(روزنامه اطلاعات ـ 1396/02/10 ـ شماره 26706 ـ صفحه 12)
** به طور خلاصه، این همهپرسی مشتمل بر 18 بند است. مهمترین بندهای این همهپرسی به اختیارات رئیسجمهوری مربوط است و او را به شخص اول کشور تبدیل میکند. از گذشته تا کنون، ریاستجمهوری در ترکیه بیشتر یک عنوان اعتباری بوده و قدرت عملاً در دست نخستوزیر بوده است؛ ولی از این به بعد، اینگونه نخواهد بود؛ مسأله اصلی در این همهپرسی این بود که شکل حکومت، شکل ریاستی باشد و رئیسجمهوری توسط مردم انتخاب شود و خود او کابینه را تشکیل دهد و مسئولِ درجه اولِ دولت و حکومت، خود او باشد. البته در دنیا نظامهای ریاستجمهوری زیادی وجود دارد، اما آنچه در این همهپرسی اهمیت دارد این است که رئیسجمهور دارای اختیاراتی به مراتب بیش از رئیسجمهوری در سایر نظامهای ریاستی میشود؛ یعنی این ظرفیت و قابلیت را دارا میشود که مجلس را منحل کند و در قوهقضائیه نیز تا مقدار زیادی تأثیرگذار باشد و همچنین میتواند شخصاً مقامات دولتی را در سطوح مختلف تعیین بکند و احیاناً آنها را از سمتهای خودشان عزل کند.
بههرحال، اختیاراتی که براساس این همهپرسی به ریاستجمهوری داده میشود، عملاً بیش از اختیاراتی است که نظامهای جمهوری یعنی نظامهای ریاستی برای رئیسجمهور قائلهستند. این مهمترین نکته در مورد همهپرسی اخیر است.
* از نظام ریاستی نام بردید و نظام جدید ترکیه را با نظامهای ریاستی مقایسه کردید؛ در صورتی که نظام جدید ترکیه هم نظام ریاستی نام دارد؛ آیا تفاوتی اساسی بین این نظام ریاستی و نظامهای ریاستی دیگر دیده وجود دارد؟
** نظامهای ریاستی موجود در فرانسه و آمریکا و حتی در خود ایران اینگونه است که ابتدا رئیسجمهوری از طرف خود مردم انتخاب میشود و سپس او وزرا و معاونین خودش را معرفی میکند؛ این از اختیارات رئیسجمهوری است. اما در نظامهای به اعتباری غیرریاستی، قدرت عمدتاً در دست نخستوزیر قرار دارد؛ اوست که مسئول کابینه است و کابینه را تشکیل میدهد و قوهمجریه به طور کامل در دست اوست. در ترکیه، براساس پیشنهادها و بندهایی که در این همهپرسی آمده است، حتی بخشی از مسائل قوهقضائیه هم به رئیسجمهوری راجع شده و حتی امکان دخالت مستقیم رئیسجمهوری در عزل و نصب مدیران در سطوح مختلف کشور پیشبینی شده است. در نظامهای ریاستی اینگونه است که یک وزیر ابتدا توسط رئیسجمهوری انتخاب میشود و از مجلس رأی اعتماد میگیرد، ولی بعد از اینکه رأی اعتماد را گرفت، این خود اوست که مدیران حوزه وزارتش را انتخاب میکند و عزل و نصب میکند، اما در این نظام جدید ترکیه، اینگونه نیست؛ یعنی این امکان برای رئیسجمهور وجود دارد که مدیران در سطوح مختلف را عزل و نصب نماید.
* یعنی در این مدل، در واقع نقش نخستوزیر خیلی ضعیف میشود؟
** نخستوزیر به معنای مصطلح ندارد و حداکثر این است که رئیسجمهوری، یک معاون اول داشته باشد؛ یعنی رئیسجمهوری میتواند به حسب رأی خودش برای خودش معاون تعیین بکند؛ البته ممکن است چند معاون تعیین کند، اما در بین این معاونها، یکیشان مهمترین است که به او معاون اول میگویند؛ البته معاون اول به کیفیتی است که قبلاً عرض کردم و همه چیز در واقع در دست خود رئیسجمهوری است.
* به نظر شما، اردوغان به چه دلیل این همه اصرار داشت که این همهپرسی برگزار شود؟ به چه دلیل، او این همه اصرار دارد که نظام جدید ریاستی در ترکیه به رسمیت شناخته شود؟
** پاسخ به این سوال یک مقدار مفصل است؛ چون این فقط تصمیم آقای اردوغان نبوده است؛ یعنی یک مجموعهای از تحولات در ترکیه اتفاق افتاده است، مخصوصاً در میان گروههایی که طرفدار حزب عدالت و توسعه بودند. مجموعه این تحولات، به این نقطهای که آقای اردوغان به آن اصرار دارد، رسیده است. به اعتباری، اردوغان سمبل یا نماد تحولاتی است که به لحاظ فکری و ایدئولوژیکی و به لحاظ آیندهنگری به وجود آمده و در این همهپرسی منعکس شده است.
خلاصهاین تحولات این است که با اینکه از اوائلِ دهه، یعنی از سالهای 1923 و 1924، خلافت عثمانی مُلغی و نظام جمهوری برقرار شد، اما همیشه اندیشه احیای خلافت عثمانی و احیای شکوه و افتخارات آن در ذهنِ ترکها بوده است، مخصوصاً در طبقات مذهبی و اصولاً میتوان گفت که اسلامگرایی در ترکیه در بسترِ رجوع به خلافت عثمانی معنا پیدا میکرده است. این فکر وجود داشته و تحولات مخصوص به خود را داشته است. موج اسلامگرایی که از دهههفتاد به بعد، در کمابیش همهکشورهای مسلمان میبینیم، در ترکیه عملاً در بسترِ عثمانیگری معنا پیدا میکرده است و این به تدریج جلو آمد و از اوائلِ دهههشتاد که ترکیه تحولات اقتصادی و تجاری و به عنوانی اجتماعی و سیاسیاش آغاز میشود، این گرایش به عثمانیگری هم پا به پای این تحولات، تحول پیدا میکند و موقعیت و رشد و توسعهترکیه از دهههشتاد به بعد، به نوعی منجر به تقویت این جریان میشود. به هر حال این جریان، بعدها خودش را در چارچوب حزب عدالت و توسعه متبلور میکند. این جریان به همین ترتیب به جلو میآید و کمکم برای کسانی که طرفدارِ حزب عدالت و توسعه هستند تبدیل به خواست و ارادهایجمعی میشود. آقای اردوغان هم برای آنها به یک سمبل و یک نمادِ مهم تبدیل میشود.
در نتیجه، تحول اخیر در ترکیه بیش از آنکه ناشی از تفکرات و ارادهشخصی اردوغان باشد، ناشی از موجی است که خواهان اعادهخلافت عثمانی است. البته تصور آنها این است که برای اینکه این کار انجام بشود، میباید قانون اساسی تغییراتی پیدا بکند و از جمله آن تغییرات این است که به رئیس کشور قدرت بیشتر و اختیارات بیشتری بدهند و البته، شخصیت کاریزماتیک اردوغان هم به نوعی است که او را حائز این شرایط میکند. لذا این همهپرسی، به اعتباری نمودی است از یک سلسله تحولاتی که اتفاق افتاده است. و مهم هم در اینجا این است که اردوغان شخصیت مطلوبی است که میتواند از نظر طرفدارانش این خواست را تحقق بدهد و به سرانجام برساند.
* در دههگذشته شاهد این بودیم که حزب عدالت و توسعه، روند مناسبی را برای توسعهترکیه طی کرد. با توجه به اینکه این همهپرسی به نتیجهمورد نظر اردوغان رسید، آیا تصور میکنید که این روند تداوم پیدا خواهد کرد؟
** مشکل این همهپرسی و بلکه میشود گفت مشکل آن فکری که این همهپرسی بر اساس آن به وجود آمد این است که جامعهترکیه را به نوعی قطبی کرده است و در آینده، حتی بیشتر هم قطبی خواهد کرد. میتوان گفت که از دورانِ جمهوریت، یعنی از ابتدای زمانِ آتاتورک به بعد، علیرغم اینکه گرایشهای مختلفی در ترکیه وجود داشت، ولی جامعهترکیه هیچگاه قطبی نبود. البته گرایشهای راست وجود داشت؛ گرایشهای ناسیونالیستی وجود داشت؛ گرایشهای چپ وجود داشت؛ گرایشهای چپ افراطی وجود داشت؛ ولی جامعه هیچگاه قطبی نبود، ولی مشکلی که اکنون این فکر و این همهپرسی ایجاد کرده و میکند این است که در ترکیه گروههای اجتماعی مختلفی وجود دارند که تا قبل از این با یکدیگر در نوعی تلائم و انسجام بودهاند، اما الان با این همهپرسی که خواهان اعادة ارزشهای دوران عثمانی است، تداوم این یکپارچگی مشکل است.در دوران عثمانی، مخصوصاً از اواسط قرن نوزدهم به بعد، نحوه تعامل عثمانیها با طبقات مختلف و شهروندان مختلفی که در قلمرو آنها بودند یا در قلمرو ترکیهای که در داخل عثمانی بود به سر میبردند؛ یکسان نبود؛ برای نمونه، مخصوصاً در اواخر دوران عثمانیها، علیه همهکسانی که یا ترک نبودند یا به لحاظ مذهبی، حنفی نبودند یا اینکه متعلق به اقوام دیگری مثل کردها بودند، فشار نیرومندی وجود داشت. لذا جامعه، یعنی جامعهموجود ترکیه، نسبت به دوران عثمانی خاطرات یکسانی ندارد و تعامل عثمانیها با طبقات مختلف، یکسان نبوده است. زمانی که شما اندیشهای را زنده میکنید، آن کسانی که مخالف این اندیشهاند، عملاً به یک قطبِ مخالف تبدیل میشوند و این قطب مخالف به دلیلِ مخالفتش، از جانب کسانی که طرفدار، مثلاً، همهپرسیاند، در قالب تاریخیِ خودشان دیده میشوند و این به طور فزاینده، جامعه را قطبی میکند.
به طور خیلی خلاصه باید گفت که این همهپرسی فقط با کمی بیش از 51 درصد آراء پیروز شد؛ بنابراین، تعداد زیادی هستند که مخالفند. و آن کسانی که مخالفاند، چند طیف هستند. اولاً از بین 77 شهر بزرگ ترکیه، یعنی شهرهایی که بیش از یک میلیون جمعیت دارند، 33 شهر، اکثریت رأی منفی دادند، منجمله آنکارا و استانبول و ازمیر. اینها به همهپرسی رأی منفی دادند. لذا مثبتبودن نتیجه همهپرسی به این دلیل است که مناطقی در غیر شهرهای بزرگ، یعنی شهرهای کوچک یا مثلاً روستاها اقبال بیشتری به این همهپرسی داشتهاند. در بین کسانی که مخالفند، بخشی خود ترکها هستند. ترکهایی که به تعبیر خودشان، مایلند در ترکیه دموکراسی بیشتری وجود داشته باشد و اعطای این همه اختیارات به رئیسجمهوری را در تنافی با معیارهای دمکراتیک میبینند. بخشی اینها هستند. بخش بسیار مهمی هم مجموعه علویانی هستند که خاطراتی بسیار منفی از دوران عثمانی دارند. چون عثمانیها آنها را به حاشیه راندند و مشکلات فراوانی برای آنها به وجود آوردند. تعداد قابلتوجهی از مخالفین هم کردها هستند؛ آنها به دلیل غیرترکبودن، از جانب عثمانیها مورد فشار و حتی بعضاً تحقیر بودهاند. مهم در ترکیه، علویها و همچنین کردها هستند که در قطب مقابل این همهپرسی قرار میگیرند.
* آیا شخصیتهای مهم دیگر حزب عدالت و توسعه، نظیر آقای عبدالله گُل و آقای داود اوغلو، موضعگیری خاصی در این زمینه داشتهاند؟
** حزب عدالت و توسعه، حزب بزرگی است. اینها از سال 2002 به بعد، همواره مهمترین حزب ترکیه بودند و بیشترین آراء را به دست میآوردند. در داخل حزب، مخصوصاً در این اواخر، گرایشهای مختلفی وجود داشت. آقای اردوغان به دلیل ویژگیهای شخصی خودش، و انطباق این ویژگیها با خواست اکثریت بزرگی در داخل حزب، به قدرت و شخصیت کاریزماتیک حزب تبدیل شده است. اما این به معنی کماهمیتبودن شخصیتهای دیگرنبوده است، شخصیتهایی مانند آقای عبدالله گُل که قبلاً رئیسجمهوری بود و متعلق به حزب عدالت و توسعه و از پایهگذاران آن بود یا آقای داود اُوغلو که آکادمیسین مهمی است و عملاً اندیشه نوعثمانیگری توسط او تدوین و توسط او به یک تئوری سیاسی تبدیل شد و سالهای زیادی وزیر خارجه و مدت کوتاهی هم نخستوزیر بود.
اینها به دلائل مختلف، و از جمله اینکه نمیخواستند به طور صریح مخالف کنند، مخالفتشان را صریحاً اعلان نکردهاند. اجمالاً اینکه اینها با روشهای آقای اردوغان موافق نبودهاند و با این همهپرسی هم توافق نداشتهاند، اگرچه کمتر سخن گفتهاند.
* به نظر شما توسعهترکیه یک مسألهشخصمحور است و براساس شخصیت کاریزماتیک اردوغان ارزیابی میشود؟ آیا اگر ایشان در مسند قدرت نباشد، اتفاقات طور دیگری پیش خواهد رفت؟
** باید ببینیم منظور از توسعه چیست. اگر مراد، توسعهاقتصادی و تجاری و توسعهصنعتی است که باید گفت زیرساختهایش عملاً در دهههای گذشته فراهم آمده است. ممکن است از شدت رشد کم بشود و مشکلات مختلفی برای پیشروی با سرعت رشد قبلی به وجود بیاید، اما اجمالاً این قضیه چندان ارتباطی با شخص خاص یا گروه خاصی ندارد، بلکه به دلائل دیگر به جلو میرود. لذا توسعهترکیه، خیلی فردمحور نیست، بلکه زیرساختهایش ایجاد شده است و اصولاًخودِ ترکها، مخصوصاً در بخش تجارت خارجیو بخش تولیدی، با منطق تجارت جهانی و با منطق اقتصاد رقابتی و صادراتی آشنا هستند و بخش خصوصی در ترکیه عملاً بخش بسیار فعال و کارآمدی است. در این قسمت، مشکل میشود گفت که مشکل خاصی ایجاد بشود. اینها به جلو خواهند رفت. البته احتمالاً اگر مشکلات سیاسیپیش بیاید، سرعت کمتر خواهد شد. البته درباره رهبری کشور و رهبری سیاسی و به اعتباری اجتماعی کشور، این درست است که در حال حاضر، موقعیت ترکیه تا مقدار زیادی به آقای اردوغان وابسته شده است و اینکه اگر او باشد یا نباشد، چه تحولاتی روی خواهد داد، این بحث مفصلی است. ولی رویهمرفته، مشکل در این است که اردوغان به گونهای جامعه را هدایت کرده و به پیش برده است که به لحاظ سیاسی و اجتماعی خلأ او مشکلات زیادی را برای ترکیه ایجاد خواهد کرد. ادامه دارد...
ش.د9600588