پیام موشکهای سپاه دریافت شد!
دکتر محمدحسین محترم در روزنامه کیهان نوشت:
عملیات برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از خاک ایران در عمق خاک
سوریه، اقتدار ملی جمهوری اسلامی را با برد منطقهای و پیام جهانی به نمایش
گذاشت و همچنان به صورت گسترده در تمام سطوح رسانهای و امنیتی در جهان و
بویژه در آمریکا و اسرائیل مورد بحث و تحلیل کارشناسان سیاسی - نظامی است.
لذا این عملیات غرورآفرین و برخاسته از اعتماد به نفس جمهوری اسلامی دارای
ابعاد و پیامدها و دستاوردهای متعددی بود. هرچند برخی از این موارد بیان
شده است اما:
1- نکته مهم این است که عملیات «لیله القدر» تحت فرماندهی مستقیم رهبرمعظم
انقلاب و کار جمعآوری اطلاعات و هماهنگی آن مستقیما توسط فرماندهی سپاه
قدس انجام شد و کسانی که مردم را از سایه جنگ میترساندند و صبحِ بعد از
شلیک موشکها از خواب بیدار و از ماجرا خبردار شدند، ادعا نکنند که ما
اجازه داده بودیم!. لذا این عملیات نشان داد که سیاست جمهوری اسلامی در
منطقه تحت فرماندهی مستقیم رهبرمعظم انقلاب، یک سیاست ثابت و غیرقابل تغییر
است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دفاع از کشور و انقلاب و امنیت مردم
هرگاه و هرکجا که احساس کند باید ورود کند، با تایید شورای عالی امنیت ملی
و دستور فرمانده کل قوا وارد عمل خواهد شد و قاطعانه هم عمل خواهد کرد و
از یک سو تغییر مسئولیتهای اجرایی در نظام جمهوری اسلامی و از سوی دیگر
تحریمها و برجام و موضع گیریهای غربیها و آمریکاییها و صهیونیستها
وجریان لیبرال داخلی وابسته به آنها کوچکترین تاثیری بر انجام وظایفشان
نخواهد گذاشت.
2- نکته مهمتر این است که این موشکها همان موشکهایی بودند که از
شهرکهای زیرزمینی موشکی بیرون آورده شدند و روی آنها نوشته شده بود «مرگ
بر اسرائیل»، در حالی که برخی در جریان رقابتهای انتخاباتی از قدرت
بازدارندگی آنها غافل و اقتدار نیروهای مسلح را ناسپاسانه زیر سؤال بردند!.
شلیک این موشکها همزمان شد با روز قدس که روز فریاد نابودی رژیم
صهیونیستی و حضور مردم در راهپیمایی این روز جلوه دیگری از مولفههای قدرت
جمهوری اسلامی، نه تنها در ایران بلکه در گستره امت اسلامی است.
3- آمریکاییها و صهیونیستها که بعد از امضاء برجام دچار توهم شده بودند،
شلیک موشکهای سپاه موجب سکوت مرگبار آنها و زیر میز رفتن گزینه نظامیشان
شد. بطوری که پس از گذشت چند روز هنوز جرات نکردهاند هیچگونه اظهار نظر
صریحی کنند و در شوک بزرگی به سر میبرند. آمریکا و رژیم صهیونیستی که
بویژه بعد از شروع مذاکرات هستهای و همچنین بعد از امضا برجام، بارها با
تهدید ملت ایران از گزینه نظامی رویمیز سخن گفته بودند، اما از نیمه شب
دوشنبه که موشکهای ذوالفقار در دیرالزور در فاصله اندکی با گنبد آهنین
صهیونیستها (که در جنگ 33 روزه ابهت آن با موشکهای حزبالله فرو ریخت)،
فرود آمدند، دیگر سخن از گزینه های روی میزشان نکردند. هرچند رسانههای
آمریکایی- صهیونیستی تلاش زیادی کردند تا مقامات آمریکا را به موضع گیری
علیه ایران وادارند اما تاثیر موشکها آنقدر عمیق و گسترده بود که مقامات
آمریکایی از جمله شخص ترامپ نتوانستند به خود اجازه دهند، موضعگیری کنند.
در این زمینه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا که پیش از این به هر بهانهای از
جمله هرگونه «آزمایش موشکی» توسط ایران از گزینههای روی میز سخن میگفت و
با سکوت دستگاه دیپلماسی گستاختر میشد، اما اینبار نه در مقابل «آزمایش
موشکی» بلکه در مقابل «شلیک موشک در صحنه جنگ واقعی» در پاسخ به سؤالات
بیشمار خبرنگاران فقط با گفتن این جمله که «نمی توانم چیزی بگویم»!، مجبور
شد به بهانه کمبود وقت، کنفرانس خبری خود را زودتر از موعد خاتمه دهد.
4- سیلی محکم موشکی سپاه نشان دادن مصداق عینی آیه شریفه «واعدوا لهم
ماستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» بود که بر
سینه فرزندان ملت در سپاه پاسداران نقش بسته است . نشان دادن این اقتدار
موجب شد سخنگوی پنتاگون که قبلا ایران را تهدید به برخورد در سوریه کرده
بود در مواضعی از روی ترس تاکید کند «ما در سوریه در پی درگیری با هیچ یک
از طرفها نیستیم.»! رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی هم در کنفرانس امنیتی
هرتزیلیا نتوانست کتمان کند که «حمله موشکی ایران دارای پیام و نشان دهنده
اراده و نفوذ ایران در منطقه است». الون بن دافید و اورهیلر کارشناسان
نظامی صهیونیستی و همچنین ایال بن روئوین عضو پارلمان اسرائیل هم که نگران
امنیت حیفا و تل آویو بودند، هم به شبکه ده اسرائیل و هم در مقالات خود
میگویند «موضوع نگرانکننده در مورد موشکهای ذوالفقار این است که
میتواند با دقت ساختمان ستاد مشترک ارتش اسرائیل را هدف قرار دهد و اگر
این موشکها به دست حزب الله برسد، داستان متفاوت خواهد بود».
5- خبرگزاری رویترز در گزارشی اعلام کرد «برخی از اعضای مجلس سنای آمریکا
روز سهشنبه (یک روز بعد از شلیک موشکهای سپاه)از کنگره خواستند اختیار
ویژه خود در خصوص ورود این کشور به جنگ سوریه را از رئیسجمهور این کشور پس
بگیرد». این واکنش سناتورهای آمریکایی به شلیک موشکهای ذوالفقار نشان
میدهد زمانی که دستگاه دیپلماسی و اجرایی کشور دچار اختلال شده و از نشان
دادن واکنش مناسب در برابر طرحها و فشارهای سنا و کنگره آمریکا علیه ملت
ایران ناتوانند، باید عملیات دیرالزور را نمونه عینی آتش به اختیاری دانست
که فرزندان ملت در سپاه به حسب وظیفه ذاتی و قانونی خود انجام دادند تا کم
کاری و اختلال دستگاههای مسئول را جبران کنند.
6- سیلی ایران به آمریکاییها و صهیونیستها و متحدانشان در منطقه از جمله
عربستان باردیگر به آنها فهماند فرماندهی کل قوای ایران هر تهدیدی را به
زبان بیاورد، عملیاتی میشود و در حد شعار باقی نخواهد بود. و صد البته
فهمیدند اگر دست از پا خطا کنند، تمام منافع آمریکا در سراسر جهان مورد هدف
قرار خواهد گرفت و حیفا و تل آویو با خاک یکسان خواهد شد، چراکه در عمل و
به چشم دیدند آنچه که دربارهاش تردید داشتند. اما آمریکاییها باید بدانند
و حتما دانستند که این سیلی فقط بخش کوچکی از اقتدار ملت ایران بود.
آمریکاییها به خوبی میدانند که برد موشک ذوالفقار 700 کیلومتر و دارای
کلاهکی با 650 کیلوگرم مواد منفجره است در حالی که برد موشکهای سجیل و شهاب
با حمل دو تن مواد منفجره به 2000 تا5000 کیلومتر با قابلیت شلیک ظرف چند
دقیقه میرسد، و نه تنها سرتاسر فلسطین اشغالی، حتی برخی مناطق اروپا نیز
در دسترس این نوع موشکها قرار دارد. لذا بیدلیل نیست که ترامپ رئیسجمهور
آمریکا قبلا در مصاحبه با شبکه فاکس نیوز تصریح کرده بود «من هرگز درباره
اقدام نظامی علیه ایران حرف نمیزنم»!. و اکنون بعد از شلیک موشکهای سپاه،
کسانی که در خارج از گزینه نظامی و در داخل از سایه جنگ علیه ملت ایران سخن
میگفتند، به خوبی سخنان دکتر فرانس ژیرس رئیس اتاق جنگ ناتو دراتحادیه
اروپا را درک میکنند که گفته بود: «در صورت هرگونه اقدام نظامی علیه ایران
قدرت پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه با هجوم موشکهای نقطه زن ایران ظرف
چند ساعت به نصف کاهش پیدا میکندو کل اقتصاد و بورسهای جهان سقوط نود
درصدی خواهد کرد و این اتفاقات با شلیک موشک فقط از دو پایگاه موشکی ایران
رخ خواهد داد و صد و ده پایگاه موشکی دیگر ایران اصلا نیاز به عملیاتی شدن
ندارد».
7- همه، چه دوست و چه دشمن که باورشان نمیشد ایران این توانایی، و مهمتر
اراده به کارگیری این توان را داشته باشد، متوجه شدند که معادله کاملا
تغییر کرده است. به دلیل همین ترس است که کریس مورفی از اعضای کمیته روابط
خارجی سنا یک روز بعد از شلیک موشکها،در برنامه نیو دی شبکه تلویزیونی سی
ان ان میگوید «آمریکا باید درک کند که فقط با بشار اسد مبارزه نمی کند،
بلکه علیه ایران باید وارد جنگ شود که شدیداً خطرناک است و به نفع آمریکا
نخواهد بود». پایگاه اینترنتی نشنال اینترست هم در گزارشی هرگونه اقدام
نظامی آمریکا در سوریه را «دیوانگی محض و اقدامی خطرناک و بزرگترین
تراژدی» ارزیابی میکند.
8- جریان دچار ضعف تحلیل داخلی که در دنیای پرآشوب و تهدیدآمیز کنونی ادعا
میکردند «دنیای فردا، دنیای گفتمان است نه دنیای موشک!» اکنون به خوبی
دریافتند که هنوز دنیا، دنیای موشک است و برای تامین امنیت و تحقق صلح و
تنش زدایی هم هنوز به موشک نیاز است. تا جایی که قطر بعداز شلیک موشکهای
سپاه در پاسخ به پیش شرطهای ریاض برای کاهش تنشها گفته «رابطه با ایران یک
مسئله داخلی است و ربطی به عربستان ندارد».لذا جریان لیبرال داخلی که
مرعوب قدرت پوشالی آمریکا شدهاند و معتقد بودند «آمریکا با یک موشک
میتواند ایران را نابود کند!» باید به خوبی فهمیده باشد که این ایران است
که با شلیک چند موشک میتواند تمام منافع آمریکا و اروپا در سراسر جهان را
تهدید کند.
9- نکته مهم دیگر این است که آمریکاییها فهمیدند نمیتوانند روی برخی
عناصر نفوذی داخلی حساب باز کنند، چون سیاستهای اصلی نظام در جای دیگری
اتخاذ و اجرا میشود، و به همین دلیل عناصر نفوذی داخلی هم فهمیدند که
نمیتوانند روی آمریکا حسابی باز کنند.
10-آخرین سفیر واشنگتن در دمشق ساعتی پس از شلیک موشکهای سپاه در گفتوگو
با روزنامه سعودی الشرق الاوسط تصریح کرد: «آمریکاییها بزودی خواهند فهمید
که توان نظامی ایستادن مقابل ایران را ندارند و جمهوری اسلامی آمریکاییها
را مجبور خواهد کرد که از سوریه عقبنشینی کنند؛ همانگونه که از بیروت در
سال 1983 و از عراق در سالهای اخیر عقبنشینی کردند». فورد درباره نتیجه
جنگ سوریه تاکید میکند «ترامپ نمیداند که بازی تمام شده است و بسیار دیر
کردهاست».
11 - لذا برخی داخلیها نیز به خوبی باید درک کنند که پیام موشکهای تنش
زدای سپاه به خوبی دریافت شده و نیاز نیست سر میز مذاکره با ترس نگران تنش
زایی باشند و امید است از این به بعد به پشتوانه اقتدار نیروهای مسلح،
قویتر در پای هر میز مذاکرهای حاضر شوند.
به ۵۹ بازنگردیم
کبری آسوپار در روزنامه جوان نوشت:
شبی که رهبر انقلاب برای هشدار در مورد «دو قطبی نکردن کشور» سال 59 و رئیسجمهور وقت را مثال زدند، شاید همه تعجب کردیم. ذهنها همه سمت آن رفت که رهبر چه کسی را شبیه رئیسجمهور سال 59 دانستهاند؟ اما ماجرا بحث «شبیه بنیصدر بودن» نبود؛ بلکه بحث اقدامات و گفتارهایی بود که برای نشان دادن قبحش و آثار ضرربار وحشتناکش، چارهای نبود جز آنکه بدترین مثال ممکن برای هشدار جلوی چشم ملت گفته شود. رهبری درباره یک عمل و عواقب بد آن تذکر داده بودند و آن مثال برای آن آورده شد که بهرغم تذکرات قبلی ایشان، همچنان روند چندپاره کردن ملت توسط برخی ادامه داشت و متأسفانه ادامه دارد. حواشی به وجود آمده در مورد منشأ صدور دستور حمله موشکی به مقر داعش از همین موارد است؛ جشن غرور و وحدت ملی را بعضاً درگیر دوقطبی داخلی کرد. رهبری نمونهای عینی و تجربه شده را جلوی چشمها زنده کردند تا آنها که حواسشان نیست، دقت کنند که عملکردشان شبیه آن رئیسجمهور فرار کرده در پوشش زنانه، شبیه همان کسی که همه تقبیحش میکنند، نباشد. گاهی بی آنکه بدانیم شبیه کسانی عمل میکنیم که خود ردشان کردهایم.
سال 59 سال جدلهای بی حاصلی بود که رئیسجمهور وقت با سخنرانیهای جنجالی میآفرید و عملاً با پینگپنگ پاسخها بین طرفین هیچ گاه پایان نمییافت. از سویی اتهامات وارد شده از سوی رئیسجمهور وقت به نهادهای انقلابی و سایر نهادهای حکومتی تمامی نداشت و به گونهای هم بود که نمیتوانست هم بی جواب بماند و از سویی جواب دادن هم یعنی همان منازعات بیپایان. دو راههای که برای نظام بردی به همراه نداشت. بنی صدر نقشهای را پیاده میکرد که مطابق آن دو راههای بدون برد پیش پای نظام باشد؛ تعمدی بر عصبی کردن انقلابیون و کشاندن آنها به بازی دو سر باخت. ظرفیت و انرژی جامعه صرف جدلهای بی سود میشد و عملاً کشور از پیشرفت باز میماند. سال 59 سال دوپاره کردن ملت بود؛ تو افراطی هستی و من میانه رو؛ سال تندرو نامیده شدن نیروهای انقلابی و تندروی دانستن هر حرکت انقلابی توسط رئیسجمهور بود. حتی اگر آن حرکت دفاع از متجاوز بعثی در مقابل تجاور به سرزمین بود! بنی صدر معتقد بود هر وقت صدام به داخل ایران رسید، میجنگیم.
