اکنون ۴۲ سال از دوران ژنرال فرانکو و مقابله مستحکم وی با جداییطلبی کاتالانها و سرکوب آنها میگذرد و در طی این دههها، در چندین وهله شاهد رفراندوم برای استقلال و درگیری مردمان این ایالت با حکومت اسپانیا بودیم. اما امسال، سطح درگیری به یکی از بالاترین سطوح خود طی این سالها رسیده است. کاتالانها معتقدند که بر اساس حق طبیعی خود که سازمان ملل برای «خود هویتشناسی» به آنها داده، مجاز به جدایی هستند اما حکومت اسپانیا، این اقدام را خلاف قانون اساسی و کوبیدن بر طبل تهدید امنیت ملی و تمامیت ارضی میداند. کاتالانها به هیچ وجه کوتاه نمیآیند و در نتیجه، تنها راهی که باقی میماند، خشونت است. خشونتی که با اصول ادعایی اتحادیه اروپا منطبق نیست و شعار و داعیه دموکراسی کشورهای اروپایی را زیر سوال میبرد.
«ماریانو راخوی» -نخست وزیر اسپانیا- اهتمام بسیاری را برای جلوگیری از وقوع رفراندوم استقلال کاتالونیا خرج کرد اما نتیجه، رای مثبت ۹۰ درصد از مردم این منطقه به جدایی بود. چالشهای موجود در قضیه کاتالونیا در یکشنبه اخیر، به ضرب و شتم شدید و مجروح شدن مجموعا ۸۴۴ نفر از هر دو طرف -از جمله ۳۳ پلیس- انجامید.
جداییطلبها معتقدند که کشور آن باسک است و باید از خاک اسپانیا و البته فرانسه که دارای مرز مشترک است جدا شود. گروهک مارکسیستی مسلح «اتا» را میتوان قویترین گروه شبهنظامی جداییطلب باسک دانست که خشونتها و درگیریهای آن با حکومت اسپانیا طی این سالها، منجر به مرگ دست کم ۸۰۰ نفر و مجروح شدن هزاران نفر شده است. حال اکنون، نگرانی از این است که نسل جدید جوانان باسکی، به آتشبس یکطرفه گروهک اتا (۲۰۱۱) پایان داده و جرقهای دوباره بر شعله بزرگ جنگ با دولت مادرید بزنند.
رهبران گروهک اتا در لحظه اعلام آتشبس یکطرفه در سال ۲۰۱۱
حکومت اسپانیا به خوبی میداند که چند وجه اشتراک بین گروهک اتا و «ارتش جمهوریخواه ایرلند» وجود دارد. اکنون که دولت مادرید مجبور به سرکوب شده، این آگاهی را دارد که تداوم این امر، میتواند تسریبخش باشد و سایر گروهکهای شورشی و جداییطلب اروپا را هم تحریک نماید. اما از طرفی، جدایی کاتالونیا و تشکیل کشور باسک اصلا به صلاح نیست. به ایرلند نگاه کنید: از سال ۲۰۱۲، موجی از حملات تحت خشونتبار نام «ارتش جدید جمهوریخواه ایرلند» شکل گرفته و البته انگلیسیها هم به شدت پاسخ دادند و چیزی به غیر از تنش و خونریزی حاصل نشد. در هر حال، کسب استقلال برای کاتالانها، قطعا «اتحادیه شمالی» ایتالیا، «ملیگرایان باواریا»ی آلمان، «حزب ملی» اسکاتلند و بسیاری از گروهکها و احزاب دیگر را تحریک و تشویق به جدایی خواهد کرد و از همین رو، قاعدتا اتحادیه اروپا اجازه هیچگونه مماشات را به حکومت اسپانیا نمیدهد.
«کارلس پوجدمون» رهبر کاتالانهای تجزیهطلبان، با توجه به رای مثبت ۹۰ درصدی، به صورت یکطرفه اعلام استقلال کرده و قصد دارد تا حکم را به پارلمان کاتالونیا برده و رسما به تصویب برساند. همین امر، موجب تنش بیشتر شده و شدت درگیری بین نیروهای پلیس و مردم کاتالونیا را بیشتر کرده است. اما در عین حال، بخش قابل توجهی از مردم این منطقه موافق با جدایی نیستند و در واقع، مشارکت ۴۲ درصد بوده است. یعنی از میان ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر مجاز به حضور در انتخابات، ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر مشارکت کردند. از سوی دیگر، دادگاه عالی اسپانیا، این رفراندوم را غیرقانونی خوانده و پلیس طی سه روز اخیر اقدام به جمعآوری صندوقهای رای کرد. به ادعای یکی از مقامات کاتالونیا، بیش از ۷۵۰ هزار رای در صندوقهایی که پلیس مصادره کرده است، وجود دارد.
کارلس پوجدمون
نمودار مشارکت به همراه جزییات
در حالی که طی چند روز اخیر، کاتالانها میادین اصلی شهر بارسلونا را تبدیل به مرکزیت استقلالخواهی کرده بودند و سرود جداییطلبی بر لب داشتند، مخالفان آنها -حامیان اتحاد ملی- در شهر بارسلونا و دیگر شهرهای اسپانیا، قویا با این تجزیهطلبی آنها مخالفت کردند.
اعتراض مخالفین تجزیهطلبی کاتالانها
کاتالونیا، از دهه ۱۹۷۰ که دموکراسی در اسپانیا شکل واقعیتری به خود گرفت، به عنوان یک منطقه ثروتمند، سطح وسیعی از خودمختاری را تجربه کرد اما هیچگاه به این خودمختاری قانع نبوده و پیوسته ساز جدایی زده است. شعارهایی که رهبران باسک و بطور اخص کاتالونیا بر آن متمرکز شدهاند، شامل «ارزشهای اروپایی»، «حکومت مردم»، «آزادی بیان»، «آزادی اطلاعات»، حقوق مدنی» و «آزادی شوراها» میشود و همین کلیدواژههای مفهومی، احساسات جداییطلبانه مردم این منطقه را بسیار تحریک کرده و فرصت را برای رهبران تجزیهطلب آنها علیه حکومت اسپانیا بیشتر فراهم میسازد. همین روند، به بروز و برونداد احساسات خشمگینانه امروز مردم نقاط مختلف ایالت باسک منتج شده و با توجه به واکنش طبیعتا محکم و خشن دولت، سطح تنش شدید کنونی را منجر شده است.
باید ببینیم همانطور که دولت راخوی، کاتالانها را به جریانهای راست افراطی اروپا تشبیه میکند، آنها دارای تمایلات تند هستند؟ نکته اینجاست که کاتالانها نه اسلامهراسی میکنند و نه تمایلات میهنپرستانه تند و نئونازی دارند اما خواهان جدایی هستند و این جدایی چیزی نیست که اکثریت مردم اسپانیا بخواهند. قانون اساسی متعلق به یکایک مردم یک مرز و بوم است و لذا، جداییطلبی کاتالانها -با توجه به مخالفت اکثریت یک ملت- قانونی نیست. اما نکته دیگر اینکه، سرکوب این مردم، با عنایت به داعیههای حقوق بشری اعضای اتحادیه اروپا و ایرادات وارده به کشورهای خاورمیانه از سوی آنها، تناقض بیش از همیشه کشورهای اروپایی نسبت به حرف و عمل را نشان میدهد.
اما سوال بزرگ این است که رسانههای آمریکایی که خود در خفا به خوبی به یاد دارند که بین سالهای ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ در جریان جنگهای داخلی آمریکا وقتی ۱۱ ایالت جنوبی با رییسجمهوری که مخالف بردهداری بود مخالفت کردند، بنابر حکومت قانون با این شورشیها برخورد شد و سرکوب شدند، چرا اکنون خود تبدیل به منتقد حکومت اسپانیا شدهاند؟
تاریخ، مسیر خود را میرود و نحوه برخورد با شورشی و تجزیهطلب در همه جا دنیای به همان شکل. همین الان هم ایالت کالیفرنیا و تگزاس چندین سال است که طرح و موضوع جدایی از ایالات متحده آمریکا را پیش میکشند اما نظام حکومتی آمریکا قویا آنها را محدود کرده و حتی کار امضای طومار هم مثل همیشه نصفه و نیمه مانده است.
منابع: