(روزنامه اعتماد ـ 1396/07/06 ـ شماره 3917 ـ صفحه 6)
** من تصور نميكنم چيزي پشت پرده باشد. تخريبهاي قبل از انتخابات به خاطر شرايط همان زمان بود. وقتي كه انتخابات تمام شد و آن نتيجه مطلوب براي اصولگرايان و مخالفان حاصل نشد، ديدند تخريب فايدهاي ندارد. همچنين رهبري و برخي از مسوولان توصيههايي داشتند مبني بر اينكه حالا انتخابات تمام شده و وقت آن است كه مسوولان كشور دست به دست هم دهند و مشكلات كشور را حل كنند. اينها عواملي است كه باعث ايجاد آرامش نسبي در جامعه شده است و كساني كه در گذشته دولت را تخريب ميكردند، كمتر به تخريب و متشنج كردن فضاي سياسي روي ميآورند.
* آيا روحاني بعد از انتخابات و راي اعتماد كابينه از اصلاحطلبان فاصله گرفته است؟برخي اصلاحطلبان گفتهاند كه روحاني در ايام انتخابات نزديكي بيشتري به اصلاحطلبان داشت تا پس از آن. شما اين ارزيابي را قبول داريد؟
** من چنين برداشتي ندارم. رابطه آقاي روحاني با اصلاحطلبان همچون پيش از انتخابات است.
* آيا در حال حاضر اصولگرايان در حال آسيبشناسي خود هستند و از اين رو كمتر به نقد و تخريب دولت ميپردازند يا خير؟
** من از درون جريان اصولگرا اطلاعي ندارم. بايد از خودشان بپرسيد.
* آقاي حجاريان طي تحليلي گفته بود كه بعد از انتخابات همه با هم كنار آمدهاند. شما نيز چنين تحليلي داريد؟
** پيشتر توضيح دادم كه شرايط قبل از انتخابات با شرايط پس از آن متفاوت است. آرامش نسبياي كه امروز شكل گرفته ناشي از همين مساله است كه وضعيت امروز نسبت به قبل از انتخابات فرق كرده است.
* اين شرايط بعد از انتخابات رياستجمهوري يازدهم برقرار نبود. آن زمان جريان اصولگرايي پس از انتخابات هم به نقد و تخريب دولت ادامه دادند. شرايط امروز چرا متفاوت است؟
** دليلش همان مسالهاي است كه پيش تر اشاره شد.
* در حال حاضر پاشنه آشيل دولت دوم روحاني را در چه ميبينيد؟
** بحث توليد، معاش مردم، بيكاري و مشكلاتي كه در حوزههاي اقتصادي و اجتماعي وجود دارد، امروز مهمترين مباحثي است كه دولت بايد به آنها بپردازد. ضرورت زيادي وجود دارد كه دولت نسبت به اين دو مساله و نسبت به مسائل فرهنگي جامعه توجه ويژه داشته باشد. امروز شرايط براي اهل فرهنگ چندان مطلوب نيست. البته به لحاظ فرهنگي دولت تنها مسوول نيست و نهادها و سازمانهاي ديگري هستند كه بايد براي بهبود شرايط همراهي با دولت داشته باشند. در مسائل اجتماعي هم همين گونه است. در حوزه اقتصادي عمده مسووليت به عهده دولت است. حتي بخش خصوصي هم كه در كنار دولت است نيازمند به مساعدتهاي دولت است. در حوزه اقتصادي مردم از دولت توقع بهبود معيشت خود را دارند.
* به اهميت رسيدگي دولت به مسائل اقتصادي اشاره كرديد. آيا تيم اقتصادي دولت دوازدهم توانايي رفع مشكلات را دارد؟
** من شناخت درستي از تيم اقتصادي دولت ندارم. بايد منتظر بمانيم و عملكرد دولت در اين زمينه را ببينيم.
* برخي از شخصيتهاي اصلاحطلب در مورد ائتلاف اصلاحطلبان با اعتدالگرايان نظرات مختلفي را مطرح كردهاند. مجموعا عدهاي معتقدند كه اين ائتلاف بايد خاتمه پيدا كند و اصلاحطلبان در انتخابات ٩٨ با تمام ظرفيت خودشان به ميدان بيايند. عدهاي هم ميگويند كه خطر بالقوه تندروها همچنان پابرجاست و اين الزام را به وجود ميآورد كه به ائتلاف با اعتدالگرايان ادامه دهند. شما كدام يك از اين دو ايده را قبول داريد؟
** با توجه به تجاربي كه در چند انتخابات اخير داشتيم، اگر هدف جريانهاي سياسي از شركت در انتخابات پيروزي باشد، بايد با يك جريان ديگر ائتلاف كند. اگر هدفشان غير از پيروزي در انتخابات باشد و فقط بخواهند جريان شان را وزنكشي كنند، لازم نيست كه به ائتلاف رو بياورند. اگر بخواهند در انتخابات وزن و پايگاه خود را در اجتماع بسنجند، در اين صورت ميتوانند به تنهايي در انتخابات حاضر شوند. براي پيروز شدن جز ائتلاف راهي ندارند.
* بر اين اساس شما ائتلاف با اعتدالگرايان را ضروري ميدانيد؟
** اين مساله بستگي به هدف جناحها دارد. ممكن است هدف جناحي پيروزي نباشد و بخواهد وزن كشي كند. اگر هدف پيروزي داشته باشد جز ائتلاف راه ديگري ندارد.
* چه ويژگيهاي مثبتي براي ائتلافي كه در چند انتخابات گذشته امتحان شد، قايل هستيد؟ آيا ضرري براي جريان داشت؟
** ضرري نداشته است. ائتلاف با اعتدالگرايان باعث شد تا جريان اصلاحطلب از انزواي سياسي بيرون بيايد و وارد صحنه شود. سبب شد تا تعدادي نماينده در مجلس شوراي اسلامي و دولت داشته باشد. بنابراين نه تنها ضرري نداشت بلكه سود و منفعت زيادي براي جريان اصلاحات در پي داشته است. جريان اصلاحات اگر ائتلاف نميكرد هيچگاه به جايگاه امروزش نميرسيد.
* يعني شما معتقديد كه ائتلاف اصلاحطلبان و ميانهروها همچنان به نفع جريان اصلاحطلبي است؟
** بله. واقعا اگر ائتلاف نميشد اصلاحطلبان ميتوانستند به اين راحتيها از انزوا خارج شوند؟نبايد گمان كنند چون تندروها از قدرتشان كاسته شده پس نوبت به وزنكشي سياسي است. پاشنه آشيل اصلاحطلبان تفرقه و پايان دادن به همكاريهاي سياسيشان با اعتدالگرايان و اصولگرايان ميانهرو است. البته اين به معناي آن نيست كه اعتدالگرايان هم ميتوانند بدون حمايت و همكاري با اصلاحطلبان موفق شوند. بيترديد ميانهروهاي اصولگرا و اعتدالگرايان هم براي تثبيت موقعيت خود نيازمند اصلاحطلبان هستند. همكاري اين سه جناح و اعتدالگرايي ميتواند تندروها را از مديريت كشور دور نگه دارد.
* ائتلافي كه شكل گرفت اصولگرايان معتدل را به اصلاحطلبان نزديك كرد و تغييري در آرايش سياسي كشور به وجود آورد. با توجه به شرايط، اين آرايش سياسي در آينده چه شكلي به خود خواهد گرفت؟
** مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني در ماههاي آخر زندگي خود سخنرانياي داشتند و گفتند كه مردم راه خودشان را پيدا كردهاند و آن راه، اعتدال است. ديگر نميتوان مردم را با شعارهايي كه با تندرويها و كجرويها آميخته شده است، به راي به جريانها كشاند. مردم، اعتدال ميخواهند و وضعي كه امروز به وجود آمده است، در حيطه همان تعابيري است كه آيتالله هاشمي به كار برد. به نظر ميآيد كه همان پيشبيني آيتالله هاشمي و راه عتدال در آينده هم ادامه پيدا كند. مردم راه خودشان را يافتهاند. گروههايي كه بخواهند به مردم توجه داشته باشند، راهي ندارند جز اينكه به خواستههاي مردم يعني اعتدال توجه كنند.
* به نظر شما رقابت اصلي در انتخابات ١٤٠٠ بين چه جريانهايي خواهد بود؟
** براي پيش بيني خيلي زود است. فضاي سياسي ايران مدام در حال تغيير است. آنچه مشخص است اين است كه اصلاحطلبان اگر به ائتلاف با ميانه روها پشت پا بزنند بيترديد در انتخابات ١٤٠٠ شكست خواهند خورد. بر همين اساس اصلاحطلبان بايد بدانند كه راهي كه آيتالله هاشمي تحت عنوان اعتدال گرايي در ايران باز كرده خواسته اكثريت مردم ايران است و دور شدن از اين راه بيترديد به ضرر هر جريان سياسياي خواهد بود.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=87638
ش.د9602672