در منطقه بحران زده غرب آسیا، هیچ بحرانی مثل جنگ علیه مردم یمن، کشور متجاوز از ملت تحت ستم و تجاوزگری، مشخص نیست، همه میدانند که رژیم سعودی از پنج فروردین 1394 بیهیچ د لیل محکمهپسندی حملات هوایی خود را علیه مردم یمن آغاز کرده است و از آن زمان تاکنون، عمدتا مناطق مسکونی و زیرساختهای مدنی و روستایی را ویران کرده و میکند.
البته، شاید برخی سوریه را مرحجتر بدانند و بگويند هم جنگ در این کشور طولانیتر بوده و کمکم دارد هفتمین سال خود را تجربه میکند و هم ابعاد فاجعه در سوریه عمیقتر و گستردهتر بوده و تاکنون جان بیش از 400 هزار نفر را گرفته است و تلفات 10 تا 15 هزار نفری در یمن، اصلا با آن قابل مقایسه نیست.
همه موارد فوق درست است، ولی بحث در اینجا بر سر شفافیت است. در سوریه کشورهای حامی تروریستها، از جمله عربستان، به طور غیرمستقیم و از طریق تروریستهای مورد حمایت خود، دست به جنایت میزنند و علاوه بر اینکه شمار زیادی تروریست را به خاک سوریه وارد میکنند، از میان سوریها هم یارگیری میکنند و همه دستگاههای تبلیغاتی خودرا به کار میگیرند تا بگویند که آنچه در سوریه جریان دارد، جنگ سوری - سوری است. همین ویرگی، بحران سوریه را از بحران یمن متمایز میکند.
نبرد در یمن شفاف است؛ از یک سو جنگندهها از مرزهای شمالی و غربی وارد میشوند و زنان و کودکان را بمباران میکنند و از سوی دیگر، شهروندان یمنی در درون خاک خود به دفاع از مرزها میپردازند و یا در واکنش به بمباران سعودیها، موشک - پرانی میکنند و یا وارد مناطق مجاور مرزی میشوند.
بنابراین، چیزی که در یمن جریان دارد، یک تابلوی مطلق از ستمگری و ستمکشی، تجاوز و دفاع و قلدری و مظلومیت است. در یک کلام؛ آش در یمن به قدری شور است که حتی محافل اروپایی و آمریکایی هم نسبت به مناسبات پنهان و آشکار میان دولتهای خود و عربستان سعودی حساس هستند و مقاماتی که با آلسعود مراوده دارند، مجبور میشوند به گونهای، کار خود را توجیه کنند. اما، این همه اصرار برای حفظ و تقویت ارتباط با سعودیهای بدنام به خاطر چیست؟ این سوالی است که قصد داریم در طول مقاله، به آن پاسخ بگوئیم.
سود کثیف
جنگ یمن به طور حتم برای مردان، زنان و کودکان یمنی نکبت و فاجعه است، اما برای آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای دیگر، فرصتهای سودآوری را ایجاد کرده است، به طوری که اگر قرار است اقتصاد بحرانزده چشم آبیها تکانی بخورد و مجددا رونق بیابد، حالا حالاها باید خون صاف کودکان یمنی ریخته شود و در این وسط، کسی دلالی این معامله کثیف را میکند که کلیددار کعبه هم هست و نام «خادم الحرمین» را یدک میکشد.
در این میان، چیزی که حیرتانگیز است، اینکه در برخی موارد خود غربیها از این معامله کثیف دچار عذاب وجدان میشوند، ولی جامعه سعودی حساسیتی از خود نشان نمیدهد.
انگلیس
بنابر اظهارات «ویتالی چورکین» نماینده فقید روسیه در سازمان ملل که آبان سال گذشته صورت گرفت، و روزنامههای انگلیسی «ایندیپندنت» و «گاردین» آن را پوشش داده بودند، انگلیس از قبل جنگ علیه یمن، بیش از سه میلیارد پوند به جیب زده است. این سه میلیارد پوند سود که معادل پنج میلیارد دلار میشود، صرفا در برابر فروش سلاح از جنگافزارهای معمولی تا بمبهای مرگآور و ممنوعه خوشهای را شامل میشود.
اما، از آبان ماه تاکنون حدودا شش ماه میگذرد و اگر بخواهیم تا الان را پوشش بدهیم، باید حدودا یک میلیارد پوند دیگر را هم به آن بیفزاییم.
به هر حال، هم رقم سرگیجهآور به تنهایی میتواند توضیح دهد و از این مسئله رمزگشایی کند که چرا سران انگلیس همه سرزنشهای برخی محافل داخلی و مردم را به جان میخرند و به معامله کثیف با رژیم آلسعود را ادامه میدهند.
اما، ماجرا فقط همین نیست و جنبه دردآورتری هم دارد؛ از همان ابتدا پرونده یمن در شورای امنیت سازمان ملل تحتنظر نماینده انگلیس قرار داشته است!
تاکنون بارها اتفاق افتاده است که دهها زن و کودک یکجا بر اثر بمباران جنگندههای سعودی جان خود را از دست دادهاند. کافی بود که یکی از این اتفاقات توسط کشورهای غیر همسو صورت میگرفت؛ انگلیس و آمریکا به همراه محافل سیاسی و رسانهای غرب جنجالهای زیادی راه میانداختند و هرگونه تحریم و فشارهای بینالمللی دیگر و حتی حمله نظامی را علیه کشور هدف، زمینهسازی میکردند. اما به خاطر حمایت محسوس انگلیس، رژیم آلسعود از بابت شورای امنیت، آسودهخاطر بوده است.
به عنوان مثال، هواپیماهای ائتلاف سعودی هشتم دی ماه گذشته یک مجلس عزاداری را در «صنعا» پایتخت یمن بمباران کردند و با قتلعام دهها زن و کودک، جنایت بزرگی را مرتکب شدند.
دولت انگلیس در شورای امنیت به عنوان مسئول پرونده یمن، پیشنویس بیانیهای را به عنوان واکنش به جنایت فوق، آماده کرده بود که هیچ جنبه الزامآوری را برای ریاض ایجاد نمیکرد و «ویتالی چورکین» آن را «توهین به مردم یمن» دانست.
چرا انگلیسیها این طور رفتار میکنند؟ چون یمن برای آنها، سرزمین رویاهاست و آنها وقتی نام یمن را میشنوند، به یاد سود سرشار و بادآورده میافتند و قند توی دلشان آب میشود!
یمن برای دولت محافظهکار انگلیس یک فرصت است و اگر جنگ ادامه یابد، فرصتهای شغلی برای هزاران نفر در صنایع تسلیحاتی انگلیس بر میگردد و شانس و اقبال بار دیگر به اقتصاد این کشور رو میکند.
آلمان
جنگ یمن برای آلمان نیز بسیار سودآور است و برلین هم مثل لندن، نمیخواهد این سفره پربرکت به این زودیها جمع شود.
نشریه آلمانی «دیسایت» اواسط فروردین ماه گذشته طی گزارشی، در این مورد دست به افشاگریهای جالبی زد؛ در این گزارش که پایگاه «مشرق نیوز» در ایران آن را منتشر کرد، آمده است، صادرات سلاح آلمان به سه کشور قطر، عربستان سعودی و امارات که درگیر جنگ ویرانگر یمن هستند، روند بسیار رو به افزایشی داشته است.
طبق این گزارش، دولت آلمان تنها طی سال 2016 مجوز صادرات تسلیحات به ارزش شش میلیارد و 880 میلیون یورو برای شرکتهای سازنده سلاح در این کشور صادر کرده و این مقدار تقریبا حدود سه میلیارد بیشتر از دو سال گذشته است. در میان 10 کشور دریافتکننده سلاح از آلمان، نام سه کشور متجاوز به یمن دیده میشوند.
همین نقش پررنگ دولت آلمان در کشتار زنان و کودکان یمن، باعث شده است که برلین نیز مثل لندن، مورد شماتت احزاب مخالف و برخی از نهادهای حقوق بشری قرار گیرد. اما چیزی که در این میان بیوقفه ادامه دارد و تحت تأثیر مخالفتها قرار نمیگیرد، صادرات سلاح برای ارتشهای ائتلاف متجاوز سعودی است و به نظر میرسد که فقط یک نیروی برتر میتواند این روند را متوقف کند.
همانطور که طی 26 ماه اخیر شاهد بودهایم، برای جنگندههای سعودی همه چیز در یمن یک هدف نظامی به حساب میآید، چه بیمارستان باشد، چه مدرسه و یا یک مهد کودک! این چیزی نیست که دولت و یا انقلابیون یمن بگویند، این موارد به طور مکرر در گزارشهای نهادهای غربی مثل «یونیسف»، «دیدهبان حقوق بشر» و یا «عفو بینالملل» دیده میشوند.
نشریه «دیسایت» به این بسنده نکرده و حتی گزارش داده که دولت آلمان تکنیکهای نظامی در اختیار رژیم آلسعود قرار میدهد تا آنها را علیه غیرنظامیان در یمن به کار بگیرد.
آمریکا
اما، بزرگترین سرمایهگذار و سود برنده جنگ یمن آمریکاست. با توجه به شواهد و قرائن، به نظر میرسد که واشنگتن میخواهد بخش اعظم دلارهای نفتی را که در عربستان سعودی جا خوش کردهاند، به اقتصاد آسیب دیده آمریکا برگرداند و باعث رونق این کشور شود.
در حال حاضر آمریکا در آستانه تکمیل قراردادهایی برای فروش بیش از 100 میلیارد دلار به عربستان است و گفته میشود که همزمان با سفر «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا به ریاض (96/3/3)، این قراردادها نهایی میشوند.
یک مقام کاخ سفید که نامش ذکر نشد، فاش کرد، ارزش قراردادهایی که ظرف دهه آینده میان ریاض و واشنگتن امضاء خواهد شد، احتمالاً از رقم 300 میلیارد دلار فراتر میرود. در یک حساب سرانگشتی، این یعنی اینکه بحران و جنگ در منطقه غرب آسیا و یمن، طی سالهای آتی ادامه مییابد و حتی شعلهورتر هم میشود، و مردم کشورهای منطقه باید خود را برای نبردهای طولانیتر و سختتر آماده کنند.
گدایی جنگ
«هربرت مکمستر» مشاور امنیت ملی آمریکا گفته که هدف از سفر ترامپ به خاورمیانه، «حمایت از صلح» است. در این سفر قرار است ترامپ ابتدا به عربستان و سپس به فلسطین اشغالی سفر کند.
برای رئیسجمهور آمریکا در عربستان سه نشست برنامهریزی شده است؛ نشست موسوم به «نشست سران عربی-اسلامی- آمریکا»، نشست ترامپ با سران کشورهای عضو «شورای همکاری خلیجفارس» و «نشست ترامپ با سران عرب.»
خوشبختانه در گیر و دار سفر ترامپ به خاورمیانه، او و دستیارانش اظهاراتی را بر زبان آوردهاند که نیت واقعی کاخ سفید را از این سفر برملا میکند؛ نیتی که درست مقابل ادعای مک مستر قرار دارد. ترامپ هفته گذشته گفته بود عربستان بابت حمایتهای آمریکا، سهم واقعی هزینههای خود را نمیپردازد. جمله فوق علاوه بر اینکه پوشالی بودن و وابسته بودن رژیم آلسعود را برملا میکند و نشان میدهد که تا چه اندازه این رژیم متزلزل است؛ ذهنهای کارشناسان را به سمت بحرانهای جاری غرب آسیا مثل بحران سوریه و بحرین و یمن میبرد و ترامپ میخواهد بگوید که این بحرانها قبل از هر چیز، موجودیت آلسعود را هدف قرار دادهاند و برای آمریکا خطر درجه دوم محسوب میشوند وحتی همانطور که ذکر شده است، برای آمریکا یک فرصت بزرگ سودآور است.
مورد دیگری که نیت واقعی کاخ سفید را برملا میکند، اظهارات «شان اسپایسر» سخنگوی کاخ سفید است؛ طبق گزارش خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی از نیویورک، اسپایسر هدف از سفر ترامپ به منطقه را ایجاد جبههای علیه ایران ذکر کرد. سخنگوی کاخ سفید گفت: با رهبری پرزیدنت ترامپ، رهبران منطقه برای ایجاد جبههای علیه تروریسم و مقابله با ایران و اسد (رئیس جمهور سوریه) متحد میشوند. وی رژیمهای مرتجع عرب وابسته به آمریکا را متعلق به «جهان متمدن» خواند و برای ایران و کشورهای عضو مقاومت و حزبالله نیز از صفت «اسلام افراطی» استفاده کرد.
اما، آنچه که به بحث ما مربوط است این است که رهآورد سفر ترامپ به منطقه، فاجعه برای ملتهای مظلوم و جنگزده و عمیقتر شدن شکاف میان جوامع اسلامی خواهد بود.
ترامپ میخواهد سلاح بفروشد و دلارها را ببرد و لازمه این تجارت پرسود هم گرم نگهداشتن بازار جنگ است. در این معامله نیز «رونق» و «نکبت» با هم مبادله میشوند؛ رونق برای اقتصاد بحرانزده آمریکا و نکبت و جنگ نیز برای ملتهای مسلمان منطقه!
http://kayhan.ir/fa/news/104129
ش.د9600311