خرمشهر و خرمشهرها همین گونه اشغال شد. خطر دوپارهسازی جامعه و تقسیم به تندرو و معتدل و محافظهکار و میانه رو و رسیدن به نتایج ما خوبیم و بقیه بد، همین از دست دادن خرمشهرهاست. سال 59 سال ایجاد انشقاق و دو پارگی میان نهادهای حکومتی بود. مخالفان نظام و اپوزیسیون که با وقوع انقلاب اسلامی به انزوا رفته بودند، رسماً قوه مجریه را پاتوق خوبی برای خود یافتند که به آنان توانایی بازگشت به حلقه قدرت را میداد. طبیعتاً این حلقه گرچه به لحاظ ساختاری زیر مجموعه نظام بودند، اما از بعد نظری مقابل نهادهای دیگر نظام صف کشیدند. از قوه مجریه مدام نظرات تند علیه دستگاه قضایی و سپاه و فرماندهان جنگ و روحانیان اطراف امام (ره) بیان میشد و همین امر نهادهای حکومتی را دوپاره مقابل هم میکرد؛ بهجای آنکه همه یکپارچه علیه دشمنان باشند.
سال 59 سال تلاشهای دولتی برای ایجاد دوقطبی بین تودههای مختلف مردمی، بین مردم و حکومت و بین نهادهای مختلف حکومت بود. بنی صدر یک پدیده نبود که تکرار نشود؛ مرام و منشی جاه طلب و مغرور بود که میتواند در وجود هر کدام از ما در هر جایگاهی و نهادی و قوهای تجدید شود و منافع و حتی امنیت کشور را تهدید کند؛ بی آنکه حس کنیم از خادم به خائن در حال تغییر هستیم.
صدور فتوای جهاد فرهنگی
دکتر حامد حاجیحیدری در روزنامه رسالت نوشت:
قضیه: آیت الله سید علی حسینی خامنهای، رهبر انقلاب، چهارشنبه گذشته، در دیدار با اساتید دانشگاه، دو تکلیف را از اساتید مطالبه فرمودند: یکی روشنگری نزد دانشجویان بویژه در مورد ارزش و مفهوم «استقلال»، و دیگری لزوم خروج اساتید از حصار دانشگاه و روشنگری جامعه در مورد ارزشهای انقلابی، بویژه «استقلال»؛ خصوصاً که این روزها با التزام ناقص و غیرقانونی دولت به سند آموزشی 2020، انتلکتولیسم اصلاحطلب، این بار، «استقلال» کشور را هدف قرار داده است. ایشان تذکر دادند که جوانان امروز، از وقتی چشم خود را باز کردند، به برکت خون شهیدان و همت مردان انقلاب، در فضای «استقلال» تنفس کردهاند، و حکم ماهی را دارند که تصوری از دنیای بدون آب، دنیای بدون «استقلال»، دنیای سخت و تیره انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی ندارند. مبادا، قدر این «استقلال» را ندانند و این انتلکتولیسم خام که کم به کشور خیانت نکرده است، گوهر «استقلال» را از چنگ ایشان به در آورد، و آنها دوباره بیفتند به دام فرانکوفون و آنگلوفون و آمریکافون و «یونسکوفون» بودن...
خب؛ تکلیف اول اساتید دانشگاه، یعنی روشنگری دانشجویان، تکلیف قطعی و حرفهای آنها است؛ بالاخره استاد دانشگاه یعنی همین. ولی دومی، یعنی خروج از دایره دانشگاه و تأثیرگذاری بر جامعه را باید در چارچوب دکترین اخیراً مطرح شده «آتش به اختیار فرهنگی» ارزیابی کرد. البته نفس، قاعده عمومی «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته»، و همچنین قاعده و تکلیف «امر به معروف و نهی از منکر» چارچوبهای شناخته شده و قاطع برای این دکترین محسوب میشوند، ولی، ابرام بر آن، در این مقطع زمانی، نشانگر آن است که شعلههای جهاد در این بخش کمرنگ شده است؛ در واقع، میتوان دیگر به رسمیت شناخت که مرجع عالیقدر شیعه، فتوای «جهاد» دادهاند، یک «جهاد فرهنگی».
برهان:
باید پذیرفت که یک نحو رکود فرهنگی در بخش فرهنگ عمومی رخ داده است. در وقوع این رکود، هر دو بخش ضعف دارد؛ هم طرف تقاضا در بخش عمومی برای طرح راه حلهای فرهنگی راکد است و همه حواسها به مسائل محض اقتصادی و رفاهی پرت شده است، و هم طرف عرضه ایراد دارد و از قضا نخبگان فرهنگی هم به دنبال «زندگی» خود رفتهاند و دارند «زندگی میکنند». در دکترین جدید رهبر انقلاب، تحریک گسترده طرف عرضه فرهنگی هدف قرار گرفته است.
خب؛ این دکترین در ماه مبارک رمضان امسال رونمایی شده است، ولی تا حال میتوان جنبههای تدبیر رهبر انقلاب را اینطور درک کرد؛ این که در حیطه تولید فرهنگی، یک «تولید بالقوه» وجود دارد و یک «تولید بالفعل». فعالان حیطه فرهنگ (چه دانشجویان و چه اساتید که تا حال مورد خطاب قرار گرفتهاند و سایر فعالان فرهنگی که باید به فراست، خودشان استمرار این خط را بخوانند، همچون طلاب و فضلا، هنرمندان، ائمه جماعت، بسیج، و ...)، حجم عظیمی از مسئلهشناسیها و بنبستگشاییهای فرهنگی را ارائه دادهاند، ولی، این نحو تلاشهای فکری، در حیطه اندیشگی باقی مانده است، و آن چنان که باید به فرهنگ عمومی تبدیل نشده است. حالا در جریان این دکترین، قرار است تا این فاصله بین محافل فکری و فرهنگ عمومی پیموده شود. این، اصل آن چیزی است که تا حال از این پروژه استنباط و فهم میشود.
