(روزنامه ايران ـ 1396/07/23 ـ شماره 6618 ـ صفحه 14)
جلال طالبانی، رهبر اتحادیه میهنی کردستان و نخستین رئیس جمهوری عراق که دو هفته پیش 11 مهرماه، در سن 84 سالگی بدرود حیات گفت، در سن 16 سالگی به صفوف نیروهای مقاومت کردستان پیوست و در ردیف هزاران جوان کُرد عراقی قدم به راه مبارزه نهاد و در این راه قریب 70 سال در تمامی سطوح پایداری کرد. او دانش آموخته حقوق بود اما کرسی استادی سیاست و روابط بینالملل برازنده شخصیت منحصر بهفرد او بود. کسی تصور نمیکرد پیشمرگ تک تیرانداز دهه 50 میلادی به دیپلماتی توانمند در طلیعه قرن 21 تبدیل شود که نه تنها در سطح منطقه بلکه در جهان نام کردهای عراق را خوشآوازه کند.
مام جلال از نسل چریکهای متفکر و اندیشمندی بود که دنیا را از روزنه سلاح نمیدید. او بین صلح و سلاح رابطهای منطقی برقرار کرد. شخصیت سیاسی مام جلال در 1975 پس از فروپاشی جنبش کردی عراق به رهبری مرحوم ملا مصطفی بارزانی و آوارگی مبارزان و خانوادههایشان در شهرهای ایران نمایان شد. مام جلال از ایران به اروپا هجرت کرد و حزب اتحادیه میهنی کردستان را با همفکرانش در کنار رود دانوب بنیان نهاد. اما اقامت اجباری او در آنجا چندان دوام نیافت. روح ناآرام او سبب شد خیلی زود عزم بازگشت به کردستان عراق را کند.
در سال 1976 کاروان چند نفره چریکهای خستگیناپذیر کرد عراقی در قالب حزبی جدید با مرامی متفاوت از طریق سوریه و ترکیه وارد ایران شدند و با مشقات زیاد با پای پیاده و گاه سوار بر تراکتور خود را به منطقه «آلواتان» رساندند و در منطقه سونه و ناوزنگ، واقع در دامنه کوه بلند «مامنده» مستقر و جریان مقاومت نوین کردستان عراق را راهاندازی کردند. مرحوم نوشیروان مصطفی شرح این هجرت سیاسی و شروع مبارزات جدید در کوهستان و مشکلات و موانع جریانات وقت را درقالب چند جلد کتاب به رشته تحریر درآورده که یک جلد آن با نام «از کرانههای دانوب تا دره ناوزنگ» مختص شکلگیری «اتحادیه میهنی کردستان عراق» است.
این کتاب ادبیات شفاهی مقاومت کردهای عراق را در این برهه از تاریخ دربرگرفته است. گرانیگاه و نقطه ثقل این حرکت نوین شخصیت برجسته مام جلال بود. شخصیت کاریزماتیک ایشان در این مقطع تاریخی موجب همبستگی جریانات داخلی همسو شد و بسیاری از آفتهای مبارزه جنبش نوین کردهای عراق را بخوبی برطرف کرد.
پیوندهای ناگسستنی با ایران
تصادم شکلگیری این جنبش با ظهور انقلاب اسلامی در ایران، بارقههای امید را در دل این حرکت جدید روشن کرد. مام جلال باتجربه، صلاح این حرکت را در نزدیکی به انقلابیون ایران دانست. شروع جنگ تحمیلی فصل نوینی از همکاری و روابط کُردهای عراق و ایران را رقم زد که نقش مام جلال در آن کاملاً برجسته بود. این روابط با وجود وقفهای که در آن بهوجود آمد، با بازگشتی تاریخی، حیاتی دیگر با ریشههایی مستحکمتر یافت. اندیشه انقلابی ایران، ظلم مضاعف صدام به کردهای عراقی را برنتابید و فرماندهی جنگ ایران را وادار به ورود جدی به عرصه نبرد کوهستان در کنار نیروهای کُرد عراقی کرد. نقش بیبدیل مام جلال در طراحیهای عملیات عمقی و مشترک پیشمرگان اتحادیه میهنی و نیروهای ایرانی غیرقابل انکار است.
