(روزنامه اعتماد ـ 1395/07/25 ـ شماره 3648 ـ صفحه 8)
ميلتون فريدمن در سال 1982 شيلي را به عنوان يك «معجزه اقتصادي» توصيف كرد. تقريبا يك دهه پيشتر شيلي به سياستهايي بازگشته بود كه از آن هنگام تاكنون بهطور گسترده در سراسر جهان دنبالهروي ميشود. دستور كاري نئوليبرالي- برچسبي كه بيشتر از سوي منتقدان اين سياستها به كار برده ميشود تا معماران آن- بر دو برنامه متكي تكيه كنند. اولي رقابت افزايش يافته كه از طريق رفع ممنوعيت و در مهيا كردن بازارهاي داخلي- شامل بازارهاي مالي- براي رقابت خارجي به دست ميآيد و دومي نقش كوچكتر براي دولت است كه از طريق خصوصيسازي و محدوديتهايي درباره توانايي دولتها براي ساماندهي كسريهاي مالي و انباشت بدهي به دست ميآيد.
براساس شاخصهاي تركيبي، كشورها رقابت در حوزههاي گوناگون فعاليت اقتصادي را باب كردند تا رشد اقتصادي را رواج دهند، لذا همواره يك گرايش قوي و سراسري و جهانياي به نئوليبراليسم وجود داشته است. همانگونه كه در پانل چپ نمودار يك نشان داده شده تكاپوي شيلي يك دهه يا بيشتر از 1982 با تغييرات متعاقب سياسياي شروع شد كه آن را به ايالت متحده نزديكتر از هميشه ميكرد. كشورهاي ديگر نيز پيوسته سياستهاي نئوليبرالي را اجرا كردهاند. پانل نمودار يك را ببينيد. «بنگريد به پانل راست نمودار يك»
در برنامه كاري نئوليبرالي چيزهاي زيادي براي اميدوار كردن وجود دارد. توسعه تجارت جهاني ميليونها نفر را از فقر منوط نجات داد. سرمايهگذاري مستقيم خارجي اغلب روشي براي انتقال تكنولوژي و دانش علمي به اقتصادهاي در حال توسعه بوده است. خصوصيسازي شركتهاي دولتي در موارد بسياري به تامين كارآمدتر خدمات منجر شده است و بار مسووليت مالي روي دولتها را كاهش داده است.
با اين وجود جنبههايي از برنامه كاري نئوليبرالي وجود دارد كه آنگونه كه انتظار ميرفت ارايه نشده است. ارزيابي ما از برنامه كاري به تاثيرات دو سياست محدود شده است: برداشتن محدوديتهاي روي جابهجايي سرمايه در مرزهاي كشور «اصطلاحا آزادسازي حساب سرمايه» و ادغام مالي- كه بعضا «رياضت» ناميده ميشود- كه تندنويسياي براي سياستهايي است كه كسريهاي مالي و سطح بدهي را كاهش ميدهد منحصر شده است. ارزيابياي از اين سياستهاي ويژه «بيش از برنامه كاري وسيع نئوليبرالي» به سه نتيجه نگرانكننده ميرسد:
1- هنگام نگاه كردن به گروه وسيعي از كشورها ايجاد مزاياي مرتب با رشد افزايش يافته كاملا دشوار به نظر ميرسد.
2- هزينههاي مرتبط با نابرابري افزايش يافته چشمگير است. چنين هزينههايي بدهبستان بين رشد و تاثيرات حقوق صاحبان سهام، برخي جنبههاي برنامه كاري نئوليبرالي را مجسم ميكند.
3- نابرابري افزايش يافته به ترتيب به سطح و پايداري رشد آسيب ميرسانند. حتي اگر رشد هدف منحصر به فرد يا عمده برنامه كاري نئوليبرالي باشد هم مدافعان آن برنامه كاري هنوز نياز دارند كه به تاثيرات توزيعي توجه كنند.
باز و بسته؟
همانگونه كه ماتريس ابستفلد (1988) متذكر شده نظريه اقتصادي هيچ شكي درباره مزاياي بالقوه «آزادسازي حساب سرمايه كه گاهي آزادي مالي نيز ناميده ميشود باقي نميگذارد و ميتواند به بازار بينالمللي سرمايه اجازه دهد كه پساندازهاي جهاني را براي سازندهترين استفادههايش در سراسر جهان هدايت كند. اقتصادهاي در حال توسعه با سرمايه اندك ميتوانند براي سرمايهگذاري مالي وام بگيرند و بدين طريق رشد اقتصاديشان را بدون نياز به افزايشهاي شديد در پساندازهايشان ارتقا دهند ولي ابستفلد همچنين به «خطر واقعي» «آزادي جريانهاي مالي خارجي نيز اشاره كرد و نتيجهگيري كرد كه «اين دوگانگي سود و زيان در دنياي واقعي گريزناپذير است.»
اين عملا به اين مورد ميانجامد. ارتباط بين آزادي مالي و رشد اقتصادي پيچيده است. برخي وروديهاي سرمايه، مانند سرمايهگذاري مستقيم خارجي- كه ممكن است انتقال تكنولوژي يا سرمايه انساني را دربرگيرد- به نظر ميرسد كه رشد درازمدت را افزايش دهد اما تاثير ديگر گردشها مانند سرمايهگذاري سهام و بانكداري و به ويژه وروديهاي گرم يا قمارگونه بدهي به نظر ميرسد كه نه رشد را افزايش ميدهد و نه به كشور اجازه ميدهد كه خطرات را با شركاي اقتصادي خود به شكلي بهتر تقسيم كند. «دل اريكا و ديگران/ 2008 استري، پراتي و اسپيلبرگر 2009». اين نشان ميدهد كه مزاياي رشد و تقسيم زيان گردشهاي سرمايه بستگي دارد به اينكه چه نوع گردشي در حال بررسي است. همچنين ممكن است كه به ماهيت نهادها و سياستهاي حمايتي نيز بستگي داشته باشد.
اگرچه مزاياي رشد نامشخصاند ولي هزينههاي مرتبط با نوسانات افزايش يافته اقتصاد و فراواني بحران مشهودتر به نظر ميرسد. از سال 1980 حدود 150 مورد موج بزرگ در ورود سرمايه در بيش از 50 اقتصاد در حال ظهور بازار وجود داشته است؛ همانگونه كه در پانل چپ نمودار 2 نشان داده شده، حدود 20 درصد اوقات، اين موارد با بحران مالي به پايان ميرسد و بسياري از اين بحرانها به كاهشهاي بزرگ توليد مربوط ميشود. «گش، استري و كورشي و 2016»
فراگير بودن رونق و ركود به ادعاي اقتصاددان هاروارد داني ژدريك كه «اينها به سختي يك نمايش جنبي يا يك عيب جزيي در گردشهاي بينالمللي سرمايه و ماجراي اصلي هستند»، باور ميبخشد.
باوجود آنكه رانندگان بيشماري وجود دارند، آزادي افزايشيافته حساب سرمايه بهطور دايم به عنوان يك عامل زيان در اين چرخهها به حساب ميآيد. علاوه بر افزايش نواقص خرابي، آزادي مالي تاثيرات تفريحي دارد و به گونهاي قابل ملاحظه نابرابري را افزايش ميدهد. «بنگريد به خورچي و لونگاني 2015، براي مباحثه در باب بستري كه از طريق آن، اين انجام ميشود. » علاوه بر اين، تاثيرات آزادي روي نابرابري هنگامي كه خرابياي از پيش ميآيد بسيار بسيار است. «نمودار 2، پانل راست»
شواهد در باب نسبت هزينه بالا به مزيت آزادي حساب سرمايه خصوصا باتوجه به گردشهاي كوتاهمدت، سبب شد كه استانلي فيشر، نخستين قائم مقام سابق مديرعامل صندوق بينالمللي پول و اكنون نايبرييسهياتمديره بانك مركزي ايالات متحده اخيرا بانگ برآورد كه: «چه هدف مفيدي توسط جريانهاي كوتاهمدت بينالمللي سرمايه پوشش داده ميشود؟» در ميان سياستگذاران امروز، پذيرش افزايشيافتهاي از كنترلها براي محدود كردن گردشهاي كوتاهمدت وجود دارد. بدهياي كه به عنوان مسالهاي بررسي ميشود كه احتمالا به بحران مالي ميانجامد يا آن را وخيمتر ميسازد وجود دارد. در حالي كه تنها ابزار موجود نيست. نرخ مبادله و سياست مالي نيز ميتوانند به كار آيند اما كنترلهاي سرمايه يك گزينه عملي و بعضا تنها گزينه است هنگامي كه سرچشمه يك جهش اقتصادي ناپايدار اعتباري از خارج وام مستقيم بگيرد. «اسري و ديگران، 2012»
اندازه دولت
محدود كردن اندازه دولت جنبه ديگري از برنامهكاري نئوليبرالي است. خصوصيسازي برخي كاركردهاي دولت روشي براي دستيابي به اين است. روش ديگر محدود كردن مخارج دولت از طريق محدوديت روي حجم كسريهاي مالي و توانايي دولتها براي تجميع بدهي است. تاريخ اقتصادي دهههاي اخير نمونههاي بسياري از اين محدوديتها را ارايه ميدهد به مانند محدوديت 60درصد توليد ناخالص داخلي كه براي كشورهايي كه به منطقه يورو ميپيوندند وضع شد. «يكي از به اصطلاح معيارهاي ماستريكت.»
نظريه اقتصادي راهنمايي اندكي را درباره هدف بهينه عمومي بدهي فراهم ميآورد. برخي نظريهها سطوح بالاتر بدهي را توجيه ميكنند؛ «از آنجايي كه درآمد مالياتي مختلسازي است» و مابقي به سطوح پايينتر يا حتي منفي اشاره دارند؛ «از آنجايي كه شوكهاي نامطلوب ذخيرههاي احتياطي را ايجاب ميكند. » صندوق بينالمللي پول در برخي از پيشنهادهاي سياست مالياش عمدتا با گامي سر و كار دارد كه دولتها در آن كسريها و سطوح بدهي را متعاقب افزايش بدهي در اقتصادهاي پيشرفته كه توسط بحران مالي جهاني به وجود آمده كاهش ميدهند: بيش از حد آرام بازار را مرعوب ميكند و بيش از حد سريع بازيابي را مختل ميسازد. اما صندوق بينالمللي پول همچنين براي پرداخت نقدي نسبتهاي بدهي در ميانمدت در تركيب وسيعي از كشورهاي داراي بازار پيشرفته در حال ظهور، عمدتا به عنوان بيمه در باربر شوكهاي آتي استدلال كرده است.
اما آيا واقعا مورد دفاعكنندهاي براي كشورهايي نظير آلمان، بريتانيا يا ايالات متحده براي پرداخت نقدي بدهي دولتي وجود دارد؟ دو استدلال در باب حمايت از پرداخت نقدي بدهي در كشورهايي با فضاي وسيع مالياتي مطرح ميشود كه اين در كشورهايي است كه چشمانداز حقيقي اندكي از بحران مالي وجود دارد. اولي اين است كه اگرچه شوكهاي نامطلوب مانند ركود بزرگ دهه 1930 يا بحران مالي جهاني دهه گذشته به ندرت رخ ميدهد، ولي هنگامي كه اتفاق ميافتد، سودمند است كه از زمانهاي ركود براي پرداخت نقدي بدهي بهره برده شود. دومين استدلال به اين عقيده تكيه دارد كه بدهي بالا براي رشد بد است و از اين رو پرداخت نقدي بدهي براي نهادن بنياني استوار براي رشد ضروري است.
اين مطمئنا موردي است كه بسياري از كشورها «مانند آنها در اروپاي جنوبي» چاره اندكي دارند جز آنكه درگير ادغام مالي شوند. زيرا كه بازارها به آنها اجازه ادامه وام گرفتن را نخواهند داد. «بازارها به آنها اجازه نخواهند داد كه وام گرفتن را ادامه دهند»
اما نياز به ادغام در برخي كشورها به معني همه كشورها نيست- دستكم در اين مورد، احتياط درباره «يك سايز به همه اندازه است» به نظر ميرسد كه كاملا موجه باشد. بازارها عموما احتمالات بسيار كمي از يك بحران بدهي را به كشورهايي كه پيشينه قومي از نظر مالي مسوولبودن دارند، ضميمه ميكنند. «مندوزا و استري، 2007) چنين پيشينهاي به آنها آزادي عمل ميدهد تا تصميم بگيرند كه هنگامي كه سطح بدهي بالا است، مالياتها را بالا نبرند و مخارج توليد را كاهش ندهند «اُستري و ديگران، 2010؛ گشا و ديگران، 2013» و براي كشورهايي با پيشينهاي قوي، مزاياي كاهش بدهي، در رابطه با بيمه در برابر بحران مالي آتي، به گونهاي قابل ملاحظه ناچيز از آب درميآيد، حتي در سطوح بسيار بالاي بدهي به توليد ناخالص داخلي. براي نمونه، حركت از نسبت بدهي 120 درصد توليد ناخالص داخلي به 100درصد توليد ناخالص داخلي طي چند سال در رابطه با خطر بحران كاهش يافته براي آن كشور بسيار اندك است. «بالداچي و ديگران، 2011» چيز بسيار اندكي در اختيار آن كشور قرار ميدهد.
ولي حتي اگر مزاياي بيمه ناچيز باشد، هنوز ممكن است متحمل شدنش بيارزد اگر هزينهاش به قدر كفايت پايين باشد. گرچه اين باعث ميشود هك هزينه بتواند زياد شود- بسيار گزافتر از مزايا. علت اين است كه براي دستيابي به سطح بدهي پايينتر/ سطح پايينتر بدهي، مالياتهايي كه رفتار اقتصادي را از حالت طبيعي خارج ميكند نياز است كه موقتا زياد شود يا مخارج توليد نياز است كه كاهش يابد- يا هر دو هزينههاي افزايش ماليات يا كاهش مصارف كه براي پايين آوردن بدهي مورد نياز است، ممكن است بسيار زيادتر از زيان تقليل يافته بحراني باشد كه توسط بدهي كمتر به وجود آمدهاند. «اُستري، گُش و اسپيندزا، 2015» اين به قصد انكار اين نيست كه بدهي بالا براي رشد و رفاه نامطلوب است كه هست، ولي نكته مهم اين است كه هزينه رفاه از بدهي بالاتر «اصطلاحا بار بدهي» چيزي است كه پيشتر متحمل شده و نميتواند بازيابي شود، اضافي است. دولتهايي با فضاي وسيع كه با انتخاب بين سركردن با بدهي بالاتر- كه اجازه ميدهد نسبت بدهي به طور طبيعي از طريق رشد كاهش يابد- يا به مديريت خودخواسته مازاد بودجه براي كاهش بدهي مواجه شدهاند، با سركردن با بدهي به شكلي بهتر عمل خواهند كرد.
سياستهاي رياضتي نهتنها هزينههاي كلان را به بسترهاي عرضه توليد ميكند بلكه به تقاضا نيز آسيب ميزند و از اينرو اشتغال و عدم اشتغال را بدتر ميكند. آن عقيده كه ادغامهاي مالي ميتواند بخشي به وسيله بالا بردن اطمينان و سرمايهگذاري بخش خصوصي توسعهپذير باشد «كه افزايش توليد و اشتغال است،» به وسيله آلبرتو آلسينا اقتصاددان هاروارد در دنياي آكادميك دانشگاهي و رييس سابق بانك مركزي اروپا ژان- كلود تيشه در منطقه سياسي مبارزه شده است.
