايت بيشتري جلب كند. به اين دليل كه در حكومت ايران بين تندروها و ميانه‌رو‌ها رقابت وجود دارد.

4- آنچه بيشتر امريكايي‌ها را نگران كرده نتايج نظرسنجي آنها و برخي از مراكز معتبر نظرسنجي ايران نسبت به افزايش روند بي‌اعتمادي مردم به امريكايي‌ها و عدم تحقق وعده‌هاي برجام و كاهش محبوبيت آقاي روحاني است كه واكنش‌هاي زيادي را برانگيخته كه يادداشت هفته گذشته نيويورك‌تايمز و مواضع دنيس راس، مشاور اوباما نمونه‌اي از آن است، به گونه‌اي كه نيويورك‌تايمز صراحتاً تأكيد مي‌كند كه از كمك به رفع مشكل اقتصادي ايران مي‌توان به عنوان اهرمي براي تقويت نيروهاي ميانه‌رو در ايران استفاده كرد.

5- اگرچه انتظار است كه اهتمام مسئولان دولتي از اين مواضع حل مشكلات مردم و رفع كاستي‌ها در فرصت باقي مانده خدمتگزاري دولت يازدهم باشد، اما نوع مواضع امريكايي‌ها و تحركات آنها براي رفع قطره‌چكاني تحريم‌ها در روند اجراي برجام كه پس از سفر نيويورك اين روزها در قالب وعده فروش هواپيما يا تسهيلات گردشگري و هتلداري ظاهر شده است، نشان‌دهنده برنامه‌هاي آنها براي تأثيرگذاري بر فرآيندهاي داخلي كشور است كه در اين صورت هوشياري بيشتر نيروهاي مؤمن به انقلاب را مي‌طلبد.
 
 
 درست وسط ظهر!

پرویز اسماعیلی در ایران نوشت:

سفر ریاست محترم جمهوری به کشورهای ونزوئلا، کوبا و نهایتاً امریکا برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل؛ بسیار فشرده، اما از بعد «محتوا» متفاوت و پر ثمرتر از سایر سفرها بود. ارتقای جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران؛ بویژه با توجه به انطباق روندهای منطقه‌ای با راهبردهای ثابت و اعلامی کشورمان، موضوعی است که مقامات ارشد، تحلیلگران و رسانه‌های بین‌المللی نتوانسته و نمی‌توانند آن را انکار کنند.

طی اجلاس سران غیر متعهدها در مارگاریتای ونزوئلا؛ هم سخنان برخی سران و بخصوص رئیس جمهوری میزبان و هم متن بیانیه پایانی اجلاس به صراحت از موفقیت تحسین برانگیز دوران ریاست کشورمان در مسیر هدایت جنبش به سمت اهداف اساسنامه‌ای حکایت داشت. این نکته را حتی دبیر کل سازمان‌ملل نیز در سخنان خود دوبار تکرار کرد که ریاست ایران بر جنبش NAM چشمگیر و شایسته قدردانی بوده است. بویژه با تقویت بعد اقتصادی همکاری‌ها از طریق ایفای نقش مؤثر در ثبات منطقه ای. مقامات ملاقات کننده، حتی مدافعان سنتی جنگ افروزان منطقه‌ای و نیز دبیر کل سازمان ملل؛ صراحتاً به اینکه «جمهوری اسلامی سد بزرگ منطقه در برابر تروریسم و داعش است» اذعان و حل بحران‌های منطقه‌ای در سطوح مختلف؛ بخصوص در یمن، سوریه، عراق و لبنان را در گرو ادامه حضور ثبات بخش و سازنده کشورمان دانستند.

برای اثبات، کافی است به این نکته توجه شود که وزیر خارجه عربستان تحت تأثیر همین فضا، تندروی و عجولانه سخن گفتن خود علیه ایران را تا حدی تعدیل و با عقبگردی دو - سه دهه‌ای ادعای مربوط به جزایر سه‌گانه را برجسته کرد! ادعای نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی هم، مبنی بر اینکه ایران در کنار تروریسم و داعش در منطقه است، چنان با بی‌اعتنایی روبه‌رو شد که او راه حمله به سازمان ملل را پیش گرفت. این؛ انزوای همزمان سردمداران «ایدئولوژی نفرت» و «آپارتاید صهیونیستی» در برابر «منطق ایرانی» و رویکرد «تعامل سازنده» است.

دکتر روحانی در جلسات مختلف و قبل از موضوع برجام و حتی ضمن اشاره به تردید افکنی‌های امریکا در مناسبات بانک‌های بزرگ با ایران؛ از قدرت و استحکام اقتصاد کشورمان گفت. اینکه با وجود ادامه آثار تحریم‌ها و تحدیدها و به لطف راهبرد اقتصاد مقاومتی، موفق‌ترین کشور نفتی در دوران بحران سقوط قیمت‌ها بودیم. و در کوتاه‌ترین زمان تولید و صادرات نفت را به مرزهای قبل از تحریم رساندیم.

رئیس جمهوری بارها و صریح؛ هم در خصوص سیاست‌های منطقه‌ای و هم کوتاهی و تعلل در اجرای تعهدات برجامی به دولت ایالات متحده هشدار داد. و در جمع رسانه‌های بین‌المللی نیز به تجربه بازپس‌گیری اصل و سود بخشی از مطالبات قدیمی اشاره و تأکید کرد که اگر حقوق ملت ما را با نرمش ندهند، به‌زور خواهیم گرفت.

وجه دیگر پیروزی دیپلماتیک کشورمان این بود که اگر پیش از برجام کشورهای اروپایی و حتی کشورهای بزرگ غیر اروپایی در کنار امریکا قرار می‌گرفتند؛ اکنون بواقع و آشکارا ایالات متحده را بدلیل کوتاهی‌ها و سنگ اندازی‌هایی که به بهانه تحریم‌های اولیه برای کار با ایران ایجاد می‌کند، مورد بازخواست قرار می‌دهند. رئیس جمهوری فرانسه اواخر شب به محل اقامت رئیس جمهوری آمد و همین را گفت. و البته سایر سران اروپا و دیگران.

بی تردید، این «عزت» نه از آن دولت که از آن «جمهوری اسلامی ایران» و حاصل پایمردی و ایثارگری ملت، هدایت و حمایت رهبر معظم انقلاب، تدابیر رئیس جمهوری و تلاش مجموعه دولت و دستگاه دیپلماسی است.

و یک افسوس؛ اینکه عده‌ای برای مخالفت با دولت، علاوه بر انکار عزتمندی نظام در سیاست خارجی؛ با حاشیه‌سازی و جعل مطالب غیرواقع، حتی «خط خطرناک تقابل» را برگزیده‌اند؛ البته خسارت و درد بزرگی است. به قول رسانه ای؛ درد جماعتی که در میان مردم و «درست وسط ظهر» دعوای شب و روز راه می‌اندازند!
 
 
  سوءظن به آتش‌بس سوریه

نصرت‌الله تاجیک در شرق نوشت:

صحنه میدانی و سیاسی سوریه بحرانی پیچیده و چندلایه را نشان می‌دهد که به قومیت‌ها، اقلیت‌های مذهبی و دینی و بافت سیاسی - اجتماعی این کشور مربوط بوده و با مداخله بازیگران متعدد سوری، جنگجویان حرفه‌ای و وارداتی، منطقه‌ای و بین‌المللی که منافع و برداشت‌های متفاوتی دارند بر پیچیدگی آن افزوده شده است.
 
به همین دلیل است که توافقات دو و چندجانبه قبلی در هر سطحی و با هر میزان از مداخله، سرمایه‌گذاری و تعهد‌پذیری بازیگران و قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی نتوانسته‌اند توفیقی برای کنترل بحران در سوریه کسب کنند، اما درخصوص اشکال اصلی توافق اخیر آمریکا و روسیه درباره اجرای آتش‌بس مرحله‌ای در سوریه از بعدازظهر روز عید قربان، باید توجه داشت که بحران این کشور از جهت داخلی دارای سه‌ بُعد سیاسی، امنیتی و انسانی است و از جهت خارجی اهداف و اغراض متفاوتی برای ادامه یا توقف آن وجود دارد. بنابراین هرگونه توافق و راه‌حلی در ارتباط با بحران این کشور باید بدون امید به پیروزی راه‌حل نظامی، هر سه این جنبه‌ها را به موازات یکدیگر و به‌طور هم‌زمان در نظر داشته باشد. آمریکا و روسیه طرحی را بدون اعلام جزئیات آن به رسانه‌ها مطرح کرده‌اند که این انتظار در جامعه جهانی به وجود آمده است که شاید اجرای آن موجب کاهش خشونت و درد و رنج مردم سوریه شود.
 
اگرچه بعضی از تحلیلگران ممکن است این طرح را خروج آبرومندانه و سیاسی همه طرف‌هاي ماجرا از این بحران بدانند، اما به‌دلیل ابهاماتی که حتی در همین حد و میزان اطلاعات انتشاریافته مشاهده می‌شود نباید خیلی به تداوم آتش‌بس و نتیجه‌دادن این توافق‌نامه امیدوار و خوش‌بین بود. به نظر می‌رسد اهداف مشخص و شفافی جز بهره‌برداری تبلیغی و خرید زمان در پی اعلام آن حداقل از سوی آمریکایی‌ها وجود نداشته باشد.
 
این طرح که اجازه دسترسی به تمام مناطق سوریه ازجمله شهر محاصره‌شده حلب را می‌دهد، خواهان توقف هرگونه حملاتی از عصر روز ١٢ سپتامبر، توقف پرواز جنگنده‌های سوری و حملات هوایی آنها به غیرنظامیان و مخالفان، ایجاد مرکز مشترک آمریکا و روسیه برای حمله به داعش و جبهه النصره و ورود کمک‌های انسان‌دوستانه به مناطق ‌محاصره شده است. طبق این توافق، گروه‌های داعش و جبهه النصره (جبهه فتح الشام) از دایره توافق آتش‌بس خارج بوده و دو کشور می‌توانند علیه این دو گروه درگیری نظامی داشته باشند.
 
البته این در حالی است که برخی از گروه‌های مورد حمایت آمریکا، عربستان و ترکیه در سال‌های اخیر و حتی در مدت‌زمان مذاکرات روس‌ها و آمریکایی‌ها در حال همکاری با گروه جبهه النصره (فتح‌الشام) بوده‌اند که هم‌اکنون در حرکتی سیاسی با برائت از القاعده درصدد جاانداختن خود به‌عنوان نیروی اصلی مخالف حکومت سوریه است. بنابراین یکی از ابهامات و اختلافات در این زمینه، نحوه تعیین‌تکلیف گروه‌های متعدد مسلح و جنگجو است و باید دید با توجه به توافق صورت‌گرفته، وضعیت این نیروهای درگیر با دولت سوریه که از سوی غرب مسلح میانه‌رو تلقی می‌شوند...

... و از سوی دیگر جدای از اشتراکات عقیدتی با گروه‌هایی نظیر جبهه النصره و در بعضی موارد حتی با داعش همکاری دارند چگونه خواهد شد؟ و آیا این گروه‌ها دست روی دست خواهند گذاشت و روند اجرای آتش‌بس و سپس حمله به خویش را نظاره خواهند کرد؟ بنابراین موفقیت راه‌حل سیاسی بحران سوریه به این مسئله منوط است که مسئله تروریسم را به‌عنوان یک اولویت اساسی مورد توجه قرار دهد و زمینه را برای مهار جریان‌ها و گروه‌های تروریستی و نحوه سیر حرکت آینده آنها فراهم کند. در بحران سوریه بعد از بُعد انسانی آن که نیاز به توجه جدی دارد، مسئله‌ امنیتی به معنای حضور و نقش‌آفرینی گسترده و بی‌سابقه گروه‌های مسلح متنوع و متعدد و با اهداف گوناگون در صحنه میدانی سوریه است که پیروزی و شکست آنها می‌تواند امنیت منطقه و جهان را به خطر بیندازد.
 
بنابراین هر راه‌حل و توافقی بدون توجه به بُعد امنیتی این بحران قابلیت اجرا نداشته و بیشتر تبلیغی است تا واقعیتی برای حل مشکل مردم سوریه، اما بُعد سیاسی آن؛ یعنی تعیین‌تکلیف سیاسی در این کشور باید در قالب مذاکرات سوری- سوری و اذعان به حق تعیین‌تکلیف حکومت این کشور از سوی مردم سوریه دنبال شود و نه آن‌گونه که وزیر خارجه آمریکا معتقد است که روسیه و آمریکا قابلیت آن را دارند  تا دولت سوریه را برای متوقف‌کردن جنگ و آمدن پای میز مذاکره برای برقراری صلح تحت فشار قرار دهند و در مراحلی بر یک گذار سیاسی بدون بشار اسد در سوریه نظارت کنند.
 
اين در حالي است كه هرگونه راه‌حل و توافقی از سوی بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی، نمی‌تواند جایگزین تعیین سرنوشت سیاسی سوریه از سوی ملت این کشور باشد و هرگونه توافقی باید مقدمه‌ساز و تسهیل‌کننده این جنبه از رویه سیاسی به‌عنوان مسئله‌ای که به بحران حاکم بر این کشور خاتمه می‌دهد، باشد. اینکه باید از هرگونه توافق‌نامه آتش‌بس که به فاجعه انسانی جاری در سوریه خاتمه دهد و آن را محدود کند و زمینه‌های حل سیاسی بحران را فراهم آورد حمایت کرد، موضوعی است که می‌توان درباره آن بحث کرد، اما راه‌های رسیدن به این موضوع براساس مراجعه به آرای عمومی مردم سوریه برای تأمین امنیت، ثبات و توسعه رفاه عمومی و آینده مردم این کشور، موضوع مهم‌تری است.
 
 
  فرق فوتبال و كنسرت

در سرمقاله روزنامه اعتماد‌‌‌ آمده است:

برخي مواقع جملاتي د‌‌‌ر صد‌‌‌اوسيما گفته مي‌شود‌‌‌ كه ارزش نماد‌‌‌ين د‌‌‌ارد‌‌‌. شايد‌‌‌ اين جملات هيچ اهميت خاصي ند‌‌‌اشته باشند‌‌‌ ولي به اين د‌‌‌ليل كه د‌‌‌ر صد‌‌‌اوسيما بيان مي‌شوند‌‌‌ اهميت پيد‌‌‌ا مي‌كنند‌‌‌. علت نيز روشن است. آنقد‌‌‌ر محد‌‌‌ود‌‌‌يت‌هاي بياني وجود‌‌‌ د‌‌‌ارد‌‌‌ كه اگر يك جمله هم از آنجا منتشر شود‌‌‌ كه مطابق اين محد‌‌‌ود‌‌‌يت‌ها تلقي نشود‌‌‌، د‌‌‌اراي بار معنايي عجيبي خواهد‌‌‌ بود‌‌‌. ظاهرا مجري و گزارشگر ورزشي و مشهور صد‌‌‌اوسيما د‌‌‌ر تعريضي ضمني نسبت به ممانعت از برگزاري كنسرت‌ها د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ گفته است كه: «خد‌‌‌ا را شكر كه فوتبال‌ها د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ برگزار مي‌شود‌‌‌.» و اين جمله چنان اهميت يافته كه د‌‌‌ر شبكه‌هاي مجازي د‌‌‌ست به د‌‌‌ست مي‌گرد‌‌‌د‌‌‌.
 
