فرازوفرودهای ارزی؛ ناشی از چیست؟
جام جم: وابستگی اقتصاد ایران به دلارهای نفتی میتواند عامل تکانهای
اقتصادی شدید و منفی شدن رشد اقتصاد کشور طی سالهای آینده شود که باید با نگاه
کارشناسانه و موشکافانه و جدی مسئولین دولتی و اقتصاددانان درباره این امر مهم
بازنگری و چارهاندیشی شود. اما متأسفانه ۵۷ درصد صادرات کشور و ۵۳ درصد واردات
ایران تنها با چهار کشور انجام میشود که این نشاندهنده عملکرد ضعیف دولت، مسئولین
امر، تجار و سرمایهگذاران کشور در حوزه ارتباط موفق اقتصادی و تجاری با دیگر
کشورهای جهان و عدم شناخت درست از بازارهای بینالمللی است.
پس میزان اثربخشی تحریمها علیه ایران به میزان وابستگی اقتصاد کشور به معاملات
دلاری بستگی دارد و با حرکت تدریجی قدرتهای نوظهوری مانند چین و روسیه و هند در
راستای حذف دلار از مبادلات تجاری بهویژه معاملات نفتی اکنون فرصت بسیار مناسبی
برای ایران فراهمشده تا دلار را از مبادلات تجاری حذف و تجارت با این کشورها را
گسترش دهد.
از سوی دیگر برای بهبود شرایط حاکم بر اقتصاد ایران نیز لازم است برخورد جدی با
اخلالگران اقتصادی صورت پذیرد چون این اتفاق از عوامل مؤثر بر کاهش نرخ دلار در
بازار است. هرچند رویدادهای اخیر نشان داده است که بانک مرکزی اگرچه تأثیرگذاری
مستقیم در نرخ دلار بازار ایران دارد اما متأسفانه سیاستهای شفافی را در پیش
نگرفته و نتوانسته ثبات را به بازار بازگرداند.
دشواریهای عبور از ترامپ
ابتکار: برنی سندرز به اذعان بسیاری از کارشناسان آمریکایی، خصوصیات
بارز و منحصر به فردی در عرصه سیاستورزی آمریکا دارد. او در همان انتخابات ریاستجمهوری
سال 2016 نیز بسیار اقبال بیشتری از هیلاری کلینتون داشت و پس از پیروزی ترامپ،
کنارهگیری برنی سندرز از رقابتهای انتخاباتی به عنوان یکی از استراتژیکترین
خطاهای دموکراتهای آمریکایی تعبیر شد. در همان زمان هم بسیاری او را تنها فردی میدانستند
که توانایی مقابله با ترامپ و جریان وی را دارد زیرا او علاوه بر تبدیل شدن به یک
نماد، خصوصیاتی ازجمله محبوبیت میان جوانان، سابقه طولانی فعالیت در مبارزه با
نژادپرستی و راست افراطی و شفافیت کم سابقه مالی را داراست. همچنین از سندرز به
عنوان شخصیتی یاد میشود که باتوجه به پشتوانه اجتماعی خود توان شکاف در میان خیل
طرفداران ترامپ از طبقات فرودست و کارگران آمریکا را دارد.
ترامپ اکنون و بنا به گفته منابع مطلع در آمریکا از حمایت زیادی در ساختارهای سیاسی
و اقتصادی برخوردار است و حلقههای پرنفوذ وزارت خارجه و پنتاگون از حامیان اصلی او
به شمار میروند. به همین دلیل است که اخیراً با مطرح شدن بحث استیضاح یا شکست او
در انتخابات 2020، برخی ناظران به صراحت موضوع عملیاتی شدن استیضاح و کنار رفتن او
را باتوجه به روند دشوار آن رد کرده و تنها این مسئله را عاملی برای وزنکشی سیاسی
در آمریکا قلمداد میکنند. در همین راستا در حالی که اخیرا و پس از آنکه مایکل کوهن
وکیل سابق ترامپ او را به نژادپرستی و دروغگویی متهم کرده، رابرت رایش از وزرای
اسبق آمریکا و اقتصاددان مشهور این کشور طی مقالهای نوشته است: آمریکا اکنون توسط
کسی اداره میشود که به هیچ عنوان حاضر به پذیرش شکست نیست و ما در انتخابات پیش
روی ریاستجمهوری باید انتظار مشکلات زیادی را داشته باشیم.
علت خشم انگلیس از حزب الله لبنان
جمهوری اسلامی: دولت لندن بیانیهای منتشر کرده که به موجب آن فعالیت
بخش سیاسی جنبش حزبالله لبنان را ممنوع اعلام و از این پس هرگونه طرفداری از این
گروه جرم تلقی میشود و 10 سال زندان دارد. این تصمیم انگلیس با توجه به سوابق سیاه
و شرم آوری که این کشور را در ردیف رژیمهای تبهکار، یاغی و تروریست پرور قرار داده،
بسیار گستاخانه به نظر میآید. انگلیس با چند قرن سابقه سیاه استعماری در بسیاری از
کشورهای جهان سابقه جنایت و شرارت دارد و یکی از منفورترین کشورها محسوب میشود.
اگر انگلیسیهای شرور به گفته خودشان از تشکیل غده سرطانی اسرائیل شاد مانند و به
این اقدام ضدانسانی خود افتخار میکنند، کاملاً قابل درک است که شکست اشغالگران
صهیونیست را شکست خود میدانند و با دشمنی علیه نیروهای مقاومت در واقع به عقده
گشائی پرداختهاند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که انگلیس همواره در جنگهای ارتش
صهیونیستی علیه اعراب در جبهه اشغالگران قرار داشتهاند و در بعضی از جنگها رسماً
جنگندههای انگلیسی و فرانسوی حضور و نقش داشتهاند. موضوع مهمتر اینکه به برکت
رشادتهای حزبالله لبنان، این کشور کوچک عربی تنها کشور خط مقدم جبهه محسوب میشود
که بدون هیچگونه توافق و اعطای امتیازی به دشمن متجاوز، ارتش صهیونیستی را وادار به
فرار از لبنان کرد. بعلاوه میان جنایات وحشیانه تروریستی و مبارزه قهرمانانه ملتها
برای دفع تجاوز و سرکوب متجاوز، تفاوت کاملاً محسوس و ملموسی وجود دارد.
طبعاً سوال منطقی این است که چرا انگلیس 40 سال پس از تشکیل هستههای مقاومت حزبالله
و مشاهده رشادتهای این جمع رشید و مظلوم، اکنون به فکر معرفی آنها به عنوان تروریست
افتاده و دشمنی خود را علیه نیروهای غیرتمند مقاومت اسلامی در منطقه آشکارتر میکند؟
پاسخ، روشن است. قرار بود تروریستهای داعش با تسلط بر سوریه و عراق، یک حلقه
امنیتی به دور اسرائیل تشکیل دهند ولی با رشادت دلاورمردان مقاومت در منطقه، این
توطئه عظیم، شکست و رسوائی مطلق مواجه شد و انگلیس به همراه آمریکا، فرانسه و سایر
اعضای ائتلاف آمریکا نتوانستند داعش را به پیروزی دلخواهشان برسانند. بغض و کینه
انباشته امروز انگلیس علیه حزبالله نیز دقیقاً به خاطر آن است که حزبالله لبنان
هم در لبنان و هم در سوریه توطئههای تروریستی را عقیم ساخت و خشم اشرار را علیه
خود برانگیخت.
جنین نارس معامله قرن!
حمایت: توطئه «معامله قرن» یکی از طرحهای بلندپروازانه ترامپ برای حلوفصل
دعوای قدیمی فلسطینیها و صهیونیستهاست تا یکبار، برای همیشه تکلیف این مسئله را
معلوم و پرونده آن را بهاصطلاح مختومه کنند. «جارد کوشنر»، داماد رئیسجمهور
آمریکا که مشاور ترامپ و فرستاده ویژه وی در روند بهاصطلاح صلح خاورمیانه محسوب
شده و مسئولیت مستقیم طراحی و عملیاتی کردن معامله قرن را بر عهده دارد، اما مفاد
آن بر پایه تحلیلها، اخبار و گزارشات معتبر به شرح ذیل است.
1. معامله قرن بر اساس راهحل دو دولتی به مفهوم تشکیل دولت فلسطین و دولت
صهیونیستی بنا نشده و تعهدی برای عملی کردن این رویکرد ندارد.
2. دولت فلسطین در پسا معامله قرن در مساحتی به وسعت 90 درصد کرانه باختری تشکیل میشود
که پیشتر بین 40 تا 60 درصد متغیر بود.
3. حومههای قدس شرقی و مشخصاً منطقه «ابو دیس» بهعنوان پایتخت فلسطین و تمام شهر
قدس بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی معرفی میشوند.
4. مدیریت تمام اماکن اسلامی تحت نظر اشغالگران انجام میشود و با نظارت اسرائیل،
امکان واگذاری آن به کشورهای ترکیه، اردن و عربستان نیز وجود دارد.
5. حق بازگشت آوارگان به سرزمینشان که بر اساس قطعنامه 194 سازمان ملل به رسمیت
شناختهشده، بهطور کامل منتفی شده و در عوض، از سازمانهای بینالمللی درخواست میشود
که برای اسکان همیشگی آوارگان، مبالغی را اختصاص دهند.
6. با هدف از بین بردن سیطره حماس بر غزه، معامله قرن طوری تدوینشده تا دولت اصلی
تشکیلشده در کرانه باختری تا باریکه غزه امتداد یابد و برای تشویق ساکنان این
منطقه، تلاش میشود تا از کشورهای ثروتمند مرتجع و مجامع جهانی برای رونق اقتصاد و
بهبود معیشت آنها اعتبارات لازم دریافت شود.
7. بهمنظور خلع سلاح مقاومت، دولت فلسطینی مدنظر، بدون سلاح و ارتش بوده و تنها
نیروهای امنیتی بهمنظور حفظ امنیت داخلی میتوانند از سلاح استفاده کنند.
8. شهرکهای صهیونیستی احداثشده در کرانه باختری که ساختوساز آنها با مخالفتهای
گستردهای همراه بود، بهموجب معامله ننگین قرن به سرزمینهای اشغالی الحاق میشوند.
9. به فلسطینیهای ساکن در کرانه باختری که بر اساس بند دوم، بناست مناطق مسکونی آنها
به سرزمینهای تحت سیطره صهیونیستها منضم شود، تابعیت اسرائیلی اعطا میشود!
10. حضور نظامی ارتش رژیم صهیونیستی در غرب رود اردن که سالهاست مورد مناقشه امان
– تل آویو است، پس از اجرای معامله قرن لازمالاجرا و قطعی میشود.
11. همه گروههای سیاسی بر اساس این توطئه باید رژیم صهیونیستی را بهعنوان یک دولت،
به رسمیت بشناسند.
12. کشورهای عربی ضامن اجرای معامله قرن باید تضمین بدهند که تا پایان اجرای آن، به
تعهدات خود پایبند باشند.
و بالاخره اینکه ذات جاهطلب و بلندپرواز ترامپ اینگونه اقتضا میکند که حلوفصل
معضلات جهانی را به نام خود ثبت و ضبط کند. ازاینرو میبینیم که درصدد است تا سند
باز شدن گره شبهجزیره کره را به نام خود بزند که البته با ناکامی بزرگی روبهرو شد.
از این قاعده میتوان دریافت که فرمول ترامپ برای چاره گشایی ازایندست مسائل، عقیم
و ناکارآمد است و باید آن را در اصل، بهپای ایدئولوژی آمریکا نوشت، چراکه در پیمان
اسلو و نشستهایی همچون شرمالشیخ نیز همین رویه ساری و جاری بود و از همین حالا
باید فاتحه معامله قرن را خواند.
شهرت، ثروت و قدرت در آفساید
کیهان: اگر میخواهید بدانید چرا مجیدیها قانون را به پاشنه لنگه چپ
کفش خود هم حساب نمیکنند، بروید و یکبار دیگر و با دقت سخنان یک هفته پیش آقای
رئیسجمهور محترم را بخوانید. آقای روحانی در جمع مدیران وزارت کار – همان
وزارتخانهای که وزیر فعلیاش از دستاندرکاران اصلی به باد دادن 18 میلیارد دلار
ارز 4200 تومانی است و بهجای جواب دادن با دو خط استعفا به وزارتخانه جدید کوچ کرد-
یا اشاره به وزیر کنونی ارتباطات، تعریف بدیع و عجیبی از وزیر مطلوب ارائه داده و
میگوید وزیر خوب وزیری است که از دادگاه و شکایت نمیترسد و کار خود را میکند و
جوان اصلاً دادگاه را قبول ندارد. به گفته جناب روحانی، این میشود وزیر! فردای آن
روز هم به مجمع عمومی بانک مرکزی رفته و برای تحمیل FATF حمله عجیب و غریبی به مجمع
تشخیص مصلحت نظام که خود نیز عضو آن است، میکند و میگوید؛ « نمیشود کشور را به
10، 20 نفر داده و بگوییم که هر تصمیمی آنها بگیرند، ما نیز تابع هستیم؛ چنین نیست
و صاحب این کشور، ملت بزرگ ایران هستند و حتماً مردم و بانک مرکزی و بانکها نیز در
این زمینه حرف خواهند زد... همین اندازه که من در این زمینه حرف میزنم و اگر درست
میگویم همه شما باید مصاحبه کنید و واقعیت را به مردم بگویید تا از مشکلات عبور
کنیم.»
آقای روحانی عضو مجمع تشخیص است و مجمع جلسات متعدد و مفصلی برای بررسی لوایح مربوط
به FATF برگزار کرده است. شما اگر حرف حق و استدلالی دارید چرا نمیروید همانجا
مطرح کنید و استدلال بقیه را هم بشنوید؟ توهین به یک نهاد قانونی کشور و خطاب قرار
دادن آنها با لفظ 10، 20 نفر کجا و وظیفه و ادعای پاسداری از قانون اساسی کجا! حرمت
امامزاده را متولی نگهمیدارد و فرمودهاند «الناس علی دین ملوکهم». دولتی که
قانون و مجاری قانونی را تا جایی قبول دارد که با نظرات و منافعاش موافق و همراه
باشد، چگونه میتواند از شهروندان توقع مسئولیتپذیری و قانونگرایی داشته باشد.