عملیات پیچیده کرکوک اوج همکاری و همراهی مام جلال با جمهوری اسلامی بود. نبردهای مشترک نیروهای ایران و پیشمرگان کُرد عراقی خصوصاً اتحادیه میهنی در کوهستانهای اطراف سلیمانیه، احتمال سقوط صدام در مناطق حساس کوهستانی شمال عراق را جدیتر کرد. این ترس صدام را واداشت با بمباران شیمیایی حلبچه، سبوعانهترین جنایت را علیه شهروندان خود و نیروهای نظامی مرتکب شود و رکوردی تاریخی در این زمینه برای خود ثبت کند. در این حمله ناجوانمردانه و خلاف تمام موازین حقوقی و اخلاقی، هزاران رزمنده ایرانی و شهروندان بیدفاع عراقی در شهر حلبچه و پیشمرگان کُرد عراقی اعم از اتحادیه میهنی کردستان وحزب دموکرات کردستان عراق به شهادت رسیدند.
دهه سرنوشتساز 1990
پایان جنگ ایران و عراق فصل دیگری از مبارزات مردمی در عراق با نظام بعثی بود. آتشبس و پایان جنگ موجب نشد تا ایران کُردهای عراق را تنها بگذارد. در انتفاضه شعبانیه 1991 شمال عراق بهدست نیروهای کُرد عراقی افتاد. این مرحله جدیدی از نبرد بی امان مام جلال با رژیم بعث بود. فروپاشی صدام در شمال این کشور فضای مبارزاتی مام جلال را دگرگون کرد. جنگهای داخلی اگرچه انرژی زیادی از مام جلال گرفت ولی نتوانست افق دید وی را محدود کند و ایشان ارتباطات گسترده خود را با رهبران سیاسی کشورهای جهان و منطقه روزبهروز گستردهتر کرد و چاره عبور از این چالش را دیپلماسی فعال صلح و آشتی دانست.شخصیت خودساخته مام جلال در شرایط سخت کوهستان شکل گرفته بود. او در کوهستان تنها به تفنگ متکی نبود بلکه کیف دستی همراه او همیشه حاوی نشریات معروف دنیا بود که حتی در سنگر هم آنها را از دست نمیداد و بدین طریق همیشه آخرین رویدادهای جهان و منطقه را رصد میکرد. در تابستان 1996 زمانی که ارتش صدام به کمک یکی از احزاب دیگر کُرد عراق به مناطق استحفاظی اتحادیه میهنی هجوم برده بود، نگارنده در معیت دوستی در منطقه مرزی سردشت جهت بررسی وضعیت موفق به دیدار ایشان شدم. مام جلال را در نزدیکی خط مقدم نبرد، دیدیم که زیر یک صخره سنگی بزرگ روی یک پتوی سیاه سربازی نشسته بود تا از تیررس گلولهها در امان بماند. در آن صحنه جنگی به جای تفنگ، چندین جلد کتاب و مجله به زبانهای مختلف دراطرافش دیده میشد. دقیقاً بهیاد دارم، زیر آن هجوم سنگین در حال مطالعه نشریه اطلاعات سیاسی اقتصادی (از نشریات تحلیلی و پرمخاطب آن روزگار ایران) به زبان فارسی بود؛ مدتی کنارش نشستیم. او با طمأنینه خاصی ما را پذیرفت. مسائلی را با او مطرح کردیم و برگشتیم. ماه قبل از این هجوم نگارنده به اتفاق تعدادی در دفتر مرکزی اتحادیه میهنی در شهر قلاچولان دیداری با مام جلال داشتم. جالب توجه بود که جلوی میز سرویس بهداشتی فرنگی خصوصی ایشان چندین جلد کتاب قطع کوچک با زبانهای مختلف درون قفسهای تعبیه شده بود که در آن مکان نیز استفادهای از وقت خود داشته باشد. این بینشهای فرهنگی نشان میداد که مام جلال رویکردی عقلانی به تفنگ و کوهستان داشت.
معمار صلح و آشتی در عراق
مام جلال را میتوان معمار صلح و آشتی عراق نوین دانست. او طعم تلخ تبعیض، ستم، جنگ و خونریزی را با تمام وجودش چشیده و در کوران حوادث مبارزه و مقاومت، رنج وحرمان ملت عراق را بخوبی درک کرده بود و فهم خوبی از علل انحطاط و عقب افتادگی عراق و موانع انسجام و اتحاد آن داشت.
او به همین دلیل تنگناهای عراق جدید را درک کرده بود و براین اساس منافع ملی کشورش را در اتحاد نیروهای تأثیرگذار با عقبههای سیاسی آنان میدانست. بر این اساس پیمان استراتژیک کُرد - شیعه را بهوجود آورد و گامهای مؤثری را با استفاده از ظرفیت مراجع نجف در رفع مشکلات لاینحل عراق جدید برداشت و پس از رسیدن به کرسی ریاست جمهوری روابط حسنهای با اعراب سنی عراق برقرار کرد. اگرچه اقدامات صلحجویانه طالبانی فراوان دیده شده است اما در اینجا میتوان به دو مورد اشاره کرد.
یکی از برادران مام جلال در زمان حاکمیت بعث، توسط یکی از عوامل صدام در منطقه قلعه دیزه به قتل رسید. پس از فروپاشی نظام بعث در شمال عراق و سیطره احزاب کردستان عراق در این مناطق انتظار میرفت، مام جلال دست به انتقام بزند ولی او با بلند نظری و مناعت طبع از آن گذشت و قاتل برادرش را که اینک در صفوف رؤسای مطرح عشایر کردستان عراق است بخشید و نامبرده اکنون در کمال آرامش در این منطقه زندگی میکند.
درجریان جنگهای داخلی بین احزاب کردستانی در سالهای 1996 که ارتش صدام نیز در آن مداخله کرده بود، مام جلال بههمراه حزب متبوعش توسط ارتش صدام از مناطق خود رانده شد و حزب رقیب مام جلال در همه مناطق از جمله سلیمانیه سیطره کامل یافت و اعلام شد، دیگر حزبی به نام اتحادیه میهنی در عراق وجود ندارد و اعضای این حزب میتوانند به عنوان شهروندان عادی به شهرهای خود بازگردند و مامجلال نیز باید محاکمه شده و جواب خیانتهای خود را بدهد. به نظر میرسید این بدترین تحقیری باشد که مام جلال و حزب اتحادیه میهنی در طول تاریخ مبارزاتشان متحمل شدهاند.
در آن روزها حزب اتحادیه میهنی در داخل مرزهای ایران با سازماندهی مامجلال در حال بازپسگیری مناطق خود از حزب رقیب بودند. پس از شروع عملیات بازپسگیری سلیمانیه به فرماندهی مام جلال و یاران قدیمیاش، رهبر حزب رقیب و عامل آوارگی مام جلال و یارانش در این شهر به محاصره حزب اتحادیه میهنی درآمد. بعضی از نزدیکان، مامجلال را ترغیب میکردند، تنها راه عقبنشینی کاروان عامل این آوارگی را سد کرده و انتقام خود را بگیرد. اما مامجلال که سالها بود روح انتقام را در خود کشته بود، این پیشنهاد را رد کرد و تلویحاً مسیر دره بازیان (راه بازگشت به اربیل از طریق کرکوک) را برای کسانی که کمر همت به نابودی او و یارانش بسته بودند، بازگذاشت تا یک بار دیگر جوانمردی خود را ثابت کند.
«مام جلال» در کسوت رئیسجمهوری
پیشمرگ پرآوازه کوهستانهای عراق، سال 2005 بهمدت هشت سال به عنوان رئیس جمهوری عراق فدرال انتخاب شد. در همان سال رسانهها نوشتند: یک کُرد ایرانیالاصل، رئیس جمهوری عراق شد. البته حرف بی ربطی هم نبود، چون ایران از تمام نفوذ خود برای تحقق آن استفاده کرد، شاید پذیرش پیشنهاد پست ریاست جمهوری مام جلال از سوی مسئولان ایرانی در همان فردای انتخابات پارلمانی عراق شگفتیساز شد ولی ایرانیها با شناخت عمیقی که از مام جلال داشتند، آینده اورا درخشان میدانستند هرچند که در طول دوره ریاست جمهوری همیشه واژه «مامجلال» فراگیرتر و اعم از کلمه «ریاست جمهوری» برای جلال طالبانی برای همه عراقیها بود. شاید این بدان خاطر باشد که کمتر پیشمرگهای یا شهروندان شهری و روستایی کردستان اعم از مناطق گرمیان و کوهستان عراق باشد که خاطرهای با مام جلال نداشته باشد. این خاطرات آنقدر فراگیر و گسترده است که بیشتر به دنیای فولکلوریک نزدیک شده است. مردم از خصوصیات اخلاقی و شیرین زبانیها و بداهه گوییهای ایشان داستانها و افسانهها درست کردهاند که این حاکی از روح تعاملی و بلند نظری مام جلال است.
