تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۵  ، 
کد خبر : ۳۰۲۱۲۸

سياست‌هاي راهبردي ايران در قبال كشورهاي عربي

پایگاه بصیرت / دكتر سيدحسين موسوي / رئيس مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه

(روزنامه اطلاعات – 1396/03/03 – شماره 26727 – صفحه 2)

روابط ايران با كشورهاي عربي از ديرباز در معرض دگرگوني، تنش، بحران حتي جنگ بوده است. پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، روابط با كشورهاي عربي بويژه همسايگان و به طور مشخص كشور عراق برمبناي شاخصهاي تهديد سامان گرفته بود. دليل اصلي آن اين بود كه ايران دوره پهلوي به طور مستقيم در كمپ كشورهاي غربي به رهبري ايالات متحده آمريكا قرار داشت و در تقسيم‌بندي دوران جنگ سرد بخشي از منظومه متحدان غرب در برابر اتحاد جماهير شوروي به شمار مي‌آمد، در حالي كه عراق در كمپ شرق به رهبري شوروي قرار داشت.

ايران در آن دوران مأموريتي منطقه‌اي بر عهده داشت كه در مبارزه با گسترش نفوذ اتحاد جماهير شوروي به جنوب خلاصه مي‌شد، در مقابل عراق از گسترش نفوذ شوروي در منطقه جانبداري مي‌كرد. به همين دليل ميان تهران و بغداد رقابتي منطقه‌اي بسيار جدي وجود داشت كه گاهي به تنش و بحران و حتي درگيريهاي مرزي كشيده مي‌شد. اين معادله تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت. با پيروزي انقلاب اسلامي، ژئوپلتيك منطقه دچار تغييري شد كه استراتژيستهاي غرب آن را تغييرات بنيادين ناميدند. اما آيا تنش و بحران در روابط ايران با كشورهاي عربي خاتمه يافت؟ پاسخ: خير. ماهيت رقابت‌ها تغيير كرد و شمار بيشتري از كشورهاي عربي به دايره رقابت با ايران كشيده شدند. جنگ تحميلي 8ساله عراق و صف‌آرايي كشورهاي عربي به سود رژيم صدام حسين به استثناي سه كشور عضو اتحاديه عرب بهترين نشان اين رقابت بود.

پايان جنگ تحميلي و نيز پديده فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد نيز نتوانست معادله موجود در روابط ايران با كشورهاي عربي را تغيير دهد. از آن پس و به دليل فقدان يكي از اركان توازن قدرت در عرصه جهان كشورهاي عربي داراي گرايشهاي ناسيوناليستي، رقابت ميان ايران و كشورهاي عربي از رقابت مبتني بر عضويت در كمپ‌هاي قدرت جهاني به رقابت بر سر امور منطقه‌اي و مسائل مذهبي تغيير جهت داد. ايران به گسترش نفوذ معنوي خود در منطقه با راهبرد مبارزه با صهيونيسم ادامه داد و كشورهاي قدرتمند عربي نظير عربستان سعودي براي حفظ موقعيت منطقه‌اي خود همه كوشش خود را براي مبارزه با نفوذ ايران به كار بردند. اشغال عراق از سوي ايالات متحده آمريكا در سال2003 ميلادي نه تنها به اين وضعيت خاتمه نداد بلكه از يك سو به ايران امكان داد عنصر بهم پيوستگي جغرافيايي با شرق مديترانه تا مرزهاي فلسطين تاريخي را براي خود دست و پا كند و از ديگر سو رقيب اصلي ايران يعني عربستان سعودي را به برپايي اتحاد منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي براي مقابله با گسترش نفوذ ايران سوق داد.

پرسش اصلي چنين برآورد اين است كه آيا اين وضعيت قابل دوام است؟ پاسخ: خير. پرسش بعدي و مهم اين است كه اگر اين وضعيت قابل دوام نيست راه حل مناسب چيست؟ اين برآورد تلاش مي‌كند به اين پرسش كليدي پاسخ دهد.

1ـ تعداد كشورهاي عضو اتحاديه عرب 22كشور با جمعيتي بيش از 240 ميليون نفر هستند. جغرافياي جهان عرب از جنوب غربي آسيا تا شمال آفريقا امتداد دارد. حدود نيمي از كشورهاي عربي در قاره آسيا و نيمي ديگر در قاره آفريقا هستند. اما حدود70درصد جمعيت كل جهان عرب در كشورهايي زندگي مي‌كنند كه در قاره آفريقا قرار دارند.

2ـ جهان عرب به لحاظ سياسي كل واحدي نيست و تنوع رژيمها و گرايشهاي سياسي و نيز روابط بين‌المللي آنها برمبناي اردوبندي جهاني فراوان است.

3ـ منظومه جامع جهان عرب تحت عنوان اتحاديه عرب از كارآمدي بسيار محدودي برخوردار بوده و اين اتحاديه به رغم سابقه طولاني‌اش‌(بيش از نيم قرن) از عدم انسجام و اتحاد رنج مي‌برد. اتحاد ميان كشورهاي عربي نيز به استثناي مسئله فلسطين در هيچ يك از مسائل و رخدادهاي منطقه‌اي و جهاني به صورت پايداري ديده نشده است. ضرب‌المثل معروفي در مورد پديده اتحاد كشورهاي عربي وجود دارد كه مي‌گويد العرب اتحدوا علي ان لا يتحدوا= عربها متحد شدند كه هيچگاه با هم متحد نشوند.

4ـ حدود 90درصد ثروت كشورهاي عربي در ميان 10درصد جمعيت جهان عرب انباشت شده و بسياري از كشورهاي عرب از فقر مزمني رنج مي‌برند.

5ـ پيش از اشغال عراق از سوي آمريكا در سال2003 و پيش از موج بهار عرب از سال2010 بدين سو 4كشور عربي از ثقل سياسي بالايي برخوردار بودند كه به ترتيب مصر، سوريه، عراق و عربستان سعودي دسته‌بندي مي‌شدند. اشغال عراق در سال 2003 و بهار عرب در سال2010 قدرت چهار پايه‌اي جهان عرب را ويران كرد و به ترتيب كشورهاي مصر، عراق و سوريه از عرصه تاثيرگذاري منطقه‌اي خارج شدند و تنها عربستان سعودي دستخوش بحران نشده است.

6ـ تحولات يادشده در جهان عرب به لحاظ كاهش عنصر تهديد به سود ايران بود. اما رقابت منطقه‌اي را در ميان ايران و عربستان سعودي تقسيم كرد. در نتيجه تنش و بحران در روابط تهران و رياض تنش ميان دو نيروي آسيب‌ نديده منطقه خلاصه شد.

7ـ جمهوري اسلامي ايران در اثر بروز خلاء قدرت در پي اشغال عراق و پديده بهار عرب به گسترش دامنه نفوذ منطقه‌اي پرداخت و قلمرو راهبردي خود را به قلمرو حياتي 2قدرت منطقه‌اي گسترش داد. از يك سو در سوريه حضور چشمگيري پيدا كرد و حساسيت اسرائيل را برانگيخت و از ديگر سو در شبه جزيره عرب يعني كشور يمن در قلمرو حياتي سنتي عربستان سعودي از طريق حمايت معنوي از حوثي‌ها حضور پيدا كرد و حساسيت امنيتي رياض را برانگيخت. در نتيجه 2قدرت ياد شده منطقه‌اي يعني اسرائيل و عربستان سعودي براي مقابله با نفوذ منطقه‌اي ايران به يك اتحاد نسبي با قابليت گسترش روي آوردند.

8ـ علاوه بر رژيمهاي محافظه كار عرب رژيمهاي ملي گرا نظير مصر و الجزاير و نيز نخبگان سياسي جهان عرب به موج گسترش نفوذ منطقه‌اي ايران به ديده ترديد و تهديد مي‌نگرند.

راهكارهاي كاهش تنشهاي منطقه‌اي

جمهوري اسلامي ايران در سه سطح مي‌تواند روابط خود را با جهان عرب برمبناي تنش‌زدايي سامان دهد.

سطح اول. اگر خاورميانه را ماكت كوچكي از جهان فرض كنيم تقسيم دايره‌ها و دامنه‌هاي نفوذ ميان قدرتهاي بزرگ ضرورتي اجتناب ناپذير شناخته مي‌شود. ايران و عربستان سعودي به عنوان دو قدرت بزرگ منطقه‌اي بايد بر سر تقسيم دامنه‌هاي نفوذ با يكديگر به تفاهم و توافق دست يابند. اين نكته بويژه براي جمهوري اسلامي ايران اهميت حياتي دارد. در غير اين صورت تركيب قدرت عربستان سعودي و اسرائيل در منطقه با توجه به امتداد جهاني اين دو قدرت، ادامه روند كنوني رقابت منطقه‌اي ايران را دشوار و پرهزينه مي‌كند. ايران بايد از غلتيدن عربستان سعودي در دامان اسرائيل و تركيب قدرت آنها جلوگيري كند. توافق نانوشته ايران و عربستان سعودي بر سر حل و فصل بحران رياست جمهوري لبنان طي چند ماه اخير الگوي مناسبي براي ادامه اين تفاهمهاي منطقه‌اي و خارج كردن دايره‌هاي نفوذ از دسترسي اسرائيل تلقي مي‌شود. تلاش رياض براي ايجاد سازماني شبه ناتو در خاورميانه از طريق بسيج 17كشور عربي و اسلامي كه در سفر اخير دونالد ترامپ به رياض و انعقاد رشته قراردادهاي بي‌سابقه تسليحاتي به ارزش 110ميليارد دلار صورت گرفت معنايي جز تلاش سعوديها براي ايجاد جبهه منطقه‌اي براي مقابله با ايران ندارد.

سطح دوم. گسترش ديپلماسي عمومي ايران از طريق كاهش مقررات مربوط به مسافرت اتباع كشورهاي عربي در شكل توريسم بسيار حياتي است. اين موضوع در مورد اتباع عراق به رغم ريشه‌هاي رواني ناشي از دوران جنگ تحميلي نتايج مثبتي داشته است. اكنون مطابق آمار موجود تهران به مركز معالجات پزشكي براي اتباع عراق تبديل شده و ايران به زودي از تركيه پيشي خواهد گرفت. گسترش آمد و شد اتباع كشورهاي عربي به ايران و ايجاد اختلاط ديني و مذهبي و نيز مشاهده پيشرفتهاي ايران از يك سو سياست شيطان‌سازي از چهره‌ ايران در منطقه خنثي مي‌شود و از ديگر سو رژيمهاي معتدل جهان عرب را از ورود در اردوبندي رقيبان منطقه‌اي ايران جلوگيري مي‌كند. فوايد اقتصادي گسترش سفر بي‌زحمت اتباع جهان عرب به ايران نيز به جاي خود بسيار فراوان است.

سطح سوم. روابط ايران با نهادهاي رسمي جهان عرب بويژه اتحاديه عرب كه مقر آن در مصر است بايد گسترش پيدا كند اگر چه در بالا اشاره شد كه اتحاديه عرب از كارآمدي بسيار پاييني برخوردار است، اما يادمان باشد كه اتباع كشورهاي عربي به لحاظ تعصبهاي قومي از نهادهايي نظير اتحاديه عرب جانبداري كرده و آنرا پايگاه جمعي امت عرب تلقي مي‌كنند.

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2017\05\05-23\22-18-09.htm&storytitle=%D3%ED%C7%D3%CA%9D%E5%C7%ED%20%D1%C7%E5%C8%D1%CF%ED%20%C7%ED%D1%C7%E4%20%CF%D1%20%DE%C8%C7%E1%20%DF%D4%E6%D1%E5%C7%ED%20%DA%D1%C8%ED

ش.د9600706

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات