(روزنامه كيهان – 1396/06/23– شماره 21722– صفحه 6)
مشارکت شهروندان ابزاری برای تقویت مدیریت شهری در جوامع پیشرفته امروزی و از شاخصهای سبک زندگی جوامع مختلف محسوب میشود. تنوع و پیچیدگی مسائل شهری در کنار معضلات اجرایی و مدیریتی، مشارکت شهروندان را در مسائل شهری ضروری نشان میدهد.
در بحث مشارکت فعال شهروندان آنچه مطلوب است، رشد و تعالی شخصیت شهروندان، تقویت هویت شهری، تقویت حس اعتماد و همکاری میان اهالی شهر و اصلاح سبک زندگی شهروندان است. در این مقاله مفهوم مشارکت شهروندی براساس آیات قرآن تبیین شده است.
اهمیّت مشارکت
طبیعت انسان، اجتماعی است و زندگی اجتماعی هم براساس روابط انسانها با یکدیگر امکان پذیر میشود و در این فرآیند، فرد و جامعه بر یکدیگر تأثیر میگذارند. در نتیجه، بر افراد جامعه لازم است نقش خود را در این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری به درستی ایفا کنند. از این رو افراد باید با مشارکت فعال، در سرنوشت خود و جامعه دخالت کرده و در سیاست گذاریها، تصمیمات و چگونگی اداره امور کشور تأثیرگذار باشند؛ چراکه اگر در تعیین سرنوشت خود مشارکت نداشته باشند، براساس سنتهای موجود در عالم خلقت، دیگران با سلطه بر آنها و به جای آنان تصمیمگیری خواهند کرد و با ایده و ایدئولوژیهای نابهنجار به سیاستگذاری و تنظیم اداره امور پرداخته، جامعه را به سر منزل هدفهای مورد پسند جهان بینی خود سوق خواهند داد و چه بسا آن را به مرحله هلاکت بکشانند.
از نظر سیاسی مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود، منجر به رشد و تقویت اقتدار ملی و وحدت ملی میشود و چون در نظام مشارکت از تمامی ظرفیتها، توانمندیها و استعدادهای مردم استفاده میشود، فاصله طبقاتی و مشکلات دولت کاهش خواهد یافت. در متون اسلامی توصیههای فراوانی از بزرگان درباره مشارکت وجود دارد، برای نمونه حضرت علی(ع) در نامهای به مردم مصر، خطاب به آنان میفرماید: «ای مردم مصر، نگویید ما سرپرستی چون مالک و امامی چون علی داریم. اگر در صحنه حاضر نباشید، شکست میخورید... جامعهای که در خواب باشد، دشمن بیدارش، او را رها نمیکند.» (رسانهها و راههای تقویت مشارکت مردم در صحنههای سیاسی و اجتماعی، سعید کرمی، ص14)
از دیدگاه امام خمینی(ره) اهمیت مشارکت برای تعیین سرنوشت به حدی است که آن را در کنار نماز قرار داده و میفرماید: «همه شما، همه ما، زن و مرد، هر مکلف همان طور که باید نماز بخواند همانطور باید سرنوشت خودش را تعیین کند.» (صحیفه نور، ج 15، ص 168)
چارچوبهای حق تعیین سرنوشت
منظور از مشارکت مردم، این است که خداوند متعال تعیین سرنوشت جمعی را به خود انسانها تفویض کرده است. یکی از آزادیهایی که انسانها به حکم فطرت و عقل و شریعت دارند، حق تعیین سرنوشت جمعی است.
هر فرد علاوه بر اینکه میتواند سرنوشتش را با اراده و تدبیر خود تعیین کند، یک حق انتخاب، حق مشارکت و آزادی دیگری هم دارد و آن این است که با مشارکت و همسویی دیگران بتواند نقشی در تعیین سرنوشت جمعی داشته باشد... شاید غیرعقلانی و ناعادلانه باشد که به انسان بگوییم موجودی اجتماعی باش و در اجتماع زندگی کن، اما در سرنوشت اجتماعی خود دخالتی نداشته باش. براساس نظریه عدل، خداوند حکیم، انسان را در زندگی سیاسی خود آزاد گذاشته و قدرت اراده و خلق افعال سیاسی به او داده و براساس ملاکهایی که عمدتاً ناشی از حسن و قبح عقلی افعال است، انسان را مسئول اعمال و کردار سیاسی خود کرده است.
اصل عدل، برخلاف جبرگرایی، انسان را از مسئولیت تصمیمات سیاسی تبرئه نمیکند، بلکه آحاد مؤمنان را مسئول پیامدهای زندگی سیاسی اجتماعی خویش میداند. بر این مبنا به بررسی موضوع مشارکت از منظر آیات، روایات و مباحث فقهی و کلامی خواهیم پرداخت.
مبانی مشارکت در قرآن کریم همیاری و همفکری اجتماعی
برخی از آیات قرآن کریم، بیشتر ناظر بر بُعد اجتماعی زندگی انسان است و به نوعی مفهوم مشارکت، همیاری و هم فکری جمعی از آن برداشت میشود. از جمله مؤلفههایی که در قرآن کریم در رابطه با مشارکت اجتماعی به بحث گذاشته شده است، در قالب کلمه «کفل» است. «یکفُلُ» به معنی سرپرست و ضامن است. چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«...در آن هنگام که قلمهای (قرعه) خود را به آب میافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستی مریم را عهدهدار شود...» (آل عمران ـ 44)
آنچه از این آیه برداشت میشود، تکافل و سرپرستی اجتماعی است؛ یعنی افراد جامعه همدیگر را سرپرستی کنند و با آنچه در اختیار دارند، به یکدیگر کمک و مساعدت نمایند و یا به گونهای با هم اتفاق نظر و دارای یک تصمیم باشند؛ چه این تصمیم ایجابی باشد یا سلبی.
آیه دوم سوره مائده از جمله آیاتی است که مردم را به مشارکت دسته جمعی برای به وجود آوردن مصالح زندگی اجتماعی دستور میدهد:
«... و (همواره) در راه نیکی و پرهیزکاری با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدی همکاری ننمایید.» (مائده ـ 2)
شاید گویاترین و صریحترین آیه درباره لزوم تبعیت دولت از افکار عمومی و رأی صاحبان اندیشه سیاسی (مشارکت سیاسی) آیه 61 توبه باشد که به اعتراض منافقان فرصت طلب، به ویژگی بارز مردمی بودن پیامبر(ص) اشاره میکند و نه تنها نسبتی را که منافقان به پیامبر اعظم دادهاند، نفی نکرده، بلکه بر آن تأکید کرده است. این صفت را منافقان به پیامبر اعظم دادهاند، نفی نکرده، بلکه بر آن تاکید کرده است. این صفت را منافقان به عنوان صفت ذم از پیامبر یاد کردهاند، ولی خداوند به عنوان صفت مدح یاد کرده است:
«از جمله منافقان، کسانی هستند که پیامبر خدا را میآزارند و درباره او میگویند که گوش است، (یعنی سخت وابسته به آرای اطرافیان خویش بوده و استقلال رأی و اراده ندارد) به آنها بگو گوش بودن پیامبر به سود شماست (زیرا علت گوش بودن پیامبر دو چیز است) یکی اینکه به خدا باور دارد و (قهراً) بیشتر از آن چه خدا به او اختیار داده و تکلیف فرموده است، نمیطلبد و دیگر اینکه به مؤمنان نیز اعتماد دارد (و برای اندیشه آنان اعتبار قائل است) و او رحمتی است برای کسانی از شما که ایمان آوردند و آنان که پیامبر خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی در انتظارشان خواهد بود.» (توبه ـ 61)
شورا
شورا و مشورت، یکی از آموزهها و تعالیم دینی است که فرهنگ اسلامی بر آن اهتمام و تأکید داشته است. مشورت به مفهوم تبادل آرا و افکار به منظور دستیابی به تصمیم صواب یا صوابتر، یکی از وظایف حکومت اسلامی و کارگزاران نظام دینی است. هرچند شیوهها و مکانیزمهای شورا و مشورت هیچ گاه روند مشخصی را طی نکرده است، امّا با توجه به مباحث نظری مقوله شورا، اهتمام فرهنگ سیاسی اسلام به نقش افراد و جامعه در تعیین سرنوشت شان به خوبی آشکار میشود. بنابراین، مشورت و شورا به مفهوم تضارب آرا و اختیار از اصحاب خرد برای رسیدن به نظر صواب یا احسن، خود زمینههای جدی مشارکت را در جامعه دینی فراهم میسازد.
قرآن کریم که مهمترین و معتبرترین منبع برای دریافت احکام و موازین شرعی است، یکی از امتیازات جامعه اسلامی را حرکت و عمل بر پایه مشورت، تبادل نظر و تصمیم گیری جمعی دانسته و بر آن تأکید کرده است. در آیات متعددی بر ضرورت شورا توجه شده و بدان تصریح میشود که برای رعایت اختصار به ذکر دو آیه از آن بسنده میشود. «... و در کارها با آنان مشورت کن». (آل عمران ـ 159) «... و مؤمنان کارشان را با مشورت انجام میدهند». (شوری ـ 38) در هر دو آیه به صراحت هرچه تمام، اصل شورا مطرح گشته و از پیامبر اکرم(ص) خواسته شده است تا در کارهای اجتماعی و تصمیم گیریهای عمومی بر پایه شور و مشورت با دیگران عمل کند.
شایان ذکر است در اموری که بیان شرعی دارد، مشورت صورت نمیپذیرد، ولی در اموری که امر و نهی شرعی نرسیده است، مشورت موضوعیت مییابد. وقتی شارع مقدس دستور میدهد، «وأمرُهم شوری بینهم» یعنی جامعه اسلامی باید در کارهای مربوط به شئون عامه، مشورت انجام دهد. اسلام در این زمینه، «عرف عقلا» را قبول دارد.
امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر به عنوان روش واقعی تغییر و اصلاح اجتماعی و برخورد با حالات انحرافی که بر جامعه دینی و دولت اسلامی عارض میشود، رسالتی همگانی است که به خوبی زمینههای مشارکت و رقابت سیاسی افراد و نیروها را فراهم میآورد. مسلمانان براساس وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، دارای اراده آزاد و حق انتخاب میباشند و در قبال خوبی و بدی زندگی اجتماعی و رفتار افراد نسبت به همدیگر مسئولیت دارند.
چون در حقوق اسلامی رابطه مردم با یکدیگر و نیز مناسبات اجتماعی به گونهای تعریف میشود که سرنوشت هرکس با سرنوشت دیگران گره خورده است.
امر و نهی در امور مربوط به مدیریت سیاسی و اداره جامعه، یکی از حوزههای این تکلیف دینی به شمار میآید. دیدگاه جامع نگر به دین که تعالیم دینی را از حوزه فردیت و معنویت به گستره اجتماع و امور عرفی تسری میدهد، عرصه سیاست و اجتماع را بارزترین نمود امر به معروف و نهی از منکر میداند. با این تفکر، کلیه شهروندان در قبال اوضاع جاری جامعه، رفتار و کردار صاحبان قدرت و کارگزاران حکومت اسلامی، وظیفه نقد، نصیحت و نظارت را بر عهده دارند. این امر به مفهوم ایجاد زمینههای مشارکت سیاسی افراد در حکومت دینی است؛ زیرا در این صورت، کلیه افراد و سازمانها در جامعه اسلامی وظیفه دارند تا در تعیین سرنوشت خود سهیم شوند و با اعمال نظارت، نصیحت و انتقاد دلسوزانه، زمینههای مدیریت مناسب را تدارک دیده و استحکام نظام سیاسی متکی بر تعالیم دینی را فراهم آورند.
علاوه بر این، در آیههای متعددی از قرآن کریم آشکارا تأکید شده است که نظارت مردم بر روند امور جامعه اسلامی، نه تنها حق، که وظیفهای تخلف ناپذیر است. برای نمونه به این آیه شریفه میتوان استناد کرد:
باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند. (آل عمران ـ104)
طبق این کلام آسمانی باید از میان جامعه اسلامی، گروهی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند. ظهور امر در این آیه شریفه، تردیدی در وجوب نظارت همگانی باقی نمیگذارد. در قرآن کریم آیههای فراوانی درباره امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
«مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند و نماز را برپا و زکات میدهند...» (توبه ـ 71)
«شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شدید، به کار پسندیده فرمان میدهید و از کار ناپسند باز میدارید و به خدا ایمان دارید.» (آل عمران ـ 110)
«همان کسانی که چون در زمین به آنها توانایی دهیم، نماز برپا میدارند و زکات میدهند و به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند و فرجام همه کارها از آن خداست.» (حج ـ 41)
اکثرا از معنای امر به معروف و نهی از منکر یک برداشت انتقادی میشود، در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر انتقاد نیست. شاید نهی از منکر جنبه انتقادی داشته باشد، ولی امر به معروف جنبه سازندگی دارد؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر، هم جلو برندهاند و هم بازدارنده. مردم با مشارکت خود جامعهای را میسازند که دائما در حال حرکت به سوی معروفهاست و معروفها را از قوه به فعل در میآورد و با یک وضع نقادانه جلو منکرات و موانع تکامل را میگیرد. این کار در سطح کلان جامعه، از رهبران نظام سیاسی گرفته تا اجزای آن و تمامی نهادهای اجتماعی، انجام میپذیرد. البته حوزههای امر به معروف و نهی از منکر براساس قانون و شرع تعیین میشود که مردم نسبت به هم در چه مواردی حق دخالت و بازدارندگی دارند و در چه مواردی این حق را ندارند؛ ولی اگر امر به معروف و نهی از منکر بطور فردی و سلیقهای و جهتدار صورت گیرد و هماهنگ با هدف و ساختار اجتماعی و نظام سیاسی انجام نگیرد، جامعه را دچار هرج و مرج و بینظمی خواهد کرد.
اراده جمعی
از اولین مفاهیمی که در متون اسلامی بر مشارکت مردم دلالت میکند «اراده جمعی» است. اراده جمعی انسانها از آیه شریفه «خداوند تغییر نمیدهد سرنوشت قومی را مگر اینکه آنها در خود، تغییر ایجاد کنند» (رعد ـ 11) استنباط میشود.
اطاعت جمعی
یکی از مصادیق مشارکت جمعی در اسلام، مسئله اطاعت از خدا و رسول خدا و اولوالامر است؛ چون نفس این طاعت، مشارکت جمعی را میطلبد، در حالی که منبعث از اراده آزاد انسانها میباشد. بنابراین اگر خداوند، به رسول خدایا امام- چه امامی بالاصله، یا نیابی- دستور دهد به صورت جمعی از او اطاعت کنیم و این اطاعت جمعی، از نصوصی چون آیه شریفه: «...خدا، پیامبر و اولوالامر را اطاعت کنید.» (نساء ـ 59) برداشت میشود و با گسترهای که دارد، تمامی عرصههای زندگی را در بر میگیرد. وقتی به صورت طولی و از بالا نگاه کنیم، این فرمان است و هنگامی که از پایین نگاه کنیم، این اطاعت منبعث از اراده مردم است و نافی اختیار آنها نیست و علاوه بر آن، اطاعتی بر مبنای معرفت و شناخت- و نه کورکورانه- است. اطاعت از خدا، در پی اعتقاد به توحید و اطاعت از رسول در پی اعتقاد به نبوت و اطاعت از اولوالامر در پی اطاعت از فرمان رسول است. بنابراین هیچ یک از این اطاعتها کورکورانه یا خارج از حدود آزادی و اختیار انسان نیست، بلکه یک اطاعت انتخاب شده و آگاهانه است و مشارکت جمعی مبتنی بر شناخت و آگاهی را میطلبد.
نتیجهگیری
مباحث مربوط به مشارکت عمومی و حق تعیین سرنوشت، از جمله مباحثی است که در تاریخ تفکر سیاسی غرب بطور منسجم در قالب جهانبینی اومانیستی توجه میشود. غرب اندیشان سیاسی در جوامع مسلمان این شبهه و ایراد را به اندیشه اسلامی وارد میکردند که حوزه تفکر در دین الهی نمیتواند از مرز حق و تکلیف و بایدها و نبایدها فراتر رود و با شگردهای مختلف سعی در حاشیهسازی اندیشههای اسلامی میکردند. اما همه این ایرادها با بررسی متون دینی و توجه به آیین اسلام قابلیت پاسخ گویی دارد. مفهوم مشارکت عمومی با اینکه اصطلاح جدیدی در علوم سیاسی به شمار میآید، ولی مبانی و مؤلفههایی که حکایت از وجود آن در اندیشه دینی باشد، به وفور یافت میشود. در این مقاله به برخی از این مؤلفهها در قالب مباحث قرآنی، اشاره شد که از جمله مباحث مربوط به شورا، امر به معروف، اراده جمعی و ... بیانگر ادعای ذکر شده میباشد.
بنابراین، اندیشه اسلامی نه تنها حق مشارکت مردم در حوزههای کلان جامعه را به رسمیت میشناسد، بلکه در چارچوبی خاص، مردم را فراتر از حق، به مشارکت در احقاق حقوق و تعیین درست سرنوشت خویش برای تحقق جامعه آرمانی مکلف میکند. با این تفاوت که مشارکت در اندیشه اسلام و مشارکت جمعی وسیلهای است برای رسیدن به اهداف و آرمانهای وحیانی، در حالی که در غرب این وسیله ضداندیشههای توحیدی و برای تحقق آرمانهای بشری استفاده میشود.
http://kayhan.ir/fa/news/113886
ش.د9603444