راي آن ١٥ ميليون غايب چيست؟
تحليلي از عباس عبدي درباره نتايج استاني انتخابات
نتايج انتخابات اخير برحسب استانها و فرمانداريها منتشر شد. تحليل اين نتايج برحسب ويژگيهاي استاني و ميزان مشاركت و جهتگيري مردم در راي دادن ميتواند برخي آموزهها را براي سياستگذاري و فهم جامعه در اختيار قرار دهد. تحليل اين نتايج با ويژگيهاي اجتماعي هر استان يا شهرستان در صورت امكان در يادداشتهاي ديگر پيگيري خواهد شد.
نخستين و مهمترين ويژگي، ميزان و درصد مشاركت است. كمترين مشاركتها به ترتيب در كردستان (٦٠ درصد)، تهران (٦٣ درصد)، البرز (٦٤ درصد)، قم (٦٩ درصد) و اصفهان (٦٩ درصد) است. به جز استانهاي تهران و البرز كه هميشه كمابيش در رده آخر ميزان مشاركت بودهاند، پايين بودن ميزان مشاركت در قم و اصفهان يك هشدار جدي است. در حالي كه انتظار ميرود ميزان مشاركت در اين دو استان در رديفهاي بالا باشد. در واقع اگر در كردستان به دلايل سياسي خاص خود مشاركت پايين است در قم و اصفهان مساله به گونه ديگري است و بخشي از نيروهاي مذهبي خود را بر كنار از سياست و مشاركت كردهاند. به احتمال قوي اين بخش از نيروهاي مذهبي هستند كه حضور اينچنيني در سياست را به نفع جامعه نميدانند. اين يك فرضيه است كه از اين آمار به دست آمده، براي اثبات آن بايد مطالعات ميداني دقيقتري انجام داد.
شايد بپرسيد كه پس چرا اين مساله در خراسان رضوي صادق نبوده. به نظر ميرسد كه بالا بودن مشاركت در استان خراسان (هر سه استان) تابع وجود نامزد محلي آنان است كه در اين استانها نيز آراي بسيار بالايي داشته است. بيشترين مشاركت به ترتيب در خراسان جنوبي (٩٤ درصد)، چهارمحال و بختياري (٩١ درصد)، خراسان شمالي (٩١ درصد)، مازندران (٨٥ درصد) و خراسان رضوي و يزد (٨٤ درصد) است. به جز چهارمحال و بختياري كه در بسياري از انتخابات درصدهاي بالاي مشاركت را نشان ميدهد، سه استان خراسان تابع بسيج نيروها براي راي دادن به آقاي رييسي بودند كه متولد خراسان و منسوب به اين سه استان و آستان قدس رضوي است. مشاركت كل نيز حدود ٧٤ درصد است كه به نسبت بالا و در سطح خوب و قابل قبول است. در كنار مشاركت، بايد از آراي باطله نام برد كه اهميت فراواني دارند. كمترين ميزان آراي باطله به ترتيب به خراسان جنوبي (١/١) سيستان و بلوچستان (٢/١)، خراسان رضوي (٧/١) و خراسان شمالي (٩/١) درصد مربوط ميشود.
در تمامي اين استانها انتخابات با راي دادن به آقاي روحاني و رييسي در بالاترين سطوح معنادار بوده است. ٩٨ درصد آراي مردم در دو استان سيستان و بلوچستان و خراسان جنوبي به دو نامزد اصلي يعني روحاني و رييسي داده شده است، در حالي كه اين نسبت در كردستان ٩٠ و در قم و خوزستان و آذربايجان غربي ٩٣ درصد است. به عبارت ديگر هر استاني كه انتخابات جدي و به رقابت ميان دو نامزد خلاصه شد، آراي باطله و خارج از اين دو نفر كاهش يافته است. البته بيشترين آراي باطله نيز به ترتيب در كردستان (٧ درصد)، خوزستان (٥ درصد)، آذربايجان غربي (٥ درصد)، ايلام (٥ درصد)، كرمانشاه (٤ درصد) و قم (٤ درصد) بوده است كه تحليل هركدام از اين موارد متفاوت است.
استانهاي كردستان، خوزستان و آذربايجان غربي كمابيش معلوم است كه چرا آراي باطله بالاست. ولي بالا بودن آراي باطله در قم را ميتوان بازتابي از همان علتي دانست كه در مشاركت پايين اين استان بيان شد. يك شاخص مهم ديگر نسبت آراي روحاني به رييسي است. كمترين نسبت اين آرا به ترتيب در خراسان جنوبي (٥٣/٠)، قم (٦٣/٠)، خراسان رضوي (٧٦/٠) و خراسان شمالي (٨٥/٠) است. اين چهار استان معرف دو ويژگي مهم هستند. محل تولد و فعاليت حرفهاي در سه استان خراسان و نيز گرايشهاي مذهبي در هر چهار استان به نوعي معرف اين نحوه راي دادن است.
در مقابل بالاترين نسبت آراي آقاي روحاني به رييسي به ترتيب در كردستان (٠/٣)، سيستان و بلوچستان (٨/٢)، گيلان (٤/٢)، كرمانشاه (٢/٢)، آذربايجان غربي (٢/٢)، البرز (١/٢) و تهران (٠/٢) است. اين استانها نيز معرف وجود نوعي از تلقي ديني و نيز ارزشهاي سياسي خاص هستند. در واقع اين انتخابات پاسخي منفي بود به يك نوع از شكاف ديني كه آثار آن را در حوادث اخير نيز ميبينيم. همچنين پاسخي بود به شكافي سياسي كه هنوز به مراحل حاد خود نرسيده است. نكته بسيار مهم اين است كه حدود ١٥ ميليون نفر در انتخابات شركت نكردهاند.
البته بعيد است كه هيچگاه صد درصد مردم در يك انتخابات شركت كنند، ولي شناخت ماهيت كساني كه در انتخابات شركت نكردهاند بسيار مهم است. ضريب همبستگي ميان ميزان مشاركت و نسبت آراي روحاني به رييسي، نشان ميدهد كه اين ضريب برابر ٣٩٤/٠- و معنادار است. به عبارت ديگر استانهايي كه مشاركت بالا بوده به طرز معناداري به رييسي راي دادهاند و ظرفيت راي رييسي و جناح وي همين است. در حالي كه اگر مشاركت افزايش پيدا كند، به سبد راي طرف روحاني افزوده خواهد شد. بنابراين بخش مهم آن ١٥ ميليون نفر را نيز بايد در اين سبد محسوب كرد و اين زنگ خطري است براي كساني كه نميتوانند يا نميخواهند با مطالبات عمومي همسو شوند.
مثلث «اجماع، ليست واحد، تكرار» آلترناتيوي ندارد
يادداشتي از سعيد حجاريان
سعيد حجاريان، تئوريسين و فعال سياسي اصلاحطلب شوك بزرگ انتخابات ٢٩ ارديبهشت ماه ٩٦ را جهش راي اصلاحطلبان به ٢٤ ميليون نسبت به ادوار پيشين انتخابات ميداند. او همچنين ديگر تحول مهم اين انتخابات را راي ليستي مردم در شهرها و روستاهاي مختلف عنوان ميكند. اين تحليلگر معتقد است كه در شرايطي كه ايران نوعي گذار به شرايط نرمال را سپري ميكند هر كانديدا يا جرياني كه بخواهد عليه آرامش حركت كرده و فضا را آشوبناك كند، با عدم اقبال مواجه خواهد شد و اصلاحطلبان راي ليستي را براي بار اول در انتخابات ٩٤ در كارنامه خود ثبت كردهاند و اين امر از دستاوردهاي اين جريان سياسي محسوب خواهد شد. او همچنين درباره تداوم كارايي مثلث (اجماع بزرگان-ليست واحد-تكرار) بيان ميكند كه مادامي كه در كشور قطب سومي به وجود نيايد و اتفاق پيشبيني نشدهاي رخ ندهد، آلترناتيوي متصور نيست و حتي بر كيفيت راي آوري جريان اصلاحات نيز افزوده خواهد شد. تحليل جامعهشناسي و سياسي سعيد حجاريان را در زير ميخوانيد:
پيش و پس از انتخابات ارديبهشت ۱۳۹۶ شاهد چند رخداد بوديم كه هر كدام بهتنهايي يا در كنار هم ميتوانند به مبنايي براي تحليلهاي سياسي در ميان دو جناح جمهوري اسلامي تبديل شوند. تعداد اين رخدادها با توجه به زاويه تحليلها متفاوت است و من ذيلا به برخي از مهمترين اين موارد اشاره ميكنم:
١-تغيير در سبد رأي: نخستين اتفاقي كه در اين انتخابات تعجب كنشگران و تحليلگران را برانگيخت، تغيير حجم سبد رأي دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا بود. مطابق با آمار رسمي منتشر شده ميدانيم كه در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، سيد محمد خاتمي و علياكبر ناطقنوري به ترتيب با بيست ميليون و هفت ميليون راي نفر اول و دوم انتخابات شدند. همچنان واقفيم كه در انتخابات دوره دوازدهم آراي نفرات اول و دوم اين گونه اعلام شد؛ حسن روحاني بيست و چهار ميليون راي و ابراهيم رييسي پانزده ميليون راي. مشاهده ميكنيم كه مطابق آمار رسمي منتشر شده از دوم خرداد ۱۳۷۶ به اين سو آراي جناح اصولگرا بيش از هشت ميليون افزايش داشته و در مقابل به آراي اصلاحطلبان تنها چهار ميليون افزوده شده است و اين در حالي است كه در اين فاصله به تعداد كساني كه حق راي داشتند بيست ميليون اضافه شده است كه نوعا قشر جوان هستند و طبعاً به سمت تحولخواهي گرايش دارند. براي اين پرسش كه چگونه آراي اصولگرايان تا اين حد افزايش داشته و همزمان آراي اصلاحطلبان افزايش اندك داشته چند پاسخ متصور است:
۱-١) [...]
۱-٢) پاسخ ديگر به آمار و ارقام روز انتخابات مربوط نميشود؛ برخي معتقدند از دوم خرداد تا به امروز، با توجه به شكست به وجود آمده، جناح راست به خود سازمان داده و بهوسيله دستگاههاي مختلف سازمان رأي درست كرده و همزمان سازمان اصلاحطلبان را از بين برده است. به بيان ديگر، جناح راست در هشت سال (٩٢-٨٤) كه قوه مجريه را هم در دست داشت با بستن احزاب و سمنها، اصلاحطلبان را سازمانزدايي كرده و بالعكس به نيروهاي خود سازمان داده است.
۱-٣) سومين پاسخ جنبه اقتصادي و جامعهشناختي دارد؛ با مطالعه و تحليل آمار ميتوانيم بگوييم طي بيست سال گذشته، درآمد سرانه كمتر و مردم فقيرتر شدهاند و فقر به وجود آمده باعث از بين رفتن طبقه متوسط يا ضعف آن شده و همين امر گرايش مردم به پوپوليسم و يارانه و كارانه را به دنبال داشته است. واقعيت اين است كه دستاورد مهم دولت نهم و دهم فقر بود و همين موضوع باعث شد مردم به پوپوليسم روي بياورند و لذا آنها در اين انتخابات، رييسي را چهره معمم احمدينژاد دانسته و با راي بالا از او استقبال كردهاند.
۱-٤) چهارمين پاسخ كه شايد بتوان آن را شِق دوم پاسخ سوم تلقي كرد به مقوله روستا و حاشيهنشيني مربوط ميشود. در طول سالهاي پس از انقلاب، اهالي روستا به اين نتيجه رسيدند براي زندگي صرفا نميتوان به وجود پايگاه سلامت، خط لوله گاز اكتفا كرد و به همين جهت و به دلايل اقليمي كه مهمترين آن كمآبي باشد، براي اشتغال، نخست جوانان و سپس تمام خانواده روستايي به شهر آمدهاند.طي اين فرآيند جابهجايي، به دليل ساختارهاي موجود، روستاييان در حاشيه شهرهاي بزرگ ساكن شدهاند و همين امر سبد راي جناح راست را فربه كرده است.
گروه احزاب
۲) ضرورت عاديسازي: پس از روي كارآمدن دولت يازدهم براي چارچوب تئوريك فعاليت دولت از عاديسازي نوشته بودم و اعتقاد دارم در اين انتخابات هر فرد يا جناحي كه خلاف اين مسير حركت كرد، بازنده بود چرا كه اساسا در وضعيت گذار به شرايط نرمال (يا زيست در شرايط نرمال) هر كه بخواهد اوضاع را آشوبناك كند، بازنده است.
مطابق اين تحليل بايد گفت كه بازنده اول، محمدباقر قاليباف بود چرا كه وي نخستين فردي بود كه در مناظرهها ايجاد آشوب كرد و بازنده دوم حسن روحاني بود كه وارد زمينبازي جناح راست شد بهخصوص در چند سخنرانياش در سفرهاي انتخاباتي از جمله استان آذربايجان غربي. واقعيت اين است كه مردم بنا به تجربياتشان نميخواهند از شرايط نرمال خارج شوند چرا كه تحمل شوك ندارند و ميدانند كمترين نوسان، زندگيشان را به هم ميريزد.
فلذا دولت دوازدهم بايد به درس اين انتخابات توجه كند و وارد فضاي شعاري نشود و هر روز با يك قوه يا نهاد صاحب قدرت درگير نشود. در گفتوشنودهاي پس از مناظرات يا سخنرانيها شنيديم و خوانديم كه مردم ميگفتند: «روحاني از اصلاحطلبان هم جلو زده است.» اين در حالي است كه اصلاحطلبان چنين خواستهاي نداشته و ندارند و حتي خودشان هم بعضا از شعارهايشان عدول كردهاند.
۳) عدالت اجتماعي: رقيب نهايي روحاني، در سفرهاي استاني و مناظره اقتصادي-اجتماعي چندين شعار محوري مطرح كرد كه شايد مهمترين آنها برپايي عدالت اجتماعي و از بين بردن فاصله طبقاتي بود.
اين شعارها چنانكه ميدانيم از ابتداي آن متعلق به جناح چپ بوده و به همين دليل اين پرسش در اذهان به وجود آمده كه جناح راست را چه شده، آيا آنها همچون چپها شدهاند؟ در پاسخ بايد گفت محال است راست، چپ شود. چرا كه چپ بودن ملزومات تئوريكي دارد كه اصولگرايان از آن بيبهره بودهاند. اهالي اين جناح فيالواقع چپنما هستند و تنها تعريفشان از مفهوم عدالت، صدقه دادن است چنانكه شاهد بوديم كانديداي اصلي اين جريان در بُعد ايجابي تنها از پرداخت پول سخن گفتند.
از اين گذشته، در طول سالهاي پس از انقلاب، اگر با قطعيت سخن نگوييم، بهندرت مشاهده شده است كه متفكران جناح راست درباره عدالت دست به قلم شده و مقولهاي را تئوريزه كرده باشند يا حتي آراي متفكر عدالتطلبي را به جامعه آكادميك معرفي كرده باشند. چنانكه ميبينيم متفكران اين جناح در زمينه علوم اجتماعي در آراي ارسطو و كتاب سياست وي متوقف ماندهاند.
البته بايد توجه داشت كه اصلاحطلبان نيز آنگونه كه بايد به بحث عدالت نپرداختهاند. جريان اصلاحات در مقاطعي عدالت را برابر تعادل دانسته و مسووليت رسيدن به رهيافتهاي عدالتخواهانه را بر دوش احزاب محافظهكار اردوگاه خود گذاشته است. در جريان اصلاحات، برخلاف جريان مقابل، پايه علمي وجود داشته و دارد چنانكه ديديم در دولتهاي هفتم و هشتم وضعيت اقتصاد بهبود يافت اما پايان فعاليت دولت اصلاحطلبان و تاثيرگذاري موضوع «جهاني شدن» باعث شد كه ما هم تقريبا نتوانيم مسائل تئوريكمان را به عرصه عمل بكشانيم.
۴) راي ليستي: از انتخابات اسفند ۹۴ به اين سو، شاهد سه دستاورد مهم در زمينه راي به فهرست اصلاحات و اعتدال بودهايم چنان كه جريان اصلاحات اين موفقيت را در رزومه عقلانيت و كار جمعي خود نوشت و جريان مقابل از انتصابات خاتمي و ضرورت تغيير وضعيت سخن گفت. درباره تداوم كارايي مثلث (اجماع بزرگان-ليست واحد-تكرار) بايد گفت مادامي كه در كشور قطب سومي به وجود نيايد و اتفاق پيشبيني نشدهاي رخ ندهد، آلترناتيوي متصور نيست و حتي بر كيفيت رايآوري جريان اصلاحات نيز افزوده خواهد شد. اين امر براي هر دو جريان آثار مثبت و منفي در پي دارد كه پيشتر در گفتوگويي به تبعات آن از جمله تقسيم نشدن كرسيها به تناسب وزن جناحهاي سياسي اشاره كرده و راهحلي با عنوان «پارلمان ملي» پيشنهاد داده بودم.
۵) توزيع جغرافيايي آرا: آقاي روحاني بهجز سه استان خراسان كه طبعا در اختيار جناح راست است، در استانهاي زنجان، سمنان، قم، همدان و مركزي نيز راي كمتري آورد. بعضي از اين استانها واقعا توسعهنيافتهاند و طبيعي است كه به سمت پوپوليسم كشيده شوند اما در بعضي ديگر اصلاحطلبان بايد سازمان راي خود را ملامت كرده و آن را بهبود ببخشند. در ساير كشورهاي دنيا هم احزاب به ايالتها و استانها عطف توجه دارند و در آنجايي كه رايشان نامشخص است بيشتر سرمايهگذاري ميكنند پس به همين منظور اصلاحطلبان بايد مكانيزم انتخاباتي ايالتي را در نظر بگيرند، مركزگرايي را كنار نهاده و به حوزههايي كه از پايگاه رايشان احساس خطر ميكنند، توجه بيشتر نشان دهند.
۶) راي پايتخت: از شمال به جنوب پايتخت كه حركت ميكنيم، نسبت آراي روحاني به رييسي از هفت به يك آغاز، در مركز شهر به چهار به يك رسيده و در حاشيه شهر يك به يك شده است. اين تغيير نشاندهنده فضاي نابرابر شهري و آثار و عوارض حاشيهنشيني است. علاوه بر اين هر چه به سمت جنوب حركت ميكنيم تعداد آراي مأخوذه كمتر شده يعني مشاركت پايين آمده است.
اصلاحطلبان نبايد فراموش كنند كه هم بايد به نرخ مشاركت توجه داشته باشند و هم به حضور در صحنههايي كه آنها را خالي كردهاند، چراكه سابق بر اين، پايگاه راي جناح چپ در مناطق پايينتر بود و اكنون اين موازنه به هم خورده است.
واقعيت اين است كه نميتوان به مسائل سياسي و فرهنگي توجه كرد و از معيشت و اشتغال و زندگي روزمره مردم غافل شد چرا كه اينگونه حاشيه بر متن غلبه ميكند و با توجه به مهاجرتهاي داخلي اين امر تشديد خواهد شد.
۷) اقليتها: رأي اقليتها در اين انتخابات مانند هميشه به سود اصلاحطلبان بود. جريان اصولگرا خود را بهكلي از چشم اقليتهاي مذهبي و ديني انداخته و محال است كه به اين زودي بتواند اين ضعف خود را مرتفع كند. اما بايد توجه داشت كه اصلاحطلبان نيز تا حدي ميتوانند روي اين برگ برنده حساب باز كنند چراكه بعضي از مناطق ايران جزو مناطق محروم هستند و اگر اقدامي براي آنها صورت نگيرد ممكن است روزي آنها بهكلي از مشاركت سر باز زنند.
منبع: ايلنا
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=78197
ش.د9600961