(روزنامه ايران ـ 1396/03/21 ـ شماره 6516 ـ صفحه 16)
** همه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از دیرباز با یکدیگر اختلافات عمیق و ریشهداری داشتهاند. در بین آنها عربستان سعودی و قطر نیز چند دهه است که درگیر اختلافات ارضی عدیدهای هستند و به دلیل همین اختلافات طی دهههای اخیر تاکنون چهار بار وارد تنش و بحرانهای جدی شدهاند که با میانجیگری دیگر کشورهای عربی این بحرانها را پشت سر گذاشتهاند؛علت اختلافات بین این کشورها نیز بسیار ساده است. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، بر اساس قومیتهای مختلفی چون آل ثانی، آل سعود و آل نهیان اداره میشوند. اینها عربهایی بودند که در طول تاریخ با یکدیگر اختلافات عمدتاً ارضی داشتند. در آغاز جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، سعی کردند از طریق تشکیل یک اتحاد عربی (شورای همکاری خلیج فارس)، انسجامشان برای رویارویی و مقابله با خطر ناشی از ایران را حفظ کنند. عربستان سعودی بهعنوان برادر بزرگ این شورا، همواره در تلاش بوده است که حوزه نفوذ خود را در بین این کشورها گسترش دهد، با وجود این بهعنوان یک رژیم محافظه کار، خواهان «حفظ وضع موجود» و «تداوم ثبات» است.این کشور به طور معمول تلاش میکند، گسترش دایره نفوذ خود را نه از طریق ایجاد تغییرات طوفانی سیاسی یا کودتاها و انقلابها، بلکه با شیوه بهرهگیری از قدرت مالی و وجهه مذهبی و یارگیری از کشورهای عربی پیگیری کند.
در مقابل، قطر با اتکا به قدرت مالی عظیم و برخورداری از روابط گسترده با جنبشهای میانه رو در جهان عرب درتلاش است که اولاً خود را از تحت سیطره و هژمونی عربستان خارج کند و ثانیاً به عنوان یک بازیگر مهم و تأثیرگذار در جهان عرب و اسلام مطرح شود. از این منظر این کشور کوچک استراتژی«تغییر» در بین کشورهای عربی را دنبال میکند.از دیدگاه عربستان سعودی و دیگر رژیمهای سنتی و محافظه کار عرب، قطر متهم ردیف اول در بحران چند سال اخیر کشورهای عربی موسوم به «بهار عربی» است. در نخستین بارقههای بهار عربی در تونس و سپس در مصر، قطر از طرق مالی و تبلیغاتی و با استفاده از شبکه «الجزیره» بهعنوان بازوی قدرتمند رسانهای خود ازاین تحولات حمایت کرد،در حالی که عربستان سعودی از ابتدای این تحولات در تونس و مصر به دنبال بازگرداندن آرامش به این کشورها از طریق حفظ وضع موجود بود، زیرا میدانست دامنه تغییرات در حکومتهای عربی، مرزها را درنوردیده و پیامدهای آن «دومینووار» گریبانگیر دیگر رژیمهای عربی خواهد شد.
* چه عواملی باعث شد در این بحران، مصر از همان ابتدا، کنار ریاض قرار گیرد؟
** نقطه مشترک مصر و عربستان سعودی، مخالفت شدید با «اخوان المسلمین» به عنوان یک حرکت ریشه دار و تأثیرگذار در جهان عرب است؛هر دو کشور، دیدگاهها و فعالیتهای «اخوان المسلمین» را خطری جدی برای امنیت ملی خود تلقی میکنند. طبقه متوسط عربستان، هرچند به دلیل ساختار حاکمیت و هژمونی قدرت سلطنتی امکان بروز و ظهور ندارد، اما دارای تفکرات اصلاحطلبانه نیرومندی است و هدف اصلاحطلبی حتی در دیدگاههای اسلامی و مذهبی را تعقیب میکند و از همین زاویه، اندیشه «اخوان المسلمین»، مورد اقبال بخشی از طبقه متوسط عربستان است و به همین نسبت، سعودیها از نفوذ باورهای اخوانی در میان عربستانیها بیمناک هستند، البته تفکر اخوانی برای مصر تهدید فوریتری محسوب میشود، زیرا قدمت اخوان المسلمین بهعنوان تشکیلات اجتماعی و شبه سیاسی در مصر بیشتر است و ملاحظه کردیم که پس از سرنگونی حسنی مبارک، اخوان المسلمین به مهمترین جریان سیاسی تبدیل شده و با اتکا به حمایت وسیع مردمی توانستند قدرت را در انتخابات دموکراتیک به دست گیرند. بنابراین، حاکمان قاهره بشدت نگران تقویت و بازگشت به قدرت اخوانیها هستند و آنان را اصلیترین اپوزیسیون فعال در مصر میدانند؛اشتراک نگاه قاهره و ریاض، در تحولات اخیر شبه جزیره عرب علیه قطر اخوان المسلمین است.
* امارات و بحرین چرا به ائتلاف ضدقطر پیوستند و روابط خود را با این کشور قطع کردند؟
** در بین کشورهایی که در بحران اخیر جانب عربستان را گرفتهاند بحرین کمترین اهمیت را از نظر سیاسی دارد.این شیخ نشین کوچک، بقای حاکمیت خود را مدیون عربستان سعودی می داند و از اراده سیاسی برخوردار نیست. در مورد امارات نیز نقطه اشتراک این کشور با سعودی در تحولات اخیر هم مخالفت با اقدامات قطر در جهان عرب و حمایت قدرتمند دوحه از اخوان المسلمین است.
عربستان سعودی بخصوص بعد از اینکه وارد چالش جدی با ایران شد، در صدد تشکیل اجماع عربی و اسلامی علیه ایران برآمد. از همین رو نسبت به هر صدای مخالف یا ساز ناکوکی حساس است. در اخبار منتسب به شیخ تمیم که در آن از اهمیت و نقش ایران سخن گفت، همین حساسیت مشاهده شد،بویژه که این اظهارات درست بعد از اجلاس ریاض که عربستان آن را یک موفقیت بزرگ برای خود در مقابله با ایران میدانست منتشر شد. سعودیها به دستاوردهای این نشست میبالیدند و آن را گامی مهم علیه ایران تلقی میکردند و طبیعی است در چنین فضایی، سخنان امیر قطر پیرامون قدرت منطقهای ایران و ضرورت در پیش گرفتن تعامل با ایران، خدشهای جدی به موفقیت نشست محسوب میشد و این نکته در خشم و نارضایتی حداکثری ریاض از دوحه مؤثر بود.
* در واقع، نه مصر به خاطر نفوذ عربستان وارد ماجرا شد و نه امارات. آیا وجهه برادر بزرگتر بودن عربستان در جهان عرب کمرنگتر و از قدرت آن کاسته شده است؟
** عربستان به دلایل مختلف از حوزه نفوذ گستردهای در بین اعراب و کشورهای مسلمان برخوردار است. با وجود این کشورها همواره براساس منافع خود تصمیم میگیرند و سود و زیان خود را در موضعی که میخواهند اتخاذ کنند، مد نظر قرار میدهند. این امر مغایرتی ندارد با اینکه مثلاً در مواردی که چندان برای آنان ضرری ندارد، در کنار یک کشور دیگر قرار بگیرند. عربستان توانست 56 کشور را در اجلاس ریاض کنار هم جمع کند و به ظاهر همه این کشورها بیانیه ضد ایرانی او را تأیید کردند، اما واقعیت امر چنین نیست و این کشورها در همه اقدامات لزوماً همسو با عربستان سعودی و حامی این کشورنیستند.
نکته دوم اینکه واقعیت این است که عربستان به دلایل مختلف و از جمله جغرافیای سیاسی و جمعیتی ظرفیت تبدیل شدن به یک قدرت تأثیرگذار منطقهای را ندارد. آنچه که عربستان را به یک بازیگر نسبتاً مهم در منطقه تبدیل کرده، سه عنصر است: پشتیبانی جدی امریکایی ها به دلیل موضوع بسیار مهم نفت، وجهه مذهبی و به روایت خودشان «خادم الحرمین الشریفین» بودن و قدرت مالی عظیم این کشور است.عربستان طی سالیان متمادی کمکهای بیحد و حصری به بعضی از کشورهای کوچک و بزرگ کرده و به یک صندوق حمایت از کشورهای کوچک جهان اسلام تبدیل شده است. مجموع این عوامل به گسترش نفوذ سعودیها منجر شده اما این عناصر برای تبدیل این کشور به قدرتی منطقهای ناکافی است.
در نقطه مقابل عربستان سعودی، کشور ایران قرار دارد که فارغ از اینکه چه کسی بر آن حکومت کند، از ظرفیت لازم برای تبدیل شدن به قدرت بزرگ منطقهای برخوردار است.
* توازن قدرت بین عربستان و قطر را چگونه ارزیابی میکنید؟
** قطر در کنار ایران بزرگترین ذخایر گازی جهان را دارد. این امر و بهرهبرداری هوشمندانه از این ظرفیت، قطر را به کشوری تبدیل کرده که ذخایر ارزیش حتی بیشتر از عربستان است. قطر با درآمد سرانه 130 هزار دلار مقام اول را در جهان دارد. با اینکه شبه جزیره کوچکی است، توانسته میزبانی جام جهانی 2022 بهعنوان یکی از مهمترین رویدادهای بینالمللی که ابعاد سیاسی آن بر ورزشی آن غلبه دارد را به دست آورد. قطر یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین رسانههای جهان عرب را در اختیار دارد. عربستان تمام اینها را میداند منتهی بر این نکته هم واقف است که قطر کشوری کوچک با دو میلیون جمعیت است که از این میان نهایتاً 700 هزار نفر قطری الاصل هستند و بقیه اتباع که خارجی هستند، در شرایط بحرانی لزوماً در این کشور نمیمانند. قطر جزیرهای است که براحتی قابل محاصره است و تمامی نیازهای ابتدایی آن باید از مرزهای کشورهای همسایه عبور کند. لذا بازیای که عربستان سعودی با قطر شروع کرده، کاملاً حساب شده است و همه فاکتورها و آمار و اطلاعات دقیق را دارد و به اصطلاح بیگدار به آب نزده است. اهداف عربستان سعودی کاملاً مشخص است: تغییر رفتار قطر و رام کردن آن. عربستان در پی آن نیست که مانند بحرین، قطر را تحت قیمومیت خود درآورد. هدف ریاض اعمال قدرت فائقه خود در شورای همکاری خلیج فارس و تبعیت قطر از این کشور و دست کشیدن از سیاست تحریک در جهان عرب است.
* آیا قطر توان تحمل فشارهای عربستان را خواهد داشت؟
** واقعیت این است که قطر راه دشواری در پیش دارد. البته عربستان نیز با توجه به زمینگیر شدن این کشور در یمن و شکستهای منطقهای در عراق و سوریه از موقعیت محکمی برخوردار نیست. به نظر من اگر بحران اخیر را در سطح فراتر از منطقه بررسی کنیم، شاید بتوان به ارزیابی واقعبینانهتری دست یافت. حامی اصلی عربستان در سطح فراتر از منطقه، امریکای تحت زعامت دونالد ترامپ است. برخی از کشورهای تأثیرگذار اروپا از قطر حمایت کردهاند، این تحولات نشان میدهد که بحران اخیر در منطقه ظرفیت تبدیل شدن به سطحی بالاتر را دارد. اگر به این نکته اختلافات اروپا و امریکا پس از روی کارآمدن ترامپ را اضافه کنیم، میتوان حدس زد که قطر با ارزیابی وضع جدید، وارد این چالش عظیم با عربستان شده است.
در یک ارزیابی کلی شرایط در مجموع به نفع قطر نیست، ممکن است میانجیگریها نتیجه دهد و قطر با پذیرش برخی شروط سعودیها بتواند این بحران را پشت سر بگذارد، اما هیچ تضمینی برای خلاصی از فشارهای بعدی عربستان وجود ندارد. در حال حاضر دریچههای امید قطر معطوف به ایران و ترکیه است اما نکته مهم این است که این دو کشور تاچه حد میتوانند از وزن فشار بر قطر بکاهند؟
منافع ایران ایجاب میکند، وارد اختلافات درون اردوگاهی اعراب نشود.اختلافات عربی مثل ابرهای بهاری هستند، دائم میآیند و میروند. بنابراین ایران نباید وارد این گونه منازعات ناپایدار شود. قطر نیز از ارزیابی واقع بینانه ایران درباره اختلافات عربی آگاه است. بنابراین به حمایت گسترده ایران و ایجاد اتحادی استراتژیک با کشورمان امید چندانی ندارد. ترکیه هم سیاستهای متغیری دارد و بعید است داروی شفابخشی برای کاستیهای قطر باشد.
* تهدیدها و فرصتهای ایران در بحران روابط عربستان و قطر چیست؟
** مهمترین تهدیدها، امنیتی است. فضای منطقه و شرایط جهان، چشمانداز نویدبخشی برای صلح و ثبات ترسیم نمیکند. روی کار آمدن ترامپ و موضعگیریهای وی علیه ایران، روابط با عربستان که در بدترین وضعیت پس از پیروزی انقلاب قرار دارد، گسترش اقدام های تروریستی و تسری آن به نقاط امن اروپا (انفجارهایی که در منچستر و لندن رخ داد) و... نشان میدهد جهان در حال حرکت به سوی بحرانی جدی است. به اعتقاد من، ایران در این شرایط باید اولویت خود را عبور سلامت از این گذرگاه خطرناک قرار دهد. در سال 2001 و پس از حادثه برجهای دوقلو، اولین کشوری که علیه این حمله تروریستی موضعگیری کرد، ایران بود. آن هم نه از زبان وزارت خارجه بلکه از زبان رئیس جمهوری. به نظر من، این اقدام خطر بزرگی را از سر ایران دفع کرد. بویژه که در آن زمان گفته میشد هدف آقای جورج بوش، رئیس جمهوری وقت امریکا نه افغانستان بلکه ایران بوده است. موضعگیری هشیارانه ایران باعث شد رئیس جمهوری تندرویی چون جورج دبلیو بوش نتواند اقدامی علیه تهران انجام دهد. بنابراین اولویت اولِ ایران باید ممانعت از وقوع جنگ در منطقه باشد. در همین رابطه باید کشورمان صدای واحدی در تحولات مهم منطقه و جهان داشته باشد. نگرانی من برآمدن صداهای متفاوت از کشور است که خواه ناخواه تأثیرات خود را دارد. در موضوع اختلاف بین عربستان و قطر و موضوع های دیگر باید یک صدا از کشور بیرون برود. فرقی نمیکند؛ مجلس باشد یا قوه قضائیه یا مجریه؛ هیچ کس و هیچ نهادی نباید براساس دلخواه خود موضعگیری کند.
دیگر اینکه با توجه به اجلاس ریاض و سخنرانی ترامپ که در آن زمان قطر مخاطب سخنان ترامپ تلقی شد و عربستان با اتکا به همان موضعگیری، قطر را به حمایت از تروریسم متهم کرد، ما باید هشیار بوده و در جبههای قرار نگیریم که شائبه همراهی ما با تروریسم را مطرح کند. توجه داشته باشیم که خط کلی عربستان و امریکا و بالطبع رژیم صهیونیستی در حال حاضر ایجاد اجماع علیه ایران است. ما توانستیم این اجماع را با دیپلماسی هوشمندانه هستهای و توافق برجام برهم زنیم. نباید با موضعگیریها و اقدام های ناصواب در توری که این بار از سوی عربستان و امریکا برای ما پهن شده، گرفتار شویم.
البته این بدان معنا نیست که کشورمان ناظر بی طرف هم باشد. باید با موضعگیریهای مناسب و هوشمندانه از فرصتهای حادث از بحران اخیر بخوبی استفاده کرد که تاکنون این امر بخوبی مدیریت و انجام شده است. قطر بشدت نیازمند مایحتاج عمومی و ابتدایی خود است. اکنون نیز ماه مبارک رمضان است. هیچ کس نمیتواند این سیاست را محکوم کند که شما در چنین شرایطی برای کشوری که در محاصره است، مواد غذایی و آب آشامیدنی میفرستید. همچنین میدانیم به خاطر این بحران و بسته شدن مرزهای هوایی چند کشور عربی به روی قطر20 درصد به حجم ترافیک هوایی ما اضافه خواهد شد که این خود درآمد و اعتباری برای ما محسوب میشود. به نظر من باید با این رویکرد به بحران نگاه کند و حتی در صورت امکان به سمت دیپلماسی حل این اختلافات بین عربستان و قطر حرکت کند که البته با توجه به وضع روابط با عربستان بسیار کار دشواری است ولی ژست آن خالی از فایده نیست. در توئیت آقای ظریف هم این مسأله مشاهده میشد. بنابراین باید در کنار استفاده از فرصتهای اقتصادی، از فرصتهای سیاسی نیز غافل نبود.
* دیپلماسی ایران در موضوع قطر باید چگونه باشد؟
** از ابتدای وقوع این بحران تا مرحله کنونی، موضعگیری مقامات کشورمان در راستای منافع کشور بوده است. سخنرانی رهبر معظم انقلاب در حرم حضرت امام(ره)، موضعگیریهای وزیر خارجه و سخنگوی دستگاه دیپلماسی، مواضعی بوده که طرفین را به خویشتنداری، گفتوگو، مذاکره و حل اختلافات توصیه کردهاند و اینکه ما در منطقه به اندازه کافی با خطرات تروریسم و افراط گری مواجه هستیم پس نباید با ایجاد تنش جدید بهانهای به دست آنان داده و موجب تقویتشان شد. اینها مواضع بسیار خوبی بوده و همین خط باید ادامه پیدا کند. ایران باید صبورانه و خویشتندارانه به این مسأله بیندیشد که گریزی از همزیستی با همسایگان ندارد، جغرافیا را نمیشود تغییر داد. پس باید با وجود اینکه رفتار عربستان سعودی به حد جنونآمیزی رسیده، صبورانه و خویشتندارانه به سمت حل مشکلات با عربستان سعودی برویم. البته تحقق چنین هدفی با سختیهای متعددی مواجه است از بحث زمانبر بودن تا شماتت تندروهای داخلی.
کراراً بر این نکته تأکید کردهام که ما نیازمند برجام منطقهای هستیم. اساس و منطق برجام، پیش بردن مذاکرات از طریق منطق «برد - برد» است. یعنی کوتاه آمدن طرفهای مذاکره از خواستههای حداکثری و رسیدن به نقطه مشترکی که منافع حداقلی طرفین را تأمین کند. ایران باید به این سمت برود. بخصوص در این شرایطی که جریان خطرناکی مثل ترامپ و تیمش در امریکا سر کار آمدند و درصدد بحرانسازی در منطقه و ماهیگیری از آب گلآلود هستند.
* آیا ترکیه با توجه به مواضع نزدیکش با هر دو طرف، میتواند در حل این ماجرا کمک کند؟
** سیاست ترکیه نوسان های زیادی دارد. با وجود همه مشکلاتی که آنها در حال حاضر با امریکا دارند، مطمئن هستم چنانچه ترامپ و امریکا انعطافی در قضیه گولن نشان دهند، کاملاً به سمت سیاستهای امریکا در منطقه کشیده میشوند. نگاه کنید ترکیه در راستای سیاست غلط در سوریه، با نمایش قدرت هواپیمای سوخوی روسها را سرنگون میکند ولی به محض رویارویی با تحریمهای جدی روسیه، با آن وضع فضاحت بار وادار به عذرخواهی میشود. به همین دلیل پیشبینی مواضع ترکیه سخت است. من فکر میکنم ترکیه به طور مقطعی از قطر حمایت کند؛ ولی اینکه این حمایت ادامه داشته باشد، تضمینی بر آن نیست.
* برخلاف کشورهای منطقه که خواهان حل بحران در روابط دوحه و ریاض هستند، به نظر میرسد، دونالد ترامپ خواهان تنشآفرینی در منطقه است...
** در اینکه آقای ترامپ رئیسجمهوری ماجراجویی است، هیچ تردیدی نیست. او در داخل کشور خود مشکلات عدیدهای دارد که وی را نیازمندِ ایجاد بحرانی در خارج میکند تا اجماع ملی امریکا را به نفع خود به دست آورد. توجه داشته باشید امریکاییها به طور سنتی فارغ از اینکه رئیس جمهوری دموکرات باشد یا جمهوریخواه، تندرو باشد یا محافظه کار یا دموکرات، پشت سر او میایستند. بنابراین باید مراقب ترامپ بود و بهانه ماجراجویی بیشتر به دست او نداد. از دیگر سو در حال حاضر در عربستان نیز یک جریان افراطی تند حاکم است که با توجه به ناکامیهایش در عراق، سوریه و یمن، ایران را مقصر از دست رفتن اقتدار و وجههاش در جهان عرب و اسلام میداند. اسرائیلیها هم به عنوان ضلع سوم این مثلث، خواهان پیش بردن شرایط خاورمیانه به نفع خود و به ضرر جریان مقاومت هستند. بنابراین نباید بگذاریم ائتلاف عربستان و امریکا و اسرائیل علیه ایران که با برجام شکسته شد، بار دیگر شکل گیرد. هماهنگی این دو و همراهی اسرائیل در خاورمیانه، ممکن است منجر به تصمیمات خطرناک برای منطقه باشد. راه چاره نیز همان برجام منطقهای است که اشاره کردم. بله، برجام منطقهای ممکن است منجر به امتیازدهی و در کنار آن امتیازگیری شود. اما به نظر من برای اینکه ایران در آینده تبدیل به قدرت برتر منطقه شود و این قدرت را حفظ کند، نیازمند چنین برجامی است. ایران نباید نگرانی چندانی از عربستان داشته باشد. زیرا چنانچه گفتم این کشور فاقد ظرفیتهای استراتژیک برای تبدیل شدن به یک قدرت هژمون منطقه است. هیچ کشوری در منطقه نمیتواند جایگزین ایران شود.
* بحران روابط قطر میتواند منجر به فروپاشی شورای همکاری خلیج فارس شود؟
** اساس شکلگیری شورای همکاری خلیج فارس در دهه 80 مقابله با ایران بود. بنابراین نمیتوان این شورا را همانند اتحادیه اروپا تلقی کرد، در واقع تنها یک اتحاد صوری و شکلی است، اما اینکه روزی این اتحادیه ولو شکلی از هم بپاشد، نه، من چنین رویدادی را پیشبینی نمیکنم.
* عربستان و قطر در سوریه با توجه به تفکرات سلفی و اخوانی خود در رقابت و در یمن با توجه به اخراج قطر از ائتلاف عربی همکار بودند،تأثیر اختلافات آنها بر بحران سوریه و یمن را چگونه میبینید؟
** موضوع سوریه تبدیل به موضوعی بینالمللی و در واقع نزاع بین امریکا و روسیه شده است؛ مداخلههایی که از سوی عربستان سعودی و قطر مشاهده میشود نیز در حقیقت تلاش آنان برای حفظ موقعیت خود در آینده سوریه است. بنابراین بحران قطر و عربستان نمیتواند تأثیری جدی بر بحران سوریه داشتهباشد. در مسأله یمن نیز قطر هرگز بازیگر اصلی نبوده است و اخراج آن از ائتلاف عربی، تأثیری بر جنگ میدانی و نظامی نخواهد داشت، ولی ممکن است در صورت ادامه بحران بین قطر و عربستان، دوحه با توجه به امکانات مالی وسیعی که دارد، از نظر مالی به حوثیها کمک کند؛ اما نکتهای که در شرایط فعلی در جنگ یمن اهمیت دارد، این است که ایران میتواند در این عرصه نیز قدرت دیپلماسی خود را به نمایش بگذارد.
* پیشبینی شما از آینده بحران مناسبات عربستان و قطر چیست؟
** این امر به نیت امریکا در درجه اول و ارزیابیهای دو طرف منازعه در مرحله دوم بستگی دارد. اگر هدف امریکاییها ایجاد بحران و جنگ در منطقه باشد احتمال اینکه بحران قطر نیز ادامه یابد محتمل است و حتی ممکن است منجر به مداخله عربستان شود. این سناریو میتواند یک خطر جدی برای منطقه باشد. اما اگر منافع امریکا در مسائلی چون نفت و... را در نظر بگیرند که ممکن است منافع کلی امریکا را به خطر اندازد ممکن است تجدید نظر کنند و از طریق میانجیگری مستقیم یا با واسطه کشورهای عربی به حل بحران ایجاد شده کمک کنند، به همین دلیل بازهم تأکید میکنم، اصلاً به مصلحت ایران نیست خود را وارد اختلافات اعراب کند و بهتر است همین راهی را که تا کنون رفته است ادامه دهد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/186669
ش.د9600769