شخصیت پراگماتیک مام جلال به مکتبی تبدیل شد که خوانشی نوین از صلح و سلاح را در عرصه جنبش کُردی عراق به وجود آورد. این مکتب با الهام از روحیات رئیس مکتب خود در فضای سازنده کوهستان شکل گرفت و ادامه آن ابتدا شهر سلیمانیه را به عنوان خاستگاه جریانات نوخواه و تجددگرای معاصر کردستان تحت تأثیر قرار داد. او شاگردان متکثر و متنوعی را وارد این مدرسه کرد و سلیمانیه را شهر فرهنگ و روشنفکری عراق ساخت. مکتبخانهای که محل پرورش جریانات روشنفکری و شخصیتهای سیاسی حرفهای با اندیشههای دموکراتیک شد. این مکتب قابل زایش و تکثرگرا و اندیشه آن قابل بازتولید و نوزایی بود و دگردیسی و تغییرپذیری برخلاف دیگر جریانات کُردی عراق جزو ارکان ذاتی آن است.
مام جلال با همه مشغلههای ذهنی که داشت، هرگز از تعلقات و روابط عاطفی با دوستان قدیمیاش غافل نبود و مقام ریاست جمهوری نیز مانعی برای فراموش کردن یاران دوران مبارزه او، خصوصاً کسانی که او و مردمش را در این دستاورد کمک کردند، نشد. او چه در دوران ریاست حزب و چه در دوران ریاست جمهوری هر وقت به تهران میآمد، بدون استثنا سراغ همسنگران قدیمی ایرانیاش را میگرفت؛ همان کسانی که جوانی خود را فدای آرمانهای مردم عراق خصوصاً کُردهای این کشور کرده بودند. یکی از رستوران های سنتی تهران در چهارراه پارک وی، معیادگاه همیشگی مام جلال و یاران قدیمی ایرانیاش بود. شخصیت متنوع و حافظه قوی جذابیت خاصی به این مرد کوهستانهای نرگسی سلیمانیه داده بود.
او علاقه خاصی به گلهای نرگس کوهستانهای سلیمانیه داشت، طوری که آرم و لوگوی اولین شبکه تلویزیونی خود را به گل نرگس آراست و نشانه تلویزیونی کُردست نیز همین گل است.
مام جلال در یکی از حساسترین دوران سیاسی عراق جدید بدرود حیات گفت. حضور او میتوانست خسارتهای داعش را کمتر و دوران پسا داعش را بهتر بسازد. او کُردتبار بود اما دغدغه ملی و عراقی و انسانی هم داشت. دیدگاههای جهان شمول او فراتر از کردستان و حتی عراق و منطقه خاورمیانه بود. تئوری او باز کردن دروازههای جدید روی کُردها بود و اعتقادی به محدود و محصور کردن کُردهای عراق نداشت.
او فهم خوبی از شرایط جهانی و معادلات منطقهای داشت و نمونهای از نسل اندیشمندان سیاسی بود که سنت و مدرنیته را بخوبی در خود جای داده بود. او در نبرد کوهستان و در اندیشه نهاد شهرستان داشت و هیچ گاه دروازه گفتوگو را روی خود نبست. او راه پر فراز و نشیبی را طی کرده بود و مبارزی متفکر و مصلحی دوراندیش بود که با حلم و بردباری توانست از زیر صخرههای آوارگی کردستان به کاخ ریاست جمهوری عراق بحرانزده برسد. او شخصیت منحصربهفردی بود که تاریخ سیاسی عراق هرگز به خود ندیده بود. او راه دشواری را طی کرد ولی دشوار است کسی راه او را طی کند.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/203735
ش.د9602981