تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۵  ، 
کد خبر : ۳۰۷۳۸۷
افزایش اعتراضات به تمامیت‌خواهی در جریان اصلاحات

شورش خرازی علیه اشرافیت جناحی

پایگاه بصیرت / مسعود پورسيدي

(روزنامه صبح نو ـ 1396/06/04 ـ شماره 303 ـ صفحه 2)

بار دیگر آقای صادق خرازی نفیر مبارزه با باندهای تمامیت‌خواه در جناح اصلاحات را سر داد؛ این دیپلمات اصلاح‌طلب حدود یک سال است سکوت مصلحت‌آمیزی داشته و حالا پس از گلایه‌های همقطاران سیاسی‌اش نسبت به رفتار خارج از چارچوب نمایندگان لیست امید، نوک پیکان انتقادات خود را به سمت نیمه پنهان انتخاب شهردار پایتخت نشانه گرفت.

صادق خرازی، دبیر کل حزب ندای ایرانیان، اهل نبرد است ولی گاهی سکوت مصلحت‌آمیز هم چاشنی سیاست ورزی‌اش می‌شود. حاشیه‌ پررنگ‌تر از متن در زیست سیاست داخلی اوست. خرازی پس از مدت‌ها به روزه سکوت خود پایان داد. سخنان او کوتاه بود ولی پرمعنا؛ دیپلماتیک سخن می‌گوید و مرجع ضمیر سخنانش محذوف. دبیر کل حزب ندای ایرانیان در سه محور به انتقاد از رأس تصمیم‌ساز جریان اصلاحات پرداخته است؛ محورهایی که پایه اصلی شکل‌گیری حزبی نوپا در اردوگاه چپ نشین‌های سیاست ایران بود.

روایت داستان حزب ندای ایرانیان با «نو اصلاح‌طلبی» گره‌خورده است؛ صادق خرازی نو اصلاح‌طلبی را وارد کنش عملی در ساحت حزبی کرد؛ او از «بیگاری» جوانان اصلاح‌طلب به‌مثابه «پیاده‌نظام» اصلاح‌طلبان باسابقه گلایه کرد. تاوان صداقت صادق خرازی زیر تیغ انتقام قرار گرفتن حزب ندای ایرانیان بود؛ بزرگان اصلاحات از قدرت گیری این حزب نوپا بیمناک بودند؛ آنان راوی «ناگفته‌ها» و «مگوها» مناسبات درونی اصلاحات بودند و این پایان تصویرسازی دروغین اصلاحات در جامعه ایرانی قلمداد می‌شد.

فقدان استراتژی؛ جولان تمامیت‌خواهی

صادق خرازی آسیب‌شناسی جریان اصلاحات را مختص به رخدادهای فعلی نمی‌داند؛ او معتقد است که دوران قدرت اصلاحات اشتباهات جدی صورت گرفته است که باید «از آن‌ها درس بگیریم و تکرارش نکنیم». دبیر کل حزب ندای ایرانیان بار دیگر پس از پایان سکوت اجباری، از فقدان استراتژی در جریان اصلاحات شکوه کرده است و در همین راستا اظهار داشته: «ما اصلاح‌طلبان عملکرد خوبی نداشتیم. اصلاح‌طلبان نه در آن صبح دوم خرداد و نه در غروب ۸۴ و نه در طلیعه سال ۹۲ و نه اکنون از استراتژی منظمی برخوردار نبودند.» این اظهارات بخشی از نیمه‌آشکار شده تصاعد دامنه منازعات در لایه تصمیم گیر جریان اصلاحات است؛ کم‌کم معترضان به تفکر استیلای آهنین رهبری اصلاحات زمانه را واگویی انتقادات مناسب دیدند. آنان چنین الگوی رفتاری را تفکر «ارتجاعی» و ماحصل تشکیلاتی وی را «استبدادی» توصیف می‌کنند؛ پیش‌ازاین عضو برجسته حزب اعتماد ملی به‌صراحت گلایه‌های خود را از جولان تمامیت‌خواهی ابراز داشته بود. رسول منتجب نیا معتقد است که اصلاحات فاقد رهبر است؛ او اصلاح‌طلبان را عاقلانی می‌داند که نیاز به فردگرایی برای راهبری آنان وجود ندارد و قوام اصلاح‌طلبی بر خرد جمعی و هرگونه «تفکر رهبری اصلاحات یک تفکر ارتجاعی، استبدادی و فردگرایی» مغایر با روح اصلاح‌طلبی قلمداد می‌شود و سیطره چنین نگرشی را ریشه در «استبداد و دیکتاتوری» می‌داند و در همین راستا وی اظهار می‌کند: «علاوه بر اینکه اصلاً ماهیت اصلاح‌طلبی این است که با فردگرایی به‌شدت مخالف است و رهبریت به این معنا سر از فردگرایی و شخصیت گرایی درمی‌آورد؛ بنابراین این‌طور هم مساله غلطی است؛ بنابراین اصلاً روح و ماهیت اصلاح‌طلبی با فردگرایی و اینکه قائل به شخص یا اشخاصی باشد، به‌شدت مخالف است و مغایرت دارد؛ اما اینکه فرض کنیم غیر از شخصیت‌ها، افراد دیگری رهبری یک جریان را داشته باشند را هم قبول ندارم. من معتقدم اصلاً بین اصلاح‌طلبان هیچ‌کس رهبر جریان اصلاحات نیست. اصلاح‌طلبان همه عاقل و هوشیار هستند باید بنشینند و نظر دهند. نظر جمع و خرد جمعی مهم است.»

خیزش علیه تندروها

«من اصلاح‌طلبی که نمادش خارج از کشور باشد و پول بگیرد را قبول ندارم. اینکه بروند و اتهام بزنند و بدوبیراه بگویند و شانتاژ کنند را قبول ندارم. کسانی را یادم است که در دورانی که سفیر بودم با خارجی‌ها مذاکره می‌کردند و به دشمن ‌گرا می‌دادند؛ من آن‌ها را به‌عنوان اصلاح‌طلب قبول ندارم.» صادق خرازی آسیب‌شناسی اصلاحات را با شالوده شکنی مفهوم اصلاحات آغاز کرد؛ جریان تندروی اصلاحات این سخنان را شورش « پسران» علیه «پدران» دانست و حملات سنگینی علیه صادق خرازی صورت گرفت. افشای یک راز دیرینه از یک رازدار جرم نابخشودنی بود؛ صادق خرازی از منظر تندروهای اصلاحات مجرم و محکومیت آن سکوت اجباری بود.

حالا صادق خرازی پس از دو سال مدارا، باز از ناگفته‌های اصلاحات سخن گفته است. او معتقد است:«احزاب اصلاح‌طلب فاقد فرهنگ تعامل و گفت‌وگو هستند، یک‌حزبی که کل افرادش در یک مینی‌بوس جا می‌گیرد، با حزبی که بیش از چند هزار کنشگر در آن فعال هستند، یک رنگ و یک‌جور دیده می‌شوند.» مرجع ضمیر سخنان او احزاب اتحاد ملت ایران و توسعه ملی ایران اسلامی است که این روزها کار ویژه احزاب منحله مشارکت و مجاهدین انقلاب را انجام می‌دهند.

اغما در مدیریت شهری آینده

شورش خرازی علیه اشرافیت جناحی گام آغازین خود را برداشته است. او نسبت به آخرین تصمیم‌گیری پنهان رأس اصلاح‌طلبان نیز گلایه دارد؛ او دلواپس تعدیل «عزت، شرف و موقعیت» اصلاحات است و در همین راستا می‌گوید:« نمونه این موضوع شهرداری تهران است که بعد از گفت‌وگوهای فراوان و مذاکرات مختلف به آقای نجفی رسیدند. اینکه فرصت را برای ایشان فراهم می‌کنند تا بتواند حتی یک میخ به دیوار این شهر بکوبد یا نه، جای بحث دارد. مشکل خود ما هستیم.» سخنان دبیر کل حزب ندای ایرانیان خیزشی در برابر زد و بندهای سیاسی و انصراف‌های اجباری شهردارهای پیشنهادی است و از سوی دیگر شهردار فعلی را برآیند هدایتگری اعضای «شورای در سایه» تلقی می‌کند که در توانایی «زدن یک میخ بر دیوار شهر» او تردید وجود دارد؛ همچنین عملیات روانی با «شهر سوخته» مقطعی و اقدامات 12 ‌ساله جهادی در ناخودآگاه شهروندان تهرانی پایدار است و سبقت از برآیند مدیریتی آقای محمدباقر قالیباف نیاز به سبک مدیریتی جهادی دارد و با سبک مدیریت کارگزارانی رویای دست نیافتنی محسوب می‌شود و درنتیجه افکار عمومی شاهد اغما در مدیریت شهری آینده هستند.

http://sobhe-no.ir/newspaper/303/2/11682

ش.د9603766

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات