(روزنامه مردمسالاري ـ 1396/03/01 ـ شماره 4322 ـ صفحه 7)
شهردار سابق تهران و دبيركل حزب كارگزاران اسلامي حالا هم همين را ميگويد؛ ميگويد مردم به چنان شناخت سياسي دست پيدا كردهاند كه ديگر اجازه تكرار گذشته را نميدهند. به گفته او مردم از كماي سياسي سال 88 خارج شده و به خدمات دولت يازدهم اعتماد كردهاند. به خاطر همين هم هست كه اقبالي به دو برابر شدن يارانهها نشان ندادند و به گفته او اگر تسهيلات بيشتري در برگزاري انتخابات فراهم بود، 45 ميليون نفر ميتوانستند در انتخابات شركت كنند و قطعا تعداد راي روحاني هم بيشتر بود. مرد تكنوكرات كارگزاراني نيمنگاهي هم به جناح مقابل دارد و ميگويد از اجماع اصولگرايان خوشحال است اما كاش آنها از تجربه گذشته خود درس ميگرفتند و تخريب و توهين و اقدامات خشونتآميز را سرلوحه كارهايشان قرار نميدادند. غلامحسين كرباسچي در حالي از اجماع اصولگرايان بر يك نامزد خرسند است كه سيدابراهيم رييسي را با وجود 15 ميليون رايي كه به خود اختصاص داده، ليدر گمشده اردوگاه راستگرايان نميداند و معتقد است آنها به چهره ديگري براي ليدري انتخاباتهاي آينده احتياج دارند؛ ليدري با شخصيتي اجراييتر و البته كاريزماتيكتر.
مشروح گفتوگوي خبر آنلاين را با غلامحسين كرباسچي در زير ميخوانيد:
* انتخابات رياست جمهوري هم تمام شد و آقاي روحاني مانند دوره قبل برنده اين ميدان بود. به نظر شما مهمترين ويژگيهايي كه اين انتخابات را با دورههاي قبل متمايز كرد، چه بود؟ ويژگيهايي كه توانست براي گفتمان اصلاحطلبي ـ اعتدالي وجه تمايز باشد...
** انتخابات دوره قبل يعني سال 92 بعد از مسائل به وجود آمده در سال 88 برگزار شد. بعد از سال 88 يك كماي سياسي در جامعه ايران به وجود آمد كه مردم از حضور در صحنههاي سياسي و پاي صندوقهاي راي تا حدودي زده شده و فعال نبودند. اگر نگاه كنيد به انتخابات مجلس نهم ميبينيد كه تعداد شركتكنندهها با مجلس دهم چقدر از نظر مشاركت مردمي تفاوت دارد. انتخابات مجلس دهم آغاز حضور بخش زيادي از كساني بود كه بعد از سال 88 خودشان را از صحنه سياسي كنار كشيده بودند، در حاليكه در سال 92 اين اعتماد عمومي به صندوقهاي راي ايجاد نشده بود. اما انتخابات سال 92 و دولت اول روحاني براي بخش زيادي از مردم اين پيام را به دنبال داشت كه ميتوانند به صندوق راي اعتماد كنند و بايد حضور موثر داشته باشند. آثار حضورشان هم همان تغيير 50 درصدي در مجلس است. عملكرد روحاني هم در حوزه سياست خارجي و داخلي توانست باور و اعتماد عمومي مردم را به صندوقهاي راي برگرداند. لذا اين شور و نشاط در انتخابات ارديبهشتماه به وجود آورد. از طرف ديگر مردم به اينكه دوباره دولتي بر سر كار بيايد كه وضعيت نيمه مطلوب دولت روحاني را به هم بزند، تمايلي نداشتند.
اما يك ويژگي منفي هم اين انتخابات با خود داشت و آن طولاني بودن زمان رايگيري بود. تعداد زيادي از مردم نتوانستند راي بدهند، اگر تسهيلات بيشتري پيشبيني شده بود قطعا تعداد آرا بيشتر از اين بود.
* چقدر بيشتر از اين تعداد آرا؟
** به نظر من برآورد دولت از تعداد آراي مردمي حداكثر 40 نفر بود اما اشتياق مردم نشان داد كه راي مردم به مرز 45 ميليون هم ميتوانست برسد و اين موضوع با توجه به تعداد 36 ميليون آراي سال 92 معنادار است. دولت بايد به اين افزايش چشمگير راي توجه كند.
* آقاي روحاني در حالي نزديك به 24 ميليون راي به خود اختصاص داده كه رقباي او در اين انتخابات بر روي سبد راي طبقه ضعيف حساب كرده بودند. اما تعداد راي روحاني نشان داد كه شعارهاي پوپوليستي نتوانسته روي اين قشر تاثيرگذار باشد. شما اين موضوع را نشاني از رشد عقلانيت سياسي در ميان مردم ميدانيد يا اشتباهي استراتژيك در ميان رقباي روحاني؟
** من فكر نميكنم كه مردم نسبت به مسائل اقتصادي بيتفاوت باشند يا گول شعارهاي پوپوليستي را بخورند. بعضي از خبرگزاريهاي خارجي هم در اين زمينه نوشتند كه مردم ايران به يارانه دوبرابري پشت كردهاند. من اين تحليلها را هم درست نميدانم. در اين زمينه دو مساله وجود دارد؛ يكي اينكه دولت يازدهم در تثبيت نرخها و بقيه اقدامات سياسي و اقتصادياش در چهار سال گذشته موفق بوده است و مردم هم ميدانند كه چنين كارهاي زيربنايي تاثير بهتري براي مردم دارد تا پرداخت پول نقد به آنها.
دوم اينكه مردم شعارهاي برخي نامزدها را درباره وعدههاي اقتصاديشان باور نكردند؛ در واقع درك سياسي مردم در اين زمينه نشان داد كه آنها ميدانستند كه كسي كه اين شعارها را مطرح ميكند بايد پشتوانه و منابع اين افزايش يارانهها را مشخص كند. وقتي نه بودجه و درآمدي به كشور اضافه شود و نه توليد در داخل كشور به گونهاي باشد كه امكانات بيشتري به وجود بياورد، چگونه ميتوان شعار افزايش يارانه به مردم داد؟ بنابراين به نظر من خدمات دولت و آگاهي سياسي مردم توانست انتخابات را به نفع حسن روحاني پيش ببرد.
* اصولگرايان در اين انتخابات توانستند برخلاف انتخاباتهاي گذشته به اجماعي كلي برسند اما باز هم شكست خوردند. تحليل شما از وضعيت اين جناح سياسي كشور در اين انتخابات چيست؟
** راي اصولگرايان در اين دوره تفاوت چنداني با آراي آنها در انتخاباتهاي گذشته نداشته است. آراي آنها به غير از بعضي مواقع، با تمام اتفاقنظرها بين 30 تا 35 درصد بوده است. حالا شايد با تخريب رقيب توانستهاند در مقاطع مختلف چند درصدي هم به اين آرا اضافه كنند. در انتخابات سال 92 هم با اينكه اعتماد عمومي زيادي نسبت به حسن روحاني وجود نداشت اما جمع آراي آقايان جليلي، قاليباف، ولايتي و محسن رضايي كه مقابل روحاني بودند حدود 15 ميليون بود. در حال حاضر با توجه به افزايش تعداد رايدهندگان بايد بگوييم كه اصولگرايان با تمام اجماعي كه در اين دوه داشتند تعدادي از اين آرا را هم از دست دادهاند. در 4 سال گذشته 5 ميليون نفر به جمعيت رايدهندگان اضافه شده است و عليالقاعده بايد از تجميع آرا رقمي به آراي اصولگرايان اضافه شده باشد اما اين اتفاق نيفتاده است.
* به نظر شما آيا دليل اضافه نشدن آراي اصولگرايان در اين انتخابات مجموع عملكرد و مكانيزم تبليغاتي آنها نيست؟
** بله به نظر من هم مجموع عملكرد تبليغاتي اصولگرايان در اين انتخابات مهرهاي براي عدم اقبال عمومي مردم به آنها بود. اما آنچه كه در اين ميان مهم است اين است كه معمولا حول و حوش يك سوم از آراي مشخص به سمت جناح اصولگرا ميرود و اگر آنها بتوانند كمپين خوبي داشته باشند و بتوانند مسائل را براي مردم خوب توجيه كنند ميتوانند موفقتر باشد. اين موضوع خيلي خوب است كه اصولگرايان توانستهاند اين وحدت را در ميان خودشان حفظ كنند و نبايد نااميد شوند كه در اين انتخابات شكست خوردند. آنها بايد روشهاي خودشان را اصلاح كنند. وقتي كسي وارد صحنه سياسي ميشود و ميخواهد از طريق صندوق آرا در فضاي سياسي كشور باقي بماند، نبايد متوسل به جنبههاي ديگر قدرت شود؛ مسائلي از قبيل بگير و ببندها و دروغهاي تبليغاتي و توهينها و توزيع شبنامهها! وقتي اصولگرايان اين همه روزنامه دارند و رسانه ملي هم كمك بزرگي براي آنها است، چه نيازي به اين همه توهين و تخريبهاي آشكار و توزيع شبنامه دارند؟ بسياري از كساني كه در صدا و سيما وابستگيهاي جناحي به اصولگرايان دارند در تمام اين مدت به اسم انعكاس نظر مردم عليه دولت تخريب ميكردند. مردم كه نظرشان را در اين انتخابات نشان دادند آيا اين اقدامات صدا و سيما واقعا نظر مردم بود؟!
فكر ميكنم كه اجماع اصولگرايان در اين انتخابات به نفع فضاي سياسي كشور است اما آنها بايد روشهاي خودشان را تصحيح كرده و نبايد به دروغپردازي و توزيع شبنامهها روي بياورند. آنها به خوبي ديدند كه در اين انتخابات توسل كردن به برخي مسائل مذهبي و اعتقادي سودي برايشان نداشت. شايد درصد كمي به اين موضوع واكنش مثبت نشان دادند اما واقعيت اين است كه ديگر مردم در مسائل انتخاباتي و سياسي كاري به مسائل مذهبي و مقدسات ندارند. بنابراين اصولگرايان بايد وارد فضاي كارشناسي شوند و خودشان را تقويت كنند. اگر در جايي اشتباه كردند به مردم شفاف بگويند و برخي روشهاي غير موكراتيك را كنار بگذارند چون اين موضوعات اثر مثبتي براي آنها ندارد. اينكه نامزدي در رسانه ملي توهين آشكار به رييسجمهور يك كشور داشته باشد، با ادبيات سياسي مردم متغاير است. توسل به انواع خشونتها برد سياسي اصولگرايان را كاهش ميدهد. آنها يك بار براي هميشه بايد متوجه اين موضوعات بشوند. من نميدانم چرا آنها پيامهاي مردم را در انتخاباتهاي مختلف گذشته دريافت نميكنند كه وقتي كسي وارد جرگه سياست و راي مردم ميشود نميتواند با توهين و تخريب جلو برود.
اگر اصولگرايان بتوانند با نقد درست اصلاحطلبان و اعتداليون جلو بروند شايد بتوانند در انتخابات مجلس و شوراها و حتي رياست جمهوري راي مردم را جلب كنند.
* شما به مثبت بودن اجماع عمومي اصولگرايان اشاره كرديد. اين اجماع توانست حول محور سيدابراهيم رييسي شكل بگيرد. آيا ميتوانيم از او به عنوان ليدر گمشده اصولگرايان نام ببريم كه ميتواند با سابقه صد درصد اصولگرايي خود گزينهاي رايآور در سال 1400 باشد؟
** خير به نظر من ابراهيم رييسي چنين ظرفيتي ندارد. او در برخوردهايي كه در دوران تبليغات از خود نشان داد مشخص كرد كه ظرفيت يك فرد سياسي با يك كاريزماي سياسي را ندارد. جريان اصولگرايي بايد فرد ديگري را براي رهبري خودش برگزيند كه كاريزما هم باشد، فردي كه براي رياست جمهوري تجربه داشته و داراي ادبياتي متناسب با ادبيات اجرايي باشد. افرادي كه داراي سابقه اجرايي و ديگر سوابق مثبت بوده و فقط سابقه قضايي نداشته باشند. به نظرم در چهرههاي اصولگرا كساني هستند كه ميتوانند با اين ويژگيها اردوگاه راستها را نمايندگي كنند.
* از زماني كه آقاي جهانگيري در مناظرهها به خوبي ظاهر شد اين موضوع قوت گرفت كه او ميتواند نماينده جناح اصلاحطلب در انتخابات رياست جمهوري سال 1400 باشد. شما به عنوان دبيركل حزب كارگزاران بر اين باور هستيد كه اين انتخابات علاوه بر برنده شدن آقاي روحاني برگ برنده ديگري هم به نام اسحاق جهانگيري براي كارگزاران به دنبال داشت؟
** درست است كه آقاي جهانگيري عضو حزب كارگزاران اسلامي است اما بيشتر از آنكه از سوي حزب به عنوان يك نامزد وارد عرصه رقابت انتخاباتي شود، يك شخصيت اصلاحطلب است و مورد توجه همه جبهه اصلاحطلبي است و نه فقط كارگزاران. در عمل هم او در محدوده يك حزب منحصر نشده و خودش را در جمع وسيع اصلاحطلبي ميداند و يك پتانسيل قوي در جبهه اصلاحطلب است. هرچند پتانسيلهاي ديگري هم در بين اصلاحطلبان وجود دارد كه ميتوانند با توجه به موقعيتهاي زماني براي مجموع نيروهاي اصلاحطلب و اعتدالي تاثيرگذار باشند. اين انتخابات زمينهاي براي ارائه ويژگيها و تواناييهاي اسحاق جهانگيري بود؛ هرچند تواناييهاي او بيشتر از اينها است و اميدوارم در آينده، انقلاب و مردم بتوانند از خدمات او استفاده كنند.
ش.د9600689