(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/06/14 ـ شماره 56 ـ صفحه 13)
درگیریهای خشونتآمیز اخیر در شارلوتس ویل ویرجینیا یک کشته و دهها مجروح برجایگذاشت و باز هم توجه رسانهها را به گروههای ملیگرایی جلب کرد که در اعتراض به برداشتن مجسمه ژنرال رابرت لی خیابانهای این شهر را اشغال کرده بودند. در آن سو، گروههای مختلفی در مخالفت با این ملیگرایان حضور داشتند که اغلب آنها متعلق به جریانهای اصلی سیاسی آمریکا بوده یا از طرف خودشان رودرروی راستگرایان افراطی قرار گرفته بودند. در این میان گروهی نیز از جنبش «آنتیفا» به میدان آمده بودند که با ایدئولوژیهای افراطی محافظهکارانه مخالفت میکردند. این همان گروهی است که خشم ترامپ را برانگیخته بود و باعث شد علیه آنها موضعگیری کند. اعضای «آنتیفا» در جریان خشونتهای اخیر آمریکا اقدام به تخریب مغازهها و آتشزدن هر آنچه مقابلشان بود میکردند.
نام این گروه خلاصهشده عبارت (ضدفاشیست -Anti Fascist) است. براساس تعریف کتابی، فاشیست، افراد و گروههایی را شامل میشود که به شکلی افراطگرایانه از ملیت خود دفاع میکنند و اعتقاد دارند که نژاد آنها برتر از نژاد دیگران است. در دهههای 20 و 30 میلادی و با قدرت گرفتن فاشیستها درایتالیا، آلمان و اسپانیا که قدرتی تام داشتند به چنین دیدگاههایی رسمیت بخشیده شد. جنبشهای ضدفاشیستی هم در همین سالها برای مقابله با دیدگاههای حاکم شکل گرفتند.
گسترش مخالفتها
به این ترتیب گروههای ضدفاشیستی هم پدیدهای نوظهور بهشمار نمیآیند، اما در دهههای اخیر مخالفتهای آنها تنها فاشیسم را شامل نمیشود. این گروه چپگرای افراطی که میتوان آن را رودرروی راستگرایان افراطی و در کنار آنارشیستها قرار داد. در جریان بحران مالی سالهای گذشته و در قالب جنبش اشغال والاستریت خود را در صحنه سیاسی آمریکا نمایانتر کردند. در اواخر دهه 90 و اوایل قرن بیستویکم نیز اعتراضهای ضدجهانیسازی را در نقاط مختلف جهان رهبری کردند. در روزها و هفتههای ابتدایی ریاستجمهوری ترامپ نیز اعتراضهای گستردهای علیه ترامپ و «سیاستهای نژادپرستانه و فاشیستی»اش سازماندهی کردند. نمیتوان مشخص کرد که این گروهها دقیقا با چه چیزهایی مخالفت میکنند. از مخالفتها با جهانیسازی در اروپا گرفته تا ضدیت با کاپیتالیسم در آمریکا. حتی برخی اعضای این گروهها خود را آنارشیست میدانند. براساس تعریفی کلی و استاندارد باید گفت که ایدئولوژی آنتیفا، ضدیت با کاپیتالیسم و ضدیت با فاشیسم است که اساس ایدئولوژی آنها را تشکیل میدهد، اما در تعریفی خوشبینانه ضدیت با پدیدههایی از جمله نژادپرستی، تحقیر افراد ناتوان و در مجموع هر دیدگاهی را که انسانها را دستهبندی کند و به حاشیه براند میتوان در چارچوب مخالفتهای اعضای این جنبشها قرار داد. در ابتدای قرن بیستویکم و با افزایش استفاده از اینترنت برخی فعالان آمریکایی نام آنتیفا را برای گروه خود برگزیدند، اما حتی چپهای تندرو نیز در آن زمان توجهی به این گروهها نکردند؛ چراکه از نگاه گروههای چپگرا، تهدید گسترش سرمایهداری جهانی در دولتهای کلینتون، بوش و اوباما جدیتر از فاشیسم بود، اما با ظهور پدیده ترامپ همهچیز تغییر کرد. براساس گزارشی که «نیویورک تایمز» منتشر کرده طی سه هفته ابتدایی ماه ژانویه که زمان انتقال قدرت از اوباما به ترامپ بود، اعضای آنتیفا که در نیویورک مستقر بودند رقم بیسابقه 15 هزار توییت را علیه ترامپ منتشر کردند. روی کارآمدن ترامپ با شعارها و وعدههای افراطی باعث نزدیکتر شدن دیگر گروههای چپگرای آمریکایی به آنتیفا شد.
نمایش قدرت در ویرجینیا
با شدتگرفتن فعالیتها و خشونتهای اعضای این گروه ویژه در جریان اعتراضهای اخیر در ویرجینیا، زمزمههای قراردادن گروه آنتیفا در فهرست سازمانهای تروریستی قوت گرفته است. براساس قوانین فدرال فعالیتهای آنتیفا را میتوان در قالب یک گروه تروریستی قرار داد، اما در حال حاضر بحثهایی جدی در مورد نهادی که باید با «تروریسم داخلی» در آمریکا مقابله کند در جریان است. از یکسو برخی مقامها خواستار مداخله پلیس ایالتی و محلی برای رویارویی با آنتیفا هستند، اما ترامپ و جمهوریخواهان تندرو از وارد عملشدن دولت فدرال و مشخصا افبیآی حمایت میکنند.
ایدهپردازی برای آنتیفا
گروه آنتیفا هم مانند تمام جنبشها و گروههای فعال شورشی به سخنگو، نظریه پرداز و روشنفکر نیاز دارند. در حال حاضر مارک بری هر سه جایگاه را در آنتیفا اختیار دارد. مورخی که درج جنبش اشغال والاستریت حضوری فعال داشت. او مولف کتاب «آنتیفا؛ کتابچه راهنمای ضدفاشیسم» است که نگاهی دارد به تاریخ و سیاست و تئوریهای ضدفاشیستی. به گفته بری در این کتاب که ایدههای اعضای آنتیفا از آن الهام گرفته شده، تلاش شده تا مخالفتها با ترامپ و راستگرایی افراطی تئوریزه شود.
بری در گفتوگویی با «ووکس» در مورد ریشه گروههای ضدفاشیسم میگوید: «با قدرت گرفتن فاشیسم در اروپا، این جنبشها نیز برای مقابله با آن ایجاد شدند. پیراهن سیاههای هوادار موسولینی و پیراهن قهوهایهای دوستدار هیتلر اروپا را به وحشت انداخته بودند و باید راهی برای مقابله با آن ایجاد میشد؛ بنابراین بسیاری از گروههای کمونیستی، سوسیالیستی و آنارشیستی در اروپا برای نجات خود به حمایت از جنبشهای ضدفاشیستی پرداختند. تلاش کردم تا خط سیرتاریخی جنبشهای انقلابی ضدفاشیستی را در کتاب شرح دهم. این جنبش از میان مردم برخاسته و نه به امر دولتها.» بری در کتاب خود به این نکته اشاره کرده که گروههای فاشیستی، اصول اساسی لیبرال دموکراسی را مردود میداند. او در پاسخ به این سوال که با اصول و تاکتیکهای فعلی لیبرال دموکراسی میتوان جنبشهای فاشیستی را شکست داد؟ میگوید: «این دقیقا همان بحثی است که در حال حاضر در میان جنبشهای فاشیستی و ضدفاشیستی بسیار موردتوجه قرار دارد. در حال حاضر در اروپا میبینیم که دموکراسی پارلمانی همیشه نتوانسته مانع پیشرفت جریانها و گروههای نازیسم و فاشیستی شود.
در آلمان و ایتالیا، هیتلر و موسولینی با استفاده از ابزارهای دموکراتیک به قدرت رسیدند. زمانیکه هیتلر در سال 1933 حاکم بلامنازع آلمان شد تأیید مجلس را نیز با خود داشت. در این میان جنبش آنتیفا استدلال جالبی دارد. بسیاری از اعضای آنتیفا اعتقاد دارند که استفاده از رویکردها و متدهای غیرخشونتآمیز راهی بسیار سادهتر است و ترجیح آنها هم این است که از راههای دموکراتیک ابراز وجود کنند، اما تاریخ به ما میآموزد که اگر خشونت و دفاع از خود را از گزینههای روی میز حذف کنیم عاقبتی خطرناک در انتظارمان خواهد بود.» رهبران و اعضای جنبش آنتیفا شاید بدانند با چه چیزی مخالفت میکنند، اما آیا آنها میدانند چه میخواهند و هدفشان چیست؟ مارک بری در پاسخ به این سوال عبارت کلی «نظم اجتماعی ایدئال» را هدف تمام گروههای چپگرا از جمله آنتیفا عنوان میکند. به گفته بری، «مارکسیستها، لنینیستها، سوسیال دموکراتها و حتی آنارشیستها را میتوان در دایره چپگرایی قرار داد که در برخی اهداف اختلافنظر دارند، اما خواسته اصلی آنها نظم اجتماعی ایدئال است. با این حال در حال حاضر باید روی خطر مشترکی که همه ما را تهدید میکند متمرکز شویم.»
https://asemandaily.ir/post/901
ش.د9602301