(روزنامه اعتماد ـ 1395/05/20 ـ شماره 3596 ـ صفحه 3)
** آنچه كه اصلاحطلبان و همه كساني كه به فكر كشور و آينده نظام هستند بايد بر آن تمركز كنند حتما انسجام نيروهاي علاقهمند به سرنوشت كشور است ولي آنچه كه روشن است اين است كه انسجام بايد حول يك محور و هدف مشتركي باشد. در شرايط كنوني چه براي اصلاحطلبان و چه براي نيروهاي دلسوز هيچ هدفي بالاتر از آينده كشور و نسل جوان و آينده نظام اسلامي نيست. در اين 37 سال مشكلات و گرفتاريها و نارساييهاي زيادي داشتيم كه بخشي از آن تحميل شده از جانب ديگران بوده، بخشي از مشكلات ناشي از نارساييها و بيتجربگيها در مديريتها بوده و برخي هم به ندانمكاريها و اشتباهات بر ميگردد. الان در شرايطي هستيم كه اگر بخواهيم به دنياي اطراف و به شرايط داخلي نگاه كنيم مجموعه نيازها و امكاناتي كه در اختيار كشورمان است واقعا در حدي است كه نميشود ديگر با خطا و تجربه كار را پيش برد. بايد با انسجام ملي سعي كنيم از امكانات كشور براي توسعه پايدار استفاده كنيم تا بتوانيم نظام اسلامي و استقلال كشورمان را در منطقه و در جهان تضمين كنيم. اصلاحطلبان هم به عنوان بخشي از نيروهايي كه دلسوز نظام و انقلاب هستند با همه نظرات مختلفي كه ممكن است درباره مسائل مختلف، شخصيتهاي مختلف يا راجع به روشهاي مختلف فرهنگي و اقتصادي داشته باشند، بايد حول اين محور انسجام داشته باشند و جهت واحدي را در پيش بگيرند. بخشي از نيروهاي دلسوز هم در مجلس هستند هم از اصلاحطلبان و هم از بقيه نيروهاي متخصصي كه توان كار دارند و ميتوانند در زمينه قانونگذاري با تجربياتي كه دارند موثر باشند. من گمان ميكنم انسجام بين اين نيروها در جهت استفاده بهتر از همه امكاناتي كه ميتواند در اختيار كشور قرار بگيرد و رفع نارساييها يك امر ضروري است.
* اين هدف و عامل انسجام بخش در حال حاضر در ميان اصلاحطلبان تعريف شده يا اختلافها حول تعريف همين عامل انسجام بخش و نحوه رسيدن به آن است؟
** البته الان نميشود گفت هيچ اختلاف نظري بين نيروهاي سياسي و اصلاحطلب وجود ندارد اما اگر هدف واحد و يك برنامه مشترك تعريف شود رسيدن به انسجام عملي كار سختي نيست. چه در ايام انتخابات و چه در غير انتخابات حتي در شرايط جاري كشور هم اين انسجام حول هدف واحد ميتواند اصلاحطلبان و همينطور نيروهاي معتدل و دلسوز جامعه را متحد كند و نتايج خوبي هم براي جامعه به دنبال داشته باشد. اگر اصلاحطلبان واقعا بر هدف اصلاحطلبي براي كشور و نظام و انقلاب متمركز بشوند علي القاعده بايد به يك هدف برسند. ممكن است در بحثهاي سياسي و در نظر و ايده جهات مختلفي را دنبال كنيم اما در عمل شرايط كشور ما به گونهاي نيست كه بشود از مسيرها و با برنامههاي مختلف به هدفي كه منظور همه است برسيم. به بيان دقيقتر همه ميدانيم كه در كشور نارساييهايي وجود دارد و ما هنوز به آن توسعه پايدار و همهجانبهاي كه همه ميخواهيم امكانات كشور را به آن سمت سوق بدهيم نرسيدهايم. همه به توسعه درونزا و توسعهاي كه در عين حال كه به دنيا نگاه داشته باشد و از آن عقب نماند فكر ميكنيم. همه دلسوزان و افراد با فكر جامعه حتي و نيروهاي اصولگراي معتدل دنبال اين هدف مشترك هستند حالا بايد سعي كنند به اين هدف در عمل به تحليلهاي اجرايي متفاوت نزديك نشوند. به معناي واقعي كلمه اصلاحطلبان هدف مشترك دارند و ميدانند كه امروز حل مشكل ايران نجات نظامي، اقتصادي و اداري كشور از بحران بيسابقهاي است كه در آن گرفتار شده و اين مهم غير از استفاده از همه امكانات و توان داخلي در گرو حل بحران روابط بينالملل و عاديسازي ارتباط با دنياست. خوشبختانه دولت يازدهم به خوبي اين سياست را دنبال ميكند و به همين دليل نهتنها اصلاحطلبان كه براي مجموعه نيروهاي دلسوز هدف مشترك تعريف شده است و به همين دليل از برنامههاي اين دولت حمايت ميكنند.
