* در سال گذشته ميگفتيم که دوران پس از آزادي حلب همانند قبل از آن نخواهد بود و امروز ميگوييم که دوران پس از ديرالزور همانند قبل از آن نيست، به نظر شما، بُعد سياسي که پيروزي تاريخي بر واقعيت سوريه ترسيم خواهد کرد، چيست؟
** البته نبرد ديرالزور از نبردهاي مهمي است و اگر بخواهيم درصدي حساب کنيم، ميتوانيم بگوييم که نبرد ديرالزور 30 درصد پيروزي نهايي را در فعاليت نظامي در تمام خاک سوريه تشکيل ميدهد، زيرا آنهايي که خبر ندارند، بايد بدانند که ديرالزور در حقيقت مشکل و مانعي بود که توانستيم با عبور از آن به چشمانداز جديدي از فعاليت نظامي به سمت مرزهاي عراق برويم و اين مسئله بسيار مهمي است، زيرا جزئي از طرح دشمن قطع ارتباط کامل ميان سوريه و عراق بود که زنجيري در حلقه مقاومت تشکيل ميدهد که از ايران آغاز ميشود و از عراق عبور ميکند تا به سوريه و لبنان برسد.پيروزي ديرالزور به معناي ازسرگيري ارتباط اين زنجير(در محور مقاومت) است و قطعا اين مسئله با پيروزيهاي ارتش عراق و الحشد الشعبي همزمان و همگام شده و در حقيقت فعاليت و تلاش زيادي براي جلوگيري از رسيدن آن به مرزهاي عراق انجام و در مقابل از سمت سوريه هم تلاش ميشد از ورود نيروها به سمت الشدادي(شمال ديرالزور) جلوگيري شود و نيز براي ايجاد نبردهاي جديد صوري(از سوي آمريکا) به نام جنگ با داعش براي قطع زنجيره اين پيروزي صورت گرفته است.
پيروزي ديرالزور از نظر نظامي بسيار مهم است، زيرا ما را به مرزهاي عراق ميرساند، و از سوي ديگر ما را به کرانه شمالي رودخانه فرات براي اولين بار منتقل ميکند که به نوبه خود فضاهاي جديدي را در مقابل ما باز خواهد کرد که بخشي از سوريه است. برخي گمان ميکردند که اين مناطق خارج از سيطره و کنترل دولت سوريه و خارج از محاسبات سياسي دولت سوريه است تا اينکه بر همه اين حقيقت روشن شد که اين مسئله کاملا برعکس است، ما پس از آنکه راه را باز و فرودگاه را آزاد کرديم، همه فهميدند که ما عمليات عبور به سمت کرانه شمالي رود فرات را آغاز کرديم و افق و چشمانداز جديدي براي نبردها ايجاد شد که در زمينه نظامي و اقتصادي مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد.
ما ميادين نفت و گاز بسيار مهمي در اين مناطق در اختيار داريم و تصميم دولت بر بازپسگيري آنها بود، همچنانکه اين مسئله در سياست مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد مبني بر اينکه خطوطي که برخي(اشاره به آمريکا) دچار اين توهم بودند که خطوط قرمز است، شکسته شد و اصل اساسي که بر آن پافشاري ميکنيم، اين است که سوريه از نظر جغرافيايي يکپارچه و مردم اين کشور هم متحد هستند.
* اظهارات مقامات غربي پس از پيروزي ديرالزور کاملا با قبل از آن مغاير و متفاوت بود از جمله اين افراد رابرت فورد سفير سابق آمريکا در سوريه بود که گفت پيروزي سوريه در ديرالزور، پيروزي همپيمانانش است و همچنين گفت هيچ تحليلگر سياسي گمان نميکرد ارتش سوريه به ديرالزور برسد، علت اين تغيير به ويژه با توجه به اينکه اولين بار است که شاهد تحول کيفي يا اعتراف به پيروزي سوريه هستيم، چيست؟
** در حقيقت، هيچ تحليلگري از ائتلاف يا جبهه آنها انتظار اين پيروزي را نداشت، ولي همه ما ميگفتيم که ايمان داريم به اينکه قطعا به ديرالزور خواهيم رسيد و آن را آزاد ميکنيم، در نتيجه اين مسئله براي ما عجيب يا غيرمنتظره نيست، اما براي آنها(غرب) غيرمنتظره بود، زيرا طرحهاي آنها را به طور کامل درهم شکست به ويژه اينکه تنها صحنهاي که امروز آمريکا ميتواند در خاک سوريه بازي کند، صحنه شمال شرقي مربوط به ما بعد ديرالزور است.در حقيقت، من هيچ اعتمادي به آمريکاييها نه امثال فورد و ديگر مقامات غربي ندارم، به اينکه آنها(مقامات غربي) تغيير کرده يا موضع خود را در قبال آنچه در سوريه جريان دارد و در قبال راه حلهاي واقعي که از ملت سوريه حمايت ميکند، تغيير داده باشند، اعتمادي ندارم. زيرا اين کشورها همچنان به منافع خود فکر ميکنند و راهبرد آنها همانند گذشته تغيير نکرده است، شايد تغييري در تاکتيک خود داده باشند و من آن را سازگاري با واقعيت سوريه مينامم، زيرا پس از طرح موسوم به «الف، ب و ج» اکنون آنها در خط دهم هستند و همچنين طرحهاي جديدي را تجربه ميکنند و تغيير ميدهند.
چنين اظهاراتي، ما را مغرور نميکند و فريب نميدهد،بلکه با احتياط به آن نگاه ميکنيم و کساني را که شکست خود را از طريق اين اظهارات ميبيند، تحت نظر داريم. ما همچنان در نبردي قرار داريم که آمريکا تمام وسايل و ابزارش را آزموده است و بهترين دليل اين است که تسليم اين نکته نشده است که براي دور جديد آماده ميشود. پيشتر درباره الشدادي(شمال ديرالزور) و آمادهسازي براي انتقال شماري از افراد مسلح از منطقه جنوبي به سمت الشدادي صحبت کردم، همچنين سخن از جنگ با داعش در جبهه شرقي و شمالي ديرالزور است در نتيجه اظهارات فورد بيشتر يک رفتار در صحنه سياسي است تا در صحنه ميداني، تصور ميکنم امروز آمريکا در سياست با واقعيت سوريه سازگارتر و هماهنگتر است و تلاش ميکند با کمترين خسارتها و بدون اينکه تمام برگهاي برنده را تسليم کند، خارج شود.
درباره نقشه ترکيه؛ ترکيه هم همانند آمريکا هر آنچه را اين کشور امتحان کرد، آزمود و تجربه کرد و همچنين هر بار تمام برگهاي برنده خود را از دست داد، همه ميدانند که تمام تدابير و اقداماتي را که براي کنترل اوضاع در ادلب يا تبديل به يکي از ناظران و حاميان نشست آستانه از طريق کنترل وضعيت ميداني و نظامي داخل ادلب وعده داد، همگي شکست خورد و آخرين مورد آن تلاش براي تشکيل شوراي نظامي اسلامي در مقابله با جبهه النصره بود که اين شورا پيش از آنکه شکل بگيرد، شکست خورد. و در مقابل، جبهه النصره همچنان به توسعهطلبي خود ادامه ميدهد و همچنان نقش اساسي در ادلب ايفا ميکند با وجود تمام شايعات و اظهاراتي که درباره بروز شکافها گفته ميشود که مهمترين آنها استعفاي عبدالله المحيسني(قاضي به اصطلاح شرعي جبهه تروريستي النصره که سعوديالاصل است) و همچنين حرفهايي که درباره جزئيات و درگيريهاي داخلي در اين گروه گفته ميشود.
بر خلاف برخي که ميگويند جبهه النصره به سمت اعتدال حرکت ميکند، اين گروه درگيريهاي داخلي را تشديد خواهد کرد، حتي اگر بخشي از آن متلاشي و جدا شود، تا کنون اين ساختاري است که کنترل آن خارج از توان ترکيه است در نتيجه هر گونه تدابير ميداني لجستيکي در سطح ميداني در راستاي مناطق کاهش تنش در سايه واقعيتهاي موجود و در سايه ناتواني ترکيه براي مهار اين وضعيت ممکن نيست.
* درباره ادلب و جبهه النصره، اخيرا نشستي ميان سرگئي لاوروف وزير خارجه روسيه و عادل الجبير همتاي سعودي وي انجام شد، آيا استعفاي المحيسني(تروريست سعودي) نتيجه اين نشست بوده يا نتيجه اختلافات ميان کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس يا جداييها در داخل جبهه النصره بوده است؟
** در عربي ضربالمثلي وجود دارد، که چه بسا چيزي ضرر داشته باشد، ولي در حقيقت سودمند و نافع باشد، قطعا نزاع ميان کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس، نزاع و درگيري دشمنان سوريه است که توان دخالت در امور داخلي سوريه را کاهش داده است. هر يک از دو طرف سعودي و قطري ميخواهد طرف ديگر را متهم کند به اينکه حامي تروريسم است و از آن حمايت مالي ميکند، در نتيجه فقط لحن اظهارات(ضد سوري) آرام شد، ولي نميتوانيم در عمل جز از ناتواني جزئي در پيگيري آنچه قبلا رخ ميداد، حرف بزنيم، ولي مقاصد و نيتها همچنان به قوت خود باقي است و نميتوانيم از تحول و دگرگوني در موضع سعودي و يا حتي قطر سخن بگوييم.
از شدت لحن اظهارات سعوديها کاسته شد، چرا که آنها در حال حاضر اعتنايي به وضع ادلب ندارند، عربستان خارج از چارچوب ادلب است و منفعتش در اين است که تلاشهاي قطر و ترکيه در ادلب با شکست روبرو شود، همچنانکه مصلحت و منفعت ترکيه و قطر در اين است که تلاشهاي سعودي در غوطه شرقي دمشق از جمله درباره مناطق کاهش تنش شکست بخورد در نتيجه من همواره به آنچه در پس اظهاراتي که اينجا و آنجا ميشنويم، نگاه ميکنم، ميگويم که درست است نوعي سازگاري و همچنين ناتواني در اينکه نقش موثري داشته باشند، در آنها ميبينيم که اين مسئله کاملا با اين باورها تعارض دارد که گفته ميشود آنها تغيير کردهاند يا رويکرد مثبتتري در قبال بحران سوريه اتخاذ ميکنند.
بايد بگويم که موضع و رويکرد آنها مثبت نشده است، بله، با يکديگر اختلاف پيدا کردهاند، ولي در ضديت با منافع ملت سوريه اختلافي ندارند، هيچ يک از آنها فهم يا درک يا واقعبيني بيشتري در قبال بحران سوريه براي حل آن ندارند و تا کنون هيچ تغييري در مواضع آنها در قبال سوريه ايجاد نشده است، بلکه اين تغييرات همچنان بيش از آنکه راهبردي باشد کُند و تاکتيکي است.ما به زمان بيشتري نياز داريم تا نتايج آن را در عمل مشاهده کنيم. اين تغييرات در نتيجه ناتواني آنها و نه در نتيجه تحول و دگرگوني مطلوب است، فرق است ميان اينکه ما تمايل داشته باشيم يا قدرت و امکان داشته باشيم، آنها در حال حاضر هيچ قدرت و تواني ندارند، ولي تا اين لحظه تمايل دارند که نقش موثرتري داشته باشند.
شکي نيست که به طور کلي شاهد بهبود اوضاع سوريه و وضعيت ميداني هستيم، چه در بعد سياسي يا در بعد فعاليت ميداني يا حتي جزئيات اساسي ديگر مربوط به مرزها، گذرگاهها و سخن گفتن از امکان ازسرگيري بحث و بررسي تحريمهاي اقتصادي اعمال شده عليه سوريه و محاصره سياسي ظالمانه اين کشور، تمام اين موارد نتيجه دستاوردها و موفقيتهاي دولت و ملت سوريه از طريق ارتش، رهبري و عملکرد و نتيجه حمايت کشورهاي دوست و همپيمان و در راس آنها ايران است، همه از روز نخست بحران و حتي پيش از اولين روز ميدانستند که ايران در صدر حاميان قرار دارد و دوستان روس هم نقش قابل ملاحظهاي در برهه گذشته داشتند.
* توافق مناطق کاهش تنش در غوطه شرقي دمشق را چگونه ارزيابي ميکنيد، بديهي است که تاکنون مسير اجراي اين توافق به شکل خوبي پيش ميرود، معمولا در آتشبسهاي قبلي شاهد نقض آن و آمادهسازي براي فعاليت نظامي از سوي گروههاي مسلح يا حملات خمپارهاي آنها به پايتخت بوديم، آيا توافق کاهش تنش در مناطق غوطه شرقي به خوبي پيش ميرود؟
** تا حدي، بله، تا کنون وضعيت خوب است، ولي معيار کيفيت از نظر من، فقط در توقف تشديد اقدامات نظامي نيست، بلکه معيار کيفيت و ارزيابي، رفتن به سمت اتخاذ اقدامات ديگري است که اين توقف موقت-را که در هر حال فقط تا شش ماه تمديد ميشود، ممکن است تمديد شود و ممکن است تمديد نشود- به آشتي واقعي تبديل کند، به همين سبب اکنون تلاش ميکنيم که آنچه را منطقه کاهش تنش ميناميم به سمت آشتي واقعي و راه حل دائمي در سطح منطقه به پيش ببريم.
جبهه النصره به پايان کار خود نزديک ميشود
گروه "فتحالشام" يا همان النصره به عنوان شاخه سابق القاعده در سوريه زماني يکي از همپيمانان مهم بسياري از شورشيان سوري بود اما اکنون اين شورشيان با توجه به عملياتي قريب الوقوع مورد حمايت ترکيه در استان ادلب، هرچه بيشتر در حال فاصله گرفتن از آن هستند. به گزارش ايسنا، به نقل از خبرگزاري فرانسه، فتحالشام قبلا به عنوان جبههالنصره شناخته ميشد و قدرتمندترين گروه شبهنظامي در استان ادلب در شمال غرب سوريه است، استاني که با مناطق مجاور آن خارج از کنترل حکومت سوريه قرار دارد. جبهه فتحالشام رهبري ائتلافي به نام "هيات تحريرالشام" را که شامل مجموعهاي از گروههاي شبهنظامي و شورشي همفکر با اين گروه بوده و اوايل سال جاري ميلادي کنترل استان ادلب را بعد از شکست دادن گروههاي شورشي رقيب در دست گرفت، برعهده دارد. اما اين ائتلاف در ماههاي اخير دستخوش جداييهاي زيادي شده و با توجه به آمادگي ترکيه براي حمله عليه افراطگران در استان ادلب با کمک برخي شبهنظاميان سوري، جبهه فتحالشام نيز منزويتر شده است.
يک فعال مخالفان سوري که نامش را فاش نکرد به خبرگزاري فرانسه گفت: زماني مردم، جبهه النصره را دوست داشتند اما اکنون آنها منتظرند که ارتش ترکيه کار آنها را تمام کند.اکثر گروههاي شورشي در سوريه به دليل افزايش فشارها بر اين گروهها و ضعف فزاينده، به مناطق کاهش تنش و آتشبس پناه بردهاند اما ائتلاف تحريرالشام شديدا با اين کار مخالفت کرده است.يک فرماندهي شورشيان سوري به خبرگزاري فرانسه گفت: عمليات تحت حمايت آنکارا در استان ادلب هدفش بيرون راندن کامل ائتلاف تحريرالشام از اين استان است.ائتلاف تحريرالشام که توسط آمريکا و چند کشور ديگر به عنوان يک گروه تروريستي طبقه بندي شده، به گفته گروه ديدبان حقوق بشر سوريه 10 هزار شبهنظامي دارد.
اين گروه مرتبا هدف حملات هوايي روسيه و حکومت سوريه قرار ميگيرد و اخيرا مسکو گفته، ابومحمد الجولاني، رهبر اين گروه در يک حمله هوايي به شدت مجروح شده است.سم هلر، يک کارشناس سوريه در بنياد سنچري گفت: اين اتفاقات به اين معني است که تحريرالشام اکنون تا حد زيادي تحليل رفته و صرفا اولين جزء اين ائتلاف يعني النصره باقي مانده است.چارلز ليستر، يک کارشناس سوريه در انستيتو خاورميانه گفت: اين جنگ وارد مرحله جديدي شده و اکنون عناصر افراطگر يک همپيمان مسموم عليه گروههاي شورشي محسوب ميشوند و وابستگي به افراطگرايان نظير تحريرالشام تبديل به يک انتخاب پر از ريسک شده است.از طرفي تحريرالشام تمايل چنداني به سازش نشان نداده و رهبرانش گفتهاند که عليه هر مداخله خارجي تا سرحد مرگ ميجنگند. ادامه دارد...
ش.د9603332