اين توجه عجيب و زياد‌‌‌ به اين جمله نشان‌د‌‌‌هند‌‌‌ه فضاي نه چند‌‌‌ان مناسب صد‌‌‌اوسيما د‌‌‌ر بيان چنين مطالبي است و چنين به نظر مي‌رسد‌‌‌ كه هيچ امكان و انتظاري وجود‌‌‌ ند‌‌‌ارد‌‌‌ كه د‌‌‌رباره اينگونه مسائل بحث و گفت‌وگوهاي آزاد‌‌‌ صورت گيرد‌‌‌، يا اگر هم‌چنين مباحثي هست به‌هيچ‌وجه د‌‌‌ر حد‌‌‌ و اند‌‌‌ازه‌هاي مورد‌‌‌ انتظار جامعه نيست چرا كه د‌‌‌ر غير اين صورت هيچ توجهي به اين جمله بسيار عاد‌‌‌ي صورت نمي‌گرفت.

نكته فوق يك برد‌‌‌اشت جنبي بود‌‌‌، ولي پرسش اصلي اين است كه اين جمله را چگونه بايد‌‌‌ تفسير و برد‌‌‌اشت كرد‌‌‌؟ اگر گويند‌‌‌ه گفته بود‌‌‌ كه خد‌‌‌ا را شكر كه د‌‌‌انشگاه د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ وجود‌‌‌ د‌‌‌ارد‌‌‌، به احتمال زياد‌‌‌ چنين جمله‌اي مورد‌‌‌ اعتراض واقع مي‌شد‌‌‌، زيرا ميان برقرار بود‌‌‌ن د‌‌‌انشگاه و برقرار بود‌‌‌ن يا نبود‌‌‌ن كنسرت ربطي د‌‌‌يد‌‌‌ه نمي‌شود‌‌‌. البته شايد‌‌‌ د‌‌‌ر يك نگرش عميق‌تر بتوان ميان اين د‌‌‌و پد‌‌‌يد‌‌‌ه نيز ربطي ايجاد‌‌‌ كرد‌‌‌ ولي اجمالا براي مقايسه بهتر مي‌توان از اجراي فوتبال و كنسرت زمينه‌هاي مشتركي يافت.
 
مهم‌ترين وجه مشترك آنها نقش تامين‌كنند‌‌‌گي اوقات فراغت آن د‌‌‌و است. اگر به لحاظ شرعي و فقهي هم به موضوع نگاه كنيم، چند‌‌‌ان فرقي ميان آنها نيست. اينكه د‌‌‌ر يك زمين بزرگ كه مي‌تواند‌‌‌ براي ساخت خانه مرد‌‌‌م مستمند‌‌‌ يا يك كارخانه مورد‌‌‌ استفاد‌‌‌ه قرار گيرد‌‌‌، ٢٢ نفر بيفتند‌‌‌ د‌‌‌نبال يك توپ تا آن را د‌‌‌اخل يك د‌‌‌روازه كنند‌‌‌ و هزاران نفر نيز وقت خود‌‌‌ را به‌جاي مطالعه و عباد‌‌‌ت و خد‌‌‌مت به خلق صرف تماشاي اين كار بيهود‌‌‌ه كنند‌‌‌ و از همه مهم‌تر اينكه پول مفت و زياد‌‌‌ي را به اين افراد‌‌‌ مي‌د‌‌‌هند‌‌‌.
 
د‌‌‌ر حالي كه مي‌توانستند‌‌‌ زمين و هزينه ساخت آن استاد‌‌‌يوم را صرف احد‌‌‌اث چند‌‌‌ كارخانه كوچك و بزرگ كنند‌‌‌ و آن پولي را كه به اين فوتباليست‌ها مي‌د‌‌‌هند‌‌‌ براي اين كار سرمايه‌گذاري كنند‌‌‌. فراموش نكنيم كه د‌‌‌ر مسابقات فوتبال تماشاگران نيز د‌‌‌ر حين يا بعد‌‌‌ يا حتي پيش از مسابقه انواع و اقسام ناهنجاري‌ها را از خود‌‌‌ نشان مي‌د‌‌‌هند‌‌‌ و از كلمات ركيك و خلاف فرهنگ و شرع استفاد‌‌‌ه مي‌كنند‌‌‌ كه بعضا بايد‌‌‌ حد‌‌‌ قذف بر آنها جاري كرد‌‌‌. بازيكنان نيز اگرچه زمينه‌هاي گوناگوني د‌‌‌ارند‌‌‌، ولي اگر آزاد‌‌‌ باشند‌‌‌، بيشترشان از موهايي استفاد‌‌‌ه مي‌كنند‌‌‌ كه پل پوگباي فرانسوي جلوي آنها لنگ بيند‌‌‌ازد‌‌‌. و حتي جاي خالي از تتو روي بد‌‌‌ن‌شان پيد‌‌‌ا نكنيد‌‌‌.
 
از همه جالب‌تر اينكه اين فوتبال د‌‌‌ولتي است و بود‌‌‌جه ملت را مثل چاه ويل مي‌خورد‌‌‌ و پر نمي‌شود‌‌‌ و براي اينكه خود‌‌‌ را د‌‌‌ر اين كار عبث و بيهود‌‌‌ه تقويت كند‌‌‌، پول كلاني را به بازيكنان غيرمسلمان خارجي مي‌د‌‌‌هد‌‌‌ كه بيايند‌‌‌ اينجا، تا چه كنند‌‌‌، مثلا پاي‌شان به توپ بخورد‌‌‌ و به يك تيم گل بزند‌‌‌! د‌‌‌ر اين مجموعه‌هاي فوتبالي كمتر افراد‌‌‌ با سطح بالاي شخصيتي د‌‌‌يد‌‌‌ه مي‌شود‌‌‌، هرچند‌‌‌ تك و توكي هستند‌‌‌، ولي خوب چنين افراد‌‌‌ي د‌‌‌ر فوتبال د‌‌‌ر مقايسه با ساير حوزه‌هاي اوقات فراغت كم هستند‌‌‌.
 
به علاوه كلي كارهاي خلاف شرع د‌‌‌يگر هم انجام مي‌شود‌‌‌ از جمله شرط‌بند‌‌‌ي روي مسابقات و از آن بد‌‌‌تر اينكه ممكن است فساد‌‌‌ د‌‌‌ر خريد‌‌‌ن و به اصطلاح گاوبند‌‌‌ي با بازيكنان تيم‌ها صورت د‌‌‌هد‌‌‌، ضمن آنكه فساد‌‌‌ د‌‌‌ر عرصه فوتبال امر پنهاني نيست و گزارش سال گذشته مجلس د‌‌‌ر اين زمينه نمونه روشني از ابعاد‌‌‌ اين فساد‌‌‌ است. از نظر ظاهر افراد‌‌‌ نيز مرد‌‌‌ان با شورت د‌‌‌اخل زمين اين سو و آن سو مي‌د‌‌‌وند‌‌‌ و بعضا به يكد‌‌‌يگر لگد‌‌‌ هم مي‌زنند‌‌‌ و از الفاظ زشت عليه هم استفاد‌‌‌ه مي‌كنند‌‌‌. و د‌‌‌ر موارد‌‌‌ي خطرهاي جاني هم د‌‌‌ارد‌‌‌، هم براي بازيكنان و هم تماشاگران.
 
بد‌‌‌آموزي‌هاي آنان د‌‌‌ر د‌‌‌عوا و انواع حوالجات د‌‌‌اد‌‌‌ن بر كسي پوشيد‌‌‌ه نيست. جالب اينكه اخيرا د‌‌‌يد‌‌‌ه شد‌‌‌ه كه د‌‌‌اعش اطلاعيه‌اي صاد‌‌‌ر كرد‌‌‌ه و خريد‌‌‌ و فروش و نيز پوشيد‌‌‌ن لباس‌هاي باشگاه‌هاي خارجي از جمله رئال‌ماد‌‌‌ريد‌‌‌ و بارسلونا را ممنون و مستوجب شلاق د‌‌‌انسته است و اتفاقا استد‌‌‌لالش هم كاملا شرعي است و گفته اينها استفاد‌‌‌ه از نشانه‌هاي كفار است و د‌‌‌ر اين استد‌‌‌لال نمي‌توان خد‌‌‌شه جد‌‌‌ي وارد‌‌‌ كرد‌‌‌.

د‌‌‌ر مقابل، كنسرت هيچ‌كد‌‌‌ام از اين مناهي و مضرات را ند‌‌‌ارد‌‌‌، نه د‌‌‌ست‌اند‌‌‌ركارانش افراد‌‌‌ بي‌فرهنگي هستند‌‌‌، و نه استفاد‌‌‌ه‌كنند‌‌‌گان آن چنين‌ هستند‌‌‌. به لحاظ شرعي و فقهي نيز كنسرت‌ها جايگاه بد‌‌‌تري از فوتبال ند‌‌‌ارند‌‌‌. چه بسا مشابه اين كنسرت‌ها د‌‌‌ر صد‌‌‌اوسيما پخش مي‌شود‌‌‌ كه به صورت روشن به معناي مجاز بود‌‌‌ن استفاد‌‌‌ه از آنها حد‌‌‌اقل از منظر شرعي است. اگر از منظر شرعي د‌‌‌رباره فوتبال هم سوال شود‌‌‌ با احتياط تمام ممكن است به شرط ند‌‌‌اشتن مفسد‌‌‌ه مجاز د‌‌‌انسته شود‌‌‌ كه فوتبال بد‌‌‌ون مفسد‌‌‌ه‌هاي پيش‌گفته، خد‌‌‌اوند‌‌‌ نيافريد‌‌‌ه است. مگر يك بازي آرام خانواد‌‌‌گي!

با توجه به اين مقد‌‌‌مات اين پرسش پيش مي‌آيد‌‌‌ كه پس چگونه است كه د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ فوتبال هر روز رايج‌تر از د‌‌‌يروز مي‌شود‌‌‌ و براي بازتر شد‌‌‌ن اين راه كافي است كه نام تيم‌ها را عوض كرد‌‌‌ و با يك نام د‌‌‌هان پركن د‌‌‌يگران را راضي كرد‌‌‌ ولي كنسرت با مانع سنگين مواجه مي‌شود‌‌‌؟ پاسخ را د‌‌‌ر پيوستگي‌هاي فوتبال با باند‌‌‌هاي ثروت و قد‌‌‌رت بايد‌‌‌ جست‌وجو كرد‌‌‌. سابقه و پيشينه تيم‌هاي ابومسلم، يا سياه‌جامگان امروز، و نيز تيم پد‌‌‌يد‌‌‌ه شاند‌‌‌يز به خوبي نشان مي‌د‌‌‌هد‌‌‌ كه كنسرت‌ها نه به د‌‌‌لايل شرعي و فقهي و قانوني و... و حتي حرمت امام رضا (ع)، كه به د‌‌‌لايل و شواهد‌‌‌ د‌‌‌نيوي د‌‌‌چار اين مشكل شد‌‌‌ه‌اند‌‌‌. پس جمله «باز هم خد‌‌‌ا را شكر كه فوتبال‌ها د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ برگزار مي‌شود‌‌‌»! را بايد‌‌‌ به گونه د‌‌‌يگري تعبير و تفسير كرد‌‌‌. 
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات