(روزنامه جمهوري اسلامي – 1396/05/14 – شماره 10936 – صفحه 8)
امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبی را عرض کنم و این مطلب مال همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما تجربههایی که برایمان نقل شده است یا از تجربههایی که خودمان در جریانش بودیم باید یک مطالبی را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه که همه آقایان شنیدهاند یک عدهای که نمیخواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال این بودند که اینجا را آن وقت به طرف اروپا بکشند. آنها جوسازی کردند به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضلالله(1) که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازی کردند که در میدان علنی، ایشان را بهدار زدند و پای آن هم کف زدند. و این یک نقشهای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند.
و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطهای باشد که علمای نجف میخواستند. حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضلالله را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدایی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضلالله را با دست بعضی از روحانیون(2) خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و بهدار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. این که آنجا بود...
من حالا میخواهم یک هشداری به آقایان بدهم. مسئله الآن به یک وضعی در آمده است که انسان میبیند که مشغول جوسازی هستند، میشنود که مشغول جوسازی هستند و بتدریج میخواهند این کار را عملیاش کنند. یعنی دیدند که ایران با این مسائلی که در دنیامی خواهند حل کنند نتوانستهاند کاریش بکنند، حمله کردند، حمله نظامی کردند - عرض میکنم که - اقتصادش را چه کردند، محصور کردند و همه کاری کردند، نشد آن کاری را که آنهامی خواهند، یعنی منعزل کردن اسلام را میخواهند. الآن آنها آن قدری که از اسلام خوف دارند، نه شوروی از امریکا آن قدر خوف دارد، نه امریکا از شوروی برای اینکه تمام این مصالحی که آنها به خیال خودشان میخواهند - از مصالحی - که برای خودشان تهیه کنند و تمام سوء استفادههایی که از تمام دنیا میخواهند بکنند، میبینند که اگر چنانچه این ترتیبی که ایران روی کار آمده است و مشغول است، این عملی بشود همه جا لنگ خواهد شد، مسئله، مسئله ایران نیست حالا...
آنها عاقلتر از آن هستند که جنگ عمومی راه بیندازند. اینهامی خواهند با وسیلههایی با حیلههایی از اینجا شروع کنند، از ایران شروع کنند. از ایران شروع کردن هم یکدفعه نمیشود بروند سراغ روحانیون. میدانند که نمیشود که از اول بروند سراغ روحانیون، روحانیون را شکست بدهند. میآیند هی از پایینتر شروع میکنند، از پایینتر جوسازی میکنند.
اما ما اساس را باید حفظش بکنیم. اگر اساس را ما حفظ نکنیم، نه اداره برای ما باقی میماند، نه مجلس باقی میماند، نه مدرسه باقی میماند، هیچی. ایندفعه اگر اینها تسلط پیدا بکنند برما، هیچی نمیگذارند. مثل زمان آقای کاشانی نیست حالا! مثل زمان مرحوم - عرض میکنم که - آقا شیخ فضلالله نیست حالا یک زمانی است که اینها ادراک کردند که اگر این جمهوری رشد پیدا بکند نخواهد گذاشت که اینها منافع خودشان را ببرند، و این را با همه جدیت میخواهند ببرند. و اسلام اگر اینجا سیلی بخورد، بدانید که دیگر تا آخر سرش بلند نمیشود.
(صحیفه امام، ج 18، صص 247 تا 252)
*ما اگر در تاریخ این صد ساله؛ صد ساله اخیر مطالعه کنیم خواهیم دید که برای چه است که گروهها از خارج و داخل، توطئه کنها از خارج و داخل، به ضد روحانیت قلم دست میگیرند. و به ضد روحانیت صحبت میکنند. و در روزنامههایشان مینویسند؛ این منشاش چی هست؟ در قریب صد سال سابق دیدند که یک پیرمردی در یکی از دهات عراق «سامرّه» وقتی که دید ایران در معرض فشار خارجیها هست و آن قرارداد ننگین را در آن زمان بسته بودند، این پیرمرد که در کنج یک ده بود یک سطر نوشت و همه قوای خارج و داخل نتوانستند در مقابل این یک سطر استقامت کنند. آن، مرحوم میرزای بزرگ(3) بود - رحمه الله-...
...باز ملاحظه کردند که در وقتی که انگلیسها هجوم آورده بودند به عراق و عراق را در معرض استعمار قرار داده بودند، یک پیرمرد به مردم امر کرد و حکم دفاع داد و قیام کردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. این یک قدرتی بود از یک پیرمرد، و آن میرزای شیرازی دوم، مرحوم آقامیرزا محمدتقی (4) - رضوانالله علیه [بود]. و در مشروطه دیدند که یک ملّا یا چند ملّا در نجف و چند معمَّم و ملّا در تهران اساس استبداد و حکومت خود کامهای که در آن وقت بود آن را به هم زدند، و مشروطه را مستقر کردند. و در این مسائل آنهایی که مخالف هم بودند از پا ننشستند. آنها هم فعالیت خودشان را میکردند، که حالا بخواهیم همه را بگوییم طولانی است. لکن راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضلالله (5) - رحمهالله - ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود، و مُتمِّم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتی را در روحانیت میدیدند، کاری کردند در ایران که شیخ فضلالله مجاهد مجتهدِ دارای مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند، و یک نفر منحرف، روحانینما، او را محاکمه کرد و در میدان توپخانه، شیخ فضلالله را در حضور جمعیت بهدار کشیدند.(6)
شاید گاهی شما یا مردم خیال بکنند که من اگر از روحانیت طرفداری میکنم برای این است که من هم یک معمَّم هستم و این گروه گرایی است. و من کراراً گفتم که من با هر که معمَّم است و اسم خودش را روحانی گذاشته است موافق نیستم. و من کراراً گفتم که روحانی که برخلاف مسلک روحانیت و اسلام عمل بکند وتوطئهگر باشد این از ساواکی بدتر است. برای اینکه ساواکی، ساواکی است و این ساواکی به صورت معمَّم، و لباس روحانیت پوشیده است. قضیه این نیست که من بگویم هر که عمّامه سرش هست، این مورد تایید است. خیر، من از بسیاریشان متنفرم، و بسیاریشان را هم اعتقاد به آنها ندارم. و کراراً هم گفتم که اینجاهایی که دادگاه هست، آنجاهایی که مثلاً کمیتهها هستند، باید مواظب باشند که اگر یک روحانی بر خلاف [عمل] کرد، خودش را شکایت کنند و همان روحانی را هم بیاورند محاکمه کنند. لکن مسئله این نیست که با روحانی بد، اینها بدند. مسئله این است که با آن روحانی که جلوی انگلستان را در زمان میرزای شیرازی گرفته و جلوی استبداد را در زمان مشروطه گرفته است، و جلوی انگلستان را در زمان مرحوم آقامیرزا محمدتقی گرفته است، و جلوی ابَرقدرتها را گرفته است، با این مخالفاند.
توطئه برای این است، که اینها در کار نباشند. اینها میگویند که روحانیها بروند در مسجدها و همان جا نماز جماعت بخوانند. بسیار خوب، شما میگذارید روحانیها در مسجد نماز جماعت بخوانند؟ شما توی همان مسجد هم میروید یک عدهای را از اشرار میبرید. یک نفر آدمی که از اسلام هیچ اطلاع ندارد جلو وامی دارید. صورت نماز درست میکنید برای اینکه، مسجد را هم از اینها بگیرید. قضیه این نیست که اگر روحانیین دست برداشتند از کارهای ارزندهای که دارند میکنند و رفتند تو مسجدها، رهایشان کنند. میخواهند مسجدها را هم از روحانی پاک کنند باصطلاح خودشان.
(صحیفه امام، ج 13، صص 357 تا 359)
گویندگان محترم در هر موقع مناسبی و در هر اجتماعی، در سراسر کشور، خصوصاً در نماز جمعهها، چه ائمه جمعه محترم و چه سخنرانان قبل از خطبهها، جهات مختلف اهمیت آن را به ملت گوشزد نموده؛ و خطرات ناشی از سوء جریان آن را که به سرنوشت ملت و اسلام بستگی دارد با آنان در میان گذارند. مجلس محلی است که اکثریت قاطع مسائل مهم کشور بیواسطه یا باواسطه به آن وابسته است. هرچه به سر این ملت مظلوم در طول زمان، پس از مشروطیت تا دوره آخر انتصابات ستمشاهی آمد، بهطور قاطع از مجلسهای فاسد بود که ملت در انتخاب نمایندگانش یا هیچ دخالت نداشت، یا دخالت بسیار ناچیزی داشت.روحانیون را یکسره از دخالت بر کنار کردند؛ و با توطئههای موذیانه و تبلیغات مسمومِ مُلهم از غرب، که توسط روشنفکران و غرب و شرقزدگان خائن یا نفهم صورت میگرفت، مجلس را در نظر روحانیون و متدینین به گونهای ساخته بودند که دخالت در انتخابات از معاصی بزرگ و اعانت به ظلم و کفر بود! و روحانیت بکلی از صحنه خارج شد و به انزوا کشیده شد؛ و دست قلدران و شرق و غربزدگان باز شد؛ و کشور را به آنجا کشاندند که دیدید و دیدیم. مع الاسف امروز هم آن افکار پوسیده در نادری از معممین بیخبر از دنیا دیده میشود.
در حالی که اگر در هر شهری و استانی چند نفر موثر افکار، مثل مرحوم مدرس شهید، را داشتند، مشروطه بهطور مشروع و صحیح پیش میرفت، و قانون اساسی با متمم آن، که مرحوم حاج شیخ فضلالله در راه آن شهید شد، دستخوش افکار غربی و دستخوش تصرفاتی که در آن شد نمیگردید، و اسلام عزیز و مسلمانان مظلوم ایران آن رنجهای طاقت فرسا را نمیکشیدند. به دنبال خروج روحانیون، یا به عبارت دیگر، اخراج آنان از صحنه، عموم متدینین، از هر قشری از اقشار، چه فرهنگی، چه کارگری، چه اداری و بازاری و چه غیر اینها، نیز از دخالت کناره گرفتند یا بر کنارشان کردند؛ و آن شد که شد. اکنون ما باید از آن توطئهها و مفاسدی که از انزوای متدینین پیش آمد و سیلیای که اسلام و مسلمین خوردند عبرت بگیریم؛ و بدانیم و بفهمیم که نظام اسلام و اجرای احکام آسمانی آن و مصالح ملت و کشور اسلامی و حفظ آن از دستبرد اجانب بستگی به دخالت اقشار ملت و بویژه روحانیون محترم و مراجع معظّم دارد.
(صحیفه امام، ج 18، صص 334 تا 336)
همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاست بازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاست بازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند؛ و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد.
اکنون که بحمدالله تعالی موانع رفع گردیده و فضای آزاد برای دخالت همه طبقات پیش آمده است، هیچ عذری باقی نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنی، مسامحه در امر مسلمین است. هرکس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد؛ و با جدیت از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرقزدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام جلوگیری نمایند، و بدانند که مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاولگر بینالمللی هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه، و با دست افراد خودِ ملتها، کشورها را به دام استثمار میکشانند. باید با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدمِ نفوذی به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. (صحیفه امام، ج 21، ص 420)
پاورقی:
1- شیخ فضلالله نوری، از علمای مبرّز در صدر مشروطه که به سال 1327 ه. ق. در میدان بهارستان بهدار آویخته شد. وی تا آخر طرفدار مشروطه مشروعه بود.
2- اشاره است به شیخ ابراهیم زنجانی، قاضی محکمه شیخ فضلالله نوری
3- میرزای شیرازی مرجع تقلید شیعیان که در سال 1890 میلادی در مخالفت با قرارداد منعقده بین ناصرالدین شاه و شرکت انگلیسی رژی مبنی بر واگذاری امتیاز پنجاه ساله تنباکو با صدور فتوای کوتاهی موجبات لغو قرارداد را فراهم کرد. فتوای میرزای شیرازی به این شرح بود: «الیوم استعمال توتون وتنباکو بای نحوٍ کان (به هر صورتی که باشد) حرام و در حکم محاربه با امام زمان (عج) میباشد».
4- مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، فقیه بزرگ و نامی و مرجع عالیقدر عصر که در جنگ جهانی اول که دامنه جنگ بین دولتهای عثمانی و آلمان از یک سو و انگلیس و فرانسه از سوی دیگر به عراق کشیده شد با صدور حکم جهاد علیه کفار انگلیسی، مسلمانان عراقی را به قیام واداشت.
5- آیتالله شیخ فضلالله نوری که معتقد به مشروطه مشروعه بود. او در دادگاهی که به ریاست یک روحانی تشکیل شد به اعدام محکوم و بهدار آویخته شد.
6- در سیزدهم رجب سال 1327 ه. ق.
http://jomhourieslami.net/?newsid=143317
ش.د9604713