با اين وجود، از فقرههايي از ادغام مالي بطور متوسط با افت بيشتر از توسعه در توليد پيروي شده است. بهطور متوسط، ادغام يك درصد از توليد ناخالص داخلي نرخ عدم بيكاري اشتغال بلندمدت را تا 0/06 افزايش ميدهد و در ظرف پنج سال ضريب جيني نابرابري درآمد را تا 1/5درصد بالا ميبرد. «بال و ديگران، 2013»
در مجموع، در مزاياي برخي سياستهايي كه بخش مهمي از برنامه كاري نئوليبرالياند به نظر ميرسد كه تا حدي فزوننمايي شده باشد. در حالت آزادي مالي برخي جريانهاي سرمايه، مانند سرمايهگذاري مستقيم خارجي، پديده ميآيند تا مزاياي ادعا شده براي آنان را ببخشند. ولي براي بقيه، به ويژه گردشهاي كوتاهمدت سرمايه، به دست آوردن مزايايي براي رشد دشوار است، در حالي كه زيانها در رابطه با نوسانات بزرگتر و خطر افزايش يافته بحران، مهم به نظر ميرسد.
در حالت ادغام مالي، هزينههاي كوتاهمدت مرتبط با توليد و رفاه كمتر بيكاري بيشتر، كماهميت نشان داده شدهاند و مطلوب بودن براي كشورهايي با فضاي وسيع مالي صرفا سر كردن با بدهي بالا و اجازه به نسبتهاي بدهي براي كاهش به گونه طبيعي از مليت رشد مورد كملطفي واقع است.
يك گره نامطلوب
از اين گذشته، از آن جايي كه هم آزادي و هم رياضت به نابرابري درآمد در حال افزايش مربوط است، اين تاثير توزيعي يك گره نامطلوب بازخورد را ايجاد ميكند. افزايش در نابرابري به وجود آمده با آزادي مالي و رياضت مالي ممكن است خودش رشد، درست همان چيزي كه برنامه كاري نئوليبرالي مصمم به زياد كردن آن است، را تحليل برد. حال مدركي مهم وجود دارد كه نابرابري ميتواند بهگونهاي قابل ملاحظه هم سطح و هم ماندگاري رشد را كاهش دهد. «اُستري، برگ و سانگاريدز، 2014».
مدرك تخريب اقتصادي از نابرابري نشان ميدهد كه سياستگذاران بايد نسبت به بازتوزيع آزادتر از آني كه هستند باشند. البته، جدا از بازتوزيع، سياستهايي براي كاستن از برخي از اثرات از پيش تعبيه شود- براي مثال از طريق مخارج افزايش يافته روي آموزش و پرورش كه كيفيت فرصت را گسترش ميدهد «اصطلاحا سياستهاي پيشاتوزيعي». و استراتژيهاي مالي- هنگامي كه مورد نياز باشد- براي به حداقل رساندن اثر نامطلوب روي گروههاي كمدرآمد تعبيه شود. ولي در برخي موارد، پيامدهاي ناخواسته توزيع پس از آنكه با استفاده از مالياتها و مخارج دولتي براي بازتوزيع درآمد رخ دهند، مجبور خواهد بود كه اصلاح شود. خوشبختانه، اين ترس كه چنين سياستهايي خودشان ضرورتا به رشد آسيب ميرساند بيپايه است.
يافتن تعادل
اين يافتهها نياز به يك ديدگاه ظريفتر از آنچه برنامه كاري نئوليبرالي احتمالا قادر است به دست آورد را نشان ميدهد. صندوق بينالمللي پول كه نظام بينالمللي پولي را سرپرستي ميكند در خط مقدم اين بررسي دوباره بوده است. براي نمونه، اليوير بلانپارد، سراقتصاددان سابقش، در سال 2010 اظهار كرد كه «چيزي كه در بسياري اقتصادهاي پيشرفته مورد نياز است يك ادغام مالي باورپذير ميانمدت است نه يك دام مالي در زمان حال.» مديرعامل صندوق بينالمللي پول كريستين لاگارد 3 سال بعد اظهار كرد كه اين نهاد باور دارد كه كنگره ايالت متحده در افزايش سقف بدهي كشور بر حق بود زيرا كه نكته اين است كه اكنون اقتصاد به طرز وحشيانهاي با كاهش مخارج منقبض نشود زيرا كه بهبودي در حال احيا است. و در سال 2015 صندوق بينالمللي توصيه كند كه كشورهاي در منطقه يورو با فضاي مالي بايد از آن براي حمايت از سرمايهگذاري استفاده كنند. «بايد آن را در جهت حمايت از سرمايهگذاري به كار برند» ديدگاه صندوق بينالمللي پول درباره آزادسازي حساب سرمايه نيز از اينكه كنترلهاي سرمايه را در جهت عكس پذيرش بزرگتر كنترلها به حساب آورد تا به نوسانات گردشهاي سرمايه بپردازد، تغيير كرده است. صندوق بينالمللي پول همچنين قبول دارد و تاييد ميكند كه آزادسازي كامل گردش سرمايه همواره يك هدف نهايي مناسب نيست و آزادسازي بعدي سودمندتر و كم زيانتر است اگر كشورها به آستانههاي مشخصي از توسعه مالي و نهادي رسيده باشند.
تجربه پيشتاز شيلي با نئوليبراليسم تحسين زيادي از فريدمن دارند جايزه نوبل دريافت كرد، اما اقتصادانان بسياري حال ديدگاه ظريفتري را پذيرفتهاند كه توسط جوزف استيگليتز استاد دانشگاه كلمبيا «خود يك دارنده جايزه نوبل» بيان شد كه شيلي نمونهاي از موفقيت تركيب بازارها با تنظيم مناسب است» «2002». استيلگيتز متذكر شد كه شيلي در سالهاي اوليه حركتش به سوي نئوليبرايسم «كنترلهايي روي ورود سرمايه وضع كرد و لذا آنگونه كه براي نمونه نخستين كشور بحراني آسيا، تايلند يك دهه و نيم بعدتر اشباع شد اشباع نشدند. تجربه شيلي «كشوري كه حال از كنترلهاي سرمايه اجتناب ميكند» و كشورهاي ديگر نشان ميدهد كه هيچ برنامه كاري ثابتي هميشه براي همه كشورها برآمدهاي خوبي ارايه نميدهد. سياستگذاران و نهادهايي مانند صندوق بينالمللي پول كه به آنها مشاوره ميدهند، بايد نه توسط ايمان كه توسط مدركي از آنچه موفقيتآميز بوده راهنمايي شدند. جاناتان دي. استري معاون، پراكاش دونگاني رييس بخش و داويده فورچدي اقتصاد كه همگي در دپارتمان پژوهش صندوق بينالمللي پول هستند.
چارت اول
تلاش براي رقابت از دهه 1980 كشورها سياستهايي براي ترويج رقابت افزايش يافته داخلي از طريق مقرراتزدايي و آزادي اقتصادهايشان به سرمايه خارجي اتخاذ كردهاند. «ضريب رقابت»
منبع: استري، پراتي و اسپيليبرگو «2009»
تذكر: نمودار ارزش ميانگين، شاخص تركيبي سياستهاي ساختارياي را نشان ميدهد كه كشورها با هدف افزايش رقابت اتخاذ كردند. مناطق آزادي حساب سرمايه، آزادي حساب جاري؛ آزادسازي صنايع كشاورزي و شبكهاي؛ آزادسازي مالي داخلي و كاهش در ميزان مالياتها بين دستمزدها و حقوق خالص/ مزد پس از كسر ماليات. ارزش شاخص صفر كمبود كلي رقابت و يك رقابت بدون آزاد است.
نمودار 2: مشكل فرصت
نوسانات ورود سرمايههاي خارجي احتمال بحران مالي را افزايش ميدهد و چنين ورودهايي نابرابري را در بحران وخيمتر ميسازد.
منبع: گش، استري و كورشي «2016»، پانل چپ، فورچوي و لونگاني پانل راست
تذكر: پانل چپ احتمال افزايش يافته بحران ملي موج بزرگ در ورود سرمايه را نشان ميدهد و بر اساس 165 فقره از ورودها در 53 اقتصاد بازار در حال ظهور بين 1980 و 2014 است. پانل راست افزايش در ضريب جيني نابرابري درآمد وقتي كه آزادسازي حساب سرمايه پس از يك بحران رخ داد را با دورههايي كه هيچ بحراني روي ندارد مقايسه ميكند و بر اساس 224 فقره از آزادسازي حساب سرمايه در 149 كشور بين 1970 و 2011 است.
نويسندگان: جاناتان آستري، پراكاش لانگاني، ديويد فورسري
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=57135
ش.د9504459