* بعد از تجربهاي كه در انتخابات مجلس اتفاق افتاد و ائتلافي كه شكل گرفت و بعد عدم همراهي بخشي از نيروهاي اعتدالي كه وارد ليست اميد شدند در تصميمگيريهاي فراكسيون اميد و دلخوريهايي كه پيش آمد اين زمزمه به ويژه در بخشهايي از بدنه اصلاحطلبان شنيده ميشد كه اين ائتلاف كار درستي نبوده و نبايد ادامه پيدا كند. از همينجا حتي طرح كانديداي متفاوت اصلاحطلبان در انتخابات 96 شنيده شد. ارزيابي شما در اين خصوص چيست؟
** من نديدم كسي از ميان اصلاحطلبان ائتلاف سال 92 و يا 94 را اشتباه تلقي كند و بگويد در هدفي كه دنبال ميكرديم شكست خورديم و به آن نرسيديم. به هر حال سال 92 با همه مشكلاتي كه بود ائتلاف اصلاحطلبان و نيروهاي معتدل دولت آقاي روحاني را روي كار آورد. من هيچ اصلاحطلبي را نميشناسم كه بگويد ما از اين ائتلاف پشيمان هستيم. در سال 94 هم ائتلافي كه بين نيروهاي اصلاحطلب و معتدل اتفاق افتاد با اين هدف بود كه مجلس را از اكثريت نيروهاي افراطي و نيروهايي كه روشهاي اصلاحطلبانه و اعتدالي را براي اداره كشور نميپسنديدند يا مانع اجراي آنها بودند نجات دهد. اين هدف هم به انجام رسيد. الان گذشته از تغيير بيش از 70 درصد تركيب مجلس؛ مجلس الان بسيار معتدلتر شده و نيروهاي مخالف مشي اعتدالي دولت به حاشيه رانده شدند و بسيار تعدادشان در اين مجلس كم شده و مجلس به يك مجموعه اصلاحطلب و معتدلي متكي شده كه ميتوان به آينده تصميمگيريهاي آن اميدوار بود. فكر نميكنم هيچ اصلاحطلبي از اين مساله نااميد باشد يا پشيمان باشد و بگويد اين اتفاق بدي بود كه افراطيها از مجلس بيرون رفتند يا نيروهاي معتدل و اصلاحطلب اكثريت را در دست گرفتند.
اما اشتباه در اينجاست كه كسي از اين مجلس توقعاتي مازاد بر اين داشته باشد. آن چيزي كه از اول تعريف و بارها هم بر آن تاكيد شد و همه نيروهاي اصلاحطلب هم در سال 94 و در انتخابات مجلس اعلام كردند، اين نبود كه هدف ما تشكيل يك مجلس صد درصد يا با اكثريت اصلاحطلب است. اصلا برنامه اين نبود. از اول هم همه ما ميدانستيم با شرايط كشور و وضعيتي كه در ردصلاحيتها هست، وضعيتي كه نيروهاي اصلاحطلب داشتند و امكاناتي كه در اختيار داشتند و همينطور توان تبليغاتي كه نداشتند چنين فرصتي بسيار مشكل است كه برايشان ايجاد شود. من هيچ كدام از نيروهاي اصلاحطلب را نديدم كه وعده دهد يك مجلس كاملا اصلاحطلب تشكيل خواهد شد. اما اينكه خودمان دچار چنين توقع و توهمي شده باشيم اين غيرواقعي است و هر انتظار غيرواقعي وقتي برآورده نميشود تحليلهاي منطبق با واقع هم ندارد.
من بسيار به وضعيت مجلس خوشبين هستم. فكر ميكنم اصلاحطلبها و معتدلها به آنچه ميخواستند رسيدند. االبته اگر در اين مجلس چهرههاي برجستهاي از نيروهاي سياسي اصلاحطلب حضور داشتند و ميتوانستند از تجربيات و توانمنديهاي سياسي و اجرايي و اقتصادي خودشان استفاده كنند خيلي خوشحالتر ميشديم. اما ما چنين شرايطي نداشتيم كه مجلسي با توانمنديهاي بسيار بالاتر به لحاظ سياسي و اجرايي تشكيل بدهيم. من كسي را از ميان اصلاحطلبان نميشناسم كه از ائتلافي كه اتفاق افتاد و نتيجهاي كه اين ائتلاف داشت يعني حذف بسياري از نيروهاي افراطي پشيمان باشد. اما اين ادعا كه به اهداف بالاتري نرسيديم ناشي از توقعاتي است كه بيجهت برخي نيروها داشتند و هيچوقت نميتوانست واقعي باشد.
* شما فكر ميكنيد جديترين رقيب اصلاحطلبان و حاميان دولت در انتخابات 96 چه جريان و گروهي باشد؟
** شرايط تا 10 ماه آينده قابل تغيير است و من نميتوانم پيشبيني صددرصدي داشته باشم. اگر 10 ماه آينده وضعيت كشور چه از لحاظ داخلي و چه بيروني و چه اقتصادي و اجتماعي همين شرايط امروز باشد تصور ميكنم مجموعه نيروهاي طرفدار دولت رقيب جدي نداشته باشند. ولي اگر شرايط تغيير كند يعني چه به لحاظ اقتصادي و چه به لحاظ اجرايي تغييراتي اتفاق بيفتد يا مشكلاتي كه رقباي سياسي دولت براي آن ايجاد ميكنند، بتواند وضعيت ديگري را رقم بزند، آن وقت شايد شرايط براي اصلاحطلبان و نيروهاي حامي دولت دشوار شود. هرچند من معتقدم درك مردم نسبت به اين مسائل و مشكلات خيلي بالا رفته و به راحتي اين نوع فعاليتها و حركات را كه هميشه در ايام انتخاباتي اوج ميگيرد، ميشناسند. اما به هر حال جامعه مجموعهاي از نيروهايي است كه ذهنيتشان براساس شرايط مختلف شكل ميگيرد. بايد منتظر باشيم. الان نيروهاي اصلاحطلب و معتدل به نظر ميرسد رقيب سياسي جدي كه بتواند خود را مطرح كند، نداشته باشند. اما اينكه در آينده چه اتفاقي بيفتد و چه موانعي پيش بيايد را نميتوانم از الان صددرصد پيشبيني كنم. اين نكته بسيار مهم را هم نميتوان ناديده گرفت كه مجوزات تغيير الگوهاي فرهنگي و سياسي و نظامهاي اطلاعرساني و رسانههاي نو واقعا نوعي دگرگوني جدي در پسندهاي سياسي جامعه به چشم ميخورد كه بايد فعالان سياسي به آن توجه كنند طرح شعارهاي تكراري چه اصلاحطلبانه چه اصولگرايانه معلوم نيست در تحولات آتي قدرت انگيزش سابق را داشته باشد.
* درباره مانعتراشيها و تخريبهايي كه عليه دولت ميشود از بحث فيشهاي حقوقي و جريانسازيهاي رسانهاي تا ماجراهايي كه براي حسين فريدون به راه انداختهاند، فكر ميكنيد بهترين مواجهه با اين شيوهها بايد چه باشد كه شرايط انتخاباتي را به نفع دولت پيش ببرد؟
** ببينيد بخشي از اين اتفاقها اصلا به خود دولت برميگردد. ما با همه توانمندياي كه در مديران سراغ داريم و ارادت و حمايتي كه از دولت داريم ولي بايد بگويم كه بالاخره در اين دولت هم مثل همه دولتها ضعفهايي وجود دارد. گرچه آقاي رييسجمهور گفتند ما زبانمان در عذرخواهي از مردم لكنت نميگيرد و هرجا لازم باشد به اشتباهاتمان اعتراف ميكنيم اما در برخورد با اين اشتباهات دولت بايد خيلي دقت كند. به فرض در موضوع فيشهاي حقوقي (صرفنظر از اينكه اين موضوع در گذشته چگونه بوده در چه شرايطي به وجود آمده) اينكه وزيري در اين زمينه احيانا به اشتباه خودش اعتراف كند و كار خودش را نقد كند و حتي دراينباره متاثر شود و در جلسه خصوصي گريه كند، كافي نيست. به اعتقاد من آقاي رييسجمهور در برخورد با مشكلات و ايجاد تغيير و تحولاتي كه براي كشور لازم است بايد قاطعتر باشد. به خصوص كه الان مجلس با اين دولت همراه است و ترس و واهمهاي از اينكه اگر يك نيروي اجرايي حذف شود جايگزين بهتري خواهد داشت يا نه، وجود ندارد؛ اگر آقاي رييس جمهور به نتيجهاي ميرسد بايد با همكاري و هماهنگي مجلس اقدام كند. اگر نيرويي توانمندي لازم براي حل مسائل كشور را ندارد از هر كجا كه تغيير كند به نفع كشور است. اما فقط اين نيست. بخشي ديگر از مسائل هم به تصميمات عجيب و غريبي در دولت بر ميگردد كه من نميدانم چرا در اين شرايط و ركود و گرفتاريهاي اقتصادي گرفته ميشود. اينكه دولت آن هم در شرايطي كه سالهاي سال است ميگوييم بايد به سمت بازار آزاد برويم و ميگوييم درها بايد باز باشد و تجارت بايد آزاد باشد و... يك مرتبه ميآيد با مسالهاي جزئي مانند فلان نوع موبايل كه با نيازمندي عمومي مردم هم سروكار دارد اينگونه برخورد ميكند، نميدانم يعني چه؟ قطعا قاچاق و كار خلاف بايد از مبادي اصلي جلويشان گرفته شود اما اينكه يكباره در يك بازار بريزيم و موبايلها را بخواهيم جمع كنيم اين از اشتباهاتي است كه مربوط به دستگاههاي اجرايي است. اين اقدامات چه معنايي دارد. جز اينكه هر روز يا به دست خود عوامل دولت يا عوامل ديگري مسائلي درست كنيم نتيجه ديگري ندارد. يك روز اين پتروشيمي آتش ميگيرد، روز بعد پتروشيمي ديگري آتش ميگيرد يك روز يكباره يورش ميبريم به بازار موبايل تا موبايلها را جمع كنيم و... اينها چه اقداماتي است براي دولتي كه ميخواهد به توسعه و بازار جهاني و اقتصاد بينالملل فكر كند. اينها موجآفريني عليه مسوولان اجرايي است، تكتك اين اقدامات و حوادث و مشكلاتي كه مثلا در يك ماه چندين حادثه رخ ميدهد در سالي كه بايد آرامش رواني جامعه حفظ شود چه شده كه هر روز يك مساله و حادثه يا امر سياسي و تبليغاتي از گوشهاي برپا ميشود؟ نبايد دولت ساده از اين وضعيت عبور كند.
* فكر ميكنيد مواردي كه برشمرديد از جمله آتشسوزيها در پتروشيمي يا اتفاقات بازار موبايل در نتيجه بيتدبيري عوامل داخل دولت است؟
** اين يا ناشي از بيتدبيري يا ناشي از بيسروساماني در دولت است. من نميدانم مسوولان اجرايي اقتصادي و گمرك و صنعت اين كار را عامدانه و با تحليل انجام ميدهند يا ناشي از پراكندهكاريهايي است كه وجود دارد و هر بخشي يكباره براي خودش تصميمي ميگيرد. اينها مسائل جزئي است كه وقتي روي هم انباشته ميشود نتيجهاش اين است كه هر روز در گوشهاي براي دولت يك مسالهاي پيش ميآيد. از يك طرف عدهاي هر روز درباره يك وزير يا معاون وزير يا برادر رييسجمهور انواع شايعات را در بوق و كرنا بكنند و از اين طرف هم تصميماتي گرفته ميشود كه مدبرانه نيست. اين يك مورد جزئي است كه آن را مثال ميزنم. ولي بالاخره همين موارد است كه آدم احساس ميكند عدهاي در داخل و يا خارج مايل هستند جو ذهنيتي در ميان مردم ايجاد كنند كه بيانسجامي و هرج و مرج و بي توجهي در كار دولت وجود دارد. اينطور مسائل براي دولت دست كم به لحاظ تبليغاتي اثر منفي دارد. اين اقدامات يكپارچه و فكر شده به نظر نميآيند.
* بنابراين شما هم خواستار ترميم كابينه هستيد. پيشنهاد شما براي حل اين نابساماني كه اشاره كرديد در دولت وجود دارد چيست؟
** من اطلاع دارم شخص آقاي رييسجمهور از بخشي از دستگاههاي اجرايي ناراضي هستند. اما نگراني كه رييسجمهور دارند اين است كه اگر بخواهد تغييري در اين مجموعهها انجام شود آيا توانمندي اين را دارند كه جايگزين بهتر و تبديل به احسني را انجام بدهند يا خير. من ميخواهم بگويم كه به هر حال رفع يك نقص در سيستم اجرايي دو بخش دارد. يكي اينكه آن نقص برطرف شود و ديگر اينكه جايگزين بهتري بيايد. اگر مردم احساس كنند آقاي رييسجمهور خواسته آن نقص را برطرف كند اين خودش اقدام مثبتي است. البته من فكر ميكنم با شرايط فعلي مجلس امكان جايگزيني احسن و بهتر هم تا حد زيادي وجود دارد. اما اگر به هر دليلي هم اين اتفاق نيفتد به اعتقاد من ذهنيت مردم نسبت به اينكه رييسجمهور اين اراده را داشته و خواسته تا مشكل را برطرف كند مثبت خواهد بود و نتيجه كار هم به لحاظ عملي و هم به لحاظ تبليغاتي منفي نيست.
* از نگاه شما اين تغييرات در چه بخشهايي از دولت ضروريتر است؟
** خود آقاي رييسجمهور در بخشهاي مختلف نارساييها را ميبينند و ميدانند بخشهايي بسيار در دولت موفق بوده و كارهاي درخشاني داشتهاند. بخش سياست خارجي، بهداشت و درمان، نفت و صادرات و كشاورزي و توليد گندم در اين دولت بسيار موفق عمل كردهاند. اما نارساييهايي در سيستم اجرايي داريم كه بايد ترميم شود. بخشهاي اجرايي، اقتصادي و حتي سياسي نيازمند ترميم هستند. در بعضي استانها اگرچه نگراني از اينكه اگر فلان مدير تغيير كند جايگزين او بهتر عمل خواهد كرد يا نه وجود دارد اما خود اين تغيير اگر نارسايي در آن استان وجود داشته گام مثبتي است. اگر در افكار عمومي يك استان اشكالي نسبت به مديري به وجود آمده كه در شان نماينده دولت نيست خود تغيير ميتواند اثرات مثبتي در ذهنيت مردم داشته باشد. اگر هم بتوانند نيروي بهتري جايگزين كنند كه قطعا مثبتتر خواهد بود. اما اگر هم اين اتفاق نيفتد باز هم تغيير، قدم مثبتي است. به هر صورت دولت سياستهاي موفق و كارآمدي را دارد ولي مهمترين مساله به خصوص در اين سال پاياني افزايش كارآمدي و لياقت مديريتي است كه بتواند اين سياستها را اجرايي و عملياتي كند.
* فكر ميكنيد با مجموعه فعاليتهايي كه احمدينژاد دارد چقدر ميتواند رقيب جدي براي روحاني محسوب شود؟
** همانطور كه هميشه گفتهام منهاي نهادهاي حاكميتي و نيروهايي كه ميتوانند در اين زمينهها نقشي بازي كنند، مجموعه اين افراد و نيروهايشان را چندان موثر و توانمند براي اينكه بتوانند حركتي را ايجاد كنند نميبينم. به نظرم نيروهاي ارزشي جامعه و نيروهاي حاكميتي بايد فكر كنند ديگر از يك تجربه شكست خورده در مسائل مهم و كلان كشور نبايد استفاده كنند.
* فكر ميكنيد امكان بازگشت احمدينژاد نيست يا اگر بازگردد استقبالي از او نميشود؟
** اول اينكه بنده اينها را جدي نميبينم. تحركات اينها در واقع موانع ذهني وتبليغاتي است كه ميخواهند براي دولت ايجاد كنند. خودشان را هم در چنين جايگاهي نميبينم كه بتوانند كاري از پيش ببرند. برخوردهايي كه در جامعه ميشود و عكسالعملهايي كه از مردم ديده ميشود هم نشاندهنده استقبال سرد مردم از اينها است.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=51115
ش.49504454