(روزنامه جوان – 1396/05/23 – شماره 5162 – صفحه 2)
تهاجم رژيم صهيونيستي به لبنان در 12 ژوئيه 2006 (21 تير ماه سال 1385)، آخرين تهاجم از سلسله تهاجمات اين رژيم به يك كشور ديگر محسوب ميشود. اسرائيل در آن سال به بهانه اسارت دو سرباز خود به دست حزبالله، تهاجم وسيعي را به نام «جنگ مفتوح» (باز) آغاز كرد كه همانگونه كه از نام آن نيز مشخص است، از هر نوع محدوديتي فارغ بود. تصور صهيونيستها اين بود كه در ظرف كمتر از يك هفته به تمامي خواستههاي خود خواهند رسيد زيرا در تهاجم خود در سال 1982 به لبنان در مدت دو روز بيروت را اشغال و در جنگ قبلي با كشورهاي عربي، ظرف شش روز، همه آنها را وادار به تسليم كرده بودند.
اهدافي كه اسرائيل براي اين حمله بيان كرد (اهداف اعلاني و اعمالي) با اهداف امريكا در منطقه غرب آسيا همسويي داشت. در واقع، اسرائيل به منظور تحقق اهداف كلان امريكا در منطقه كه همان عملي كردن طرح «خاورميانه بزرگ» بود جنگ لبنان را آغاز كرد. عمده اين اهداف اين عمليات عبارت بودند از: ايجاد خاورميانه بزرگ و تضعيف و انزواي ايران در آن، نابودي عقبه استراتژيكي جمهوري اسلامي ايران، نابودي سازمان حزبالله و ترور رهبران حزبالله، به ويژه «سيدحسن نصرالله» دبيركل آن، اخراج حزبالله از جنوب لبنان و ايجاد منطقه امن مرزي براي اسرائيل، به چالش كشاندن نقش ايران در معادلات مهم منطقهاي از جمله روند صلح خاورميانه،تضعيف ائتلاف ايراني ـ سوري كه با محوريت حزبالله لبنان شكل گرفته بود و تقويت جبهه سازشكار عربي فلسطيني در روند مواجهه اعراب با اسرائيل.
در اين جنگ اگرچه صهيونيستها در پناه حمايت امريكاييها و سكوت سازمان ملل وحشيانهترين حملات را عليه مردم لبنان و به ويژه جنوب لبنان انجام داده و تلفات مادي و انساني گستردهاي را بر آنان وارد كردند، اما نه تنها توفيقي نداشته و به هيچ كدام از اهداف خود نرسيدند، بلكه در نقطه مقابل متحمل تلفات سنگيني شدند كه برابر با تلفات اين رژيم در چند جنگ گذشته اعراب و اسرائيل بود، اما مهمتر از آن دستاوردها و پيامدهاي اين پيروزي حزبالله بر روند تحولات منطقه است كه همچنان بعد از گذشت 11 سال استمرار دارد.
- حزبالله با استفاده از تاكتيكهاي جنگ چريكي و فرسايشي كه درست نقطه مقابل شيوه ضربتي اسرائيل قرار داشت، تلفات بسيار سنگيني را به اين رژيم وارد كرد.
ـ حزبالله توانست با هدف قرار دادن عمق خاك فلسطين اشغالي، با توان موشكي خود، رهبران رژيم صهيونيستي را غافلگير كند. اسرائيل كه همواره تلاش ميكرد در برخورد با دشمنان خود، جنگ را به خاك حريف كشانده و از درگير كردن شهروندان خود در صحنه جنگ ممانعت به عمل آورد، در جنگ 33 روزه با كشانده شدن جنگ به فلسطين اشغالي مواجه شد. بنابراين اين موضوع كه براي اسرائيل ناشناخته بود، امنيت اين رژيم را زير سؤال برد و باعث بر هم خوردن ثبات امنيتي آن رژيم كه محصول چند دهه تلاش امريكا و همپيمانان غربياش بود، شد. تا جايي كه اين مسئله مهاجرت معكوس در سرزمينهاي اشغالي را در پي داشت.
ـ اسرائيل كه در جنگهاي قبلي همواره پيروز شده بود اين بار با مقاومت بيسابقه در كشوري مواجه شد كه در جنگ سال 1982 طي چند روز تا پايتخت آن پيشروي كرده بود. اين مسئله باعث تقويت روحيه مقاومت در ميان اعراب در برابر اسرائيل شد.
ـ در جريان جنگ 33 روزه حمايت گسترده مردمي كشورهاي منطقه و بعضي از دولتهاي آنان از لبنان و حزبالله افزايش يافت. اين حمايتهاي مردمي كه باعث شد بسياري از ملتهاي منطقه در برابر دولتهايشان قرار بگيرند، بيانگر ميزان محبوبيت حزبالله در ميان آنها بود به گونهاي كه نظرسنجيهاي به عمل آمده نشان داد كه سيدحسن نصرالله به محبوبترين چهره جهان عرب تبديل شده است.
ـ مقاومت حزبالله باعث كاهش اختلافات موجود ميان گروههاي اسلامي شد و علماي سني مذهب الازهر از حزبالله حمايت كردند و گروههايي همچون اخوانالمسلمين مصر براي اعزام نيرو به لبنان اعلام آمادگي كردند. اين مسئله باعث شد روند عاديسازي روابط با اسرائيل در سطح منطقهاي با چالش مواجه شود.
ـ حزبالله در جريان اين جنگ توانست احساسات ضد اسرائيلي را در سطح جهان افزايش داده و زمينهساز انزواي اين رژيم مجعول در جهان شود. راهپيماييهاي ضد جنگ در سراسر جهان به ويژه امريكا، امريكاي لاتين و خاورميانه باعث آسيب رسيدن به وجهه اسرائيل شد كه اين خود دستاوردي براي حزبالله به شمار ميرود.
ـ حزبالله لبنان در جريان جنگ 33 روزه ايجاد خاورميانه جديد را غيرممكن ساخت چرا كه با مقاومت در برابر اسرائيل، اشغال لبنان به عنوان نخستين مرحله اجراي اين طرح غيرعملي شد.
ـ در نتيجه اين شكست بسياري از فرماندهان نظامي و مسئولان سياسي رژيم صهيونيستي از جمله «دان حالتوس» رئيس ستاد مشترك ارتش و «عمير پرتس» وزير جنگ اين رژيم از سمت خويش استعفا كردند. در هم ريختن نظريه امنيتي اسرائيل و قدرت بازدارندگي ارتش و فروپاشي اسطوره شكستناپذيري اين رژيم از ديگر پيامدهاي ناكامي اسرائيل در جنگ 33 روزه به شمار ميرود.
ـ اگرحزبالله، رژيم صهيونيستي را زمينگير نكرده بود، منطقه شاهد دستاندازي آن رژيم به ديگر سرزمينهاي منطقه بود؛ اين جنگ توانست روند گسترش جغرافيايي رژيم صهيونيستي را معكوس گرداند.
ـ اما مهمترين دستاورد مقاومت حزبالله در اين جنگ را ميتوان ترويج و تحكيم استراتژي مقاومت در منطقه دانست، حزبالله علاوه بر ايجاد توازن در منطقه به نماد مقاومت تبديل شد و با ايجاد خودباوري در ميان ملتهاي مسلمان و عرب افقهاي تازهاي را در برابر آنها گشود.
اكنون و بعد 11 سال و به رغم تلاشهاي استكبار جهاني براي خاموشسازي يا انحراف مقاومت با بهرهگيري از گروههاي تكفيري و افراطي نظير داعش و حتي راهاندازي جنگهايي نيابتي براي استهلاك ظرفيت جهان اسلام، اكنون ميتوان آثار و نشانههاي بالندگي آن را در منطقه و جهان شاهد بود. اين امر حتي با تلاش امريكا و مرتجعين سعودي در معرفي حزبالله به عنوان گروه تروريستي ناكام مانده و پيروزيهاي حزبالله در هفتههاي اخير در جنگ عرسال عليه گروههاي تروريستي در كنار ارتش لبنان اهميت و جايگاه مقاومت را بيش از پيش آشكار ساخت.
ش.د9602158