خروج فعالان فرهنگی از محدودیتهای محفلی و حرفهای و تخصصی، و رسوخ به کف جامعه، این فایده را هم دارد که طرف تقاضای تولید فرهنگی را هم تحریک میکند. به عبارت دیگر، معلوم میشود که راهحلهای فرهنگی، چاره بسیاری از مسائلی که تا حال اقتصادی و سیاسی فرض میشدند نیز هست، و تحریک طرف تقاضا، خود به تولید راهحلهای فرهنگی بیشتر برای مسائل ملموس جامعه که از سوی مصرفکنندگان فرهنگی بازتاب مییابد منجر میشود.
به عنوان نمونه، وقتی معلوم شود که همکاریها و همیاریهای اجتماعی که از دستمایههای فرهنگی تغذیه میکنند، میتوانند چاره مسائل اقتصادی همچون فقر و فاقه یک گروه خاص مانند کودکان کار در مثلاً شهرستان «الف» شود، این تقاضا در مورد موقعیتهای مشابه و موضوعات مرتبط ابراز خواهد شد، و
رفته رفته راه حلهای فرهنگی، جای سکوت راه حلها را خواهد گرفت.
نکته بعد این است که تولید و پمپاژ راه حلهای فرهنگی برای مسائل مردم، باید چند لایه و به شیوههای مختلف انجام شود. مفهوم این مطلب آن است که فقط دولت، یا سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، یا هر نهاد دیگر، نمیتواند با تولید معانی فرهنگی، همه نیاز به راهحلهای معنوی مسائل مادی و معنوی یک واحد اجتماعی گسترده و متنوع مانند کشور ایران را پوشش دهد. خاصیت و خصلت کار فرهنگی آن است که هر محصول، رنگ و بوی خاص خود را دارد و از این قرار، گفتن از موازیکاری یا تولید مازاد در این حیطه، اساساً بیمعناست، چرا که هیچ محصولی
علی الاصول عین محصول دیگر نیست. بنا بر این، باید با یک شم «جهادی» هر ظرفیت فرهنگی را فعال نگاه داشت تا مردم برای مسائل خاص خود در موقعیتهای محلی خاص، بی راه حل نمانند.یک مطلب دیگر آن است که مداخله فرهنگی در مسائل اجتماعی، خصلت منعطف دارد و مدام باید بر وفق شرایط تغییر مسیر بیابد و تازه شود. این نیز ایجاب میکند که حکمی شبیه حکم جهاد فرهنگی صادر شود، وقتی روند عادی این تولید فرهنگی مختل گردد. خاطرمان هست که در سالهای قبل و در کوران جنگ، چطور گرم بودن «کار فرهنگی»، موجب جستن و یافتن راه حلهای فرهنگی برای دشوارترین مسائل خلق الساعه سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی این کشور میشد، و این راه حلهای فرهنگی مدام و از هر گوشهای میجوشید. جوانانی بودند که مدام در همه جا در سیلان داوطلبانه بودند و اصطلاحاً «کار فرهنگی» میکردند و همانها بودند که راهحلهای کارآمد را بهتر از دولتها تولید میکردند؛ چیزی شبیه اردوهای جهادی امروز.در عین حال، فعالیت فرهنگی مستمر که با کلیدواژه «حضور همیشه در صحنه فعالان فرهنگی» شناخته میشود، علاوه بر ایجاد انعطاف در حل مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، و پاسخ به مسائل خلق الساعه، نقش مهمی در تصحیح روندهای بلندمدت هم دارند. در جریان مداخلههای مستمر فعالان فرهنگی، وفاقهایی در تشخیص آنها رخ میدهد که پس از عرضه به اصول، میتوانند به راهیابیهای بلندمدت فرهنگی تبدیل شوند، و بدین ترتیب، قدر مطلق ذخیره فرهنگی و توان و بضاعت ما در رویارویی با مسائل نوظهور را بالا ببرند؛ از اینطریق، انبان راهیابیهای فرهنگی ما از خط مشیهای مجرب متراکمتر خواهد شد، و در آینده هر چه پختهتر عمل خواهیم کرد.
الحاصل؛ فروغ اخگر فرهنگ، به این خاطر کم نشده است که هیزم نداریم، بلکه، باید بر این هیزم، هیمهای از جنس «فتوای جهاد» افکند تا این هیزم آماده، شعله بگیرد و نور برافروزد. یک زمانی هست که هیزم نداریم و شعله مرده است، و گاه چنین نیست، و هیزم هست و بسیار هم هست، فوت و هیمه و نفتی لازم است تا شعلهور شود. این دومی، حال امروز ماست.
