(روزنامه رسالت ـ 1396/02/23 ـ شماره 8934 ـ صفحه 1)
نه تنها مديران عالي وزارت آموزش وپرورش (که انتظار مي رود از قدرت فهم و بصيرت بالاتري برخوردار باشند)، دانش آموزان هم مي توانند تشخيص دهند(1) درجنگ نرم با هدف تاثيرگذاري برساحت فکري ودستگاه محاسباتي بخش هايي ازمردم وبه منظور جهت دهي رفتار آنان ،مي توان سرابي را چشم انداز، وگرگي را ميش توصيف کرد وملتي را از تقابل ورويارويي بادشمن، به تدريج به همراهي و دوستي و گشودن دژ هاومرزهاي جغرافيايي ،فرهنگي واجتماعي و حتي امنيتي ترغيب کرد همان گونه که امروز در عربستان سعودي و اردن و بعضي ديگر از کشورهاي منطقه اتفاق افتاده است.
بر اساس راهبردهاي جنگ نرم، براي سلطه ابرقدرت ها برمنابع وسرنوشت بعضي ازملت ها،ديگر نيازي به لشکر کشي وهزينه هاي انساني ومادي وتسليحاتي و رسيدن به بدنامي بين ملت ها نيست، با کار رسانه اي وفرهنگي پيوسته واستخدام برخي از نويسندگان وهنرمندان وصاحبان قدرت و... توليد پيام درجهت تغيير نگرش آنهانسبت به دوست ودشمن، به تدريج به جاي ستيز با دشمن براي او آغوش نيز باز خواهند کرد! براي تسهيل سلطه فرهنگي و مديريت وراهبري افکار عمومي، ونهادينه کردن آن بايد بتوان درساختار آموزشي وفرهنگي کشورهاي هدف نفوذ کرد و با محمل هاي قابل قبولي مثل خيرخواهي، توسعه، جهاني شدن، مبارزه با بي سوادي تحصيل براي همه وتعابيري دلنشين ازاين قبيل... اعلام کرد که دستاورد مشورت جهاني(اراده ومصالح قدرت هاي سلطه جو) منشوري است که براي چشم انداز سال 2030تنظيم وبه امضاء رؤساي کشورها رسيده است و لذا همه کشورهايي که مي خواهند عضو جامعه جهاني باقي بمانند وازحمايت هاي بين المللي و...برخوردار باشند بايد روي اين ريل حرکت کنند (و مباني واصول و روش هاي خود را کنار بگذارند) واز تکروي بپرهيزند! شبيه ادبياتي که استعمارگران بزرگ درقرن گذشته براي فريب ملت ها به کار مي گرفتند که با محمل عمران وآبادي وساخت مدرسه وجاده ودرمانگاه وکمک به بهداشت وکاهش مرگ ومير واردکشورهاي برخوردار ازثروت هاي خدادادي مي شدند و بعد ازورود واستحکام نفوذ و سلطه برحکومت هاي محلي به غارت منابع آنها مي پرداختند ودهان معترضان را بازندان و گلوله مي بستند. و به همين دليل اشغالگري وغارت «استعمار» توصيف شد!
اکنون که ملت ها تاحدودي بيدار وهشيار شده اند براي پيشگيري از هرگونه حساسيت وواکنش آنها نسبت به نفوذ نمادين وآشکار بهتراست غرب درنقش يک خيّر دلسوز، مشکلات داخلي خودرا فعلا کنار گذاشته و بدون هيچ چشمداشت باهدف کمک به فرهنگ وتمدن ملت ها و باانگيزه خدمت! وشدت محبت به آنان! ومقداري هم اجر وثواب معنوي!!، باسال ها مطالعه و تحقيق و برنامه ريزي مبادرت به تنظيم سند چشم انداز آموزشي نمايد تا ازطريق ريل گذاري فرهنگي آموزشي وتعريف بايدها ونبايدها، حتي دربرنامه ريزي درسي آموزش وپرورش(2) وآموزش عالي، قدرت نرم خودرا نه تنها به ملت ها تحميل، که به دست عوامل نفوذي يا بازي خوردگان ابله وساده لوح، نهادينه وماندگار نمايد.
وبهتر اين است که به صورت خزنده و بي سر وصدا با پوشش سازمان يونسکو وتحت عنوان همکاري هاي بين المللي صورت پذيرد تا مقاومتي هم اتفاق نيفتد!.ومتاسفانه چنين سندي بدون رعايت مجاري قانوني اين گونه تامرحله اعمال راهبردهاي بيگانگان درنظام آموزشي کشور پيشروي مي کند!.
درجمهوري اسلامي که تنگه اُحُد فرهنگي آن به شوراي عالي انقلاب فرهنگي سپرده شده است خواب آلودگي بهجايي مي رسد که ناگزير مقام معظم رهبري اعلام خطر کرده و خطاب به مسئولان عالي وزارت آموزش وپرورش وشوراي ياد شده هشدار مي دهند:
به چه مناسبت يک مجموعه بهاصطلاح بينالمللياي -که قطعاً تحت نفوذ قدرتهاي بزرگ دنياست- اين حق را داشته باشد که براي کشورهاي مختلف، براي ملّتهاي گوناگون، با تمدّنهاي مختلف، با سوابق تاريخي و فرهنگي گوناگون، تکليف معيّن کند که شما بايد اينجوري عمل کنيد؟ اصل کار، غلط است... ما سندهاي بالادستي داريم، ما ميدانيم بايد در زمينههاي آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگي چهکار کنيم؛ احتياج به اين سند وجود ندارد. اينکه ما برويم سند را امضا کنيم و بعد هم بياييم شروع کنيم بيسروصدا اجرائي کردن، نخير، اين اصلاً مطلقاً مجاز نيست.... . اينجا جمهوري اسلامي است؛ اينجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اينجا جايي نيست که سبک زندگي معيوبِ ويرانگرِ فاسدِ غربي بتواند در اينجا اينجور اِعمال نفوذ کند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند ميکنند و از طُرق مختلف وارد ميشوند امّا [اينکه] اينجور بهطور رسمي سند به ما بدهند که «تا پانزده سال ديگر بايد شما اينجوري بکنيد، اينجوري بکنيد»، ما هم بگوييم بله، معني ندارد اين کار.(3).
البته اين هشدار مبناي قرآني نيز دارد چرا که درصدر اسلام نيز يهود ونصاري وعوامل نفوذي آنان دست ازتلاش براي رخنه وشبهه افکني وجدل درجهت تحريف فرهنگ اسلامي وإلقاء افکار انحرافي خود برنمي داشتندودرصدد ترويج سبک زندگي خود بين مسلمانان وتضعيف هويت اسلامي آنان بودند!ودراين زمينه به جدل نيز مي پرداختند!(4)
اگرمروري برتذکرات سالهاي گذشته مقام معظم رهبري درحوزه تعليم وتربيت داشته باشيم شاهد تاکيدمجدد ومکرر همان سياستهاي اجرايي ابلاغ شده سال92به وزارت آموزش وپرورش خواهيم بود واين تکرار وتاکيد گواه تداوم برخي غفلتها وتغافلها است.اماچون درآن سوي ماجرا باورقلبي نسبت به مباني اسلامي وسياستهاي ابلاغي مبتني برآن وجود ندارد .....آن چه البته به جايي نرسد فرياد است!.
بعضي ها معتقدند چون مسئولان عالي آموزش وپرورش بعضاسرگرم توزيع منابع صندوق ذخيره فرهنگيان وبانک سرمايه و وام سانتافه واخيرا تجارت لباس هستند اهتمام جدي نسبت به سند تحول بنيادين مصوب شورايعالي انقلاب فرهنگي و اجرايي کردن آن ندارند اما برخي ديگر بهدليل مشاهده اهتمام جدي همين مسئولان براي اجرايي شدن سند نفوذ فرهنگي موسوم به 2030 دليل ديگري براي اين وازدگي بيان مي کنند وآن اين است که اين ها نوعا پرورش يافته وفارغ التحصيل رشته هاي علوم انساني مبتني برانديشه اومانيستي وليبراليستي غرب و سرگردان در مباني وافکار التقاطي خود هستند!. ولذا براساس باورهاي خود تلاش مي کنند.وچون سرازسکولاريسم درمي آورند انگيزه اي براي پايداري برمباني اسلامي ندارند!
