(روزنامه شرق ـ 1395/12/28 ـ شماره 2829 ـ صفحه 7)
طرح مسئله
اهداف و ماهیت حمله عراق به ایران، در اکثر گزارشهای خبری- تحلیلی، همچنین پژوهشی، با پیشفرض «پیوستگی میان جنگ با براندازی نظام» تهیه و نوشته شده است. به این معنا که عراق با استفاده از ابزار قدرت نظامی و جنگ علیه ایران، بهدنبال براندازی نظام برآمده از انقلاب بود. گرچه تاکنون انتشار برخی اظهارات و اسناد، بر صحت این موضوع دلالت دارد، اما بدون مشاهده اسناد عراق و برخی کشورهای غربی و عربی، نمیتوان درباره ابعاد و سازوکارهای احتمالی آن، ارزیابی مناسبی انجام داد. در عین حال با پیشفرض پیوستگی جنگ با براندازی، این پرسش وجود دارد که؛ چرا براندازی نظام به عنوان هدف جنگ تعیین شده بود؟
سابقه
دکتر تفرشی در گفتوگو با روزنامه «شرق»، درباره مطالعه اسناد آزادشده دولت انگلیس در سال ٢٠١٠، به دو موضوع اشاره کرده است که بخش اول ناظر بر ارزیابی وضعیت داخلی ایران پس از پیروزی انقلاب و بخش دوم درباره نقش اپوزیسیون در متقاعدسازی عراق، برای حمله به ایران، با هدف اشغال و براندازی است:
الف) بر اساس گزارشهای رسمی بریتانیا، بهخصوص گزارشی که چند نفر از افراد شاخص دانشگاهی و سیاسی مرتبط با مسائل ایران تهیه کرده بودند، ایران ۱۹۸۰ چهار گزینه جدی برای آینده پیشروی خود داشت، این چهار گزینه عبارت بود از:
١- تداوم حیات نظام کنونی اسلامی در ایران و حضور مقتدر و تأثیرگذار آن در خلیجفارس و جهان اسلام، چه از طریق حکومت مستقیم روحانیان و چه با نظارت غیرمستقیم آنان.
٢- وجود یک دوره اغتشاش و ایجاد یک حکومت کمونیستی و چپ طرفدار شوروی.
٣- وجود یک دوره اغتشاش و ایجاد یک دیکتاتوری نظامی ضدکمونیستی و ایجاد یک حکومت قانونمدار طرفدار غرب پس از آن.
٤- فرورفتن در اغتشاش بسیار شدید و نهایتا تجزیه ایران به وسيله گروههای کنترل اقلیت قومی.
در این گزارش که در آستانه وقوع کودتای نافرجام نقاب تدوین شده، به صراحت از نتیجه گزینه دوم برای ایران دفاع شده است، در عین حال کمک غرب به تغییر رژیم در ایران بدون وجود حمایت کافی داخلی کاملا خطرناک تلقی شده است.
ب) در دو سال نخست پس از پیروزی انقلاب، اپوزیسیون اصلی خارج از کشور را گروههای حامی سلطنت و عمدتا گروههای سیاسی و نظامی وابسته به شاپور بختیار و غلامعلی اویسی تشکیل میدادند. بر اساس اسناد آزادشده، بختیار و اویسی هر دو به طور موازی تلاش میکردند که از یک سو با جلب حمایت لندن و واشنگتن، غرب را در زمینه ضرورت کمک به سرنگونی حکومت ایران و رویکارآوردن خود ترغیب کنند. از نظر بختیار و اویسی، اگر غرب به سرنگونی جمهوری اسلامی کمک نمیکرد، خطر تکرار تجربه افغانستان و رویکارآمدن دولتی تحتالحمایه شوروی در ایران وجود داشت. از سوی دیگر؛ هم بختیار و هم اویسی به طور گسترده از نظر مالی، تدارکاتی و تبلیغاتی به شدت تحت حمایت حکومت بعثی صدام حسین در عراق بودند. این دو دسته همگام با کشورهای عربی مانند سعودی، امارات و اردن، صدام را به حمله به ایران، اشغال خاک ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی ترغیب و تشویق میکردند. حتی بختیار در چند مصاحبه منتشرشده یا گفتوگو با مقامات غربی، توجه و موضعگیری در برابر جنگ و اشغال خاک ایران به وسيله قوای عراق را دارای اولویت کمتری نسبت به سرنگونی جمهوری اسلامی میداند و حمله عراق را برای رسیدن به این هدف مغتنم میشمارد. در این گزارشها تأکید شده که بختیار و اویسی به حکومت صدام مشورت داده بودند که ارتش عراق قادر است در یک هفته خاک ایران را اشغال کند و در یک ماه جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد. علت فعالیت موازی و جداگانه بختیار و اویسی هم این بود که هیچکدام از آن دو حاضر نبودند تحت امر دیگری فعالیت کنند.
تجزیه و تحلیل
١- برابر ارزیابی کارشناسان و صاحبنظران امور ایران، گزینه اول مبنی بر «تداوم حیات نظام کنونی اسلامی در ایران و حضور مقتدر و تأثیرگذار آن در خلیجفارس و جهان اسلام» قابل پیشبینی و مطلوب غرب نبوده است. از نظر کارشناسان آنچه پیشبینی میشد، گزینه دوم، مبنی بر؛ «وجود یک دوره اغتشاش و ایجاد یک حکومت کمونیستی و چپ طرفدار شوروی» بود.
٢- اپوزیسیون اصلی خارج از کشور که در این دوره بیشتر گروههای حامی سلطنت و عمدتا گروههای سیاسی و نظامی وابسته به شاپور بختیار و غلامعلی اویسی بودند، تصور میکردند «خطر تکرار تجربه افغانستان و رویکارآمدن دولتی تحتالحمایه شوروی» وجود دارد. در همین چارچوب صدام برای حمله به ایران و اشغال ترغیب شد. برابر این سناریو، اپوزیسیون «جنگ و اشغال خاک ایران از سوی قوای عراق را دارای اولویت کمتری نسبت به سرنگونی جمهوری اسلامی دانسته و حمله عراق را برای رسیدن به این هدف مغتنم میشمرد».
٣- در سناریویهای دوم، سوم و چهارم، وجود یک دوره اغتشاش در ایران مفروض گرفته شده بود؛ با این تفاوت که برابر سناریوهای دوم و سوم، پیشبینی میشد در نهایت جریان وابسته به شوروی در ایران حاکم ميشود اما برابر سناریوی چهارم، ایران در فرایند حاصل از بیثباتی تجزیه خواهد شد. در سناریوهای چهارگانه احتمال پیدایش گرایش به غرب یا امکان تداوم نظام اسلامی و مستقل از غرب در ایران، پیشبینی نشده بود. برابر گزارش یادشده که پس از تصرف سفارت آمریکا تهیه شده است، اهداف اصلی غرب و اپوزیسیون، براندازی نظام بود.
٤- علت استفاده از ابزار نظامی و جنگ علیه ایران، با وجود پیشبینی دورهای از اغتشاش و بیثباتی، محل پرسش است؛ به این معنا که اگر پیشبینی میشد که ایران درگیر دورهای از بیثباتی شده و این وضعیت مانع از استقرار نظام اسلامی برآمده از انقلاب خواهد شد، چرا باید عراق را برای حمله نظامی به ایران تحریک و از آن حمایت کرد؟ پاسخ به این پرسش، تا اندازهای پیوستگی جنگ با براندازی را روشن میکند. در واقع بدون آنکه درباره سناریوی مطلوب بحث و تصریح شود، به دنبال رویکارآوردن دولت مورد حمایت غرب، از طریق جنگ و با مشارکت اپوزیسیون، بودهاند.
٥- غرب درحالیکه از اپوزیسیون برای براندازی نظام حمایت میکرد؛ درعینحال توانایی اپوزیسیون را برای براندازی نظام، چندان جدی ارزیابی نمیکرده است؛ چنانکه تجربه شکست «کودتای نقاب» در تیرماه سال ٥٩ و نتیجه سایر اقداماتی که در این زمینه صورت گرفت، بیانگر همین موضوع است. درعینحال، از نظر غرب، تداوم اغتشاش در ایران به معنای بهرهبرداری شوروی و جریانات کمونیستی از اوضاع ایران ارزیابی میشد؛ بنابراین پس از شکست کودتای نقاب که دوماهواندی قبل از حمله عراق به ایران بود، جنگ علیه ایران در اولویت و مورد حمایت قرار گرفت؛ بنابراین گرچه بهانه حمله به ایران در فضای سیاسی و رسانهای، شعارهای انقلابی یا اختلافات تاریخی ایران و عراق بود، اما هدف اصلی، براندازی نظام از طریق جنگ و اشغال بود.
٦- هماکنون هدف عراق برای براندازی نظام، با این فرض و استدلال که این هدف با تصرف تهران تأمین میشد و از نظر نظامی، عراق فاقد این توانایی بود، مورد تردید قرار گرفته است. درحالیکه برابر برخی شواهد و قرائن موجود و با فرض بیثباتی سیاسی و ناتوانی نظامی در ایران، احتمالا چنین تصور میشد که حمله عراق به مثابه یک شوک نظامی، زمینه براندازی را فراهم خواهد کرد. نظر به اینکه چگونگی براندازی از طریق حمله و اشغال محل پرسش است و دراینزمینه هنوز اسناد درخور اعتنا منتشر نشده است، این احتمال وجود دارد که بهدلیل وضعیت ایران در آستانه جنگ، بیش از اندازه به تأثیر جنگ برای براندازی نظام امیدواری و خوشبینی وجود داشته و در نتیجه، سازوکارهای براندازی بر اثر جنگ، چندان مورد بحث قرار نگرفته است.
٧- با وجود آشکارشدن ناتوانی عراق برای تجزیه خوزستان و براندازی نظام، غرب از طریق اقدامنکردن براي محکومکردن متجاوز و درخواست عقبنشینی به مرزها، از عراق برای ادامه جنگ و استقرار در مناطق اشغالی حمایت کرد. در دوره استقرار ارتش عراق در مناطق اشغالی، تلاش برای حمایت از اپوزیسیون بهمنظور گسترش بیثباتی در ایران، در نیمه اول سال ١٣٦٠ تشدید شد. همچنین مقامات رسمی عراق نیز در اظهارات خود، در مقایسه با گذشته، از تجزیه ایران سخن گفتند.
نتیجهگیری
١- از نظر جمعی از کارشناسان و صاحبنظران، چشمانداز ایران پس از پیروزی انقلاب، اغتشاش، تجزیه و حاکمیت جریانات کمونیستی ارزیابی میشد. تلاش برای استقرار نظام حمایتشده از سوی غرب در ایران، موجب استفاده از قدرت نظامی برای براندازی نظام از طریق حمله نظامی عراق شد. شکست عراق در حمله به ایران، موجب ضرورت تداوم جنگ و اشغال بهمنظور استفاده از این وضعیت برای براندازی بود که ماهیت تحولات سال اول جنگ را شکل داد.
٢- قدرت و توانمندی سازماندهی دفاع همهجانبه و مردمی در برابر حمله عراق، با وجود غافلگیری، همچنین برخورداری از توانایی تبدیل قدرت دفاعی به آزادسازی، موجب تثبیت نظام برآمده از انقلاب در درون بحران امنیتی و جنگ شد. موضوعی که با وجود اهمیت آن، تاکنون مورد پژوهش عمیق و مستند قرار نگرفته است.
پينوشت:
* كارشناس مسائل دفاع مقدس
http://www.sharghdaily.ir/News/117726
ش.د9504409