پشت پرده شروط ۱۳ گانه سعودی برای قطر
سید رضا قزوینی غرابی در روزنامه خراسان نوشت:
شروط 13 گانه عربستان سعودی و کشورهای هم پیمان آن برای قطر توسط کویت به دوحه تحویل داده شد و در رسانه ها نیز انتشار یافت.مطالعه اجمالی این13 بند کاملا گویای آن است که شروط وضع شده برای قطر کاملا غیر منطقی و غیرقابل اجرا هستند و خود سعودی ها نیز بی تردید از نوع پاسخ قطری ها به خود آگاهی دارند.از همان آغاز بحران میان ریاض و دوحه، آشکار بود که عربستان بر خلاف ادعای خود برای مبارزه با تروریسم از طریق فشار بر قطر، به دنبال رام کردن دوحه و متوقف کردن سیاست های خارج از مدار قطری ها با عربستان هستند.نخستین بند شروط به صراحت خواستار آن است که دوحه روابط دیپلماتیک خود با تهران را به پایین ترین سطح ممکن کاهش دهد و تنها به مناسبات اقتصادی آن هم تا مقداری که مانع از تحقق تحریم های آمریکا نشود اکتفا کند. از همین بند به خوبی روشن می شود که ارتباط قطر با ایران، از عوامل اصلی و بسیار مهم خشم سعودی ها از دوحه است. به همین دلیل این خواسته در صدر تمامی شروط سعودی ها قرار می گیرد.
تعطیلی پایگاه نظامی ترکیه و تعطیلی هرگونه
همکاری نظامی در قطر از دیگر بندهاست. سعودی ها که روابطشان با آنکارا به
سردی گراییده است می دانند که ترک ها توافق همکاری نظامی با قطری ها دارند و
اعزام نیروی نظامی ترکیه به قطر با تصویب پارلمان و امضای اردوغان صورت
گرفته و رئیس جمهور ترکیه که حمایت همه جانبه ای از قطر کرده به هیچ وجه
سربازان خود را سرافکنده به خانه بر نمی گرداند. وجود تعدادی پایگاه نظامی
آمریکایی و انگلیسی در کشورهای متخاصم با قطر عملا نقض مطالبات این کشورها
از دوحه است.
درخواست از قطر برای قطع روابط با گروه هایی مانند اخوان، داعش، القاعده،
جبهة النصره و حزب ا... از جمله موارد جالب و نشان دهنده تناقض رفتارها در
این کشورهاست. اخوان المسلمین در حالی تروریستی شمرده می شود که اعضای آن
در برخی پارلمان های کشورهای خلیج فارس حضور دارند. مسأله درباره داعش و
النصره و القاعده شرم آور تر است. کشورهای خصم قطر در حالی این گروه ها را
تروریستی می دانند و قطر را به خاطر آنها مؤاخذه می کنند که نقش عربستان
سعودی درپرورش و توسعه فعالیت های گروه های تروریستی در منطقه و جهان موضوع
بسیاری از گزارش های منتشر شده بین المللی است. کشمکش هر دو کشور در سوریه
و حمایت هر یک از آنها از بخشی از گروه های مسلح و تروریست موضوعی نیست که
نیاز به مناقشه داشته باشد.
علاوه بر اینکه در موضوع درخواست برای تعطیلی شبکه الجزیره، کاملا مشخص است
که واهمه رژیم هایی چون عربستان، مصر، امارات و بحرین از گزارش های
انتقادی این شبکه از این حکومت ها و هراس از تبدیل شدن الجزیره به تریبون
مخالفان سیاسی این کشورها، چنین درخواستی را موجب شده است. با این حال نمی
توان از نقش منفی شبکه العربیه عربستان که به طور صریح از تروریست های
موجود در سوریه حمایت می کند و علنا در امور داخلی کشورهای منطقه دخالت می
کند غفلت کرد.
عربستان شروطی را برای قطر وضع کرده است که حداقل خود نیز در همان موارد
متهم است. اما همزمانی اعلام این شروط با اعلام حادثه تروریستی در مکه
مکرمه نیز جالب توجه است. به گفته سعودی ها، تروریست ها قصد انجام عملیات
انتحاری در مسجد الحرام را داشته اند.
زمان و مکان این رویداد سؤالاتی را در ذهن متبادر می کند. چرا این حادثه
درست پس از اعلام شروط 13 گانه ریاض برای قطر روی می دهد. در یکی از شرط ها
از قطر خواسته شده دست از حمایت از داعش و القاعده و حمایت مالی از آنها
بردارد.
علی رغم اینکه فرضیه ها در باب حادثه مکه متعدد است و توانایی داعش در
انجام آن غیرقابل انکار است، همچنان که دست داشتن رقیبان داخلی محمد بن
سلمان ولیعهد جدید، برای ارائه چهره ای ناتوان از وی در حفظ امنیت یا ارسال
پیام هشدار به او نامحتمل نیست اما به طور جدی می توان این فرضیه را مطرح
کرد که سعودی ها همزمان با انتشار شروط 13 گانه و اتهام قطر به حمایت از
داعش به دنبال یک جنگ تبلیغاتی علیه دوحه هستند.
ادعای ریاض مبنی بر تلاش تروریست ها برای انفجار در مقدس ترین مکان اسلام،
مسلمانان را از داعش و همان طور که عربستان عنوان می کند از حامی آن یعنی
قطر منزجرتر می کند و فشارها بر دوحه را افزایش می دهد. به خصوص آن که
مقامات سعودی یک روز پس از این حادثه اعلام کرده دست های خارجی در پس این
حادثه بوده است.هرچند که پیش از این دست های خارجی از منظر ریاض غالبا
ایران یا انصارا... بوده اند اما در شرایط فعلی که ریاض، قطر را به شدت
متهم به حمایت از القاعده و داعش کرده بعید نیست دوحه و تهران هر دو متهم
به دست داشتن در این ماجرا شوند. به خصوص آن که در حادثه تروریستی تهران
نیز، عربستان سعودی به عنوان یکی از متهمان اصلی ماجرا معرفی شد. به نظر می
رسد ایران نیز با توجه به همین موضوع مانند همیشه و بلافاصله اقدام
تروریستی اخیر در مکه را محکوم کرد کما این که طرف عربستانی حاضر نشده بود
اقدام تروریستی اخیر داعش در تهران را محکوم کند.
با این حال شروط سخت ریاض برای قطر که دوحه آنها را غیر واقعی، غیر منطقی و
غیر قابل اجرا دانسته از همان ابتدا با هدف اجرایی نشدن نگارش و املا شده
اند. تا پس از رد کامل این شروط توسط قطر و پیچیده تر شدن ابعاد این بحران
بتواند ماهی خود را از این آب گل آلود بگیرد. ولیعهد جدید سعودی که برروی
همراهی ترامپ با خود حساب ویژه ای باز کرده است، این روزها از اوضاع آشفته
رییس جمهور آمریکا که هر آن ممکن است با استعفا یا برکناری مواجه شود آشفته
تر شده است و به نظر می رسد تمایل دارد تا تشتت فکری آمریکایی ها در بحران
قطر را تا پیش از هراتفاق احتمالی در آمریکا به سود خود به پایان برساند و
جنگ با قطر را به نفع خود به پیش ببرد و گرنه رشوه 460 میلیارد دلاری خود
به ترامپ را در معرض نابودی می بیند.
اثرات سیاسی توهینهای روز جمعه
عباس عبدی در روزنامه ایران نوشت:
اتفاقی که در روز جمعه رخ داد را چگونه میتوان تحلیل و ارزیابی کرد؟ آنان که مرتکب این اقدام شدند، چه کسانی هستند؟ آیا این اقدام برنامهریزی شده بود؟ چنین اقدامی چه عوارضی دارد؟ چگونه میتوان مانع از بروز این رفتارها شد؟ پاسخ به این پرسشها مفصل خواهد بود ولی به طور اجمالی بد نیست که به برخی از جوانب سیاسی و سپس حقوقی ماجرا پرداخته شود. این گونه حرکات در ایران علیالاصول برنامهریزی شده است، مگر آنکه خلافش ثابت شود. پیشینه ماجرا در سه سال اخیر در قم علیه رئیس مجلس و در شیراز علیه آقای مطهری نشان میدهد که موارد قبل از آنها و در نتیجه مورد کنونی و نمونههای بعدی، برنامهریزی شده و مبتنی بر داشتن اطلاعات لازم برای حضور به موقع در مکان خاص و اقدام هماهنگ هستند. اتفاقاً یکی از عللی که باعث میشود پیگیریهای حقوقی ماجرا نیز ابتر بماند و به جایی نرسد، این است که منصفانه و اخلاقی نیست که فقط به عوامل در صحنه پرداخته شود و عوامل اصلی مصون از تعقیب بمانند. این اتفاقات اگر در یک جامعه پیشرفته رخ دهد، چندان مسألهای نیست، چرا که در آنجا چنین رفتاری علیه هر مقامی صورت میگیرد و با همه نیز کمابیش طبق یک رویه انتظامی یا قضایی برخورد میشود. ولی در جامعهای چون ایران طبعاً انتظار میرود با چنین رفتاری علیه رئیس جمهوری چنان برخوردی صورت گیرد که دیگر کسی در مخیلهاش مشارکت در انجام این نوع اقدامات را راه ندهد.
موشکهای صلحجو!
محمدعلی زم در روزنامه شرق نوشت:
١ - هرکس با روح اسلام و معارف و مبانی قرآن آشنایی مختصری داشته باشد، میداند که محصول مشترک جهاد، قتال و دفاع در این آیین برای دستیابی به صلح، برقراری همزیستی مسالمتآمیز و تفاهم بر سر پایبندی به حقوق انسانی و در نهایت برپایی تعامل آمیخته با صلح و صفای جوامع انسانی در کنار یکدیگر است؛ در غیر این صورت جنگ و قتال به منظور قدرتنمایی، کشورگشایی، ظلمگستری و هویوهوستابی در دین ما، محکوم و مطرود دانسته شده است. این سخن، همان مفهوم، صدور فرهنگ، روح و اندیشه انقلاب اسلامی است که امام راحل عزیز انقلاب، بهعنوان یک مشی و مرام پیشروی انقلابیون گشودند و مراد خویش از صدور انقلاب را، صدور فرهنگ انقلاب دانستند.
٢- دیربازی است که مورچگانی با تکیه بر
آذوقههای ازپیشداشته و آورده قدرتهای خارجی حامی خود! در این منطقه، هوس
فیلسواری، فیلبازی و فیلنمایی کرده و حد و اندازه و نقش خود را در
برقراری صلح و آرامش و همزیستی ملتهای مسلمان خاورمیانه فراموش کردهاند و
هر روز با بلواآفرینی و فتنهسازی و حمایتتراشی از نیروهای خارجی در
هویوهوسگستری و سترگنمایی، زمینه ژاندارمسازی خود را در منطقه به رخ
میکشند. روزی همه آنها به پشت و پناه صدام درآمدند و جنگ هشتساله را بر
انقلاب نوپای ایران تحمیل و روزی دیگر صدام را برای حمله به کویت تشویق و
حمایت و روزهایی هم برای تقویت قدرت، آرامش همسایگان، فرصتها و دلارهای
نفتی خود را هزینه تحکیم حضور قدرتهای خارجی و پایگاه نظامی آنها در منطقه
کردند.
٣- در میان کشورهای منطقه، عربستان که تا دیروز با تکیه بر منابع دینی و
ثروتهای مادی در پی ترویج ایدئولوژی وهابیسم برای یک مبارزه فکری-سیاسی!
با مذاهب اسلامی و از جمله تشیع برآمده بود، امروز تغییر جهت داده و جنگ
ایدئولوژیک خود را به وجه نظامی و چریکی بسط داده و با تهدید و ارعاب
کشورهای کوچکتر از خود، حمله نظامی مستقیم به کشورهایی مانند قطر، عمان
و... را همچون یمن خاطرنشان کرده و در کشورهایی مانند سوریه، عراق و... هم
ردپایی از اقدامات چریکی! خود بر جای گذاشته و به اثبات رسانده است؛ تا
جایی که زایش پیدرپی جریانات چریکی و تروریستی رنگارنگ او نظیر القاعده،
طالبانیسم، النصره، داعش و... امروز همه دنیای انسانی غرب و اخیرا ایران را
هم دربر گرفته است و تهدید میکند.
٤- صبر، مدارا و حوصله ایران اسلامی در سه دهه اخیر بیش از آنکه باعث
ملاحظه حقوق همسایگی از سوی عربستان شود، موجب سوءاستفاده گستردهتر از
اقدامات نظامی و تروریستی و بهآشوبکشاندن آرامش منطقه خاورمیانه شده است
تا زمینهای را برای برهمزدن نقشه خاورمیانه از سوی استکبار آمریکایی
فراهم کنند!
بزرگترین پیام ظهور و بروز قدرت موشکی
ایران متوجه مثلث شوم اتحاد عربی، غربی و عبری (صهیونیستی) است. پیام
راهبردی موشکهای نخستین! ایران آن است که آتشبازان منطقهای از شرارتها،
فتنهسازیها و ترویج ترقهبازیهای سیاسی و نظامی دست بشویند و منافع و
آرامش در کنار هم زندگیکردن را بر فتنهسازی علیه دیگران و تجاوز نسبت به
حقوق همسایگان ترجیح بدهند.
٥- پیام استراتژیک موشکی ایران آن است که مزدوران و سربازان خارجی مستقر در
منطقه، هر یک باید به خانههای خود بازگردند و رژیمهای افسرده و لجوج
مستقر در منطقه، دموکراسی و حق مردم و تعیین سرنوشت خود و ملتهایشان را
پیشه و آینده خود کنند. دکترین کاربرد موشکی ایران مبتنی بود بر:
- ٤٠ سال صبر و خویشتنداری و (زمانشناسی)
- (حقشناسی) و پاسخ به تجاوز جهانی و دفاع از منافع ملی در برابر یک
گروهک گستاخ و متجاوز به دین و دنیای مردم ایران و منطقه و جهان انسانی!
- آنسانکه، پیام غایی و درک محضر اخلاق باطنی و دقت موشکی ایران! چیزی
بیشتر از یک نهیب برای آشنایی با حقوق یکدیگر و چیزی جز صدور فرمان انسانی
به مفهوم «هرکس به جای خود» نبوده و نیست!!
داعش هرگز تصور نکرده بود که براساس منطقه «هر زدی، خوردی در پی دارد»، به «خورد»ی اینچنین جانانه گرفتار شود!
سیاست و لجاجت
در سرمقاله امروز روزنامه صبح نو آمده است:
دولت با همه دولتمردانش، اهتمام ویژهای به
فضای مجازی دارد به نحوی که طی دو روز گذشته و بهدنبال حاشیههای
راهپیمایی روز قدس، تعداد زیادی از معاونان رئیس جمهور تا وزرا و مشاوران
دولت در توئیتر یا اینستاگرام خود مطالبی را در تأیید رییسجمهور و رد
شعاردهندگان منتشر کردند. در این میان اما توئیت مشاور رئیسجمهور توجهات
بیشتری را جلب کرد؛ پیامی که اصرار داشت تا بگوید دولت موضوع
« تربیت جنسی» را درشورای عالی انقلاب فرهنگی و «فعالیت اقتصادی نیروهای
مسلح » را درشورای عالی امنیت ملی ادامه خواهد داد و شاید تاحدی وانمود کند
که دولت از این جهت تحت فشار است! این غلبه دادن حاشیهها بر متنِ وظایف
دولت و تداوم سیاست تنش زایی، احتمالاً راه گریزی است از پاسخگویی به
افکار عمومی . طی هفتههای گذشته مشکلات سپرده گذاران بانکهای خصوصی بالا
گرفته اما متأسفانه بانک مرکزی از حل این مشکلات عاجز است و جز وعده، پاسخ
دیگری به سپرده گذاران سرگردان نمیدهد. مشکلات بیکاری به قوت خود باقی است
و به رغم وعدههای داده شده برای فعال شدن کارگاهها و واحدهای تولیدی
تعطیل شده، اقدام خاصی صورت نگرفته است. به این مشکلات سرگردانی و تردید
بیش از 80 هزار زائر ایرانی در آستانه اعزام به حج را نمیتوان نادیده گرفت
که دولت در شرایط بحرانی رژیم سعودی، مطالبه و تضمین امنیت آنها را
میبایست فراهم آورد و بر همین منوال است دهها موضوع دیگر که لجاجت برای
موضوعات کماهمیت، آنها را به حاشیه میراند.