مباني التقاطي يعني تلفيقي از جهان بيني الاهي ومادي، يعني جمع بين نماز علي (ع) وسفره معاويه!، يعني فراگيري جهان بيني درقم وانسان شناسي درلندن!. مباني التقاطي يعني خدا براي نيايش وآمرزش وهواي نفس براي پرستش! يعني هدف مادي هروسيله اي را توجيه مي کند يعني بهخاطر «حکومت ري» هر هزينه اي را پذيرفتن! مباني التقاطي يعني چندتابعيتي اعتقادي يعني احساس «بي هويتي»!
اگر سند تحول بنيادين بهدليل بي اعتقادي به آن دربين مسئولان عالي آموزش وپرورش زمين گير شد اما سند 2030از گرد راه نرسيده عملياتي شد! بهعنوان نمونه درسال گذشته درس مربوط به معرفي شخصيت شهيد محمد حسين فهميده قهرماني که امام خميني رضوان الله تعالي عليه اورا «رهبر خود» توصيف کردند، ازکتاب درسي «هديه هاي آسماني» ششم ابتدايي حذف مي شود! چون به تشخيص خِردهاي کوچک! مورد پسند قدرتهاي بزرگ نبود وبا سند 2030 همخواني نداشت! چون از نظر «کدخدا» ملتي مدرن هستند که وقتي مورد هجوم وقتل وغارت واقع ميشوند بدون اين که براي متجاوز کمترين هزينه يا دردسري ايجاد کنند زود تسليم شوند! ولذا سيره مقاومت شهيد فهيمده خطرناک ومضر ارزيابي مي شود وبايد حذف شود! اين يک نمونه از "اصلاحات معکوس" است!که ازمباني التقاطي نشأت گرفته است. و اکنون نيز قرار است 4سال ديگر ازملت ايران فرصت بگيرند که به اين قبيل اصلاحات وارونه ادامه دهند!!
اصلاحات معکوس محصول شخصيت معکوس(5) يعني تعريف وارونه ازهويت انسان است. يعني انساني که قوه عاقله اش را از نظر قدرت راهبري تنزل داده وبه فرو دست برده است و قواي شهواني وغريزي واميال حيواني خودرا به فرا دست برده وقدرت راهبري بخشيده است! گويا وارونه راه ميرود قلب وسمع وبصرش درپايين واندام شهواني وغريزي و اميال
قدرت طلبي وثروت طلبي وشکم پرستي اش دربالا قرار گرفته است! ومعلوم است درچنين حالتي ازکجا فرمان مي گيرد وقلبش درکجا مي تپد! اين انسان وقتي پاي صندوق رأي قرار مي گيرد انتخابش قابل پيش بيني است اگر به قدرت برسد رفتارش قابل پيش بيني است.
انديشه اصلاحات معکوس بهدليل مباني التقاطي درصدد وارونه سازي اهداف تعليم وتربيت اسلامي است ولذا سند تحول بنيادين که مبتني برفلسفه تعليم وتربيت اسلامي تدوين ومصوب شورايعالي انقلاب فرهنگي است را برنمي تابدو وزمينگير مي کند اما براي ريل گذاري فرهنگ غرب در نظام آموزشي، برابرسند2030 زانو مي زند!
پينوشتها:
1- بي جهت نبودکه درادبيات کهن ايراني همواره داستان بز زنگوله پا وگرگ حيله گر وشنگول ومنگول وحبه انگور که بايد هوشيار بودند وفريب نمي خوردند، توسط مادربزرگها وپدربزرگهاي دانا براي کودکان بارها وبارها بازگو مي شد تا اگر گرگي خودرابزک کرد ودر نقش مادر خيرخواه پشت دروازه هاي خانه آمددربها به رويش باز نکنند! ووقتي بزرگ شدند مثل بعضي از رسانه ها وقلم به دست هاي وتريبون دارهاي امروز گرگ را بزک نکنند وميش جانزنند!
2- مثل حذف آيات جهاد از کتب درسي بعضي کشورهاي مسلمان ازقبيل عربستان واردن و...
3- 96/2/17
4- قرآن کريم سوره حج آيه 67
5- اميرالمؤمنين در نامه 45نهج البلاغه يکي ازمتمردان زمان خودرا انسان وارونه و جسم واژگون توصيف فرموده اند: و سأجهد في أن أُطّهر الارض من هذا «الشّخص المعکوس» والجسم المرکوس؛ و به زودي خواهم کوشيد تا زمين را از اين شخص سرنگون و جسم وارونه پاک سازم.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=258276
ش.د9600119