این روزها نام جنبش شب خیزان یا شب زنده داران در فرانسه بیش از پیش شنیده می شود. این جنبش عملا از روز 31 مارس و در اعتراض به عملکرد دولت فرانسه در خصوص اصلاح قانون کار اعلام موجودیت کرد. طی این اعتراضات بخش های زیادی از کارگران راه آهن، سازمان هواپیمایی فرانسه و کارگزان بخش های نفت و گاز اعترضات و اعتصابات خود را آغاز کردند و ای اعتراضات طی روزهای قبل همچنان ادامه داشت و طی آن اتحادیههای کارگری فرانسه بر لزوم لغو اصلاحات قانون کار تاکید کردند.
آن گونه که پرس تی وی گزارش داده است، دولت فرانسه در چند ماه گذشته برای اجرای سیاستهای ریاضتی و مقابله با افزایش نرخ بیکاری، اصلاحاتی برای قانون کار پیشنهاد کرد که در پارلمان این کشور به تصویب رسید. این اصلاحات شامل قطع اضافهکاریهای بیش از 35 ساعت است تا کارفرمایان بتوانند نیروهای بیشتری را به خدمت بگیرند.
با وجود این، معترضان و اتحادیههای کارگری میگویند دولت قصد دارد با استفاده از این طرح زمینه اخراج کارکنان را برای شرکتهایی که مشکلات مالی دارند، تسهیل کند. کنفدراسیون عمومی کار پیشتر اعلام کرده بود تا زمانی که این لایحه ریاضتی از دستور کار مجلس خارج نشود، اعتصابها ادامه خواهد یافت.
در شرایط کنونی هرچند اعتراضات تا حدی کم رنگ شده است، با این حال اعتراض های 31 مارس و روزها و شب های پس از آن، نقاط آشکار ساز اعتراضاتی است که در آینده ای نه چندان دور استعداد در برگیری کل اروپای واحد و حتی آمریکای شمالی را خواهد داشت.
از این جنبش تحت عنوان جنبش «بیداران شب»، «ایستاده در شب»، «شب ایستاده»، «شب خیزان» و… نیز یاد می کنند. این اسامی اشاره ای به خستگی ناپذیر بودن جنبش شکل گرفته علیه نظام سرمایه داری است. این جنبش معتقد است که مبارزه با نظام سرمایه داری در راستای تحقق حقوق کارگران، شب و روز نشناخته و باید در "هر مکانی" و " هر زمانی" این مبارزه را ادامه داد. بی دلیل نیست که شعار" یک انقلابی شب ها نمی خوابد" به شعار محوری این جنبش تبدیل شده است.
نکته مهم در باره این جنش سانسوری است که رسانه های اروپایی نسبت به آن قائل می شوند. گابریل راکهیل، فيلسوف و نظريه پرداز آمريكايي-فرانسوي، که تاکنون چندین مقاله درباره این جنبش منتشر گرده است درباره آن می نویسد:
«یکي از سريع ترين جنبش هاي اجتماعي و سياسي در تاريخ معاصر تاکنون سرتاسر فرانسه را فراگرفته و به تدريج به آمريکاي شمالي و جاهاي ديگر هم کشيده مي شود. تنها در بيش از يک ماه اين جنبش فضاهاي بي شمار عمومي و خصوصي را در قريب ٣٠٠ شهر دگرگون و آنها را بدل کرده به مراکز پوياي اعتراض بدون خشونت و آزمون و خطاي سياسي. با اينکه آينده را نمي توان پيش بيني کرد، اين جنبش پتانسيل دارد افق هاي امکان سياسي و اجتماعي را به طور چشمگيري تغييرشکل دهد.
احتمالا هر کس رسانه هاي جمعي دنياي انگليسي زبان را دنبال مي کند از اين جنبش چيزي نشنيده و برايش تازگي دارد. جنبش کنوني - که به حق شب خيزان (شب ايستادگان يا خيزش شبانه) نام گرفته - ٢٤ ساعت شبانه روز و هفت روز هفته در برابر يورش بي وقفه و جهان گستر سرمايه داري نوليبرال مي ايستد و هدفش بازپس گيري ساعات شب است، با اين همه رسانه هاي خبري اصلي به آن نمي پردازند. راستش را بخواهيد در مورد آنچه احتمالا يکي از مهم ترين اتفاقات سال ٢٠١٦ خواهد بود، نوعي خاموشي مجازي در کار است.»
فارغ از آن چه در فرانسه، بلژیک، ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی می گذرد، لازم است نکاتی را در خصوص چرایی ظهور جنبش شب خیزان و عواقب و آثار ظهور این جنبش مدنظر قرار دهیم :
ضعف نهادهای اروپایی در اقناع شهروندان
مهم ترین نکته در خصوص ظهور جنبش شب خیزان، به تغییر مفهوم و متعاقبا مصادیق "اعتراض" در اروپا باز می گردد. این اعتراض در برهه فعلی به صورت مستقیم نظام سرمایه داری را نشانه گرفته است؛ جنبش شب خیزان نهادهای حاکم بر اروپای واحد را هدف قرار داده است. در جریان رقابت های انتخاباتی سال 2014 ( انتخابات پارلمانی اروپا)، شاهد مشارکت 43 درصدی شهروندان بودیم. این مشارکت اندک، نشان دهنده رویگردانی شهروندان اروپایی از نهادهای اروپایی بود. حتی در میان شهروندانی که در انتخابات شرکت کرده بودند نیز تعداد زیادی تصمیم گرفتند آرای خود را به سود گروه ها و جریان های راست افراطی در اروپا به گردش در آورند؛ گروه های و جریان هایی که اساسا ماهیت و بنیان اروپای واحد را به چالش کشیده و به قول مارین لوپن رهبر جریان راست افراطی فرانسه، اروپای واحد را زندانی بزرگ می دانند! انتخابات پارلمانی اروپا نقطه آشکار ساز دیگری بود که ضعف نهادهای اروپایی در اقناع سیاسی و اجتماعی شهروندان را به تصویر کشید.
خشم مستتر شهروندان اروپایی شعله ور می شود
خشم مستتر شهروندان اروپایی از نهادهای اروپایی موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. این خشم مستتر هر روز در حال تبدیل شدن به نوعی نارضایتی و خشم بارز است. در این میان سیاستمداران سنتی اروپا که بیشتر به جریانهای راست و چپ میانه تعلق دارند، قدرت آنالیز این تغییر فاز را از دست داده است.
در اینجا ما با نوعی تغییر فاز آشکار در اعتراض های عمومی مواجه هستیم. یکی از مهم ترین نکاتی که باید تحلیل و توصیف آنچه در اروپا می گذرد مورد توجه قرار گیرد، استعداد برخی کشورهای اروپایی در خصوص وقوع بحران در این کشورهاست.برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا نظیر ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و قبرس مستعد اعتراض عمومی به سبب بحران مالی، افزایش بیکاری و کاهش رشد اقتصادی در کشورهایشان هستند. همچنین جامعه کارگری فرانسه نیز با توجه به نقشی که همواره سعی دارد به عنوان یک پیشرو در اعتراضات عمومی و تحرکات تاثیرگذار ایفا کند، از استعداد ویژه ای در این خصوص برخوردار است. در کنار کشور یونان که طی سال های اخیر به عنوان اصلی ترین کانون بحران اقتصادی در اروپا بود، کشورهایی که از آن ها نام برده شد، در مقاطع و برهه های مختلف زمانی شاهد اعتراض ها و اعتصاب های عمومی بوده اند. این اعتراض ها نشان دهنده خشم مستتر افکار عمومی اروپا نسبت به وضعیت اقتصادی موجود است. این خشم مستتر هر لحظه می تواند تحت تاثیر عواملی متعدد از جمله تصمیمات دولت ها درخصوص اعمال طرح های ریاضتی، شعله ور شود.
از همین روست که تصمیماتی مانند اصلاح قانون کار در فرانسه مولد خشم شهروندان در اروپا نیست، بلکه عامل تسریع کننده و بیدار کننده این خشم می باشد. خشم عمومی در جامعه اروپا مستتر بوده و دیگر نمی تواند در حالت مستتر باقی بماند! از سال 2007 میلادی و با آغاز بحران اقتصادی در اروپای واحد، بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران مسائل اروپا در خصوص احتمال فروپاشی منطقه یورو و اتحادیه اروپا هشدار داده اند. با این حال بسیاری از هشدار دهندگان تصور می کردند تنها عامل این فروپاشی می تواند نارضایتی شهروندان از بحران اقتصادی باشد! این تصور کاملا نادرست است، زیرا بحران اقتصادی در اینجا صرفا یک عامل تکمیل کننده است. ظهور جنبش هایی مانند شب خیزان در اروپا نمادی از اعتراضات بنیادین و زیر بنایی است نه اعتراضات روبنایی، مقطعی و گذرا! .
زمان به ضرر نهادهای اروپایی سپری می شود
در این معادله پیچیده، گذشت زمان به ضرر نهادهای اروپایی است. ظهور گروه های راست و چپ افراطی از یک سو و اقبال شهروندان اروپایی نسبت به این گروه ها از سوی دیگر نشان می دهد گروه ها و احزاب سنتی اروپا و متعاقبا نهادهای سیاسی اروپا جایگاه قبلی خود را در جوامع اروپایی از دست داده اند. علاوه بر این ظهور جنبش هایی که مستقیما نظام سرمایه داری را مورد اعتراض و چالش قرار می دهند (مانند جنبش شب خیزان) نشان دهنده آینده ای نامعلوم برای اروپای واحد است. ظهور و بروز این نمادها و نشانه ها بیانگر حقیقتی است که افرادی مانند آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان یا فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه تا کنون قدرت درک آن را نداشته اند!
در واقع شهروندان اروپایی در هزاره سوم مسیر اعتراض خود را از سیاستمداران اروپایی متوجه نهادهای اروپایی کرده اند. بدیهی است که "محصول نهایی اعتراض" شهروندان اروپایی نیز در این معادله تغییر سیاستمداران یا دولت ها نخواهد بود، بلکه این نهادهای اروپایی و مدل های حکومتی و دولتی اروپاست که در این اعتراضات به چالش کشیده خواهند شد. تا قبل از این، زمانی که سخن از اعتراض و نارضایتی در اروپا به میان می آمد، این اعتراض مترادف با اعتراض علیه یک سیاستمدار یا دولت بود. محصول اعتراض صورت گرفته نیز معمولا تغییر دولت ها و حضور دولتی جدید بود و در نهایت جا به جایی قدرت میان جریان راست میانه و چپ میانه بسیاری از معترضین و شاید همه آن ها را آرام می ساخت. با این حال چنین قاعده ای در قبال جنبش شب خیزان و اعتراض های مشابهی که در آینده در اروپا به وجود خواهد آمد صادق نیست. مطالبات جنبش های اعتراضی جدید اروپا به مراتب بیشتر از جابه جایی قدرت میان احزاب و گروه ها و سیاستمداران است.در چنین اعتراض هایی بنیان های قدرت به چالش کشیده می شود؛ موضوعی که از اکنون وحشت سیاستمداران فعلی اروپا را برانگیخته است.
نتیجه گیری
ظهور جنبش شب خیزان در فرانسه خصلت و استعداد تعمیم به سرتاسر اروپا و حتی آمریکای شمالی را داراست. حضور بسیاری از جوانان در این جنبش و جنبش های مشابه، نیروی محرکه آن ها در تقابل با نظام سرمایه داری محسوب می شود. بدون شک در آینده ای نزدیک و حتی در محدوده زمانی سال 2016 میلادی، شاهد رشد بیش از پیش جنبش های اعتراضی سیاسی و اجتماعی در اروپای واحد خواهیم بود. بدیهی است که در این معادله، سیاستمداران اروپایی بازنده ای تمام عیار خواهند بود. دامنه شب خیزان رو به گسترش است و مولد اعتراض های تازه ای علیه نظام سرمایه داری است و نهادهای کنونی کشورهای اروپایی توانایی پاسخ دهی به این اعتراضات را ندارند و تنها به سانسور آن می پردازند./