(روزنامه جمهوري اسلامي – 1396/05/15 – شماره 10937 – صفحه 12)
واکنش فلسطینیها نسبت به اشغالگری اسرائیلیها در منطقه مسجدالاقصی مسالهای تکراری پنجاه سال اخیر است یعنی از زمانی که در بخش جنوبی مسجد روز 21 اگوست 1969(48 ش) توسط شخصی به نام «باروخ گلداشتاین» آتش سوزی عمدی روی داد و موجب خشم عظیمی در سطح جهان اسلام شد و یکی از پی آمدهای آن برگزاری اولین کنفرانس اسلامی در رباط مراکش بود، این حالت مرتباً درحال تکرار است.
آتش سوزی در سومین حرم مسلمانان طبق معمول از سوی رهبران کشورهای اسلامی محکوم شد و تظاهرات همیشگی مردمی نیز به راه افتاد ولی اشغالگری اسرائیل هرگز قطع نشد و تا امروز نیز ادامه دارد.
مشکل اصلی در این است که واکنشها تنها به موضوع مسجدالاقصی منحصر میشود و ادامه هم نمییابد تا اینکه اساس قضیه که همان اشغالگری است مورد درمان قرار گیرد.
سروصدای رسمی فلسطینی درحال حاضر فقط مسجدالاقصی را شامل میشود و موضوع قدس و قضیه فلسطینی را مطرح نمیسازد. شهرک سازی و یهودی سازی در قدس و کرانه باختری از زمان امضای توافق اسلو در 1992 (71ش) البته اگر نگوئیم از 1967 (46ش) همچنان ادامه دارد و هیچ یک از اقدامات نیز نتوانسته این روند را متوقف سازد.
حال، چگونه میتوان بار دیگر بر موضوع گفتگو با اسرائیل به سرپرستی دولت ترامپ رضایت داد درحالی که نتانیاهو و اکثریت وزرای دولتش با سه موضوع اصلی مورد درخواست فلسطینیها به شدت مخالفت میکنند:
- متوقف ساختن شهرک سازی ها
- خارج شدن از قدس
- موافقت با بازگشت پناهجویان
پرسش دیگر این است که فلسطینیها چگونه میتوانند خود را به نتایج ادامه مذاکرات امیدوار سازند درحالی که دولت ترامپ و کنگره آمریکا از قدس به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل سخن میگویند؟!
وقتی آمریکائیها از «اهمیت دادن امتیازها و رسیدن به راه حلهای میانه» سخن میگویند آیا موارد زیر را در نظر دارند:
1- خروج نصفه و نیمه اسرائیلیها از کرانه باختری؟!
2- تخریب نیمی از شهرکهای یهودی نشین؟!
3- کشور نصفه و نیمه فلسطینی ها؟!
آیا فلسطینیها به این امور راضی هستند؟! آیا دولت دونالد ترامپ از هم اکنون میتواند نتایج سرمایه گذاریهای خود از آنچه که روی داده و در سرزمینهای عربی روی خواهد داد و پی آمدهای منفی زیر را به دنبال خواهد داشت، بپذیرد:
- به حاشیه رانده شدن قضیه فلسطین
- آغاز درگیریها و جنگهای داخلی
- نبود مرجعیت فعال عربی برای پیش راندن «طرح عربی» پس از ایجاد تعدیل در برخی از بندهای آن
- عادی سازی روابط با اسرائیل از سوی کشورهای عربی و اسلامی پیش از خروج اسرائیل از اراضی اشغال شده عربی در سال 1967 و پیش از تشکیل کشور مستقل فلسطینی.
اینکه اسرائیل بر شروع مذاکرات مستقیم و بدون پیش شرط پای فشرد، کاملاً مفهوم است زیرا نتانیاهو خواستار همان چیزی است که طی سالهای گذشته به سود اسرائیل در جریان بوده است یعنی اینکه اراضی فلسطینی هرچه بیشتر تحت اشغال قرار گیرند و قدس هرچه بیشتر یهودی شود و شهرکهای یهودی نشین جدید در همه مناطق کرانه باختری ساخته شوند و البته در این میان و با کمک رسانههای تحت اختیار، «چهره اسرائیل» به خوبی نمایش داده شود زیرا کشور خواستار ادامه مذاکرات صلح است.
اگر اصرار اسرائیل برای ادامه مذاکرات قابل فهم است، عقب نشینی موضع عربی و فلسطینی در برابر اسرائیل پس از گذشت نیم قرن از اشغالگری، هرگز قابل درک نیست!!
اینکه اسرائیل (از سوی ایالات متحده آمریکا کاملاً حمایت میشود) از جنگ 1967 تاکنون بر ادامه مذاکرات مستقیم میان خود و هر طرف عربی تاکید میکند خواستار تحقق کامل دو هدف بوده که توانسته محقق سازد:
- ایجاد جدائی و تفرقه در موضع گیری عربی (آن طور که پس از معاهده با مصر اتفاق افتاد)
- ناچیز جلوه دادن قضیه فلسطین و محدود کردن آن میان خود و فلسطینی ها.
در این میان، اعمال فشار از سوی فلسطینیها و عربها بر واشنگتن و بر جامعه جهانی جهت فراهم سازی عناصری که هم اکنون ناپیدا هستند چه میشود و چرا پیگیری نمیشود.
- تحقق وحدت موضع گیری فلسطینی و عربی مبتنی بر رد هرگونه مذاکرات با اسرائیل تا زمان متوقف شدن همه شهرک سازیها در اراضی اشغال شده فلسطین.
- پایان دادن به محاصره غزه و همزمان شدن آن با متوقف شدن هرگونه رابطه میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی.
- تاکید بر گزینه مقاومت مسلحانه علیه اشغالگران صهیونیست.
بدین ترتیب در صورت تحقق موارد فوق میتوان ادعا کرد که موضع رسمی فلسطینی و عربی مصداقیت یافته و گامهای جدی برای محرک بینالمللی جهت اعمال فشار به دولت نتانیاهو برداشته شود.
در پایان ماه سپتامبر که مجمع عمومی سازمان ملل متحد برگزار میشود بار دیگر موضوع فلسطینی مطرح میشود ولی باید اذعان کرد که طی شصت سال اخیر این وضعیت تکرار شده ولی هیچ نتیجه مثبتی از آن حاصل نشده است. گرچه قطعنامههائی نیز صادر شده ولی فلسطینی ساکن اراضی اشغالی همچنان تحت اشغال باقی مانده و فلسطینیهای خارج آن، مدت شصت سال است که با پناهندگی و آوارگی و ستم و خشونت مواجه میباشد.
این، سازمان ملل متحد بود که به حضور اسرائیل در سرزمین فلسطین مشروعیت بخشید ولی همین نهاد بینالمللی هیچگاه تحت فشار قرار نگرفته که «این مولود ساختگی» را وادار به احترام به قوانین و قطعنامههای بینالمللی کند.
تابحال هیچ یک از دولتهای اسرائیل قطعنامههای صادره از سوی «مجمع عمومی» و «شورای امنیت» ویژه قضیه فلسطین را اجرائی نکرده است و پرسش مهم این است که فلسطینیها و کشورهای عربی براساس چه اصولی میخواهند با این «مولود ساختگی» وارد مذاکرات مستقیم شوند؟!
دولت نتانیاهو از همان ابتدای تشکیل بر ایجاد چند دستگی و جنگ میان فلسطینیها و همه کشورهای عربی کمر همت بسته زیرا در ایجاد رخدادهای خونین و در تنش افزایی در جوامع عربی، بهرههای زیادی میبرد.
لذا باید با صدای بلند فریاد زد: «ای امت عرب، این همه فروپاشی و امتیازدادنها و باور وعدههای آمریکایی و بین المللی، دیگر بس است.ای رهبران عرب وقتی جهان شاهد است که اسرائیل همچنان به اشغالگری ادامه میدهد و پشتوانهای همچون آمریکا دارد، عادی سازی روابط با این کشور چه معنائی میتواند داشته باشد.ای رهبران فلسطینی و عرب به خود آئید و نگذارید قضیه فلسطین مهجور باقی بماند!»
منبع: رای الیوم
http://jomhourieslami.net/?newsid=143477
ش.د9604734