روزنامه کیهان **
شعار، کاپیتالیستی/ عمل، سوسیالیستی!
امروز و در آستانه چهلسالگی انقلاب، دیگر جنبدهای نیست که انکار کند، درگیر جنگی تمام عیاریم. جنگی پیچیده، چندلایه و بس ناجوانمردانه در همه حوزههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و... فرهنگی. امروز دیگر نیازی نیست تحلیل کنیم تا به این نتیجه برسیم که «کار انگلیسیهاست» یا «مقصر آمریکاست» یا دست برخی از این کشورهای مرتجع عربی در کار است. چون سران و گردانندگان این کشورها جلوی دوربینهای تلویزیونی و در صفحات مجازیشان تصریح میکنند «کار ما است.» امروز اگر منکر وجود چنین جنگی باشیم، دچار «توهم توطئه»ایم.
همزمان با چهلسالگی انقلاب و با آمدن امثال «دونالد ترامپ» و «محمد بن سلمان» از آن حفظ ظاهرها و بازی با کلمات و جملات دیپلماتیک دوپهلو هم خبری نیست. به برکت پیشرفت ایران و حماقت این جماعت، دیگر از زبانبازیها و روباهصفتیهای امثال اوباما نیز خبری نیست. گویی دشمن کارد به استخوانش رسیده و دچار خشم و نوعی جنون شده باشد، آنچه طی 40 سال گذشته در چارچوب ادبیات دیپلماتیک بیان میکرد، صریح و بیپرده و از «براندازی» میگوید. نقشهاش را هم تشریح میکند. اظهارات مایک پمپئو، نتانیاهو، بن سلمان، ترامپ، انور قرقاش و همین دیروز «مایکل لدین» و «الی لیک» تاییدکننده ادعای ماست:
1- الی لیک: «امیدوارم سال 2019، سال فروپاشی ایران باشد». مایکل لدین:«ما باید آن را پایین بکشیم، رژیمها خودشان فرو نمیپاشند.»(!)
2- «دولت ترامپ همان رویایی را برای ملت ایران خواب میبیند که شما در خواب میبینید... در حمایت از اعتراضها در ایران ساکت نخواهیم نشست و از طریق فضای مجازی پیامهای خود را به معترضان میرسانیم.» (پمپئو، در جمع قاتلان 17 هزار ایرانی اواخر تیر ماه سال جاری)
3- «منتظر رسیدن جنگ به داخل ایران نمیمانیم. تلاش میکنیم نبرد را به داخل ایران بکشانیم.»(بن سلمان/العربیه/ ژوئن 2017)
4- «کشته شدن 10 نظامی در حمله به رژه نظامی در شهر اهواز در جنوب غرب ایران اقدام تروریستی نیست...
کشیده شدن جنگ به خاک ایران گزینه روشنی است و در مراحل بعدی افزایش خواهد یافت.» (عبدالخالق عبدالله، مشاور ولیعهد ابوظبی)
و...
امروز دشمن مثل قبل پنهانکاری نمیکند. میزبان نمایشهای براندازان میشود. بودجه تخصیص میدهد. گو اینکه خشم عقلش را زایل کرده باشد، برای ایران رئیسجمهور و پادشاه هم انتخاب میکند و با نوشتن نامه به آن یکی دشمن، برای این توهم، درخواست بودجه میکند!
امروز موازی با اقتصاد، با یک «جنگ فرهنگی» هم مواجهیم. شاید طی سالهای گذشته، تمرکز روی جنگ اقتصادی، و سالهای اول انقلاب، تمرکز روی جنگ تحمیلی، ما را آن طورکه باید، متوجه این مهم نکرده و برخیمان را از توجه ویژه و موثر به جنگ فرهنگی غافل کرده است. روی صحبتم با این چند دلقکی که در عربستان و آمریکا و فرانسه روی کار آمدهاند نیست اما، هر چه باشد با دشمن باتجربهای مواجهیم که تجربه چند صد سال استعمار دارد. در بسیاری موارد هم موفق بوده و کشورهای زیادی را که در اندیشه استقلال بودهاند، به خاک سیاه نشانده است آن هم با استفاده از ابزار فرهنگ، معیشت، داعش و گاهی مهرههایی که به قدرت رسانده است.
برای چنین دشمنی تحمل دیدن یک «کشور مستقل» محال است، چه رسد به اینکه این کشور مستقل، اسلامی و مهیای جشن بزرگ چهلسالگیاش هم باشد. نه از این اسلامهای انگلیسی و آمریکایی حاکم بر کشورهای مرتجع عربی که، اسلام ناب محمدی(ص). کشور اسلامی مستقلی که نظم جهانیشان را به هم ریخته و همین تازگیها، از یک جنگ جهانی در منطقه، سربلند بیرون آمده و پوزهشان را به خاک مالیده است. دشمنی و کینهتوزی با حکومتهای مستقل، طبیعت قدرتهای استکباری است. لذا میبینیم این تنها حکومت شیعی جهان، درکنار تحریمهای وحشیانه اقتصادی، با یک شبیخون فرهنگی عظیم مواجه شده است. تهاجمی که متاسفانه عدهای در داخل خواسته یا ناخواسته، به آن کمک میکنند. از کاستن بودجه مراکز فرهنگی بگیر تا ساختن فیلمها و رویِ سن بردن تئاترهایی که هیچ سنخیتی تاکید میشود، هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی و اسلامیمان ندارد.... بخوانید:
فصل بودجهریزی است. فصل مهمی هم هست. هم برای مردم و هم برای سازمانها، شرکتها، موسسات، نهادها و همه آنهایی که بودجه میگیرند. اهمیت این فصل به خصوص وقتی شرایط عادی نیست و کشور درگیر جنگ اقتصادی، سوءمدیریت، تحریم و تهاجم فرهنگی است، بیشتر هم میشود. در شرایط «غیرعادی»، طبیعتا باید منطقیتر و حسابشدهتر اقدام کرد و «عادی» و مثل همیشه، بودجه تخصیص نداد. باید بررسی کرد و بسته به نیاز هر جا و اهمیت آن و شرایطی که در آنیم، بودجه اختصاص داد. در چنین شرایطی قطعا شفافیت هم لازم است، حتی بیش از همیشه. اما آنچه در عمل دیده میشود، نه «حسابشدگی» که ترکیبی از «شلختگی»، «شیطنت» و «دروغگویی» در بودجهریزی است. چگونه؟
نزدیک به 75 درصد بودجه به شرکتهای دولتی، موسسات اعتباری وابسته به دولت، بانکها و... اختصاص داده شده و 25 درصد بقیه به مراکز و نهادهای غیردولتی و فرهنگی! همزمان از سوی همان جریانی که بیشترین بودجه به آنها اختصاص داده شده، بیشترین هجمهها علیه همین 25 درصد آغاز شده است، آن هم به نام «شفافیت». شفافیت نه برای 100 درصد بودجه، فقط برای این 25 درصد! برای فریب مردم نیز هر از چند گاهی، رقم ریالی یکی از این مراکز فرهنگی را که مثلا 25 صدم بودجه را هم به خود اختصاص نداده، منتشر میکنند. برخی «آشنا»های به اوضاع حتی پا را فراتر گذاشته و بودجه به شدت کاسته شده و 5 درصدی برخی نهادهای دفاعی و دینی را تحریف و ملت را تحمیق میکنند آن هم در شرایطی که شرحش رفت و دشمن، نه به تلویح که به تصریح علیه ایران عزیز اعلان جنگ کرده است.
اینجا از سوءمدیریتها، بر باد دادن 18 میلیارد دلار، بر زمین ماندن وعدهها، بتن ریختن بر قلب رآکتورها، به تعطیلی کشاندن کارخانهها و برندها، آجر کردن نان کارگرها و حقوقهای نجومی و... حرف نمیزنیم. از بودجهریزیهای پر اما و اگر حرف میزنیم. یک لحظه تصورش را بکنید، در بحبوحه جنگ فرهنگی، بودجه فرهنگی را به شدت کاهش میدهند! در بحبوحه جنگ اقتصادی، دولت را فربه میکنند آن هم با شعار خصوصیسازی! کاپیتالیستی حرف میزنند، سوسیالیستی عمل میکنند. آیا کاسهای زیر نیمکاسه است؟ ما هم به شدت معتقدیم مجلس باید ورود کرده و در این باره شفافسازی کند.
متوهم نیستیم. سیر روش کارشان طی 5 سال گذشته نشان میدهد «یک جای کار میلنگد». طی سالهای قبل به طور مرتب هر از چند گاهی فتنهای علم شده، یا با برداشتن یک روسری، برهنه شدن یک روانی، گریه کردن یک رقاصه، ورود مخفیانه یک خانم عشقِ فوتبال به استادیوم و یا دفاعی ظریف از شرابخواری! ورود به سبک زندگی ایرانی و اسلامی با هدف «حساسیتزدایی دینی و فرهنگی» شاید، مخرج مشترک همه این فتنههای فرهنگی بوده است. اینکه کشف حجاب یک دختر (که اتفاقا پس از مدتی سر از کانادا در میآورد و خواستار تحریم کشورش میشود) در کسری از ثانیه به برکت شبکههای بیدر و پیکر اجتماعی میشود مسئله اول کشور، یا گریههای یک رقاصه که میشود مسئله اول آن روز کنگره آمریکا! یعنی، فتنه سیاسی و اقتصادی را با فتنه فرهنگی به پیش میبرند. پس از ترند کردن این اخبار زرد، نوبت ژنرالهای این جریانهای سیاسی است تا تحلیل کنند. تحلیلها هم غالبا میرود به سمت، اختیاری شدن حجاب، استاندارد شدن شراب، غیرانسانی بودن قصاص، کشیده شدن کنسرتها به کوچهها و خیابان، مسدود نشدن شبکههای اجتماعی که هیچ خط قرمزی ندارند و... وقتی پس از مدتی نتیجه این ولنگاریهای فرهنگی به شکل تجاوز و قتل یک کودک، قتل همسر، اهانت به اهل بیت و مقدسات، افزایش طلاق، افزایش سن ازدواج، گسترش فساد، شرابخواری و... نمود مییابد، همین قماش، با استناد به همین آمارها، جمهوری اسلامی ایران را به شکست در سیاستهایش متهم میکنند! به بدحجابی که خود جزو متهمان ردیف اول آنند، استناد کرده و نسخه جدیدی برای این معضل میپیچند. نسخه جدیدشان هم «اختیاری شدن حجاب» (بخوانید بیحجابی) است! یک «دورِ فاسدِ باطل»
دولت محترم و شخص رئیسجمهور که ملبس به لباس پیامبر اکرم(ص) است، در چنین شرایطی باید بیشترین حمایتها را از همان مراکز فرهنگی که بودجههایشان بعضا تا 50 درصد کاهش یافته اختصاص دهد.
یا به خاطر سادگی و جهالت، یا غفلت و ناآگاهی و یا حتی به دلایل پیچیدهتر مثل وجود نفوذی یا سیطره تفکرات لیبرالی و غربزده، فرهنگ ایرانی اسلامی در کنار معیشت مردم مورد هجمه قرار گرفته است. انتظار از دولت، انتظار بالایی نیست. میگوییم دولت محترم که حالا دوست و دشمنش را حتما بهتر از قبل شناخته، همانگونه که میگوید، بودجهریزی کند و دولتمردان و مجلس نیز با «شفاف» بازی نکنند. واقعا شفافسازی کنند منتهی تمام 100 درصد بودجه را، نه فقط آن 25 درصدی که از قضا، منتقد دولت بوده است!
جعفر بلوری
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
مقاومت پیروز
صفحه خبر: بسمالله الرحمن الرحیم
هفدهم دیماه یادآور حوادث تلخ ولی تاثیرگذاری در تاریخ معاصر کشور است. هفدهم دی سالروز کشف حجاب در دوره رضا شاهی است. این طرح استعماری با هدف به حاشیه راندن مذهب و نیروهای مذهبی از صحنه سیاسی – اجتماعی کشور شکل گرفت ولی نیروهای مذهبی و روحانیت با مبارزه منفی توانستند بسیاری از اهداف و برنامههای استعماری و مزدوران داخلی آنها را خنثی و یا کم اثر کنند.
عوامل رسانهای و کارگزاران سیاسی – تبلیغاتی رژیم ستم شاهی با تصور اینکه با وارد کردن اتهامات مختلف میتوانند اهداف جدید خود را عملیاتی کنند، در هفدهم دیماه 1356 با انتشار مقالهای در روزنامه اطلاعات به قلم احمد رشیدی مطلق که در واقع نام مستعار داریوش همایون وزیر اطلاعات وقت بود، به سمپاشی علیه روحانیت پرداختند. این پدیده همچون جرقهای در انبار باروت عمل کرد و سرآغاز تظاهرات پردامنهای شد که نهایتاً به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. خشم و خروش که با انتشار آن مقاله موهن در جامعه تبلور یافت، آنچنان طومار حاکمیت رژیم سفاک ستم شاهی را درهم پیچید که دوست و دشمن را تقریباً به یک اندازه غافلگیر و حیرت زده کرد.
گردانندگان رژیم ستم شاهی شاید هرگز باورنداشتند که با تحریک عواطف و احساسات جامعه مذهبی تیشه به ریشه خود میزنند و آحاد ملت به ویژه غیرتمندان جامعه را علیه خود بسیج میکنند و کسانی را علیه خود میشورانند که تا دیروز به عنوان اکثریت خاموش تلقی میشدند.
این نقطه شروع فوران احساسات ملتی بود که برای به دست گرفتن ابتکار عمل و به عقب راندن استعمار سیاه غرب لحظه شماری میکرد. اکنون در آستانه چهلمین سالگرد فرار پهلوی دوم و پیروزی انقلاب اسلامی جا دارد با نگاهی به گذشته به بررسی کارنامه انقلاب و جمع بندی دستاوردهای آن بپردازیم تا بهتر دریابیم که در کجای تاریخ ایستادهایم و چشم انداز آینده انقلاب اسلامی چه دورنمائی را به ما نشان میدهد؟
اگر بخواهیم چهل سال تاریخ معاصر کشور را در یک جمله خلاصه کنیم، چه میتوان گفت؟ ممکن است هر کسی به فراخور بینش و اطلاعات خود جملهای بگوید و از استقلال، آزادی، غیرت ملی، اعتماد به نفس، حاکمیت ملی، احیای اسلام و... سخن بگوید ولی به نظر میرسد بهترین جمع بندی را در این زمینه دکتر ظریف وزیر خارجه با توجه به تحقیر رژیمهای مرتجع عرب به ویژه آل سعود توسط رئیسجمهور آمریکا که گفته بود اگر ما یک هفته از شما حمایت نکنیم مردم شما فارسی صحبت خواهند کرد یعنی از ایران شکست میخورید، به زبان آورد. وی گفت عمدهترین دستاورد انقلاب این است که هیچکس نمیتواند ادعا کند که اگر ما از شما دفاع و حمایت نکنیم، شما یک هفته هم دوام نمیآورید و سقوط میکنید.
شاید حق این مطلب در سطح جامعه به خوبی ادا نشد و کمتر کسی به این مسئله پرداخت که قدرت و عمق استراتژیک جامعه ما چگونه تجلی یافته که نه تنها کسی نمیتواند چنین ادعائی کند بلکه برعکس آنرا هم نمیتواند مدعی باشد که اگر ما با شما ملت به مقابله و دشمنی بپردازیم، چندان دوام نمیآورید. البته این اراجیف را این روزها میتوان از زبان ترامپ، جان بولتون ومایک پمپئو هم شنید ولی این جملات بیمارگونه به قدری تکرار شده که دیگر حساسیت کسی را برنمی انگیزد و قدمت این جملات به قدمت چهل ساله انقلاب و نظام است.
باید به این ملت و به فرهنگ غنی و تاریخ ساز این ملت آفرین گفت که توانسته است چنین صحنههای پرشکوه و به یادماندنی از هنر ملت و هنر اسلام را در برابر دیدگان حیرت زده دوست و دشمن ترسیم کند و به سایر ملتها نیز به درستی بیاموزد که راهکار احیای مجدد عظمت اسلام چیست؟ انقلاب اسلامی از این دیدگاه، زمینه ساز تحول عظیمی در جامعه شناسی نهضتها شده و جامعه را به اصلیترین محور شکل گیری حرکتهای مردمی تبدیل کرده است.
اگر تا دیروز استعمارگران تصور میکردند و حتی باور داشتند که با روی کار آوردن یک طبقه و به حاکمیت رساندن عوامل و عناصر دست نشانده میتوانند یک جامعه و یک ملت را اسیر امیال و مطیع اهداف و مجری برنامههای خود کنند و هرگز بر روی مردم و به ویژه طبقات محروم جامعه کمترین حسابی نمیکردند، امام خمینی با نهضت اسلامی نشان داد که چشمه همیشه جوشان غیرت جوامع اسلامی میتواند تبلور احساسات پاک و منزه ملتی باشد که خواستار عزت و اقتدار و سربلندی در پناه اسلام است.
سرمایه اصلی انقلاب، مردمند که امام خمینی آنها را ولی نعمتهای خود و تمامی مسئولین نظام تلقی میکرد و مردم وفادار به اسلام را جانمایه نهضت میدانست. اکنون در سالگرد اقدام خائنانه کشف حجاب توسط رضاخان و به برکت مقاومت مذهبی اقشار مردم و تلاش همگانی برای سرنگونی رژیم ستم شاهی، این واقعیت بزرگ به درستی ثابت شده که هر جا مردم در صحنه، پیشتاز حرکتی جانانه برای دفاع از اسلام و انقلاب و نظام و کشور بوده اند، اقتدار کشور حتی مورد اعتراف دشمن هم قرار گرفته و آنها به وضوح معترفند که چنین ملتی در پناه اسلام، شکست ناپذیر و مقاومت همواره پیروز است.
***************************************
روزنامه خراسان**
الزامات و پیامدهای حذف صفرهای دست و پاگیر
مهدی حسن زاده
هفته گذشته بود که با رونمایی از ایران چک های جدید، روزنامه خراسان، نخستین گمانه را درباره حذف چهار صفر از پول ملی مطرح کرد و در خبری با تیتر «چک پول های جدید، گام اول کاهش صفرهای پول ملی» نوشت: «بانک مرکزی از اسکناس ایران چک جدید 50 هزار تومانی (500 هزار ریالی) رونمایی کرد. در این اسکناس جدید، بر خلاف ایران چک های آبی رنگ کنونی، رقم 50 هم به صورت جداگانه در قسمت پایین و سمت راست درج شده و هم در عدد 500000، با رنگ دیگر چاپ شده است. با این حساب، شاید بانک مرکزی به دنبال زمینه چینی برای حذف چهار صفر از پول ملی است!»اما این گمانه با خبر روز گذشته رئیس کل بانک مرکزی، به قطعیت پیوست و همتی خبر داد که لایحه حذف چهار صفر از پول ملی تقدیم هیئت دولت شده است. پیش از این در سال های 1390 و 1395 نیزبحث حذف 4 صفر از پول ملی مطرح شد اما سال 90، با فرا رسیدن تحریم ها، جهش نرخ ارز و بروز مشکلات اقتصادی و تورمی، این اقدام به حاشیه رفت. سال 1395 نیز با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 و پس از آن باز هم جهش نرخ ارز و آثار تورمی آن، این اقدام مجدد در محاق فرو رفت.
تردیدی نیست که وضعیت فعلی پول ملی نیازمند اصلاح است. ریال به عنوان واحد رسمی پول ملی، هیچ جایگاهی در ادبیات عمومی و محاسبات مردم ندارد. حتی مسئولان نیز که پیشتر از ریال در اعلام اعداد و ارقام استفاده می کردند، مجبورند یک صفر کم کنند و عدد را به تومان بگویند. مردم نیز برای خوانش اعداد و ارقام کلان اقتصادی به ریال و حتی تومان دچار مشکل هستند. به عنوان مثال رقم کل بودجه کشور در لایحه بودجه 98، شامل بودجه عمومی و شرکت های دولتی، 17,032,332,270,000,000 است. قطعا بسیاری از شما خوانندگان، در خوانش این عدد بسیار بزرگ دچار مشکل می شوید. حتی افراد اقتصاد خوانده و ریاضی دان هم که با اعداد بسیار بزرگ سر وکار دارند هم باید به سختی این رقم را بخوانند. رقمی که معادل نوشتاری آن را چندگونه می توان نوشت: «17 هزار هزار میلیارد ریال - 17 میلیون میلیارد ریال - هزار و 700 هزار میلیارد تومان»جالب این که در لایحه بودجه و در آمارهای بانک مرکزی که ارقام کلانی مثل رقم بودجه، تولید ناخالص داخلی و میزان نقدینگی می آید، گزارشگران مجبور می شوند همان آمار را با حذف چندین صفر اعلام کنند.
تردیدی نیست که اجرای این طرح نیازمند تدارک مقدمات است؛ مقدماتی از جمله چاپ اسکناس های جدید، فرصت به مردم برای آشنا شدن و عادت کردن به شکل و شمایل پول جدید. به این ترتیب اجرای این اصلاح در پول ملی نیازمند زمان است و در اجرای آن باید حداکثر فرصت برای همراهی مردم در نظر گرفته شود.حذف 4 صفر از پول ملی اگرچه در شرایط اقتصادی همانند شرایط تورمی و رکودی بر قدرت خرید مردم تاثیر نمی گذارد اما این مسئله به طور غیر مستقیم و ضمن همراه شدن سایر شرایط می تواند فوایدی برای مردم و اقتصاد کلان داشته باشد . بدیهی است علاوه بر ساده سازی اعداد برای مردم ،کاهش تاثیرات مخرب روانی مقایسه پول ملی با ارزهای معتبر جهانی ،کاهش هزینه های حسابداری ،ثبت ، حمل ونقل اسکناس و...از جمله فوایداین اقدام است .
از منظر اقتصاد کلان نیز دو ملاحظه جدی درباره اجرای این طرح وجود دارد. معضل احتمالی حذف صفرها چالش رُند شدن است. حتی این دیدگاه از سوی برخی مطرح می شود که با حذف چهار صفر، اعداد خرد به سمت بالا رُند می شود و در نتیجه، سطح عمومی قیمت ها افزایش می یابد، اما مواجهه با این چالش راهکار دارد. با فرض حذف چهار صفر در شرایط کنونی، پرداختی های زیر هزار تومان یا شامل مانده زیر هزار تومان مثلا کرایه تاکسی 4500 تومانی به مشکل می خورد. برای رفع این معضل احتمالی، می توان واحد پول خرد در نظر گرفت، چنان که واحد پول خرد دلار، سنت است و خرید کالایی به ارزش 1.25 دلار شامل یک دلار و 25 سنت می شود (هر 100 سنت شامل یک دلار می شود). علاوه بر این با توجه به گسترش پرداخت های الکترونیک و کارت خوان ها، تعریف اعشار برای این پرداخت ها مشکل را حل می کند.ملاحظه دیگر، نگرانی از نیاز مجدد به حذف صفر در سال های آینده است. اگر نرخ تورم در سال های آینده افزایش یابد، پس از مدتی باز هم صفرهای پول ملی اضافه و نیاز به حذف صفر ایجاد می شود. طبیعتا با فرض بدبینانه تورم 25 درصدی در هر سال طی چند سال آینده، سطح عمومی قیمت ها طی هر 10 سال 10برابر می شود و شاید نیاز به حذف یک صفر ایجاد شود ولی با توجه به معضلاتی که صفرهای دست و پاگیر فعلی دارد، نباید در حذف صفرها تردید به خود راه دهیم.در هر صورت اکنون در مقدمه حذف صفرها قرار داریم و لایحه مذکور توسط بانک مرکزی به دولت ارائه شده است. فرایند تصویب این لایحه در دولت، ارسال آن به مجلس، بررسی و تصویب نهایی در مجلس، بین یک تا دو سال زمان می برد و نباید تصور شود این اقدام ناگهانی خواهد بود، بنابراین باید برای این تغییر گریز ناپذیر که دیر و زود باید انجام شود، آماده بود ولی نگران نشد، چرا که فرصت کافی برای انطباق با این تصمیم وجود خواهد داشت.
***************************************
روزنامه ایران**
اهتمام مجلس به بودجه ملی
بهروز نعمتی
سخنگوی هیأت رئیسه مجلس
کمتر کسی در ایران شک دارد که ما هم اکنون در میانه یک جنگ اقتصادی تمام عیار قرار گرفتهایم. بر آمدن از پس چنین وضعیتی نیازمند به کارگیری تمهیدات و تاکتیکهای منطبق با شرایط جنگ اقتصادی است. به طور قطع اولین و مهمترین نگاهی که باید در میدان نبرد بر یک کشور حاکم شود، نگاهی به تمام مسائل است و به تبع آن هم در یک جنگ اقتصادی ما نیازمند نگاهی ملی به حوزه اقتصاد کشور هستیم. با چنین نگاهی دیگر رویکردهای بخشینگرانه، منطقهای و غیر ملی نباید جایی در میان برنامهریزیهای اقتصادی ما داشته باشند. قانون بودجه سالانه کشور به عنوان اصلیترین سند اقتصاد هم به طور طبیعی باید دارای ابعادی کاملاً ملی با اولویتهایی ملی باشد که بتواند از پس پاسخگویی به نیازهای کشور در طول یک دوره جنگ اقتصادی برآید.
درخصوص این جنگ اقتصادی باید متذکر شد که چشمانداز چندانی برای پایان سریع آن طی یک یا دو سال آینده وجود ندارد؛ سیاستهای امریکا و همین طور همپیمانان منطقهای آن در قبال کشورمان در موضعی خشن و سرسختانه قرار گرفتهاند. هر چند در این شرایط ما ظرفیت حمایتهایی در سطح بینالمللی از مواضع و موقعیت ایران را داریم و شاهد آن هستیم که برای اولین بار طی 40 سال گذشته اروپاییها در نزاعی با محوریت ایران بیشتر طرف کشورمان را گرفتهاند تا امریکا، اما نباید برای عبور از شرایط اقتصادی تمام تکیه خود را به این مسائل متمرکز کنیم. چیزی که خواهد توانست نه تنها به عنوان فرصت عبور سالم ما از این شرایط بلکه به عنوان مسیر توسعه بعد از آن مطرح شود، احاطه یک نگاه ملی به مدیریت کشور خصوصاً در بخشهای اقتصادی است.
خوشبختانه امسال در مجلس به شکلی گسترده اهتمام نمایندگان برای پرهیز از مسائل و مجادلات منطقهای در چارچوب بودجه و در پیش گرفتن مسیری ملی در تصمیمگیریها دیده میشود. با این فضا میتوان برای بودجهای با کمترین میزان بخشینگری خوشبین بود. خوشبینی بیشتر اینجاست که در مجلس اهتمامی هم برای حل مشکلاتی که تا قبل از این در محدودههای منطقهای مطرح میشدند، در گستره ملی دیده میشود. در رأس این مسائل میتوان به موضوعی چون آب اشاره کرد. مسألهای که همه طرفها به ضرورت حل آن در یک فرایند ملی پی بردهاند. همین طور چشمپوشی از ردیفهای کوچک و غیر ضروری مربوط به پروژههای خرد منطقهای و رسیدن به ردیفهای پایدار بودجه از دیگر مسائلی است که در فرآیند بررسی لایحه بودجه مد نظر مجلس خواهد بود.
در شرایطی که فشارهای خارجی و حجم قابل توجهی از مشکلات داخلی این ظرفیت را دارند که بتوانند بودجه را از مسیر و چارچوب ملی خود خارج کنند، در هفتههای پیش رو مجلس این اهتمام را دارد که با تصویب بودجهای در قامتی ملی و کارشناسی، پیامی امیدوارکننده به جامعه برای عبور از مسائل روز کشور بدهد.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
فریب آشنای دولت و مسأله لجنپراکنی!
حسن رضایی
مسؤولیت اداره کشور- بویژه بخش اقتصاد- با چه کسی است؟ پاسخ چندان مبهم نیست: دست کسی که مدیریت بودجه را در اختیار دارد! دعوا بر سر نحوه اختصاص و هزینهکرد بودجه اما این روزها بدل به بحث پردامنهای شده است. دولتیهای ناامید از برجام و SPV، تازه بعد از 6 سال یادشان آمده راهحل آب خوردن مردم، دل بستن به کدخدا نیست، بلکه میتوان با اصلاح ردیفهای بودجه هم کارهایی کرد! آقای حسامالدین آشنا، مشاور رسانهای رئیسجمهور از نهادهای مقدسی میگوید که بودجه را گروگان میگیرند؛ روزنامههای زنجیرهای، کانالهای تلگرامی جورشده و خبرنگاران اصلاحطلب هم با شدت تمام این سخنان را پوشش میدهند. حمله به نهادهای فرهنگی ذیل بحث بودجه، ضرباهنگ اصلی فعالیت این روزهای بیبیسی، صدای آمریکا، اصلاحطلبان و دولتیهاست. سخن فعلا در میزان درست یا غلط بودن این مباحث نیست. سخن این است که دولت و مشاورانش در دامن زدن به این مسائل جنجالی چقدر راست میگویند و منافع و مصلحت عمومی را طلب میکنند؟
پاسخ دادن به این سوال چندان دشوار نیست. از کل بودجه 1700 هزار میلیارد تومانی کشور، تنها مبلغ 450 هزار میلیارد تومان بودجه عمومی محسوب میشود که نمایندگان بر سر آن در مجلس چک و چانه میزنند؛ چیزی کمتر از یکسوم کل بودجه! مابقی بودجه هم-یعنی چیزی حدود 1274 هزار میلیارد تومان- بودجه شرکتهای دولتی است که اساسا در صحن مجلس مورد بحث و بررسی قرار نمیگیرد! جالب است بدانید اختیار هزینهکرد 93 درصد از 450 هزار میلیارد بودجه عمومی هم مستقیما در اختیار دولت و نهادهای دولتی است! یک مقایسه تکاندهندهتر هم وجود دارد که ظاهرا جناب آشنا تمایلی به شنیدن و دیدن آن نخواهد داشت. تنها بودجه شرکت ملی نفت ایران به عنوان یکی از نهادهای دولتی، 550 هزار میلیارد تومان است، یعنی 100 هزار میلیارد بیش از تمام بودجه عمومی کل کشور!
نکته جالبتری که جناب آشنا به آن اشاره نمیکند اما این است که بودجه شرکتهای دولتی در سال ۹۸ نسبت به سال ۹۷ حداقل ۵۱ درصد افزایش داشته است. لذا روشن است حوالهکرد افکار عمومی به سمت جدال با بودجه نهادهای فرهنگی، چه فریب بزرگ و آشنایی است که از سوی دولتیها، بیبیسی و... دنبال میشود. این البته به معنای آن نیست که نهادهای فرهنگی مورد هجمه این طیف، همگی در دریافت بودجههای فعلی محق هستند و اساسا نباید درباره بودجه آنها بحث کرد. طبعا هر نهادی که از منابع عمومی ملت بودجهای دریافت میکند، باید نسبت به آن پاسخگو باشد. توجه به این نکته اما مهم است که طبق گزارش روزنامه دولتی ایران، بخش فرهنگ و هنر، مجموعا ماهانه 1900 تومان روی دست هر ایرانی خرج میگذارد. این در حالی است که هر ایرانی تنها برای اداره شرکت ملی نفت ایران، ماهانه قریب 500 هزار تومان هزینه میکند! مابقی حیاطخلوتهای دولت هم به کنار!
باز اگر همین نسبت را بخواهیم با همان جمعیت 80 و چند میلیونی کشور برای اداره تمام شرکتهای دولتی محاسبه کنیم، به عدد یک میلیون و 250 هزار تومان میرسیم؛ امری که بخوبی منشأ پرداخت حقوق و پاداشهای نجومی در شرکتهای دولتی را روشن میکند! شاید بر همین اساس است که غلامرضا تاجگردون، نماینده اصلاحطلب مجلس نیز در واکنش به عملیات رسانهای آشنای دولت با تندی برخورد کرده، میگوید: «هر رئیسجمهوری گویا باید یک مشائی داشته باشد. مشاور محترم رئیسجمهور بعد از 6 سال از دوره رئیسجمهور با دادن آدرس غلط به جامعه فرار به جلو میکند. بودجه را دولت میدهد. 6 سال هم آقای روحانی بودجه را به مجلس داد. هر آنچه بخواهد میتواند در لایحه انجام میدهد. مثل امسال که هر جا را دوست نداشت کم کرد و هر جا را دوست داشت بالا برد... . جناب آقای آشنا این مردم درد زیادی دارند؛ به دردشان نمک دروغین نریز!»
تا اینجا روشن شد که خلاف افسانهپردازیهای آقای آشنا، اقتصاد دوقبضه در دست دولت است و این او و همکارانش هستند که پول و سرمایه ملی مردم را در اختیار دارند، نه هیچ فرد یا نهاد دیگر! بر این اساس، دولت باید در مقام پاسخگو باشد، نه با فرار به جلو و گمراه کردن افکار عمومی، خود را در جای طلبکار بنشاند. دولت اگر حالا پس از 6 سال متوجه شده باید از خارج قطع امید کرده، راهحل مشکل اقتصاد را در داخل پیگیری کند، خبر مبارکی است. حل مشکل اما با سر کار گذاشتن افکار عمومی تفاوت آشکاری دارد. دولت باید به جای فرافکنی، حرف منتقدان دلسوز را بشنود و اگر افکار عمومی نسبت به انتصابات فامیلی حساسیت نشان میدهد، جواب آقای رئیسجمهور این نباشد که: «وقتی ما میخواهیم کسی را مسؤول جایی بکنیم، شروع میکنند به لجنپراکنی!» حکما آقای روحانی میداند که وضعیت فعلی اقتصاد، بیش از هر چیز، نتیجه انتصابهای ایشان است و افکار عمومی حق دارد در اینباره مطالبه داشته باشد!
***************************************