روزنامه کیهان **
دولت معطّل نماند / محمد ایمانی
1-سوءمدیریت در برخی ارکان مهم دولت، اعتراض منتقدان و حامیان را یکجا برانگیخته است. گویا درباره هر چیزی اختلاف نظر باشد، درباره این نقیصه مهم معطلی و فرصتسوزی برخی مراکز راهبردی دولت اتفاق نظر وجود دارد. این روند، خسارتهای بزرگی را به همراه داشته و اگر تغییر نکند، میتواند هزینههای بزرگتری را در آینده به بار آورد.
2- دولت تعطیل نیست اما برخی اجزای مهم آن، همچنان «معطل» هستند و منفعل عمل میکنند. آن قدر که برخی محافل، اصرار بر «عملیات روانی» با افکار عمومی دارند، اگر یکدهم همان اهتمام را به تلاش و خدمت و گرهگشایی از مشکلات اختصاص میدادند، جایی برای تاثیرگذاری تحریمهای دشمن و فشار بر مردم باقی نمیماند. قضاوت نمیکنیم که عملیات روانی رسانهها و سیاسیون افراطی، هماهنگ با دولت هست یا نه. اما متاسفانه برخی مدیران به واسطه همراهی با عملیات روانی جریان معارض ارزشها، خود را در موضع اتهام قرار میدهند. برخی مدیران نیز چنان به عدم رسیدگی به مشکلات اصرار دارند که انسان بدگمان میشود آیا مامور ناراضی کردن مردم هستند؟
3- رهبر معظم انقلاب، دو هفته قبل در نامه مهمی خطاب به رئیسجمهور، ضمن ابراز نگرانی از اخبار منتشر شده درباره نحوه واگذاری ارز و سکه در ماههای اخیر، دستور دادند ضمن رسیدگی به موضوع، گزارش دقیقی تهیه و به محضر ایشان ارائه شود. معظمله هفته گذشته نیز دولتمردان را به حضور پذیرفتند و ضمن حمایت و ترغیب و دادن برخی تذکرات مهم فرمودند «در میدان نبرد و مبارزه آنچه بیش از همه به آن احتیاج دارید، این است که روحیه تحرک، روحیه پیشرفت، روحیه مبارزه با شرایط را در خودتان تقویت کنید؛ این شرط اول است. شجاعت ورود در میدان را به خودتان بدهید، عزم راسخ در این زمینه را داشته باشید. همواره در جوامع، مشکل پیش میآید. یک جور آدم هست که وقتی با مشکل مواجه میشود احساس مسئولیت مضاعف پیدا میکند، جوششِ غیرت پیدا میکند. انگیزه و احساس مسئولیتش مضاعف میشود. یک جور آدم هم هست که وقتی با مشکل مواجه شد، دچار یأس و ترس و منفیبافی و «نمیشود» و «نمیتوانیم» و «چکار کنیم» میشود. مدیران دولتی باید از نوع اول باشند».
4- مدیرانی که سرگرم حاشیهها و فرعیات یا استثناها و اقلیتها باشند، لاجرم از اولویتها و اکثریت (همان تودههای مسلمان و رنجکشیده و پای کار انقلاب) و نقشه دشمن غافل میمانند. یک روز، سرگرمی دختر رقاص و زن هتاک به نیروی انتظامی. روز دیگر، حصر سران فتنه. روز بعدی، روسری سر چوب کردن چند زن ماموریتدار. روز چهارم، کنسرتبازی. روز پنجم، ترتیب دادن برنامه رقص دخترکان در حضور شهردار سابق. روز ششم، رفتن زنان به استادیوم فوتبال یا آفتابی شدن هنرپیشههای فیلمهای مبتذل روزگار طاغوت و... روز هفتم، سرگرمی مردم با سپنتا نیکنام و نظایر آن! روزها و هفتهها، با دستمایه قرار دادن همین سوژهپردازیها توسط شبکه رسانهای زنجیرهای پر میشود تا مردم نپرسند وعدههای رونق اقتصادی از طریق امتیازفروشی به دشمن سیریناپذیر چه شد؟
5- اخیرا خانم سلحشوری عضو فراکسیون امید با اشاره به رانتها و فسادهایی مانند ثبت سفارش غیرقانونی 6500 خودرو گفته است «خدا میداند که از روی مردم شرمندهایم. خدا میداند که من از روی مردم خجالت میکشم. این همه به استانها رفتیم و وعده دادیم؛ اما به محض اینکه ۴ سال دوم دولت آغاز شد، ببینید چه شده؛ فاجعهای در حال رخ دادن است. ارز و سکه از کجا توزیع میشود؟ این رانت ۴۲۰۰ تومانی را چرا ایجاد کردند؟ من کارشناس اقتصادی نیستم، اما میدانم که این یک رانت برای گروههای خاص بود».
6- همزمان آقای کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران (از اعضای ائتلاف حاضر در دولت) درباره پیشنهاد رئیسجمهور به وزرا برای تشکیل اتاق فکر گفته است «قطعاً پيشنهاد خوبي است. اما مهمتر از آن در شرايط فعلي، قدرت تصميمگيري و انجام تصميمات است. يکي از مشکلات، همين عدم تصميمگيريهاست. چند وقت است که ترميم کابينه مطرح است و به نوعي جامعه و کابينه در حالت صبر و انتظار و تردید و اضطراب قرار گرفتهاند. طبيعي است اعضاي کابينه هم که مطمئن نيستند حضورشان تداوم دارد يا نه، در حالت برزخي قرار ميگيرند و قطعاً در کيفيت کار خودشان و حتي معاونانشان تاثيرگذار است. ما نميتوانيم از وزيري که نميداند هست يا نيست و دائماً با حالت ترديد و اضطراب روبهرو است، توقع کار داشته باشيم. مگر اين دولت چقدر وقت دارد؟ نصف عمر دولت دوم هم تمام شد. اين حالت صبر و انتظار يعني چه؟ کسي در اين حالت کاري براي مردم انجام نميدهد. حتي نميتواند پاسخ مردم را بدهد. سم مهلک همين است. اگر قرار نيست تغيير دهند بگويند تا آخر اين دولت هيچ کس عوض نميشود؛ همه به کار خود بچسبند و اگر هم قرار است تغيير دهند، بالاخره يک روز، دو روز، يک هفته، يک ماه، شش ماه».
7- رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، هفتم فروردین امسال با انتقاد از بانک مرکزی اعلام کرد «در ماههای پایانی سال 96، 30 میلیارد دلار ارز از کشور خارج شده است». سرمایهای معادل 140 هزار میلیارد تومان از کشور خارج شد؛ حال آنکه مثلا کل سرمایهگذاری خارجی جذب شده در دولت آقای روحانی به 3 میلیارد دلار رسید. دولت برای جذب چند میلیارد دلار، آن همه خسارت برجام را متحمل شد اما با تحرکات شبکه جنگ اقتصادی دشمن و خوابزدگی دیدبانهای اقتصادی و امنیتی، 10 برابر همان رقم، به سادگی آب خوردن از کشور خارج شد. تازه همه این اتفاقات، قبل از تلاطم امسال بازار ارز و تزریق دهها میلیارد دلار به خیال تنظیم بازار رخ میداد.
8- آقای نوبخت میگوید «تا ۲۵ خرداد، بیش از ۹ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی فروخته شد». سخنگوی بانک مرکزی 29 خرداد گفت «در طول 70 روزی که از اجرای سیاست ارزی دولت میگذرد، بالغ بر 16 میلیارد و 700 میلیون دلار ارز تخصیص یافته است». نایبرئیس اتاق بازرگانی ایران و چین میگوید «دولت با اختصاص ارز با نرخ ۴ هزار و ۲۰۰ تومان، ۱۰۰ هزار میلیارد تومان رانت داده است». برخی محافل حامی دولت، میزان ارز واگذار شده ظرف پنج، شش ماه گذشته برای (به اصطلاح) تنظیم بازار را
30 میلیارد دلار اعلام کردهاند. همچنین 60 تن طلا (7 میلیون سکه) ظرف دو ماه به شکل سردرگم در بازار پاشیده شد که عناصر رانتخوار یا ماموریتدار، آن را بلعیدند. رانت واگذار شده در بازار سکه نزدیک 8 هزار میلیارد تومان است. و اگر رانت نهفته در دلار را حداقل 4 هزار تومان فرض کنیم، در حقیقت ظرف چند ماه، مبلغی معادل 120 هزار میلیارد تومان رانت، از بیتالمال به جیب یک اقلیت دو، سه درصدی رانتخوار (نشسته در حاشیه امنیت جنجال رسانههای زنجیرهای) رفته است. جالب اینکه دولت اعلام کرده بود امسال
113 هزار میلیارد تومان برای ایجاد و حمایت از یک میلیون و 300 هزار شغل اختصاص میدهد.
9- آقای احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات و مشاور خاتمی گفته است «دولت با ریختن ۳۰ میلیارد دلار ارز در بازار به قیمت ۴۲۰۰ تومان، موجب جشن و پایکوبی رانتخواران شد. دو میلیارد یا پنج میلیارد آن را در اختیار افراد مشخص و دارای شناسنامه یا شرکتهای تجاری سرشناس میگذارید، بقیه ۳۰ میلیارد را چگونه و با چه مکانیزمی میخواستید کنترل کنید؟ دولت گوشت را خیلی راحت دست گربه داد... دولت باید تلاش کند و مردم به این باور برسند که تیم اقتصادی تمام توش و توان خود را گذاشته تا وضعیت را بهبود بخشند. اگر چنین کنند ولو اینکه موفق هم نشوند، ملت خرده نخواهد گرفت. اما اگر مردم شاهد بیبرنامگی و تصمیمات غیرعلمی شوند قطعا نظر مثبتی به دولت نخواهند داشت، کما اینکه اکنون شاهد چنین امری هستیم که مردم از عملکرد دولت ناراضی هستند».
10- وزارت خارجه، دهمین گزارش سه ماهه اجرای برجام را تقدیم مجلس کرد. کاش میشد طبق وعدههای برجامی، در متن گزارش بنویسند «150 میلیارد دلار پول بلوکه شده، طبق وعده به کشور بازگشت. 200 میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی جذب شد. طرفهای غربی به تمام تعهدات خود درباره بازسازی رآکتور بتنریزی شده اراک و تامین کیک زرد مورد نیاز ایران عمل کردهاند. 200 فروند هواپیما که تحریم آنها لغو شده بود، خریداری و به کشور منتقل شد. اجرای فاز 11 پروژه پارس جنوبی توسط شرکت توتال به سرانجام رسید و برداشت از این مخزن مشترک با قطر آغاز شد. بانکهای اروپایی با پایان تحریمهای بانکی و مالی، درخواست گسترش همکاری را دارند اما حجم مراودات به قدری افزایش یافته که مجبور شدهایم برای همکاری با این موسسات، سقف و سهمیه اعمال کنیم. چرخ کارخانهها و چرخ سانتریفیوژها با چنان سرعت سرسامآوری چرخیده و داغ شده که مدیران مجبور شدهاند بخشی از کار را متوقف کنند. به قدری هیئتهای تجاری و بانکی و سرمایهگذاری پشت گیتهای ورود به ایران صف کشیدهاند که دستور داده شده فعلا هیچ سرمایهگذار و تاجری را ولو به عنوان توریست به کشور راه ندهند».
11- اما سر سوزنی از این خبرها نیست. آرزواندیشی و بیعملی و بیهمتی، عیبی بزرگ برای مدیران است. تا دیروز دولت ما فکر میکرد در ماجرای برجام برنده شده؛ سه گل زده و دو گل خورده است اما اکنون آقای ترکان مشاور ارشد رئیسجمهور میگوید «با اصطلاحات ورزش کشتی، الان روی پل هستیم و باید مقاومت کنیم». دولت به اراده خویش، کمر و کُنده و خم خود را در اختیار دشمن قرار داد و حالا باید برای خروج از این وضعیت همت کند، نه اینکه زیر دست حریف بخوابد تا مدام تابانده شود و امتیاز پشت امتیاز بدهد. این فرجام سوءتفاهم «بازی برد-برد با غرب» است. کار به جایی رسیده که آقای سریعالقلم مشاور سابق دولت میگوید «فضایی ایجاد شد که میگفت اگر برجام شکل بگیرد، تحریمها برداشته میشود و همه مشکلات حل خواهد شد. وزارت خارجه به گونهای وانمود کرد که انگار با برجام همه مسائل حل خواهد شد. این تصور اشتباه، سادهانگارانه و رومانتیک، و ناشی از فقدان شناخت درباره آمریکا بود». این قبیل اظهارات برائتجویانه درحالی است که وی در اوج مذاکرات، از موضع دفاع از برجام به منتقدان حمله کرده و گفته بود: «تربیت عقلی در خانواده و مدرسه بسیار ضعیف است. در نتیجه ما احساسی، غریزی و پوپولیستی تربیت میشویم. صداوسیمای ما از یک لبوفروش یا راننده تاکسی که تمام روز را سرگرم حل مشکلات معیشتیاش است، درباره جریان هستهای نظرخواهی میکند».
۱۲- به نظر میرسد مشکل راهبردی برخی مدیران، غفلت از فرمان امیر مومنان علیهالسلام به مالک اشتر است «... بايد محبوبترين امور نزد تو، ميانهترين در حق، و فراگیرترین در عدالت، و جامعترين در رضایت مردم باشد، چرا كه خشم عموم، خشنودى خواص را بىنتيجه مىكند، و خشم خواص در برابر خشنودى عموم بىاثر است. و به وقت آسانى و رفاه احدى از رعيّت بر والى پرخرجتر، و زمان مشكلات كميارىتر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش كمسپاستر، و وقت منع از عطا ديرعذرپذيرتر، و در حوادث روزگار بىصبرتر از خواص نيست. همانا ستون دين، و جمعيّت مسلمانان، و مهياشدگان براى جنگ با دشمن توده مردمند، پس بايد توجه و ميل تو به آنان باشد».
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
و اینک جنگ روانی
بسمالله الرحمن الرحیم
بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی 8 ساله، همه میدانستیم که جنگ در شکل دیگری به ملت ایران که میخواهد انقلابی و اسلامی باقی بماند تحمیل خواهد شد. جنگ در قالب «تهاجم فرهنگی» ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد.
اکنون مدتی است که همزمان با تهاجم فرهنگی، تهاجم دیگری نیز شروع شده که هم ماهیت ضد فرهنگی دارد و هم از جنس تبلیغات گوبلزی است. در این تهاجم که باید نام آن را جنگ روانی علیه نظام جمهوری اسلامی گذاشت، تلاش گردانندگان پشت پرده و طراحان این است که نام و یاد سردمداران رژیم منحط و وابسته پهلوی را زنده کنند و با مقایسهای تردستانه و مغالطه گرانه چنین وانمود نمایند که انقلاب یک اشتباه بود و ادامه همان رژیم به نفع کشور و ملت است. اینان در این جنگ روانی، زنده کردن نام و یاد بعضی عناصر حاضر در صحنههای انقلابی و حتی مدیریت کشور در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را هم به عنوان چاشنی به تبلیغات خود اضافه میکنند و با آوردن نکاتی از آنها درصدد بر میآیند چنین نتیجه گیری کنند که پیش بینیهای آنها و نقطه نظرهایشان درباره انقلاب درست بوده و به توصیههای این افراد باید عمل میشد.
در روزهای اخیر به مناسبت درگذشت یکی از افرادی که در سالهای اول انقلاب دچار مشکلاتی شده بود، فیلمهائی از او توسط یک عنصر کاملاً مشکوک به فضای مجازی راه یافته که با نسبت دادن اقدامات خلاف به نظام جمهوری اسلامی تلاش میشود آن شخص و آن جریان فکری مظلوم جلوه داده شوند و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در ذهنها به عنوان ظالم، زیر سوال برود. متاسفانه عامل انتشار این فیلمها که معجونی از دروغ و مغالطه هستند، مدتها توسط بعضی از افراد و دستگاههای وابسته به نظام جمهوری اسلامی حمایت شد و اکنون نیز با اینکه با تلاشهای به عمل آمده توسط دلسوزان، چهره این فرد و این جریان افشا شده است، متاسفانه هنوز با دست باز به آماده سازی خوراک برای جنگ روانی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مشغول است. تاسف بالاتر اینکه حامیان اصلی این فرد و این جریان هم اکنون مناصب مهمی را اشغال کردهاند و چه بسا هنوز هم درحال پشتیبانی این جریان خطرناک باشند.
ملاحظه میشود که در جنگ روانی به راه افتاده علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، عناصری از دست اندرکاران داخل نظام نیز مشارکت دارند و این به معنای مظلومیت این نظام است. عدهای تحت عنوان «دفاع از نظام» مرتکب اقدامات افراطی میشوند، عدهای در لباس دین سخنانی میگویند که موجب وهن دین است و جماعتی هم لابد تحت عنوان آزاداندیشی، به افراد و جریانهای نفوذی که درحال فراهم آوردن خوراک برای جنگ روانی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هستند قربه الیالله کمک میکنند!
سر برآوردن جنگ روانی در شرایطی که رئیسجمهور آمریکا آشکارا با زشتترین زبان تهدید علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی سخن میگوید، کاملاً طبیعی است. در خارج از ایران و در داخل، کسانی که سودای قدرت در سر میپرورانند طبعاً شرایط به وجود آمده را موقعیت مناسبی برای ابراز وجود و تلاش برای رسیدن به اهداف خود مییابند و جنگ روانی را نیز ابزار مناسبی برای تامین آن میدانند. آنها از این واقعیت غافلند که ذهن تاریخی مردم ایران هرگز وابستگی و انحطاط و جنایات رژیم پهلوی را فراموش نخواهد کرد کما اینکه جنایات گروهک تروریستی منافقین بدتر از داعش را که نوچه همین جماعتی بود که اکنون با مظلومنمائی درصدد احیاء خود میباشد، از یاد نخواهد برد. همنوائی با صدام در 8 سال جنگ تحمیلی و حمایت از منافقین با آن همه جنایت که در سالهای 59 و 60 مرتکب شدند و سپس به حزب بعث عراق پیوستند و در برابر مردم ایران که برای حفاظت از کشورشان با بعثیها میجنگیدند، صف آرائی کردند چیزهائی نیستند که از حافظه تاریخی ملت ایران پاک شوند. این جنگ روانی هر قدر هم که گسترده باشد، نمیتواند مردم را با گروههائی که در سختترین شرایط جنگ و تحریم و فشارهای غرب و شرق ملت و کشور را تنها گذاشتند آشتی بدهد. حساب معدود افرادی که مایل هستند علیرغم سوابقی که دارند ژست روشنفکری بگیرند و «همرنگ جماعت» شدن را به مصلحت امروز خود میدانند از توده مردم جداست. مردم ایران، این جنگ روانی را هم پشت سر خواهند گذاشت و همزمان با پیگیری مطالباتی که دارند و تلاش برای رفع ایرادهائی که در حاکمیت و مجریان میبینند، با جنگ روانی دشمن نیز مقابله میکنند و برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی که دستاورد تاریخی خودشان است از هیچ کوششی دریغ نخواهند کرد.
***************************************
روزنامه خراسان**
ما و فیک نیوزها/مصطفی طاهری
اگر خبرخوان حرفهای هم نباشید کافی است کاربر یک تلفن همراه هوشمند باشید، تا روزانه با دهها خبر درست و غلط در صفحه گوشیتان مواجه شوید. با گسترش شبکههای اجتماعی، عرصههای عمومی برای گفتوگو هم تکثیر شده است. مردم دغدغه ها و دیدگاه های خود را با دیگران به اشتراک می گذارند اما لابه لای این اظهارنظرها گاهی شایعات و خبرهای نادرست هم پخش می شوند. اگر در گذشته اخبار و شایعات با سرعت پچ پچ کردن و به صورت نفر به نفر منتشر می شد، امروز سرعت آن به یک کلیک کردن در مقیاس چند میلیون رسیده است. حتی اگر اهل فضای مجازی هم نباشید ،طنین خبرها و شایعات، در فضای حقیقی هم به گوش شما رسیده است. از «دستگیری آقازاده ای با شمش های طلا» و «مجری اختلاس گر» گرفته تا شایعات برای تطهیر قاتل جانی حادثه خیابان پاسداران؛ فرقی نمی کند در همه حوزه ها می توان این دست اخبار را دید. البته رواج خبرهای غیرواقعی(Fake News) تنها منحصر به کشور ما نیست و در سراسر دنیا به عنوان یک معضل مطرح است. براساس نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ 73درصد از آمریکایی ها از انتشار اخبار جعلی در رسانه های اجتماعی نگران هستند. به تازگی هم شرکت واتس آپ(از اپلیکیشن های برجسته پیام رسان) از اتخاذ سیاست های جدیدی برای مقابله با اخبار دروغین خبر داده بود. اما پدیده انتشار خبرهای جعلی، در کشور ما با دیگر کشورها کمی متفاوت است. ترویج شایعات و اخبار فیک اگر در برخی کشورها تنها یک پدیده فرهنگی و اجتماعی است، در کشور ما علاوه بر این، به دلیل برنامه ریزی های رسمی دشمنان، بخشی از یک پروژه سیاسی، امنیتی و یک جنگ واقعی روانی هم هست. روز گذشته در خبرها آمده بود که چند مقام مطلع آمریکایی در گفت و گو با رویترز از تشکیل کمپینی برای انتقال موجی از اطلاعات اغراق شده و متناقض برای اثرگذاری بر افکارعمومی کشورمان خبر داده بودند. این گزارش رسماً وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی کاخ سفید را به عنوان حامیان و مجریان این طرح معرفی کرد. چند روز پیش هم پایگاه خبری المانیتور در گزارشی با اشاره به استراتژی جدید ترامپ برای فشار به ایران از اتخاذ تصمیم های جدیدی برای حمایت از برخی رسانه های فارسی زبان خبر داده بود. در این گزارش به صراحت آمده است که دولت آمریکا مشخصاً برای دو رسانه «رادیو فردا» و «صدای آمریکا» به ترتیب 6.2 و 12.2 میلیون دلار از کنگره این کشور تقاضای بودجه کرده است. به تازگی هم اعلام شد که دستگاه تبلیغاتی عربستان طی قراردادی با روزنامه انگلیسی ایندیپندنت، قصد دارد پایگاه خبری فارسی زبانش را با جامعه هدف ایران راه اندازی کند. البته این برنامه ریزی ها تازگی ندارد. از ابتدای پیروزی انقلاب با قطع شدن دست زیاده خواه آمریکا و متحدانش از منابع انرژی ایران، هرساله آنان در قالب پروژه های مختلف از بنگاه های خبرپراکنی هم سو با خود حمایت مالی می کنند. بگذریم، از دشمن توقعی جز دشمنی نمی رود اما راهبرد ما برای مقابله با دور تازه عملیات روانی گسترده دشمنان چیست؟ برای مقابله با برنامه ریزی دشمن باید زمینه های شکل گیری این شایعات را شناخت و با آن مقابله کرد. علاوه بر «اهمیت موضوع»، «ابهام و تعدد روایت»، «تأخیر در اطلاع رسانی»، «نداشتن ارزیابی صحیح» و «بی اعتمادی به منابع و مراجع رسمی» از جمله زمینه های ترویج شایعه در یک جامعه است. برای مقابله با «فیک نیوزها» باید بسترهای رشد آن ها را از بین برد یا کم کرد. اگر جامعه در موضوعی دچار ابهام و سؤال شده است، «تبیین مستدل» و «روشنگری صادقانه و به هنگام» مهم ترین راهبرد جلوگیری از رشد شایعات است. در این زمینه بار اصلی بر دوش صداوسیما، رسانه ها و مطبوعات است. به عنوان مثال اگر «بی.بی.سی» مستندی یک سویه و مغرضانه درباره قطعنامه و پایان جنگ تولید می کند، چرا صداوسیما با اتخاذ راهبرد «روشنگری» آن را به سرعت نقد و بررسی نمی کند؟ اتفاقاً براساس افکارسنجی های صورت گرفته در کشور، اعتماد مردم به اخبار صداوسیما نسبت به سایر منابع اطلاع رسانی بیشتر است و این یک مزیت مهم در رقابت با رسانه های بیگانه است. نتایج یک تحقیق که در شماره 40 فصلنامه فرهنگ و ارتباطات منتشر شده است، نشان می دهد که 62درصد مردم در صورت مواجهه با اخبار متناقض، رسانه ملی را برای آگاهی از اخبار واقعی انتخاب می کنند و 80درصد هم صداوسیما را قابل اطمینان تر از پیام رسان های موبایلی می دانند. به همین دلیل رسالت این نهاد برای جلب بیشتر اعتماد عمومی و پاسخ گویی به شبهات و شایعات بسیار سنگین تر و خطیرتر از سایر رسانه هاست. البته نتایج این تحقیق همچنین نشان می دهد بیش از 94 درصد مردم سرعت انتقال خبر در رسانه ملی را کم و خیلی کم ارزیابی کرده اند که در این حوزه عنصر تعیین کننده ای است.بدیهی است وجود فضای باز و آزاد بحث و مباحثه دیدگاه ها و سلیقه های مختلف در رسانه ملی البته با رعایت چارچوب ها تا حد زیادی می تواند رجوع مخاطبان به رسانه های بیگانه برای دریافت خبر و تحلیل را کاهش دهد. در کنار مسئولیت رسانه ها، شخصیت ها و نهادها هم در برابر هجمه های بیگانه باید احساس مسئولیت کنند و برای اطلاع رسانی دقیق و موضع گیری در برابر هجمه ها و خبرسازی ها اقدام کنند. اما متأسفانه گاهی برخی از دستگاه ها بدون توجه به سؤالات موجود در افکارعمومی یا با تأخیر زیاد عملاً اجازه رشد و پرورش قارچ های سمی شایعه در اذهان را فراهم می کنند. مثال واضح آن همین دو روز قبل اتفاق افتاد. در حالی که عکسی از جلسه رأی گیری مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره بازگشت سپنتا نیکنام منتشر شد و با توجه به ترکیب رأی دهندگان تحلیل ها و تفسیرهای متفاوتی در فضای مجازی و حتی رسانه های خارجی روی آن صورت گرفت، مسئولان مجمع و شورای نگهبان با تأخیری 24ساعته اعلام کردند که این عکس ربطی به آن رأی گیری ندارد. آیا این توضیح دیرهنگام می تواند آثار آن همه تحلیل ها و تفسیرهای بعضاً مغرضانه را از بین ببرد؟ بخش مهم دیگری از راهبردهای مقابله با عملیات روانی دشمن مربوط به مردم است. آموزه های دینی ما حکم می کند بدون استدلال و تحقیق یک خبر را نپذیریم: «ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برای شما خبری آورد بررسی و تحقیق کنید تا مبادا گروهی را به نادانی آسیب رسانید، آن گاه از کرده خود پشیمان گردید.»(حجرات:6). بر اساس حکم دین و عقل، در مواجهه با هر خبر باید استدلال و سند درخواست کرد و اگر توانایی تشخیص صحت و سقم خبر را نداریم به خبره و متخصص معتمد رجوع کنیم. بر این اساس «رسانه ها»، «نهادها و شخصیت های مسئول» و «افکارعمومی» در برابر برنامه ریزی جدید دشمن که با هدف ضربه زدن ملت ایران دنبال می شود، مسئولیت ویژه خود را دارند.
***************************************
روزنامه ایران**
پیامهای مواضع روحانی/صادق زیباکلام
سخنان رئیس جمهوری اسلامی ایران در جمع سفرا و رؤسای نمایندگیهای خارج از کشور پیامهای اساسی را خطاب به رهبران کشورهای جهان در خود مستتر داشت. پیامهایی که باید امیدوار بود به درستی مخاطبان خود را بیابد و با آسیب کجفهمی مواجه نشود.
در سخنرانی دیروز حسن روحانی یک عبارت بیش از دیگر عبارتها خودنمایی کرد و آن بیان این نکته به ترامپ بود که «جنگ با ایران مادر جنگها و صلح با ایران مادر صلحها است». این عبارت بیش از آنکه بخواهد از موضعی تهدیدآمیز بیان شود؛ مؤید رویکرد صلحجوی ایران است. روحانی با بیان این جمله تأکید کرد که جمهوری اسلامی ایران برای صلح آماده است، اما برای صلح قواعد، شرایط و الزاماتی دارد. به عبارت دیگر، روحانی گفت ایران به دنبال جنگ و درگیری نیست و صلح را به جنگ ترجیح میدهد، اما در عین حال اینگونه نیست که انتظار داشته باشید وقتی ما را تحت فشار قرار میدهید، ما هم دستهای خود را بالا ببریم و تسلیم شویم یا شرایط دفاع از خود را نداشته باشیم.
اتمام حجت روحانی با ترامپ و اشاره دوباره او به بستن تنگه هرمز در برابر تهدید به جلوگیری از فروش نفت ایران نیز دیگر وجه بارز سخنان روحانی بود. موضعگیریای که تأثیرات داخلی و خارجی خاص خود را دارد.
در درون کشور چنانکه شاهد بودهایم شخصیتهای اصولگرا و نیز فرماندهان نظامی از نوع موضعگیری روحانی استقبال کردند. در نتیجه از حیث ایجاد نوعی همگرایی داخلی این نوع موضعگیری مؤثر بود. اما باید به وجه تأثیرات خارجی سخنان روحانی با قدری تأمل و ظرافت نگریست. رئیس جمهوری تلاش کرد با ترامپ اتمام حجت کند، اما رویکرد او در این سخنرانی به گونهای بود که چه بسا نگرانیهایی برای میانهروهای اروپا، بویژه سران آلمان، فرانسه یا رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا ایجاد کند. مسلم است که امروز اروپا از مواضع ضدایرانی ترامپ حمایت نمی کند، اما این امر به معنای همراهی تام و تمام آنان با هرنوع رویکرد از جمله رویکردهای واجد خصلتهای تندروانه نیست.
این واقعیت مسلم و سخن درستی است که بگوییم «نمیشود ایران در محاصره اقتصادی و بحران باشد یا نتواند یک بشکه نفت صادر کند، اما خلیج فارس و خاورمیانه در نهایت ثبات و امنیت باشد.»این خطاب روحانی به ترامپ نیز مسموع است که «شما نمیتوانید هر جور که دلتان میخواهد با ایران رفتار کنید، اما درعین حال انتظار داشته باشید در خاورمیانه آب از آب تکان نخورد.» اما بیان این سخنان منطقی همچنان نیازمند در نظر گرفتن ظرافتهایی است. این پیام باید به صورتی مخابره شود که کار را برای ترامپ سختتر کند و دست او را برای تشدید فضای مخرب علیه ایران محدودتر کند. نه اینکه به نفع ترامپ باشد و بر لبهای نتانیاهو یا پادشاه عربستان لبخند بنشاند. زیرا ایران در مسیر دشوار پیش روی خود، بیش از هر چیز باید تلاش کند از ریختن آب به آسیاب ترامپ خودداری کند. این «آب به آسیاب ترامپ نریختن» یعنی نه تنها به ترامپ اعلام کنیم ایران پرچم سفید بلند نکرده و برای کنار آمدن با تو التماس نمیکند، درعین حال به گونهای عمل یا سخن نگوییم که موجب انبساط خاطر مخالفان ایران شود. از این رو، از روحانی انتظار میرود هنگام بیان چنین سخنانی، تلاش کند میان خرسند کردن اصولگرایان و جلب همراهی میانهروهای اروپا یا میان دوگانه تندروی و منافع ملی، توازن برقرار کند.
البته روحانی این نکته را در سخنان خود و بطور ویژه در مورد کشورهای منطقه مد نظر داشت. او سعی کرد بر این نکته تأکید کند که سیاست ایران در قبال کشورهای منطقه، حتی کشورهایی که روابط خوبی با ایران ندارند، متفاوت از سیاست ایران با امریکاست. او تأکید کرد که ایران خواهان بهبود روابط با امارات، بحرین و عربستان است. این سخن البته سخن جدیدی نیست و مدتهاست که از سوی او یا وزیر خارجه تکرار میشود. اگر چه رویکرد دولت مبنی بر «منطقه قوی، به جای قویتر در منطقه» تاکنون عملی نشده است و چرایی آن را باید در همگن نبودن موضعگیریهای منطقهای و بینالمللی که از سوی تریبونهای مختلف از هر دو سو ابراز میشود جستوجو کرد.
فارغ از این چند نکته، روحانی در سخنان خود نشان داد که سیاست خارجی ایران درک و توانایی این را دارد که بتواند از شکافهای موجود در عرصه روابط بینالملل بهره بگیرد. چنانکه او در سخنان خود تأکید کرد باید با وجود همه دشواریهای پدید آمده در دوره ترامپ از فرصتهای پدید آمده به واسطه او در کاخ سفید هم بهره بگیریم. این یعنی ایران میتواند با ادامه سیاستهای معقول و معتدل خود وگسترش ارتباط با اروپا کار را برای امریکا، نتانیاهو و سعودیها برای منزوی کردن ایران دشوارتر کند و با حفظ موضع صلحجویانه خود جنگ را در صفحه شطرنج دیپلماسی به نفع خود تمام کند.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
فساد سخن/حسین قدیانی
حالا بهتر میفهمم چرا اغلب روسیاهان آخرت، چوب زبانشان را میخورند! حقیقت آن است که «فساد سخن» بیداد میکند! فساد سخن اما فقط دروغ و تهمت نیست؛ همین که حرف را نپخته و ناصحیح بزنیم هم مصداق فساد سخن است! در اینستاگرام، فیلمی یک دقیقهای میبینیم و بدون آنکه از صحت و سقم آن مطلع شویم، یا دچار شور حسینی میشویم یا مبتلا به شور یزیدی! امثال من از زاویه دفاع از انقلاب و پاسداری از عدالت و آن قلم به مزد زنجیرهای هم از پنجره خودش! هنوز عکس را ندیده، حکممان صادر شده است! هنوز خبر را درست و حسابی ورانداز نکرده، کامنتمان بهراه است! و بگذار اعتراف کنم؛ اقلا این یک قلم، دردی همگانی است که حزباللهی و غیر آن ندارد! توهم زدهایم چون داعیهدار مقابله با فساد هستیم، میتوانیم هر حرفی بزنیم و حتی خودسرانه، اسلحه هم بکشیم! الباقی هم مثل ما! بدتر از ما! بهتر از ما! چه فرقی میکند، وقتی همه ساکن یک کشتی هستیم؟! روزی سلبریتی به اسم مردمگرایی میآید و دردی منتشر میکند و کلی روح و روان ملت را بازی میدهد؛ بعد انکشف که آن درد، هیچ وجود خارجی نداشته و اصلا ربطی به ایران نداشته! روز دیگر ولی همین بلا را روزنامهنگار زنجیرهای سر خود سلبریتی میآورد! و همینگونه است که این همه فساد سخن زیاد است! فیالمثل آن روحانی که واقف نیست الان با کدام حدیث و کدامین روایت و چه لحنی و چگونه لسانی باید از حج یا حجاب دفاع کند! گویی اول حرفمان را میزنیم و بعد فکر میکنیم! طرفه حکایت اینجاست؛ دین مبین ما «اسلام» تفکر را هم عبادت میداند! وای بر مسلمانی ما، وقتی این همه نسنجیده سخن میگوییم! بدبختی اینجاست که از بس کیلویی حرف زدهایم، کیلویی حرف زدن هیچ قبحی برایمان ندارد! خیلی راحت آبرو میبریم و هیچ متوجه نیستیم به معنای کلمات! بدون هیچ پرسوجو و جستوجویی که آیا اصلا و اساسا این خبر راست است، همینطور اظهار فضل است که میکنیم! و بعضا با ناسزا و دریوری! القصه! سال ۸۸ در بلوار کشاورز «محسن» را دیدم که در صف فتنهگران داشت شعار علیه غزه و لبنان میداد! آنقدری در دبیرستان شاهد فتح، سروکله هم پریده بودیم و زیر توپ زده بودیم که صدایش کنم!
مثل فرفره داشت میچرخید و مینالید که چرا تقلب شده! به او گفتم: «گیرم تقلب شده! چه ربطی دارد به غزه و لبنان؟!» به او گفتم: «چرا موسوی هنوز انتخابات تمام نشده، اعلام ظفر کرد؟!» به او گفتم: «چرا حاضر نشد از مجاری قانونی اعتراض کند؟!» به او گفتم: «کو سندش؟! کو مدرکش؟! کو وجدانش؟! کو انصافش؟!» به او گفتم: «اگر این نظام اهل دست بردن در رأی مردم بود، دوم خرداد دست میبرد! و ۴ سال بعدش دست میبرد!» به او گفتم: «قرار نیست رأی مردم را فقط به شرط برد در انتخابات قبول کنیم!» به او اما خندهکنان یک چیز دیگر هم گفتم: «یادت میآید تمام سال تحصیلی را تبلیغ «بوف کور» میکردی و اینکه عجب شاهکاری است و چه و چه، لیکن آخر سال در صندلی آخر سرویس مدرسه برداشتی اعتراف کردی که به عمرت این اثر «صادق هدایت» را نخواندهای؟! چقدر دعوا، چقدر بگومگو، چقدر بعضا یقهگیری برای دفاع از کتابی که حتی یک بار هم لایش را باز نکرده بودی!» و الان هم قصه همین است! صادق هم مثل محسن! زیباکلام را میگویم که برجام را نخوانده، مدافع آن است! اعترافش هست! این متن البته سیاسی نیست! خود من هم جوگیر میشوم گاهی! یک چیزی میبینم و بیهیچ کنکاشی، قلم دست میگیرم برای بیان حرف حق ولی فیالواقع برای تخلیه عصبانیت! تو هم مثل من! بله! خود توی خواننده را میگویم! آیا آن روز که رفتی و زیر آن پست، آن کامنت را گذاشتی، مطمئن بودی یا با عرض معذرت جوگیر؟! واقعا چرا ما اینگونه شدهایم؟! چرا بدون در نظرگرفتن جوانب امر، سخن میگوییم؟! چرا بعضا سخن حق خود را با بیان نادقیق، خراب میکنیم؟! چرا فکر میکنیم با لسان دهه ۵۰ میشود با جوان این عصر سخن گفت؟! گلابی چیست؟! سوفیا لورن کدام است؟! ضعیفه چه صیغهای است؟! خوب است رهبری داریم که با این همه تبحر در خطابت و چیرگی در بلاغت که قطعا برای سخن، بینیاز از کاغذ و نوشته و یادداشت هستند، مدام نگاه میکنند به برگه در دستشان! یعنی چه این کار؟! الا آنکه توجه مضاعف به چگونگی و کم و کیف بیان؟! با علم بر اعتراف دشمن به سخنوری حضرت آقا، گمانم این همه مراجعه رهبر انقلاب به ورقه در دستشان هنگام سخنرانی، استعاره از اعتراض ایشان باشد به این همه فساد در سخن من و ما! کم جلوی مبلغ فلان پرونده، صفر است، چند تا هم خودمان اضافه میکنیم! همینطور کیلویی! هیچ هم حواسمان نیست که تخلف، تخلف است و پرونده، اختلاس و معوقه، معوقه! سخن را همانطور بیان میکنیم که دلمان میخواهد، نه آنگونه که واقعا هست! دقت شود! من به این دولت و این مجلس، رأی ندادهام و علیالقاعده نباید چنین متنی بنویسم، وقتی که بسیاری از این پروندهها مثلا مربوط به قصور و تقصیر بانک مرکزی است، لیکن مسأله اینجاست که فساد سخن وقتی زیاد میشود، حرف درست هم آن لابهلا گم و گور میشود! مثل فتنه که خشک و تر را با هم میسوزاند! حقا که گرم باد دم آن ایرانی که وقتی نمیداند، بگوید نمیدانم! بازیکن تیمملی از باشگاه خود به باشگاه دیگری رفته و ما بدون هیچ اطلاعی از چند و چون ماجرا، همینطور فحش است که به مدیرعامل آن تیم میدهیم! که چرا نگه نداشت بازیکن محبوب ما را! خدایی خسته نشدیم از این همه فساد در سخن؟! مگر نه این است که اول باید فکر کنیم و بعد سخن بگوییم؟! آنچه دارم مینویسم، معالاسف جمهور و رئیسجمهور ندارد! اینکه پاسداران حریم امنیت کشور را گاهی با کلام خود میرنجانیم، یعنی همین کثرت سخن و قلت فکر! آیا در صورت پختن کلام مدنظر در ذهن، باز هم حاضر میشویم به سخن شلوغ؟! و بیمدرک و سند؟! نه! این نوشته میل به محافظهکاری ندارد، بلکه بنا دارد بگوید قبل از ایراد سخن، ولو سخن حق و با نیت حق، همان به کمی بیندیشیم بلکه شاید به کلامی زیباتر و بیانی شیواتر رسیدیم! باورم هست ژورنالیسم، حکم نمیکند که من این متن را اینگونه تمام کنم، لیکن گور پدر ژورنالیسم! بیاییم عهد ببندیم با خدا ناظر بر دقت بیشتر در سخن! ایبسا حرف که میتوان بهتر بیانش کرد! و درستتر! و کارشناسانهتر! اسلحه را بکشیم روی لسان خود، آیا به حقیقت نزدیکتر نیست؟! آیا چون در محیطی مثل اینستاگرام، هم صاحبامتیازیم و هم مدیرمسؤول و هم سردبیر و هم ویراستار و هم نمونهخوان و هم مصحح و هم نویسنده، حق داریم تا چیزی به ذهنمان رسید، منتشرش کنیم؟! پس خطیب جمعه هم باید به شکل مضاعفی متوجه چینش کلمات در جملهاش باشد! و آن سخنران پیش از خطبه هم! و آن وزیر هم! و آن وکیل هم! و همین من! و همین شما! پس عهد ببندیم با خدا که این همه رها نباشد زبانمان به هر سخنی! و هر مدلی! باور کنیم چند صباح دیگر، بابت همه این حرفها و حرافیها، سوال میکنند از زبانمان! پس سنجیدهتر سخن بگوییم! و این همه هم زود قضاوت نکنیم! یا علی!
***************************************
روزنامه شرق **
کنترل حسابشده تنگه هرمز؟/کیهان برزگر
سیاست اعلامی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در «به صفررساندن» صادرات نفت ایران و اعلام آمادگی سعودیها و اماراتیها برای پرکردن این خلأ نفتی، واکنش حسن روحانی، رئیسجمهوری را در پی داشت که «اگر نفت ایران صادر نشود، نفت دیگری هم از منطقه صادر نخواهد شد» که خود اشاره تلویحی به بستن تنگه هرمز است. همین تحول، بحثهای جدیدی را درباره استراتژی عملی ایران در تنگه هرمز در شرایط بهخطرافتادن امنیت اقتصادی کشور به همراه داشته است. بعضی از دیدگاهها تهدید ایران را بیشتر مبتنی بر نمایش قدرت دانسته و اینکه ایران ممکن است توان لازم برای بستن تنگه هرمز در کوتاهمدت را داشته باشد، اما عملا توان نظامی برتر آمریکا که در هر شرایطی خود را متعهد به بازنگهداشتن جریان انرژی از این تنگه میداند، مانع از تداوم و عملیشدن یا تأثیرگذاری مورد نظر این استراتژی ایران میشود. ضمن اینکه واکنش نظامی آمریکا مورد حمایت سایر اعضای بینالمللی مانند اروپا، چین، هند، ژاپن و... هم قرار میگیرد که به نوعی به واردات انرژی و تبادلات اقتصادی از منطقه خلیجفارس وابسته هستند و اینکه ایران به بازماندن تنگه برای صدور کالا و تبادلات اقتصادی خود وابسته است. دیدگاه دیگر برعکس بر این باور است که ایران در شرایطی که منافع و امنیت اقتصادی خود را در خطر ببیند، تنگه هرمز را میبندد و این رویکرد یک سابقه سنتی و کلان استراتژیک در استراتژی دفاعی ایران در خلیجفارس است که همواره بهعنوان یک اصل ثابت استراتژیک قبل و بعد از انقلاب اسلامی بر آن تأکید شده است. بر این مبنا، ایران در سالهای اخیر توان دفاعی متقارن و غیرمتقارن را در منطقه بهشدت افزایش داده و حتی در مواردی تا مرز درگیری مستقیم با نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه، با هدف تأکید بر حق و مسئولیت خود، پیش رفته است. واقعیت این است که اگر ایران امنیت اقتصادی خود را در نتیجه بهصفررسیدن صادرات نفت خود در خطر ببیند، مطمئنا واکنش نشان میدهد. اما هدف اصلی این واکنش بیشتر ورود به یک پویایی جدید در حوزه امنیت انرژی بینالمللی و بهرهبرداری از امتیاز ژئواستراتژیک خود در تأثیرگذاری بر اقتصاد جهانی است. فراموش نکنیم که ورود به هر بحرانی، ضمن اینکه ریسکهای خاص خود را به همراه میآورد، به نوعی آغازگر یک پویایی جدید در معادلات قدرت و آرایش جدید نقشهای کشورهاست و بههرحال حریف مقابل را وادار به واکنشهای محاسبهشده میکند. بر این مبنا، استراتژی واقعی ایران نه بستن کامل تنگه هرمز، بلکه کنترل «حسابشده» یا حتی مانعشدن از صدور نفت کشورهایی در منطقه است (مشخصا عربستانسعودی و امارات متحده عربی) که با مشارکت با ترامپ و رژیم اسرائیل و تهدید به جنگ آشکارا سعی در اخلال در امنیت اقتصادی و به تبع آن برهمزدن ثبات و امنیت ملی ایران دارند. ایران چنین سیاستی را در دهه ۱۹۸۰ در جنگ نفتکشها هم انجام داده بود که البته ریسکهای خود از جمله اسکورت نظامی آمریکا از نفتکشهای بعضی از کشورهای متخاصم عربی را در پی داشت. هدف حسن روحانی از اعلام ممانعت از صدور نفت دیگران هم بیشتر تأکید بر استراتژی سنتی ایران در «بههمپیوسته»بودن امنیت منطقهای است. بر این مبنا، طرح این موضوع در این مرحله بهدرستی بر مبنای تأثیرگذاری سیاسی و پیشگیرانه و نه الزاما تمرکز بر جنبه سخت و نظامی و بیشتر با هدف توجیه حق مشروع کشورها در بهرهبرداری از منافع اقتصادی و امتیازهای ژئوپلیتیک خود در شرایط بحران است.
توجه داشته باشیم که اتصال امنیت انرژی رژیمهای عربی متخاصم منطقه به امنیت تنگه هرمز، میتواند یک اهرم بازدارنده باشد و پویایی جدیدی به معادلات منطقهای بدهد. مثلا بازرسی کشتیها بهتبع هزینههای جانبی مانند ریسک بیمه را برای واردکنندگان انرژی از منطقه افزایش میدهد. قیمت نفت افزایش مییابد و این نارضایتی افکار عمومی جهانی و شرکتهای واردکننده نفت و بهتبع فشار به حکومتهای آنها را در پی خواهد داشت. یا اینکه شیوع بیثباتی سیاسی-امنیتی در منطقه پایههای مشروعیت رژیمهای عربی حوزه خلیجفارس را به چالش میکشد. نکته آخر اینکه حفظ امنیت تنگه هرمز و به دنبال آن امنیت و ثبات خلیجفارس بخش مهمی از استراتژی بازدارندگی تدافعی و ثبات و رشد اقتصادی کشورمان است. ایران بهطور سنتی موضوع امنیت تنگه هرمز را فراتر از بعد منطقهای در قالب ظرفیتهای امنیت بینالمللی و با عقلانیت و محاسبات دقیق استراتژیک در نظر میگرفته است. اما باید پذیرفت که سیاست بهصفررساندن صدور نفت ایران اقدامی خصمانه و غیرمشروع در محرومکردن یک ملت از منافع اقتصادی و بالطبع برخلاف منشور ملل متحد و همه قواعد بینالمللی است. در چنین شرایطی، بهرهبرداری از امتیاز ژئواستراتژیک «کنترل حسابشده» تنگه هرمز به ضرر منافع کشورهای متخاصم یک «دفاع مشروع» به حساب میآید.
***************************************