روزنامه کیهان **
آیا استیضاح جواب میدهد؟ / جعفر بلوری
این روزها، حرف از «رفع تحریمها» نیست. کسی از «جهان به احترام ایران ایستاد» حرفی نمیزند. صحبتی از «تحریمها فروپاشید» و «جهان خندید» هم نیست. امروز کار یک طیف سیاسی خاص در کشور، از نقطه «تحریمها به تاریخ پیوست» رسیده به نقطه «استیضاح روحانی بهدلیل بیکفایتی»!
امروز در این طیف، کسی حرف از گرفتن امتیاز از حریف هم نمیزند اما از دادن امتیازات بیشتر چرا، هنوز هم از لزوم امتیاز دادن حتی به شخصی با مختصات ترامپ میگوید. گویا ناف این جماعت را با امتیاز مفت دادن بریدهاند. با وجود این همه خلف وعده حریف هنوز میگویند، باید مذاکره کرد! معنی مذاکره از نگاه این طیف آلوده به فتنه 88 هم چیزی نیست جز دادن امتیاز! دیروز در قالب «مذاکرات» هستهای امتیازهای نقد دادند و وعده نسیه گرفتند امروز میگویند، بیایید در حوزه مالی «مذاکره» کنیم و امتیاز نقد بدهیم و وعده نسیه بگیریم. اسم این خیانت یا به قول آن مهره پشیمان، «خریت» را هم گذاشتهاند «شفافیت مالی»! امروز حرف از «اگر میگذاشتند» و «نگذاشتند که بشود» میزنند تا نتیجه بگیرند، باید با همان نقشه راه قبلی یعنی نگاه به دستان 4 کشور بدنام غربی حرکت کرد.
در منطق این جماعت گویا تنها راه رسیدن به شکوفایی اقتصادی، نگاه به خارج است و تلاش و سختکوشی کارساز نیست و اصولا، چیزی به نام «ظرفیت داخلی» وجود خارجی ندارد! ابزارشان هم شده «ترساندن مردم.» شب انتخابات هم مردم را از سایه جنگ ترساندند و رای جمع کردند. حالا فرجام نقشه راه این طیف شده وضعیتی که امروز در بازار مسکن و خودرو و سکه و ارز... میبینیم. کارخانههای ورشکسته، تورم افسار گسیخته، بیکاری و رکود بماند.
همه این اتفاقها هم طی همین چند ماه گذشته و در سایه «مذاکره» و«راهحل سیاسی» به اوج رسیدند. دولت یازدهم و دوازدهم را باید به عنوان یک درس عبرت به تماشا نشست. در این 5 سال، دولت با گرای این جریان روی «مذاکره» مانور داد و نشان داد، گاهی مذاکره سم است و نتیجه آن فرقی با نتیجه تسلیم شدن ندارد. بنابراین هزینه آن بیش از مقابله و مقاومت است:
«هزینه تسلیم شدن به مراتب بیشتر از هزینه مقاومت و ایستادگی است و فایده و دستاوردهای ایستادگی صدها برابر بیشتر از هزینههای تسلیم شدن است.تسلیم شدن در برابر دشمن عنود و لجوج نتیجهای جز لگدمال و بیهویت شدن نخواهد داشت.»(9 تیر 97/رهبر انقلاب/مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امام حسین(ع))
این طیف حقیقتا از تسلیم شدن به معنای واقعی کلمه هم ابایی ندارند و آن را «منطقی» بودن جا میزنند و حتی آن را بهعنوان یک نسخه برای دیگران میپیچند. از همین رو است که وقتی گفته شد، کره شمالی تصمیم به مذاکره گرفته و این مذاکره، تسلیم شدن در برابر درخواست آمریکا و دادن تمام مولفه قدرت یک کشور بهصورت یکجا به ترامپ است، کف و صوت زدند و قلمفرسایی کردند که، «کرهشمالی هم به این نتیجه رسید باید واقعبین بود چرا که مقاومت در برابر یک قدرت برتر و تلاش برای برهم زدن نظم جهانی،اشتباه است.» حالا کره شمالی برای این عده شده الگو، در حالی هنوز، نه به بار است و نه به دار.
اینکه چگونه کار یک دولت و جریان سیاسی طی سیزده ماه، از «آن نقطه» میرسد به «این نقطه»، مسئله درخور توجهی است که میتوان ساعتها درباره آن نوشت. اما آنچه مسلم است، نقش آن افراد و جریانی است که دولت را به این روز کشاندند. آنها چه کسانی هستند؟ کدام سیاستهای غلط به بروز چنین وضعی کمک کرد؟ دولت چطور اینطور زمینگیر شد؟ چرا مدعیان اصلاحات و آن جریان آلوده که بیشک جزو متهمان ردیف اول چنین وضعی هستند، حالا که کار بیخ پیدا کرده، حرف از استیضاح میزنند؟! و اینکه، آیا استیضاح در این شرایط جواب میدهد؟!
رئیسجمهور محترم این روزها مواضع خوبی میگیرد. از بدعهدی آمریکا میگوید و برلزوم اتحاد در برابر دشمن سخنرانی میکند. آشوبگران و حمله به اموال عمومی را «مردم» و «اعتراضهای مدنی» جا نمیزند و برخورد با توطئههای اقتصادی و امنیتی را «عدم رعایت حقوق شهروندی» نمیخواند! از تسلیم نشدن در برابر آمریکا، عزمش برای شکست توطئههای این کشور و مقاومت در برابر زورگوییهای حریف میگوید و تاکید میکند در برابر حریف تسلیم نخواهد شد. اگر این اظهارات در حد حرف باقی نماند، میتوان امیدوار بود، دولت تغییر ریل داده و در صورت ادامه مسیر هم میتوان به بهبود شرایط امیدوار بود. آن جریانهای آلوده سیاسی که دولت طی این
5 سال هرگز حاضر به فاصلهگذاری با آنها نشده، دقیقا از چنین موضعگیریهایی نگرانند، لذا استیضاح و عدم کفایت سیاسی روحانی را بهمیان میکشند.
این جریان (اگر نگوییم عامل مستقیم چنین وضعی هستند) در بهوجود آمدن این شرایط نقش پررنگی دارند. حرف زدن از استیضاح و بیکفایتی رئیسدولت در چنین شرایطی میتواند با هدف بهگردن نگرفتن مسئولیت چنین وضعی از سوی این طیف هم باشد. طیفی که همیشه گفته، دولت را صرفا یک رحم اجارهای برای ادامه بقاء میداند! امروز فرصت خوبی است که آقای رئیسجمهور دوست و دشمن خود را بشناسد.
استیضاح رئیسجمهور در این شرایط، «جواب» نمیدهد اما ترمیم کابینه و تغییر ریل، در کنار فاصله گرفتن از این جریانهای آلوده قطعا گرهگشاست. در شرایط جنگ اقتصادی، تحولات حساس منطقه و وضعیتی که گاه و بیگاه بازار دچار آن میشود، استیضاح رئیسدولت یعنی، «بحران سازی»؛ یعنی اضافه کردن یک مشکل سیاسی به سایر مشکلات. شاید راز حمایتهای جریانهای آلوده سیاسی داخلی و خارجی و رسانههای بدنامی مثل بیبیسی از استیضاح روحانی، در همین نکته نهفته باشد. آنها به دنبال راهحل نیستند بهدنبال بحرانآفرینیاند. به اعتقاد نگارنده در این شرایط باید به دولت کمک کرد و دولت هم باید تکلیف خود را با جریانی که رئیسجمهور را علنا رحم اجارهای مینامد، و قطعا مسئول چنین وضعی است روشن کرده و به خود کمک کند.
دولت محترم در صورت ترمیم کابینه و دور کردن جریانهای آلوده سیاسی از مراکز حساس، در کنار کمک به تقویت مولفههای قدرت نتایج بهتری خواهد گرفت و در این شرایط طبیعی است، حمایت مردم را هم داشته باشد. تقویت مولفههای قدرت، مبارزه با سستی و اشرافیگری که بعضاً برخی مسئولین گرفتار آن شدهاند نیز راهگشاست. رهبری عزیز همین دیروز مسئولان را به ایستادگی، تدبیر و دوری از اشرافیگری فراخواندند و تأکید کردند، اگر مؤلفههای اقتدار ملی تقویت شوند و در مقابل دشمن، سستی و تسلیم نشان داده نشود، بدخواهان بار دیگر در رسیدن به اهداف خود ناکام خواهند ماند.
***************************************
روزنامه رسالت **
بايستيم، آمريكا را شكست مي دهيم/محمدكاظم انبارلويي
براساس يك نظرسنجي كه توسط نهادهاي معتبر كشور انجام شده است 76 درصد مردم معتقدند رابطه با آمريكا حلال مشكلات نيست. مذاكره بينتيجه و بي فايده است، واقعيت اين است اين درك عمومي از گفتار و كردار و پندار آمريكاييها پيش از اينكه محصول كار مؤثر دستگاههاي تبليغي كشور باشد محصول حماقت آمريكا در برخورد با ملت ايران طي 40 سال گذشته بوده است. امروز حتي كودن ترين افراد مي دانند اگر دولت هم بخواهد مشكل ملت را با آمريكاييها حل كند، هيچ نشانه اي از اينكه آمريكا تمايل به اين كار داشته باشد وجود ندارد. با اين حال گاهي يك مشت عقب مانده سياسي در برخي محافل حرفهايي مي زنند كه از آن بوي خامي و نپختگي نمي دهد بلكه از آن بوي گند و تعفن خيانت به مشام مي رسد. رژيم صهيونيستي با همدستي آمريكا هر روز يك توطئه و دسيسه عليه ملت ايران تدارك مي بيند. يك ائتلاف عبري، عربي و غربي طي 4 دهه گذشته بويژه همين سالهاي اخير عليه ملت هر چه رشته مي كنند بلافاصله بهدنبال هوشمندي واقتدار ملت ايران و برخورد مشت آهنين فرزندان ايران زمين پنبه مي شود.
صهيونيستها در اتاق جنگ اقتصادي واشنگتن در وزارت خزانه داري آمريكا از طراحان اصلي توطئه عليه ملت ايران هستند. آنها اخيراً تحت عنوان «فشار كوتاه مدت خورد كننده» خوابهايي ديده اند كه تعبير نمي شود. آنها معتقدند هركاري صورت گرفته كه نوعي شكاف در حاكميت ايجاد كنند به نتيجه نرسيده است. آنها مي گويند فشار بايد عليه ملت صورت گيرد تا شكاف حاكميت و ملت پديد آيد و نام آن را گذاشته اند «تهديد موجوديتي»! تهديد موجوديتي يعني «دز تحريمها و فشارها» طوري تنظيم شود كه ملت بين تن دادن به «تسليم» و «مقاومت» يكي را انتخاب كند.
رژيم اشغالگر قدس با تكيه بر سرويسهاي جاسوسي و با اتكاء به منافقين معتقد است تقسيمات كشوري، مسائل قومي، مباحث زيست محيطي و مشكلات معيشتي مردم اين ظرفيت را بوجود آورده است كه چنين شكافي بين مردم و حاكميت پديد بيايد.
سخنان چهارشنبه رئيس جمهور در جمع مديران دولتي تيرخلاصي به طراحان حاكميت دوگانه در ايران بود. رئيس جمهور خيلي صريح گفت: "بايد در برابر آمريكا بايستيم. دولت در خط مقدم اين ايستادگي است. دولت عزت ملي را حفظ مي كند و با كمك ملت، آمريكا را به زانو در مي آورد." درك دولت و ملت در مفهوم ايستادگي يكي است. لذا انقلاب از گردنه پيش روي به راحتي عبور مي كند. نغمه هاي شومي كه گاهي از برخي حلقومهاي ناپاك در مي آيد حتي پيشنهاد ارائه مذاكره نيست، پيشنهاد «تسليم» است. ملت ايران چنين صداهايي را از حلقوم منافقين، كمونيستها، ليبرل ها و بهائيان طي 40 سال گذشته به «تكرار» شنيده و بر دهان آنها مشت كوبيده است.
آمريكاييها و اروپاييها آرزوي مذاكره مجدد را به گور مي برند. امروز رئيس جمهور زن باره، فاسد و كافر آمريكا در نگاه مردم جهان يك "ستم پيشه" است و در نگاه ملت ايران "شمر زمان" است ملت ايران در مبارزه با ستم شمر زمان ترديد نمي كند.
آمريكاييها در بدعهدي و نقض عهد تا آنجا پيش رفته اند كه حتي پيمانهاي خود را با هم پيمانان جهاني كه چند سال پيش از آنها به عنوان "جامعه جهاني" ياد مي كردند زيرپا گذاشته اند.
آنها فقط به "ثروت" فكر مي كنند و يك "فرد باج گير"را رئيس جمهور كرده اند كه به "صغير" و "كبير" رحم نمي كند و دنبال باج خواهي است.
آمريكاييها ديگر امروز از حقوق بشر حرف نمي زنند. آنها آنقدر رسوا هستند كه حتي تشت رسوايي آنها از بام سازمان ملل افتاده و صدايش را همه شنيده اند. حتي به مردم خود رحم نمي كند.
به قول آقاي ظريف؛ مردم آمريكا به ستوه آمده اند، جهان صداي آنها را مي شنود. اينكه آمريكاييها از شوراي حقوق بشر سازمان ملل داوطلبانه بيرون رفته اند براي اين است كه خود پذيرفته اند: ناقض حقوق بشر هستند و ديگر پرده پوشي هاي گذشته جواب نمي دهد. امروز آمريكاييها منافقين را زير پر و بال خود گرفته اند و كساني تيم همكاران ترامپ را در كاخ سفيد تشكيل داده اند كه قبلا پادوهاي منافقين در ميتينگهاي پاريس بوده اند. منافقين در 30 خرداد 60 به ملت ايران اعلام جنگ مسلحانه كرد و 17 هزار نفر از مردم مظلوم كوچه و بازار گرفته تا عالي ترين مقامات كشور به خاك و خون كشيد. آمريكا در همه جنايات منافقين شريك است و هنوز هم از اين جريان دفاع مي كند. ملت در برابر شرارت ترور و تروريستها ايستاد و آنها را به خاك سياه نشاند و در عمليات مرصاد در روزهاي پاياني جنگ شمار زيادي از آنها را به جهنم مجازات الهي فرستاد.
امروز فريادهاي آگاهي بخش و روشنگرانه شهيد بهشتي و ياران باوفاي او در گوش ملت زنده است كه فرمود:"اي آمريكا از ملت ما عصباني باش و از اين عصبانيت بمير." شهيد بهشتي به تعبير امام امت يك "ملت" بود. او نماد ايستادگي ملت ما در برابر آمريكا و نوكران داخلي آن بود. امروز شهيد بهشتي الگوي ايستادگي دولت و ملت ما در برابر آمريكاست و اين الگو تا ظهور حضرت حجت (عج) پايدار خواهد ماند. يك راه بيشتر بر سر راه ملت نيست و آن ايستادگي و مقاومت و به زانو درآوردن آمريكاست.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
اوپک، با عربستان برخورد کند
بسمالله الرحمن الرحیم
عربستان اعلام کرده است تولید نفت خود را به میزان دو میلیون بشکه در روز افزایش میدهد. بدین ترتیب اگر سعودیها بتوانند چنین تصمیمی را عملیاتی کنند، قاعدتاً تولید نفت عربستان به 12 میلیون بشکه در روز خواهد رسید.
این تصمیم ریاض به فاصله یک هفته پس از توافق اعضای اوپک برای حفظ ثبات بازار نفت و رعایت سهمیهها، باعث بیاعتباری اوپک، سردرگمی بازار جهانی نفت و بیثباتی در فرایند تصمیم سازی اوپک خواهد شد. در این زمینه نکات مهمی وجود دارد که هر یک بر پیچیدگی اوضاع میافزاید و تجمیع تمامی مولفههای تاثیرگذار نشان میدهد تصمیم ریاض مبتنی بر محاسبات فنی و کارشناسی نیست و صرفاً با اهداف سیاسی و انگیزههای تبلیغاتی مطرح شده است.
اینکه دربار سعودی به ویژه پس از افزایش قدرت بن سلمان به تعارض جنون آمیزی با ایران دامن زده و میزند، کمترقابل انکار است. ریاض ماموریت دارد در صورت کاهش تولید نفت ایران در پرتو فشارهای واشنگتن، جای خالی نفت ایران دربازار جهانی را پر کند و در اعمال فشار بر ایران، به یاری ترامپ بشتابد. دلایل روشنی وجود دارند که نشان میدهند مصرف کنندگان ریز و درشت نفتی به ویژه کشورهای صنعتی، نه تنها از تنش در بازار نفت استقبال نمیکنند بلکه به هر صورت ممکن قصد دارند ثبات بازار نفت را حفظ و تقویت کنند.
اعلام افزایش تولید غیرمنتظره عربستان از این دیدگاه با هدف ایجاد شوک روانی در بازار نفت مطرح شده که به مصرف کنندگان عمده نفت چنین وانمود سازد که حتی با حذف کامل نفت ایران هم خللی در عرصه نفت در بازار جهانی ایجاد نخواهد شد. لکن برای طرفهای نفتی ایران که پالایشگاههای نفت خود را با نفت خام ایران تنظیم کرده اند، چنین تغییری مطلوب نیست و نیازمند تغییر محاسبات فنی در پالایشگاهها خواهد بود که علاوه بر هزینههای تحمیلی، زمان بر نیز هست.
ریاض صرفاً به یک شگرد سیاسی – تبلیغاتی متوسل شده ولی اساساً فاقد توانمندی فنی - اجرائی برای تامین دو میلیون بشکه نفت اضافی، آنهم به صورت مستمر و پایدار جهت تزریق به بازار جهانی نفت است. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که همین حالا عربستان بیش از 150هزار بشکه در روز از سقف مجاز خود نیز کمتر تولید میکند و به دلایل فنی قادر به حفظ سقف تولید خود نیز نیست. علاوه بر این، سعودیها همواره در بیان توانمندی تولید نفت خام خود اغراق کردهاند و قابلیت تولید بیش از 12 میلیون بشکه در روز را مطرح میکنند ولی هرگز نتوانستهاند چنین ادعائی را در میدان عمل، اجرائی کنند و به ثبت برسانند.
همین ملاحظات فنی و بررسی روند تصمیم گیری و اجرا در صنعت نفت عربستان، به خوبی ادعاهای اخیر ریاض را بیاساس جلوه میدهد و ثابت میکند که بلوفهای سعودی بدون پشتوانه و غیرکارشناسی است و امکان تحقق آن اگر صفر نباشد، در بهترین حالت به برداشت صیانتی از منابع نفتی عربستان لطمه میزند و قطعاً قابل دوام و استمرار نیست. به ویژه آنکه سعودیها ممکن است برای یک دوره کوتاه مدت با تزریق ظرفیت مازاد خود به بازار، بخواهند از تاثیرات روانی تبلیغات خود، بهرههای سیاسی ببرند که آنهم قابل دوام نیست.
نباید از نظر دور داشت که شروع فصل تابستان و عطش بازار نفت به ویژه برای بنزین، عربستان را در موقعیت شکنندهای قرار میدهد که نمیتواند صرفاً با طرح یک ادعای بدون پشتوانه چیزی را در بازار نفت به نفع خود یا دیگران تثبیت و بسیار زود بازار را به واکنش وادار میکند. برای سعودیها که روی کاغذ به ائتلافهای متشکل از 34 کشور و 54 کشور دست میزنند، افزایش تولید نفت به میزان دو میلیون بشکه در روز و آنهم روی کاغذ، بسیار ساده به نظر میرسد. دقیقاً به همین دلیل است که میتوان باور کرد این تصمیم ریاض از اطاق کار بن سلمان صادر شده و با واقعیتها بسیار فاصله دارد. نکته اساسی آنکه انگیزه و تصمیم ریاض در این مقوله هرچه باشد، قطعاً با واکنش فوری سایر اعضا و سازمان اوپک مواجه خواهد شد. چرا که سطح قیمت و در نتیجه منافع کشورهای تولیدکننده نفت را قربانی جاه طلبیهای بن سلمان میکند.
عربستان در واقع سازمان اوپک را بازیچه قرار داده و به فاصله یک هفته از تصمیم مشترک اعضای اوپک برای حفظ ثبات بازار نفت و رعایت سهمیهها، اقتصاد نفتی جهان را دستخوش یک دوره بلاتکلیفی و بیثباتی میکند که به سقوط قیمتها ممکن است منجر شود. اکنون بهتر میتوان دریافت که چنین تصمیم ابلهانهای قطعاً به سود اوپک و سایر تولید کنندگان نفت نیست اما سوال این است که آیا بهرهای از این بابت به عربستان میرسد؟ این تصمیم خیانت بار ممکن است از بیوزنی سعودیها نزد اربابانشان بکاهد ولی قطعاً به زیان امنیت و منافع ملی عربستان تمام خواهد شد. چرا که آنها را بیش از پیش درون سازمان اوپک منزوی میکند و تکرویهای آنها به اقتصاد عربستان زیان خواهد رساند. فراموش نکنیم که سرمایه گذاریهای بدفرجام سعودیها در ایجاد و گسترش کانونهای بحران در یمن، سوریه، عراق، بحرین، لبنان و لیبی، فشارهای اقتصادی جدی و پردامنه قرار داده است. بدین ترتیب استقبال ریاض از اقدامی که درآمدهای نفتی آنرا تحت الشعاع قرار میدهد، به دور از عقل و منطق است و نوعی خودزنی محسوب میشود.
دربار سعودی برای خوشایند ترامپ و دیگران شاید همچنان از عواقب تصمیمات و عملکرد خود بیاعتنا باشد ولی پیامدهای فوری و دراز مدت چنین تصمیماتی دیر یا زود گریبان آل سعود را هم خواهد گرفت. نخستین پیامد آنکه نشان میدهد سعودیها همانند اربابشان به هیچ تعهد و تصمیمی وفادار نیستند و مطلقاً غیرقابل اعتمادند. چنین پیامدی باعث میشود نزدیکترین دوستان و متحدان هم از اطراف سعودیها پراکنده شوند یا صرفاً به خاطر مصالح موقتاً با آنها نردعشق ببازند ولی حاضر به همراهی با سعودیها در شرایط سخت و سرنوشت ساز نباشند. طبعاً سوال جدی این است که نقش مورد انتظار از ایران و سایر اعضای اوپک در این زمینه چیست؟
ایران و سایر اعضای اوپک با رایزنی و برخورد جدی با این تکروی زیانبار سعودیها لازم است مسئله را با سایرین مطرح و رایزنی کنند تا به یک خواسته مشترک برای تشکیل اجلاس اضطراری و فوری اوپک منجر شود. واکنش جدی و متناسب با ابعاد مخاطرات موجود، کمترین اقدامی است که اوپک میتواند با انجام آن، حقوق و منافع اعضای اوپک را تامین و تضمین کند. چرا که در غیر اینصورت پیشاپیش ارزش و اعتبار تصمیمات، اقدامات و تعهدات اعضا را به کلی نابود و ملغی الاثر ساخته است.
***************************************
روزنامه خراسان**
دشواری های به اصطلاح «معامله قرن»/سید رضا قزوینی غرابی
همزمان با تلاش های رئیس جمهور آمریکا برای ایفای نقش کلانتر جهان، مسائلی به دور از قوانین بین المللی در حال تحمیل بر منطقه است. این روزها و همزمان با سفر اخیر منطقه ای جرد کوشنر داماد و مشاور ترامپ به خاورمیانه، رسانه ها از اصطلاح « معامله قرن »سخن می گویند که کوشنر داماد ترامپ با هدف صلح در خاورمیانه – به باور وی – و با ادعای ایجاد راه حل اقتصادی و انسانی بحران غزه، دست یابی به راه حل های جزئی برای پرونده فلسطین خارج از چارچوب مشروعیت بین المللی و از بین بردن راه حل دو دولت، آن راطراحی کرده است.هرچندبه گفته هاآرتص، این معامله از یک دولت ناقص فلسطینی سخن می گوید و از اسرائیل می خواهد از چهار یا پنج روستا در شرق و شمال قدس اشغالی (شعفاط، جبل المکبر، عیساویه و ابو دیس) خارج شود. ابودیس پایتخت فلسطین می شود و بخش قدیمی و اشغالی قدس و مسجد الاقصی همچنان در اشغال خواهند ماند. شهرک هایی هم که پس از 1967 ساخته شدند، همچنان خواهند ماند و عملیات شهرک سازی در کرانه باختری به ویژه در شهر قدس ادامه و نسبت عرب ها در این شهر از 39 درصد به 10درصد کاهش خواهد یافت.به این ترتیب و براساس معامله قرن، نقش دولت فلسطینی کم رنگ تر خواهد شد. دولت قومی یهودی قدرت بیشتری خواهد یافت و دولت فلسطین بدون ارتش و سلاح سنگین خواهد بود.افزون بر این،معامله قرن به دنبال جداکردن کامل غزه از کرانه باختری است. به این ترتیب که 712 کیلومتر مربع از زمین های صحرای سینا به غزه داده می شود و پنج طرح بسیار بزرگ چندین میلیارد دلاری در این منطقه کلید می خورد. در مقابل به طرف مصری نیز به همین میزان زمین در نقب داده خواهد شد. جالب این جاست که هیچ بندی در این طرح درباره «حق بازگشت» آوارگان فلسطینی درج نشده است و به یک معنا حق بازگشت آوارگان فلسطینی را نادیده گرفته است. به سخنی دقیق تر، در این طرح و مذاکرات بعدی، مسئله آوارگان با «وطن جایگزین» در خارج از فلسطین اشغالی حل و «حق بازگشت» آوارگان فلسطینی به کشورشان برای همیشه لغو میشود. اما نکته مهم برای اردن نیز در طرح مذکور این است که طبق مفاد معامله قرن، دیگر اطمینانی در تولیت این کشور بر اماکن مقدس مسلمانان در بیتالمقدس وجود ندارد؛ موضوعی که میتواند پایههای مشروعیت خاندان هاشمی در امان را به لرزه درآورد، زیرا نزدیک به نیمی از ساکنان اردن را مردم فلسطینی الاصلی تشکیل میدهند که امیدوارند دوباره به سرزمین خود بازگردند، بنابراین هرگونه تغییر در حاکمیت سیاسی بر بیتالمقدس به نفع رژیم صهیونیستی آنها را برخواهد آشفت .شاید به این دلیل بود که بسیاری از کارشناسان این گمانه را مطرح کردند که برخی طرف های خارجی از جمله سعودی و صهیونیستی در شعله ورکردن اعتراضات اخیر اردن دست داشته اند تا پادشاه اردن را به پذیرش طرح معامله قرن وادار کنند و البته چند روز پس از این اعتراضات پادشاه عربستان نشست چهارجانبه ای را با حضور کویت و امارات و اردن در مکه برگزار کرد و در آن جا تصمیم گرفته شد کمک 2.5 میلیارد دلاری در اختیار اردن قرار گیرد.اما با وجود آغاز سفر دورهای مشاور و فرستادگان آمریکا برای جلب حمایت کشورهای عربی از اجرای «معامله قرن»، چالشهایی جدی پیش روی این طرح قرار دارد:1-سفرها ورایزنی های داماد ترامپ در منطقه درحالی است که روابط کاخ سفید و تشکیلات خودگردان از حدود شش ماه قبل به دنبال تصمیم آمریکا برای انتقال سفارتش به قدس اشغالی قطع شده است و کاخ سفید همچنان تلاش دارد اعمال فشار بر تشکیلات خودگردان را ادامه دهد و از میان کمکهای اختصاصی آمریکا به این تشکیلات در سال ۲۰۱۸ (حدود ۲۵۱ میلیون دلار) کاخ سفید مبلغ ۲۰۰ میلیون دلار از این کمکها و همچنین مبلغ ۶۵ میلیون دلار کمک ویژه آژانس امداد و کاریابی فلسطینیان (آنروا) را به تعلیق درآورده است و حتی به تازگی توصیههای وزارت خارجه آمریکا و آژانس آمریکایی توسعه بینالمللی را نادیده گرفته است،هرچندکوشنر در گفت و گو با شبکه 20 تلویزیون رژیم صهیونیستی گفته بود که معامله قرن حتی بدون موافقت رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین رونمایی و اجرا می شود.2-در طول چند دهه گذشته، دولتهای آمریکا با مشارکت جامعه جهانی برای تحقق سازش در چارچوب اصول کلی صلح و توافقات صورت گرفته، تلاش کرده اند همچنان که تلاش کمیته چهارجانبه متشکل از آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل در همین زمینه بوده است اما به نظر میرسد که این طرح «معامله قرن» آمریکا بدون مشورت قبلی با جامعه جهانی و در پرتو اختلافات سیاسی بین آمریکاییها و اروپاییها به ویژه در خصوص توافق هستهای با ایران، تدوین شده است و گذشته از آن اروپا نگران جانب داری دولت ترامپ از رژیم صهیونیستی است.3-مشکل دیگردر طرح صلح ترامپ، روند تصمیمگیری در آن یا همان تحویل پرونده فلسطین به کوشنر و به حاشیه راندن ایفای نقش وزارت خارجه و همچنین نبودن نظارت جدی بر این طرح از سوی شورای امنیت ملی آمریکا ست و از سوی دیگر ابهاماتی درباره روابط بین کوشنر و مسئولان رژیم صهیونیستی وجود دارد. همچنان که به تازگی خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر این که «ران دیرمر» سفیر رژیم صهیونیستی در واشنگتن از قبل کوشنر را از محتوای سخنرانی ترامپ در نشست کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل «آیپک» در ماه مارس ۲۰۱۶، مطلع کرده بود. به هرروی،این تلاشها و مقدمهچینیها برای اجرایی کردن معامله قرن در حالی صورت میگیرد که تظاهرات مردمی غزه به نام تظاهرات بزرگ بازگشت عزم فلسطینی ها را برای ایستادگی در مقابل هر طرح سازشی از جمله همین معامله قرن ثابت کرده است. این تظاهرات به روشنی پاشنه آشیل معامله قرن ترامپ را نشان داد، به این معنا که او میتواند هر جریانی از فلسطینیها را نادیده بگیرد و تنها با شیوخ عربی معامله کند و حتی آنها را مجبور به پرداخت صدها میلیون دلار بکند، اما نمیتواند مردمی را راضی به معامله با خود کند که دهههاست از خانه خود رانده شدهاند و همین مردم بودهاند که با وجود سه نسل آوارگی نام فلسطینی خود را حفظ کردهاند.
***************************************
روزنامه ایران**
شاه کلید شفافیت/بهاره آروین
شفافیت شاهکلید مسائل امروز ماست، ادعایی که میتواند در نظر اول چالشبرانگیز جلوه کند، در واقع میتوان پرسید در شرایطی که دولت و جامعه در ایران با شرایط بحرانی اقتصادی- اجتماعی مواجهند، سخن گفتن از شفافیت به چه کار میآید؟ ازقضا، تلاش برای ایجاد شفافیت در همین شرایط بحرانزده است که سودمندی خود را آشکار میکند چراکه ایجاد شفافیت در همین شرایط فعلی جامعه حداقل سه فایده مهم دربرخواهد داشت:
اولین فایده تلاش برای ایجاد شفافیت، ایجاد و افزایش اعتماد عمومی است. در واقع مسائل امروز جامعه ما آنچنان حاد و درهم پیچیده شده است که دولتمردان به تنهایی توان حل آن را ندارند، اصولاً مسائل اجتماعی جز با همفکری و همراهی و مشارکت آحاد جامعه قابل حل نیستند اما در ایران یک مشکل بزرگ وجود دارد که با حاد شدن شرایط اقتصادی- اجتماعی، بیش از پیش عمیق و مسألهمند شده است: بیاعتمادی، یکی از وجوه اصلی فرسایش سرمایه اجتماعی در ایران، همین بیاعتمادی فزاینده و در رأس آن، بیاعتمادی نهادی است. خیلی ساده مردم به دولت و ساختارهای حکومتی بیش از پیش بیاعتماد شدهاند و احساس میکنند شرایط سخت اقتصادی فقط برای مردم است درحالیکه دولتمردان و خانوادههایشان خود در رفاه و آسایش روزگار میگذرانند. آنها همه علتیابیها و تبیینهای رسمی از علل مشکلاتشان را به دیده تردید مینگرند و راهحلهای ارائه شده توسط دولت را گولزنکهایی بیخاصیت میپندارند، در چنین شرایطی است که یگانه راه برونرفت از باتلاق مسائل موجود را میتوان نورافکندن بر هزارتوهای تاریک بوروکراسی دولتی دانست چراکه شفافیت اعتمادساز است و ایجاد و افزایش اعتماد مردم به دولت، سنگبنای هر نوع راهحل واقعی برونرفت از شرایط موجود است. مردم هرگز همراهی لازم با دولت برای گذر از شرایط سخت را نخواهند داشت مگر آنکه قبلش به دولت و عزم و اراده و توانش برای در پیش گرفتن بهترین راهحلها و پیگیری منافع مردم اعتماد کرده باشند. شفافیت یکی از مهمترین راههای ایجاد چنین اعتمادی است حتی اگر در مراحل اولیه شفافیتبخشی، این خود دولت باشد که آماج حملات و انتقادها قرار میگیرد، اما اعتمادی که از رهگذر ایجاد شفافیت سیستماتیک ایجاد میشود، چندین برابر آن هزینه اولیه، فایده دربرخواهد داشت، بخصوص اگر هزینه افشاگریهای موردی گاه به گاه را به آن اضافه کنیم که بیش از هرچیز ازبین برنده اعتماد عمومی است و تنها در نبود شفافیت سیستماتیک امکان وقوع مییابد.
دومین فایده ایجاد شفافیت، فعال کردن نظارت همگانی و پیشگیری از فساد است. در واقع، وقتی رانت و فساد آنچنان سیستماتیک میشود که بخشهای مهمی از نهادهای نظارتی و قضایی را نیز درون خود فرو میبلعد، یگانه راه برونرفت از شرایط، فعال کردن نظارت همگانی است. آنچیزی که میتواند در برخورد با مافیای پرقدرت برخوردار از رانت و نفوذ در دستگاه دولتی، پشتوانه نهادهای نظارتی و قضایی قرار گیرد، فشار افکار عمومی برای برخورد با آنهاست وگرنه هر نوع برخورد و راهحلی که بخواهد به شیوه مرسوم نهادهای نظارتی، با پیگیریهای محرمانه به نتیجه برسد، در میانه راه از مسیر بازمیایستد چراکه نفوذ ذینفعان آنچنان پرقدرت و فراگیر است که تمام آن پروندههای محرمانه را در یکی از کشوهای میانه مسیر پیگیری بایگانی میکند. شفافیت از طریق فعال کردن نظارت همگانی باعث پیشگیری از تخلف و فساد میشود چراکه تمام آن ذینفعان و متخلفان که در رگ و پی ساختار عریض و طویل بوروکراسی دولتی ریشه دواندهاند، چه بخواهند چه نخواهند ناگزیر از توقف تخلفات و رعایت ضوابط قانونی خواهند بود چون دیگر نمیتوانند با لابی و اعمال فشار، نهادهای نظارتی و قضایی را از کار بیندازند، حالا عملکرد آنها زیر رصد و نظارت چشمان تیزبین میلیونها شهروند مملکت است که نه امکان لابی و اعمال نفوذ برای نادیده گرفتن تخلفات رویشان مؤثر است و نه مثل قبل، امکان سهیم کردن ناظران در منافع حاصل از تخلف هست.
فایده سوم ایجاد شفافیت، استفاده از توان متخصصان و بهرهگیری از خرد جمعی در کشف راهحلهای مؤثر است. متخصصان این مملکت نمیتوانند در شرایط بحرانی، راهحلهای مؤثر و علمی و تجربه شده در دیگر کشورها با شرایط مشابه ارائه دهند چون همواره از دادهها و اطلاعات لازم برای تبیین و آزمون علمی راهحلهای پیشنهادی بیبهره بودهاند. به اشتراک گذاردن اطلاعات با کیفیت در حوزههای مختلف تصمیمگیری، پتانسیل انبوه متخصصان پراکنده در سراسر کشور و در حوزههای متنوع تخصصی را فعال خواهد کرد تا بتوانند مبتنی بر واقعیت شرایط دولت، به ارائه راهحل و پیشنهاد سیاستگذاریهای مؤثر بپردازند. امید است قدمهای آغازین دولت دوازدهم در ایجاد شفافیت سیستماتیک در حوزههای مختلف روز به روز محکمتر از گذشته به پیش رود چراکه در مواجهه با مسائلی متعدد و درهمتنیده، مؤثرترین راهحل همین است: آنچه را میدانیم، دادهها و اطلاعاتمان را، با جزئیات تمام، صادقانه و بدون سوگیری و هراس با مردم به اشتراک بگذاریم، تصمیماتمان را بدون هراس از مورد انتقاد قرار گرفتن، در اتاق شیشهای در معرض دید مردم قرار دهیم و از طریق فعال کردن نظارت همگانی، مردم را در کشف و پیگیری برخورد با متخلفان به یاری بطلبیم، بگذاریم پتانسیل انبوه متخصصان داخلی در حوزههای متنوع تخصصی با دسترسی به دادهها و اطلاعات مورد نیاز برای ارائه راهحلهای مؤثر به دولت فعال شود. مطمئن باشیم که شفافیت شاهکلید مسائل امروز ماست چراکه شفافیت قبل از هر چیز اعتمادساز است و اعتماد اصلیترین گمشده این روزهای جامعه ماست.
***************************************
روزنامه جام جم**
اقتدار؛ رمز پیروزی / سردار کوثری
فرمانده معظم کل قوا در بیانات دیروزشان در دانشگاه امام حسین(ع) روی مساله اتکای به مردم تاکید کردند. توجه به نقش مردم در شکلگیری انقلاب و به ثمررساندن جمهوری اسلامی و حمایت از نظام همواره از تاکیدات امام خمینی و مقام معظم رهبری بوده و هست و از منظر این بزرگان مردم صاحبان اصلی انقلاب هستند.
با گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان انقلاب و ایران همواره درصدد توطئه علیه ما بودند اما با توجه به پیگیری سیاستهای هوشمندانه رهبری و همراهی مردم، نظام ما توانست از گذرگاههای سخت و دشوار عبور کند. بدون تردید نقش مردم تاکنون برای حمایت از انقلاب و نظام بیبدیل بوده و مردم ما ملتی شجاع، آگاه و همیشه در صحنه هستند. به همین خاطر قدر این مردم را باید دانست و مسئولان هم باید به معنای واقعی خدمتگزار مردم باشند. مشکلاتی هم که در طول مسیر انقلاب پیش میآید عمدتا ناشی از آن است که برخی مسئولان از مردم عقب هستند و باید جبران گذشته را بکنند و در نهایت مشکلات بوجود آمده با صبر و تحمل آگاهانه مردم برطرف و توطئهها یکی پس از دیگری خنثی خواهد شد. از دیگر نکات مورد اشاره مقام معظم رهبری در سخنرانی دیروزشان بحث اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران بود. شکی نیست که پایه اصلی اقتدار از سوی مردم ایجاد شد و حضور مردم در صحنه زمینه را برای دوری از وابستگی به بیگانگان فراهم آورد. ملت ما در شرایط سخت و دشوار توانمندیهای فکری و ذهنی خود را بروز داد و باعث شد که کشور در موقعیتی قرار بگیرد که دسترسیها و موفقیتهایی بدون دخالت بیگانگان برای کشور بوجود آید که از مولفههای اقتدار برای نظام جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
از سویی دیگر باید به این نکته اشاره کرد که دشمنان قسم خورده و کینهتوز نظام که قبل از استقرار جمهوری اسلامی ایران منافع زیادی را از کشورمان برده و جنایتهایی را انجام داده بودند با آگاهی ملت و تدبیر رهبری دستشان قطع شد. از این رو آنها هر روز علیه ملت و انقلاب و نظام توطئههایی را طراحی و عملیاتی میکنند تا بتوانند نظام را از پای در آورند و بین مردم، مسئولان و نظام فاصله بیندازند. اما همراهی مردم باعث ناامیدی آنها از به ثمررسیدن توطئههایشان شد. اینجاست که مقام معظم رهبری به مردم و مسئولان توصیه میکنند براساس تقوای الهی و صبر آگاهانه مثل گذشته مقابل دشمن ایستادگی کنند، چرا که اگر کوچکترین سستی در برابر دشمن صورت گیرد نه تنها شهدا از ما ناراضی خواهند بود بلکه پیشروی دشمن نیز هر لحظه بیشتر خواهد شد. سستی در برابر دشمنان نهتنها سودی برای ما ندارد بلکه بهمراتب ضرر آن بیشتر از مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن خواهد بود. انشاءا... این توطئهها و تهدیدات در سایه همراهی مردم و رهبری مدبرانه مقام معظم رهبری تبدیل به فرصت میشود و نظام به نقاطی دسترسی پیدا خواهد کرد که باعث ناامیدی دشمنان انقلاب خواهد شد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
روحانی تا 1400 !/سیدهآزاده امامی
اواخر سال 96 بود که ادعاهایی از جانب هواداران دولت مبنی بر تلاش منتقدان برای کنار زدن روحانی و به دست گرفتن قدرت مطرح شد. چندی پیش نیز «سعید حجاریان» تئوریسین اصلاحات علنا به طرح و شرح این ادعا پرداخت و بهزعم خود پرده از این سناریو و حالتهای احتمالی آن برافکند. از آنجا که در روزهای اخیر با توجه به اوضاع نابسامان اقتصادی در گوشه و کنار اظهاراتی با محتوای مطالبه «کنار رفتن» یا «کنار گذاشتن» دولت به گوش میرسد، پرداختن به این موضوع و ابعاد و زوایای آن ضرورت بیشتری یافته است؛ به نظر میرسد آنچه آقای حجاریان به ظاهر به «افشا»ی آن پرداخته، «نه» خبر و پردهبرداری از رازی مخوف و سر به مهر در جبهه منتقد، که در واقع «آرزوها»ی جریان متبوع خود ایشان(اصلاحات) است که به «تحلیل» تبدیل شده و خیلی نرم و نامحسوس پروژه تحقق آن را نیز کلید زدهاند!
نکته آنکه با فاصله گرفتن از ایام انتخابات و آب شدن رنگ و لعاب عاریتی افزوده شده برای اصلاح امور و آشکار شدن تصنعی بودن این اقدامات نظیر پایین نگه داشتن دستوری قیمت ارز با سیاستها و فشارهای خاص و به تبع آن کنترل دستوری نرخ تورم و... صرفاً به منظور عبور از گردنه انتخابات و ظهور پیامدهای حقیقی سیاستهای دولت، باور به ناکارآمدی دولت در اداره امور در اذهان ملت قوت گرفت و سبب افزایش نارضایتی نسبت به عملکرد دولت شد. بویژه در سال جدید و با افزایش افسارگسیخته قیمت ارز که تأثیر بلاواسطهای بر قیمت سایر اجناس دارد و نیز ناتوانی دولت در ساماندهی اوضاع بهرغم وعدههای دادهشده، این نارضایتیها ابعاد وسیعتری به خود گرفت.
علاوه بر آن تحقق تمام آنچه روحانی در ایام انتخابات به منظور سیاهنمایی و تخریب رقبای انتخاباتی، بهزعم خود بهمثابه «هشدار»ی اعلام کرد که درصورت پیروزی فلانی و فلانی چنین و چنان خواهد شد، در کمتر از یک سال از انتخاب مجدد وی، منجر به کاسته شدن بیش از پیش محبوبیت و افزایش تردیدها نسبت به دولت و برنامههای او در میان رأیدهندگانی شد که درصد قابلتوجهی از ایشان تحت تأثیر فضای روانی ایجاد شده با رویکردی صرفاً سلبی و به امید عدم رخداد این شرایط به روحانی رأی دادند و حال ناباورانه نظارهگر تحقق همه آنها با هم هستند؛ هم تحریمها بیش از هر زمان دیگری بر آسمان کشور سایه گسترده، هم قیمت ارز با رکوردشکنی بیسابقه حتی از رقم هشدار انتخاباتی حامیان روحانی یعنی 5000 تومان بسیار فراتر رفته و چیزی نمانده مرز 10000 تومان را هم درنوردد، هم قیمت خودرو و مسکن و سکه به طرز شگفتآوری بالا رفته، هم گشایشی در شرایط اقتصادی ایجاد نشده، هم اوضاع و احوال کسبوکار و اشتغال بهبود نیافته و هم...!
مهمتر از همه اینها خروج آمریکا از «برجام» بود که نقطه پایانی بود بر «امید»های دولتی که 5 سال است تخممرغ تمام «تدبیر»هایش را در سبد شکسته «مذاکرات» و «برجام» گذاشته؛ دولتی که مغرورانه با ادعای در دست داشتن «کلید» حل همه معضلات، حتی مشکل «آب خوردن» به میدان آمد و همه مقدرات خود و بسا سرنوشت کشور را سادهلوحانه (که البته خود این تعبیر هم بسیار خوشبینانه است!) به مذاکرات و توافقاتی گره زد که خلأهای بسیار داشت و عاقبت نافرجام امروز آن بارها و بارها هشدار داده شده بود، اما دریغ از گوشی شنوا...!
کنار هم گذاشتن این موارد جریان سیاسی حامی دولت را به این جمعبندی رسانده که تداوم دولت روحانی با چنین کارنامه غیرقابل دفاعی بیش و پیش از هر چیز ادامه حیات سیاسی این جریان را به خطر خواهد انداخت و به نحو جدی، بیم آن میرود که این جریان در انتخابات آتی توسط مردم برای مدتی طولانی از صحنه سیاسی کشور کنار گذاشته شود. چه اینکه این اوضاع و کارنامه بشدت مردود دولت نهتنها جایی برای دفاع باقی نگذاشته است، بلکه تا مدتها چونان لکهای سیاه بر پیشانی جریان سیاسی متبوعش مانع از آن خواهد شد که این جریان با اعتمادبهنفس و ژست منجیمآبانه در عرصه رقابتهای انتخاباتی عرض اندام کند و تا مدتها در پیشگاه ملت حرفی برای گفتن داشته باشد. خصوصاً که مهمترین و اصلیترین ایده آنها که سالها بهزعم خودشان بهمثابه «نسخه شفابخش» مشکلات کشور پرورده و سر دست گرفته بودند و بیتوجهی به آن را چونان چماقی بر سر رقیب میزدند و خود را در بهرهگیری از آن در راستای منافع ملت واجد مهارت قلمداد میکردند، یعنی «مذاکره و رابطه با آمریکا»، در ماجرای «برجام» به مفتضحانهترین شیوه ممکن امتحانش را پس داد و از آنجا که یگانه نقطه اتکای این جریان بود به تمامه دست او را برای ارائه هر برنامهای در رقابتهای آتی تهی کرد و بست.
همه این موارد اقتضا میکند دولت روحانی کنار گذاشته شود تا بیش از این برای جریان سیاسی همسو با خود هزینهتراشی نکند و تهمانده اعتبار آن را به باد ندهد. منتها از آنجا که این جریان با سیاهنمایی مطلق دوران بدون روحانی (هم دوران قبل از روحانی در 92 و هم ترسیم شرایط بعد از پیروزی فردی غیر از روحانی در 96) و همزمان مطلوب جلوه دادن ریاست دوباره روحانی با بزرگنمایی و بزک کردن سراب «برجام» نقشی اساسی در پیروزی روحانی داشته، به این زودی و به این راحتی نمیتواند از تبعات حمایت از روحانی شانه خالی کرده و علناً پروژه «عبور از روحانی» را کلید بزند.
بهترین سناریو برای این جریان رهایی از شر دولت فشل و ناکارآمد روحانی اما «با هزینه رقیب» است! به این ترتیب یک تیر و دو نشان زدهاند؛ هم با رفتن روحانی پیامد تصمیمهای ناصواب و عملکرد غیرقابل دفاع دولت بیش از این دامنگیر این جریان نمیشود، هم زبان طلبکارانه آنها بلند میماند و با توسل به حربه همیشگیشان یعنی هوچیگری و غوغاسالاری داد مظلومنمایی سر میدهند که «نگذاشتند روحانی کار کند» و برنامههایش را به سرانجام رساند که اگر میگذاشتند چنین و چنان میکرد و...! و در نهایت عوض اینکه پاسخگوی وضعیتی باشند که بیش از هر چیز محصول پیادهسازی نسخه مؤکد ایشان، یعنی همان نسخه عقبنشینی و سازش و چشمپوشی از مؤلفههای قدرت به خیال خام کاستن از «تنش»ها و دشمنیهاست، خواهند توانست بار دیگر با ژستی حق به جانب به میدان آمده و حتی ناکارآمدی برنامهها و تفکرات تجویزی خود را پای نظام و انقلاب نوشته و همچنان مدعی و طلبکار باشند!
درست به همین دلیل «سناریوی حذف دولت روحانی توسط جناح رقیب» از طرف جریان همسو با دولت، «نه» افشا و تشریح؛ که اتفاقا «تدوین» شد، تا صرف بیان و بازگفتن مکرر آن خود به خود آن را به مثابه گزینهای در فضای سیاسی کشور طرح کرده و احیانا با تحریک نامحسوس برخی منتقدان در نهایت گزینه مطلوب ایشان به زبان دیگران جاری و حتی عملیاتی شود، به این ترتیب که تکرار این گزاره عدهای را به این باور برساند حال که اوضاع و احوال اقتصادی کشور در نتیجه سیاستهای روحانی تا این حد نابسامان و آشفته است، پس قاعدتا تنها راه برونرفت از این شرایط نیز کنار گذاشتن دولتی است که مسبب این وضعیت است. حال آنکه این گزاره و این گزینه نه از سوی دلسوزان نظام و انقلاب و برای بهبود اوضاع که ترفندی است محیلانه از جانب جریان دگراندیش غربگرا برای فرار از پاسخگویی نسبت به عملکرد ناکارآمد دولت مورد حمایتش که به نحوی جدی میتواند بحران مشروعیت این تفکر را در پی داشته باشد.
و شاید هدفی دیگر و به مراتب بزرگتر که در واقع محصول تقسیم کار و نقشآفرینی همزمان دشمنان خارجی و بخشی از این جریان (اصلاحات) بهمثابه سمپات داخلی دشمنان خارجی نظام است و آن متهم کردن نظام به نادیده گرفتن رأی مردم و کارشکنی علیه دولت برآمده از رأی مردم در روندی غیردموکراتیک و در نهایت ایجاد تقابل بین نظام و ملت یا لااقل بخشی از حاکمیت با ملت و در نتیجه دادن بهانه به دشمنان خارجی برای مضاعف کردن فشارها علیه نظام به منظور واداشتن نظام به پذیرش الگوی مورد قبول این حضرات در اداره امور و تعامل با دنیا و نیز قربانی کردن نهادهای خاصی که طی این سالها اصلیترین مانع تحقق اهداف بدخواهان نظام و انقلاب بودهاند، بهانهای که برخلاف موارد پیشین این بار میتواند به ظاهر موجه و قابل قبول برای افکار عمومی نیز باشد!
لذا بر همه دلسوزان و علاقهمندان به نظام و انقلاب فرض است با درکی صحیح و دقیق از این موقعیت حساس و به نوعی پیچیده به این امر التفات داشته باشند که در شرایط فعلی طرح هر گزینهای از سوی جریان منتقد که نتیجه آن حذف دولت روحانی باشد، حال چه با استیضاح و عدم کفایت، چه با وادار کردن او به استعفا و کنارهگیری، اصلا به صلاح نبوده و در حقیقت بازی در زمین و نقشه طراحی شده رقیب است که اهداف پس پرده و شومی بر آن مترتب است.
علاوه بر موارد ذکر شده، حذف دولت روحانی در شرایط فعلی جز معاف کردن او از پذیرش مسؤولیت پیامد اقداماتش و انداختن بار این مسؤولیت به دوش دیگری و تحویل میراثی ویران به فردی دیگر نیست. روحانی باید تا آخرین روز بماند و پاسخگوی وضعیتی باشد که با اصرار بر رویکرد خاص خود بهرغم همه هشدارها و تحذیرها به وجود آورده، اگر هم ضرورتی بر رفتن او پیدا شود، باید این حذف توسط مردم یا جریان سیاسی همسو با او رقم بخورد و منتقدان نباید در این مسیر پیشقدم شوند تا تمایلات شوم عدهای بدخواه نظام و انقلاب، با هزینه جریان متعهد و وفادار نظام جامه تحقق به تن نکند!
***************************************