روزنامه کیهان **
ایران، دست پرتوان برادری
واکنش هیئت حاکمه آمریکا به توسعه روابط برادرانه منطقهای ایران را میتوان در این عبارت «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه خلاصه دید: «ایران در تلاش است تا عراق را خراجگذار خود کند.» درک آمریکاییها از روابط جذاب جمهوری اسلامی با کشورهایی نظیر عراق دو جنبه دارد؛ یک جنبه آن بیانکننده اهمیت بالای روابط منطقهای و میان کشورهای اسلامی است که با سیاست تفرقهافکنانه دو قرن اخیر غرب در جهان اسلام منافات دارد. طبعا آمریکا، انگلیس، فرانسه که ید طولایی در سیطره بر کشورهای منطقه و چپاول آنان دارند، مایلند کشوری مثل ایران به جای تکیه به قدرت داخلی خود و قدرت جمعی مسلمانان در منطقه، به پایتختهای غربی روی بیاورد و همه مصالح خود را با آنان تنظیم کرده و محدودیتهای فراوان آن را بپذیرد و در نهایت هم از حدی که برای آن در نظر گرفتهاند که هیچگاه به سیادتی دست پیدا نمیکند، قانع باشد. یک جنبه دیگر سخنان امثال پمپئو افشاگر نگاه استعماری آمریکا و به طور کلی غرب به کشورهای دیگر و بخصوص کشورهای مسلمان که با آنان کینهای دیرینه دارند، میباشد. به عبارت دیگر، در واقع این آمریکا است که کشوری مثل عراق را خراجگذار خود میبیند. مگر غیر از این است که حدود ده سال پیش، وقتی از «هنری کیسینجر» چهره اثرگذار در سیاست خارجی دیروز و امروز آمریکا، درباره حکومت عربستان سعودی پرسیدند، گفت: «آنان انبارداران نفت هستند که از ما انبارداری میگیرند و تا ما بخواهیم بر عربستان حکومت میکنند»! آمریکا گمان میکند روابط خارجی دو دولت معنای دیگری ندارد و لزوما نگاه و ماهیت توسعه روابط ایران و عراق هم همین است.
در این میان ما «پمپئوهای داخلی» هم داریم که از همین منظر- گاهی دوستانه و گاهی دشمنانه- به قضاوت درباره روابط خارجی ایران میپردازند و حال آنکه همان طور که در نگاه دینی، قدرت و حکومت معنای متفاوتی از آنچه در غرب مطرح است دارد، در نگاه جمهوری اسلامی که حکومتی برآمده از دین است نیز موضوع متفاوت است. بعضی از مخالفان داخلی جمهوری اسلامی به توسعه روابط ایران در منطقه، «هژمون جمهوری اسلامی»میگویند و ضمنا آن را کاری «ایدئولوژیک» و در تقابل با منافع ایران و منافع ملتهای دیگر میخوانند و حال آنکه اگر به «واقعیت میدان» نگاه شود، هیچ اثری از «هژمون ایران» در کشورهایی نظیر عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و... وجود ندارد. قدرت هژمون قدرت الزام و اجبار است که بر مبنای نفی حکومت و حاکمیت ملی یک کشور در عرصههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و... استوار است. در روابط قدرت هژمون با واحدهای هدف، توانمندسازی واحدهای هدف اصولا معنا و مفهومی ندارد. مصر یک مثال برجسته در این زمینه است که علیرغم آنکه دهها سال تحت قدرت و هژمون آمریکا قرار دارد، در همان نقطهای که دهها سال پیش بوده، باقی مانده است. مثلا همین امروز اگر رژیم صهیونیستی، اراده کند که بار دیگر صحرای سینا را به اشغال نظامی خود درآورد، قدرت دفاعی ارتش مصر در مواجهه با این تهاجم از زمانی که انور سادات تصمیم گرفت با زور صحرای اشغالشده سینا را برگرداند، ضعیفتر است. حالا این را با لبنان در دو مقطع 1982 و 2006 مقایسه کنید. لبنان پیش از رابطه جدی با ایران، در یک نیم روز به اشغال کامل رژیم صهیونیستی درآمد و 24 سال بعد از برقراری روابط جدی با ایران، توانست تجاوز مجدد ارتش رژیم صهیونیستی در جنگی نسبتا طولانی، را با «شکست کامل» مواجه گرداند و کلا رژیم اسرائیل را از فکر حمله دیگری به لبنان منصرف گرداند به گونهای که در این 14 سال، اسرائیل متوقف مانده است و حال آنکه برای خود دشمنی خطرناکتر از حزبالله نمیشناسد.
اما فقط دشمنان خارجی و داخلی نیستند که از واژه «هژمون ایران» یا «سیطره ایران» سخن میگویند، بعضی از دوستان هم به خطا در این گفتمان وارداتی سخن میگویند و حال آنکه اصولا انقلاب اسلامی برای محو چنین رویهای به میدان آمد و به معنای واقعی کلمه «رهاییبخش» بود. بعضیها به تعبیری که دو روز پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان محترم مجلس خبرگان بیان فرمودند، در فهم و تجزیه و تحلیل و بیان مسایل و در یک کلمه «بروز احساسات» دچار خطای فاحش میشوند و درست دشمن از همین مسئله برای مشوش کردن ذهن دوستان منطقهای ما که زیر انواعی از فشارهای سنگین دشمن قرار دارند، استفاده میکند و در مواردی آنان را وادار به عکسالعملی میکند که آن عکسالعمل هم در ایران سبب تشویش و تردید در اذهان میشود. واقعیت چیست؟ واقعیت این است که انقلاب اسلامی برای «نفی سیطره» دولتی بر دولتی و نیز ملتی بر ملتی آمده است و حکومت و حاکمیت را حق ملتها میداند و به این اساس روابط کشوری با کشوری را تنها با شرط «رشد» میپذیرد. یعنی در این روابط باید طرفین به «رشد» برسند نه اینکه واحدی تحت سیطره واحدی درآید ولو توام با رضایت باشد. ماجرای سفر امیرالمومنین(ع) به شهر انبار و دویدن مردم دنبال مرکب خلیفه را شنیدهایم که وقتی حضرت نهی کردند و آنان گفتند ما این کار را با رضایت و افتخار میکنیم، حضرت فرمودند خیر این کار که برای امیر شما فایدهای ندارد، شما را ذلیل میکند. مشکل غرب با ایران و اقتدار روزافزون آن به همین جا برمیگردد، ایران قدرتی محبوب است و دست او به ملتها در منطقه، دست برادری است نه چشمداشت تبعیت. نفوذ ایران به نگاه ایرانی و روش حکومتداری او برمیگردد نه به امکاناتی که در اختیار دارد و چند برابر آن در اختیار دشمنان ایران است. ندای ایران از اول همان ندای قرآنی بوده است که بیائید آزاد باشیم و خود بر مقدرات خود حاکم گردیم. هر کس این ندا را پاسخ داده به قدرتی ذاتی رسیده و مزه سیادت را چشیده است. این راز خواستنی بودن ایران از سوی ملتها و جمعیتها در منطقه است. بگذریم.
در سفر رئیسجمهور محترم ایران به عراق، یک علامت عمده وجود داشت و آن آغاز مرحله «تثبیت منطقه» و چند وجهی شدن روابط بین دولتهای منطقه بود. عراق در دورهای 15 ساله دو بحران بزرگ را با کمک برادرانه ایران پشت سر گذاشته است. بحران «اشغال نظامی از سوی آمریکا و انگلیس» که هشت سال به درازا کشید و در نهایت قوای نظامی آمریکا تا پایان پاییز 1390 از این کشور خارج شدند که البته در این بین خسارات زیادی متوجه عراق شد و ضمنا نزدیک به یک میلیون نفر از طرف نظامیان آمریکا و انگلیس و یا گروهکهای تروریستی نظیر توحید و جهاد به رهبری ابومعصب زرقاوی و یا باقی ماندههای ارتش و حزب بعث، به قتل رسیدند. یک بحران هم بحران اشغال استانهای سنینشین عراق یعنی نزدیک به 60 درصد مساحت این کشور بود که نزدیک به سه سال به درازا کشید و در نهایت با شکست کامل تروریستها مواجه گردید. این سفر نشان داد عراق امروز نه فقط وارد دوره تثبیت امنیتی که حتی وارد دوره تثبیت سیاسی و اقتصادی نیز شده است. علاوه بر آن، سفر رئیسجمهور ایران هویت تثبیت سیاسی و اقتصادی عراق را هم نشان داد و این رمز اصلی نگرانی شدید مقامات آمریکایی شد. کما اینکه تعبیر «خراجگذار» که ماهیتی سیاسی و اقتصادی دارد برای همین نگرانی بیان شد و البته به عمد و حساب شده، از این لفظ استفاده شد تا فشار بر روی حکومتی که درهای اقتصادی خود را به روی ایران گشوده است، از درون زیاد شده و بغداد را وادار به عقبنشینی کند. بر این اساس سفیر عراق در ریاض در پایان سفر حجتالاسلام روحانی به عراق، بدون آنکه تاریخی مشخص کند گفت عادل عبدالمهدی برای انعقاد قراردادهایی راهبردی به زودی به عربستان میرود اما همه میدانند که رابطه عراق و ایران از جنبههای مختلف یک رابطه طبیعی است و از این رو ظرفیت راهبردی شدن دارد در حالی که موانع مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... بر سر راه راهبردی شدن رابطه عراق با عربستان و بعضی دیگر از دولتهای منطقه وجود دارند.
پذیرفتن صحبت درباره بازسازی قرارداد 1975 الجزایر و لایروبی اروندرود و شطالعرب و تعیین کمیتهای از سوی دو طرف، نشان داد که بغداد مایل است از هر موضوعی که سبب فاصله بین ایران و عراق میشود، دوری کند. این در حالی است که احیاء قراردادی که یکطرفه از سوی عراق پاره شده است، برای ایران یک موضوع مهم و راهبردی به حساب میآید.
توافق بر سر پنج شهرک صنعتی تجاری در آن سوی مرز از سوی عراق برای دو کشور و بهخصوص برای ایران یک گام بسیار بلند اقتصادی تجاری به حساب میآید این یعنی در مقابل هر شهر ایران یک شهرک تجاری و بازار مبادله کالا، فنآوری و نیروی ماهر در آن سوی مرز وجود خواهد داشت که دو ملت و نهادهای اقتصادی و فعالان اقتصادی بخش خصوصی دو کشور میتوانند در یک رابطه طبیعی به کار بپردازند. ایران میتواند بخشی بزرگ از نیروهای کار خود را وارد این بازار بزرگ کند و به تولیدکنندگان داخلی جان ببخشد. در واقع همین بازارها میتوانند ضمن آنکه به روابط دو کشور عمق و فراگیری بدهند یک فرصت مهم برای جمهوری اسلامی در دفع محدودیتهای اقتصادی ایران شود. روابط تجاری ایران و عراق از این طریق روندی پرشتاب پیدا میکند.
یک نکته مهم دیگر در این سفر قبول بعضی از قوانین و اصلاح بعضی دیگر از قوانین از سوی عراق برای رونق بخشی به روابط با ایران بود که قوانین مربوط به «تعرفهترجیحی» از جمله آنان بود پذیرفتن این موضوع از سوی عراق برای ایران «مزیت رقابتی» ایجاد میکند. پذیرش صدور ویزای بلندمدت برای تجار ایرانی که پیش از این با دستاندازهای زیادی مواجه بود، کمک مهمی به تجار ایرانی میکند.
یک نکته مهم دیگر توافق در مورد «ترانزیت کالا» بین دو کشور بود. تا پیش از این ترخیص کالا برای صدور دوباره آن با اشکالات زیادی مواجه بود و علیرغم آنکه ایران با اقلیم کردستان توافقاتی داشت اما در عمل با دشواری زیاد مواجه بود. توافق جامع در این مورد امکان صادرات زمینی ایران به کشورهای منطقه و رسیدن آسان کالاهای استراتژیک و مصرفی ایران به مدیترانه فراهم کرد توافق بر سر انتقال خط لوله گاز ایران از عراق و صدور آن به اروپا از طریق بندر طرطوس سوریه جدای از آنکه دارای آثار اقتصادی مهم میباشد، سبب تثبیت روابط ایران و کشورهای عراق و سوریه و... میشود این همکاریهای اقتصادی بطور همزمان به شکوفایی اقتصادی همه این کشورها کمک میکند.
جالب این است که عراق در جریان این سفر از یک سو پذیرفت که عضو کنوانسیون
«کارنه تیر» - موافقتنامهای ناظر به تسریع در ترابری و عبور کالا از کشور ثالث برای رسیدن به مقصد و حذف تشریفات گمرکی- شود. علاوه بر آن عراق پذیرفت که کمیتهای سه جانبه بین ایران و عراق و سوریه تشکیل شود تا به این کار سرعت بدهد.
یک دستاورد مهم دیگر این سفر ابلاغ توافق قبلی دو کشور در زمینه استاندارد بود که به امضای وزرای خارجه دو کشور رسیده بود. عراق فاقد شرکتهای تأیید استاندارد است و پیش از این در جریان مبادله کالاهای خارجی به عراق، شرکتهای اروپایی عهدهدار صدور تأییدیههای استاندارد کالا بودند و این سبب دشواریها و تأخیر زیاد در مورد صدور کالاهای ایرانی میشد. در این سفر هر دو رئیسجمهور قانونی را امضا و ابلاغ کردند که براساس آن چند شرکت ایرانی عهدهدار صدور تأیید استاندارد برای کالاها شدند که این یک گام مهم بین دو کشور به حساب میآید.
جایگزین شدن یورو و دینار در مبادلات هم یک توافق مهم بود براین اساس تجار ایرانی میتوانند ریال را به دینار تبدیل کنند و الزامی به تبدیل آن به ارزهای دیگر ندارند. خارج شدن دلار از این چرخه که پیش از این طرف عراقی بر آن تأکید داشت، بسیاری از مشکلات قبلی را حل میکند.
سعدالله زارعی
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی **
روزنههای فساد را ببندید
بسمالله الرحمن الرحیم
انجام چند محاکمه مربوط به اخلال اقتصادی و فساد مالی در هفتهها و ماههای اخیر نشان داد یکی از روزنههای فساد، باز بودن راه فرار افرادی است که در باندهای فساد و اخلال اقتصادی فعال هستند. در پرونده پتروشیمی که یکی از عمدهترین پروندههای فساد مالی است دیدیم که فردی مدت زیادی مشغول کارهای خلاف و حتی انتقال پول به خارج بود و سرانجام خود او نیز به خارج فرار کرد و حالا مسئولان قضائی ضمن مذمت از کانادا که عناصر مفسد را در حمایت خود قرار داده، خواهان استرداد آنها هستند. سوال اساسی و مهم در این ماجراها این است که چرا شبکههای اطلاعاتی و امنیتی کشور دارای اشراف کامل بر این امور نیستند و عناصر مفسد چرا به راحتی میتوانند از کشور خارج شوند؟
این، سوالی نیست که مردم عادی و افراد خارج از شبکههای اطلاعاتی و امنیتی بتوانند به آن پاسخ بدهند، ولی همگان در جستجوی پیدا کردن پاسخ هستند. متاسفانه هیچکس به این قبیل سوالها پاسخ نمیدهد و افکار عمومی به دلیل اینکه هرگز در این زمینه قانع نمیشود، همواره دچار ابهام است.
رفع ابهام افکار عمومی و شفاف سازی مسائلی که در حاشیه رسیدگی به پروندههای فساد مالی و اخلال اقتصادی میگذرد، یکی از اقدامات مهمی است که از اصل رسیدگی به اتهامات در این پروندهها کم اهمیتتر نیست. این اقدام نیز چیزی است که از دستگاه قضائی انتظار میرود به آن همت بگمارد و افکار عمومی را قانع کند.
هنوز ماجرای فرار خاوری مورد سوال افکار عمومی است و نکته تاسف بار این است که وقتی از این قبیل امور مشمول مرور زمان میشوند، عدهای درصدد پاک کردن اصل صورت مساله بر میآیند و یا اصولاً طلبکار میشوند و دستگاه قضائی را به خاطر اینکه حکم تعقیب قانونی فراریان را صادر میکند زیر سوال میبرند. روشن است که این افراد نیز در زمینه سازی برای چنین مفاسدی سهم دارند و چنین تلاشهائی با هدف عادی سازی مفاسد و فرار مفسدین به عمل میآید.
همین تلاشهای مشکوک است که وظیفه دستگاه قضائی را سنگینتر میکند کما اینکه انتظارات از شبکههای اطلاعاتی و امنیتی کشور را نیز بالا میبرد. خوشبختانه کشور از دستگاههای قدرتمندی در زمینه اطلاعاتی و امنیتی برخوردار است و اگر اراده و عزم کافی برای پیگیری امور وجود داشته باشد، بستن راه فرار و حتی جلوگیری از ارتکاب فساد و اخلال در نظام اقتصادی، کار مشکلی نخواهد بود.
انتظار از ریاست جدید قوه قضائیه، وزارت اطلاعات و سایر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی این است که با ایجاد یک مجموعه منسجم، قدرتمند و هوشمند برای نظارت بر رفتارهای اقتصادی، موارد مشکوک را زیر نظر بگیرند و اجازه ندهند. فساد گسترده شود و یا اخلالی در نظام اقتصادی رخ دهد، این همکاری جمعی منسجم، در حال حاضر حلقه مفقوده دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی است، حلقهای که میتواند کار امنیتی و اطلاعاتی را به ویژه در بخش مبارزه با فساد اقتصادی و جلوگیری از اخلال در نظام اقتصادی به سامان برساند و مانع فرار مفسدان از چنگال عدالت شود.
دستگاههای اجرائی کشور نیز باید از عناصر نامطلوب پالایش شوند. تردیدی نیست که فسادهای اقتصادی کلان هرگز بدون همراهی عناصری که راه را در دستگاههای اجرائی برای مفسدان هموار میکنند میسر نخواهد بود. فشاری که اکنون در عرصه معیشت به مردم وارد میشود، ناشی از همراهی عناصر نامطلوب درون دستگاههای اجرائی با مفسدان اقتصادی است. برای مردم قابل قبول نیست که عدهای بعد از چندین سال چپاول اموال عمومی و ارتکاب تخلفات قانونی و پر کردن جیبهای گشاد خود و حتی انتقال اموال به خارج از کشور، به پای میز محاکمه کشیده شوند و با چهرههائی که هیچ اثری از ترس در آنها دیده نمیشود با وقاحت تمام اعمال خلاف خود را توجیه کنند. انتظار مردم این است که دستگاههای اجرائی، نظارتی، اطلاعاتی و امنیتی تدابیری بیاندیشند که این فسادها پایان یابد و راه بر اخلالگران اقتصادی بسته شود.
***************************************
روزنامه خراسان**
خوش بینی به 98؛ روی دیگر سکه مصائب اقتصادی 97
نویسنده : جواد غیاثی
اقتصاد کشور، سال 97 را با انبوهی از تلاطمات در بازارها، بسیاری از تصمیم های نادرست در سطح سیاست گذاری و وضعیتی سخت برای مردم پشت سر گذاشت. در این شرایط تحلیل های متعددی درباره وضعیت اقتصاد کشور در سال 98 وجود دارد و اصولا از مناظر مختلفی می توان به این موضوع نگریست. برخی با تحلیل متغیرهای اقتصادی، شرایط سیاسی، تحولات تحریمی و روندهای بین المللی به ترسیم چشم انداز اقتصاد می پردازند و از این رهگذر، پیش بینی ها و توصیه هایی نیز ارائه می دهند. طبیعتا وابسته به چهارچوب در نظرگفته شده برای تحلیل و همچنین چگونگی وزن دهی به متغیرهای مختلف، پیش بینی ها و توصیه های سیاستی بسیار متفاوت است؛ برخی همه وقایع را از مسیر بازار نفت، قدرت تحریمی آمریکا و توان تحریم گریزی ایران و اثرات آن بر بازار ارز تحلیل می کنند و برخی به طور کلی عینک سیاسی دارند و هرگونه تحول اقتصادی را به سطحی از مذاکرات سیاسی و تحولات بین المللی گره می زنند.
با این حال در یادداشت کوتاه پیش رو، تلاش داریم از منظری دیگر به رصد تحولات و چشم انداز پیش رو بپردازیم؛ آن هم توجه به این واقعیت است که در یک اقتصاد معمولی، همه چیز بر اساس بده بستان (trade off) است و از دست رفتن یک موقعیت یا شاخص خوب، به معنی ایجاد امتیازاتی (به صورت بالفعل یا بالقوه) در حوزه دیگر است. به بیان دیگر، اصولا سیاه و سپید نداریم و جهش هر شاخص و حرکت آن به سمت مقادیر غیرقابل قبول و هزینه زا، باعث ایجاد مزیت یا فرصت در بخشی دیگر است. بنابراین اتفاقات سخت سال 97 به خودی خود، مزیت ها و فرصت هایی ایجاد کرده است که می تواند چشم اندازی روشن برای سال 98 ایجاد کند. قبل از اشاره به برخی از این موارد، لازم است دو تبصره ذکر شود: اول این که اقتصاد در شرایط نامتعارف نیست (مثل شرایط ابرتورم موجود در ونزوئلا یا ناآرامی های امنیتی در برخی کشورهای آفریقایی). واضح است که اقتصاد کشور با وجود همه مصائب به چنین شرایطی، حتی نزدیک هم نیست. دوم این که بسیاری از مزیت های ایجاد شده، به صورت بالقوه است (به بیان دیگر فرصت است و نه یک مزیت نقد) و بهره برداری از آن نیازمند تدبیر.
با این نگاه، می توان از بند برخی تحلیل های سراسر مایوس کننده گریخت. مزیت دیگر این زاویه دید به مسائل این است که بی اعتباری برخی تحلیل های کل نگرانه و همچنین نگاه های تک بعدی به اقتصاد به راحتی مشخص و البته فرصت های پیش رو برای اصلاح و پیشرفت روشن می شود.
به عنوان مثال بدترین اتفاق سال 97 را در نظر بگیریم. جهش حدود سه برابری نرخ ارز در کنار مصیبت هایی که ایجاد کرد، اکنون فرصت ها و مزیت هایی نیز پدید آورده است. از جمله این که دولتمردان فهمیده اند کلید کنترل بازار ارز، توجه به شریان های ارزی در کشورهای منطقه (به بیان دیگر، تغییر هاب ارزی کشور) است و جست و جوی راهکار، صرفا در اروپا، یک راهکار نامتوازن و یک سویه است. مقایسه کیفیت تحرکات و تعاملات سیاسی و اقتصادی و مقصد اعزام هیئت های سیاسی-اقتصادی در زمستان 96 و زمستان 97 به خوبی این موضوع را نشان می دهد. فارغ از اثری که این تحرکات جدید در کنترل بازار ارز و تضعیف اثر تحریم ها خواهد داشت، فرصت بزرگی برای گسترش تعاملات با بازار 300 میلیون نفری منطقه ایجاد خواهد شد که نه تنها برای کنترل وضعیت اقتصادی کشور، بلکه برای بهبود معنادار شرایط کافی است.
از منظر دیگر، جهش نرخ ارز یک فرصت اقتصادی قابل توجه برای برخی بخش های اقتصادی ایجاد کرده است. همه می دانیم که رشد نرخ ارز (کاهش ارزش پول ملی) به معنی افزایش قدرت رقابت اقتصادی هر کشور در سطح بین المللی است و حتی برخی کشورها مثل چین به عمد ارزش پول خود را پایین نگه می دارند تا توان صادراتی خود را حفظ کنند. اگرچه این موضوع به معنی افزایش هزینه تمام شده واردات و افزایش تورم نیز هست اما بحث بر سر همین بده-بستان است. واقعیت این است که برخی صنایع صادراتی و فعالان این حوزه ها، از جهش نرخ ارز سود قابل توجهی کسب کرده و زنجیره ای از کسب و کارها را رونق داده اند؛ این موضوع در برخی کالاهای صادراتی کشاورزی مثل کشمش و پسته به وضوح قابل ردیابی است. اگرچه به خاطر برخی سیاست های غلط دولت و همچنین ساختار اقتصاد کشور، کفه هزینه های تورمی بر مزیت های صادراتی می چربد اما بحث این است حالا که آن هزینه ها را داده ایم، زمینه را برای استفاده از فرصت های پیش رو نیز مهیا کنیم.
فهرست مزیت ها یا فرصت های ایجادشده بر اثر تحولات عمدتا سخت و آزاردهنده سال 97 کم نیست. به اعتقاد نگارنده، بر اثر تحولات سال 97 و وقوع و ملاحظه انبوه رانت ها و فسادها و قاچاق های ایجاد شده از قیمت گذاری های نادقیق در حوزه ارز و انرژی، بهترین شرایط (از منظر درک و همراهی افکار عمومی) برای اصلاح وضعیت ناکارا، غیرعادلانه و مخرب توزیع یارانه های انرژی، تخصیص ارز و در نهایت اصلاح ساختار بودجه ای فراهم شده است. تحولات 97 بیماری های مزمن اقتصاد کشور را چنان آشکار و درک عمومی درباره آن ها ایجاد کرده است که کار سیاست گذار برای جراحی و اصلاح به مراتب کمتر و راحت تر از قبل است. به این فهرست می توان فرصت های ایجادشده برای توسعه و تقویت برخی صنایع مزیت دار داخلی و بهره برداری از فرصت های صادراتی ناشی از رشد نرخ ارز در این مسیر را افزود؛ مسیری که در کنار افزایش تعاملات منطقه ای، به تنهایی می تواند حجم قابل توجهی از معضلات بیکاری و همچنین رکود را حل کند.
***************************************
روزنامه ایران**
تروریسم راست افراطی محصول ناکامی سوسیالیسم
علی بیگدلی
کارشناس مسائل بینالملل
استرالیا و نیوزیلند از معدود کشورهایی هستند که توانستهاند به یک وفاق دینی و همگرایی ملیتهای مختلف دست یابند. اما رویداد غمانگیزی که روز جمعه رخ داد و باعث شهادت 49 مسلمان شد، محصول چند جریان فکری است. اولین جریان مربوط به تفکر راست افراطی میشود که توانسته تمام غرب و بخشی از جهان را در بر بگیرد و هر روز شاهد گسترش این تفکر در سطح جهان هستیم. آقای مکرون در حاشیه مراسم صدمین سالگرد پایان جنگ جهانی اول در پاریس بدون اینکه ذکری از نام ترامپ ببرد، با حمله به افکار و ایدههای رئیسجمهوری امریکا که باعث رشد تمایلات راست افراطی در جهان شده است، به وی هشدار داد و گفت، جریان راست افراطی که برخی رهبران کشورها از آن حمایت میکنند، میتواند روزی نه چندان دور تبدیل به بلایی ناگهانی شده و بر سر اروپا و غرب نازل شود و از درون آن چیزی به صورت فاشیسم مدرن ظهور کند. او از این رهبران خواهش کرد، دست از حمایت این گونه افکار بردارند تا دنیا را به جهنم دومی تبدیل نکنند.
اما متأسفانه کشورهای غربی بخصوص از جنگ جهانی دوم به این سو از سوسیالیسم بهره چندانی نبردند و این نوع تفکر نتوانست آمال و آرزوهای مردم را آنطور که انتظار داشتند، برآورده کند. از دهه 1980 و 1990 به این سو هر قدر ناسیونالیسم از وعدههای خود دور ماند، راست افراطی قدرت و قوت بیشتری گرفت. با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات 2016 امریکا و حلقه یاران او در کاخ سفید که متشکل از سیاستمداران تندرویی چون جان بولتون است، روند رشد تمایلات راست افراطی، شتابی کمسابقه گرفت و تحت حمایت آنها از این تفکر بسیار خطرناک که میتواند تبعات سهمگینی داشته باشد، امروز شاهد اشاعه تفکر راست افراطی در سراسر جهان هستیم. مداخلهجویی دونالد ترامپ و جان بولتون در امور اخیر ونزوئلا و حمایت آن از جناح راست این کشور که میتواند به دیگر کشورهای سوسیالیستی هم گسترش یابد، از جمله حمایتهای آنها از تفکرات افراطی است که میتواند پیامدهای خطرناکی چون رشد مهارنشدنی راست افراطی را در پی داشته باشد. افزایش تمایلات راست افراطی در غرب که استرالیا و نیوزیلند هم شامل آن میشوند، بویژه در دو سال اخیر در همین راستا بوده است.
در اینجا نباید از بحث اسلامهراسی هم که دستگاههای تبلیغاتی غربی هر روز بیش از قبل به آن دامن میزنند، غافل ماند. همین مسأله نیز میتواند تبدیل به یک عامل تهدیدکننده برای غرب شود. زیرا راست افراطی عمدتاً چند هدف را دنبال میکند: خودخواهیها و تمایلات تبعیضنژادی، خودبرتربینی، بیگانهستیزی و در نهایت اسلامهراسی و اسلامستیزی. این عناصر هر روز به شکل سازماندهی شده، در حال گسترش یافتن در غرب است. آنچه در نیوزیلند رخ داد نیز ماحصل دو عنصر از جمله این عناصر یعنی بیگانهستیزی و اسلامهراسی است. در استرالیا تعداد چشمبادامیهای شرق آسیا مرتب در حال افزایش است، ولی بهدلیل اینکه دستگاههای تبلیغاتی روی آنها متمرکز نیستند، راستهای افراطی دست به هیچ اقدامی علیه آنها نمیزنند. علاوه بر این در حالی که هر روز شاهد بازرسیهای گسترده نهادهای مذهبی مسلمانان در این کشورها هستیم، هرگز مشاهده نمیشود که نهادی قانونی، رسانهها و سازمانهایی که اسلامهراسی را در غرب ترویج میکنند، زیر نظر بگیرد. آنچه روز جمعه در نیوزیلند رخ داد، حاصل همین بیتوجهی است. اخبار و اطلاعات نشان میدهد کسانی که مرتکب این کار شدند از دو سال پیش تمایلات خود برای چنین حملاتی را که ریشه در افراطگرایی آنها دارد، از طریق شبکههای اجتماعی نشان داده بودند. بنابراین تفکر سازمانیافتهای در دو تا از آرامترین کشورهای دنیا داشتهاند. بنابراین اگر جهان ترور را در هر شکلی از آن تقبیح میکند و باور دارد هیچ کس از طریق ترور نمیتواند به خواستههای خود دست یابد، باید در نظامی بینالمللی به بررسی آن بپردازد و ریشههای آن را شناسایی کند. البته در این بین برخی کشورهای اسلامی هم باید نظارت دقیقی بر تمایلات افراطی سلفیها و سایر گروههای تندروی خود که ممکن است تبدیل به القاعده و داعشی دیگر شوند، داشته باشند. زیرا رشد این گروههای تروریستی و حملات آنها در غرب باعث رشد انتقامجویی در گروههای افراطی غربی همچون راستهای افراطی در غرب میشود.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
قتل 49 نمازگزار در نیوزیلند توسط یک نژادپرست 28 ساله جهان را در شوک فرو برد
مسلمانکُشی آنلاین
گروه بینالملل: جنایت آنلاینی که مخاطبانش را در فیسبوک یافته بود، جان دستکم 49 مسلمان بیگناه را که برای نماز جمعه به مسجد نور در نیوزیلند رفته بودند، گرفت. این ویدئو که به طور برخط در شبکههای اجتماعی در حال انتشار بود، از سوی فیسبوک حذف شد تا 20 دقیقه جنایت برنامهریزی شده توسط شهروند استرالیایی ابعاد گستردهتری پیدا نکند. لاپوشانی رسانههای انگلیسی از جمله بیبیسی درباره قتلعام در یکی از سرزمینهای ملکه هم نتوانست این جنایت شنیع را مخفی نگه دارد. بیبیسی و رسانههای مختلف تلاش کردند تا ابعاد این جنایت هولناک را مخفی کنند که با اعتراض افکار عمومی و کارشناسان مواجه شدند. اکنون جز کشورهای مسلمان، افکار عمومی در انتظار دادگاهی هستند که امروز (شنبه) آنطور که فرمانده پلیس نیوزیلند میگوید قرار است برگزار شود تا عامل این جنایت وحشتناک درباره انگیزهها و علل آن توضیح دهد. البته مانیفستی 74 صفحهای پیش از این قتلعام در شبکههای مجازی منتشر شد که نشان میداد قاتل و همدستانش قصد حمله به 2 مسجد نور و لینوود را داشتهاند. پلیس نیوزیلند از عملکرد خود راضی است و فرمانده آن در برنامهای زنده گفت: «ما خوب عمل کردیم»! اما در تمام 20 دقیقه ویدئوی برخط و زمانی که قاتل بر پیکر زنی محجبه در خیابان که فریاد میزند «به من کمک کنید» تیر خلاص میزند، خبری حتی از صدای آژیر هم نیست چه رسد به پلیس! پلیس نیوزیلند میگوید 4 تن از جمله 3 مرد و یک زن را در رابطه با قتلعام مسجد نور دستگیر کرده است اما هنوز هیچ اطلاعاتی درباره روند رسیدگی به این پرونده منتشر نکرده است. اما درباره مانیفست این حمله، یورونیوز میگوید یک جوان ۲۸ ساله استرالیایی به فاصله کوتاهی پیش از انتشار ویدئوی حمله، متن بیانیهای ۷۴ صفحهای را روی اینترنت منتشر و در آن علیه مهاجرت و انگیزه حمله خود مطالبی را بیان کرده است. او که استرالیا را یک «مستعمره اروپایی» خوانده، ضمن طرح انتقادهایی علیه مهاجرت و چندفرهنگی بودن، از «نزول» تمدن اروپای غربی سفید شکایت کرده است. وی در این بیانیه نوشته است در پی سفر به اروپا در سال ۲۰۱۷ و بعد از مشاهده شکست «ماریا لوپن» کاندیدای راست افراطی فرانسه، در برابر «امانوئل مکرون» در انتخابات ریاستجمهوری این کشور و نیز دیدن کسانی که به باور او «مهاجرانی بودهاند که در فرانسه زندگی میکردهاند»، تصمیم خود را برای ارتکاب قتل گرفته است. این بیانیه همچنین به جنگهای تاریخی که در آن سرداران مسیحی اروپای شرقی بر ترکان عثمانی غلبه کردهاند اشاره کرده و آنها را ستوده است. نویسنده بیانیه همچنین «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری ایالات متحده را «نماد احیای هویت و هدف مشترک سفیدپوستان» خوانده است. او در بخش دیگری از مانیفست خود اظهار میدارد: «ما به کنستانتینوپولیس (قسطنطنیه سابق و استانبول فعلی) آمده و همه مساجد و منارههای شما را ویران میکنیم. ایاصوفیه از منارهها پاکسازی خواهد شد و کنستانتینوپولیس (استانبول) مجدداً مسیحی خواهد شد». این فرد همچنین اعلام کرده از سوی هیچ گروه خاصی اقدام به حمله نکرده است. این در حالی است که ترامپ که آرای نژادپرستانهاش بارها در رسانههای جهانی منتشر شده است، در پیامی توئیتری حمله وحشیانه این جوان مسیحی سفیدپوست به مسلمانان نمازگزار را محکوم کرده است. رئیسجمهوری آمریکا بار دیگر این اقدام تروریستی را با لاپوشانی همیشگیاش کشتار خواند و از تروریستی خواندن این قتلعام خودداری کرد. آنطور که رسانهها گزارش دادهاند نهتنها مسجد نور، بلکه یک مسجد دیگر در نیوزیلند هم توسط تروریستها مورد حمله قرار گرفت. این تروریسم مسیحی نوعی خشونت آنگلوساکسونی را به نمایش میگذارد که تنها در جنگهای صلیبی شاهد آن بودهایم. پس از جنگهای صلیبی، خشونت علیه مسلمانان یک بار دیگر به طور گسترده در نروژ رخ داد که در آن زمان هم جنایتکار سفیدپوست که از حامیان تفکیک نژادی بود، در سکوت خبری محاکمهای بسیار آرام و دور از احقاق حقوق قربانیان داشت. «جاسیندا آردرن» نخستوزیر نیوزیلند ضمن محکوم کردن این حمله اعلام کرد قربانیان «از ما هستند» و افزود: کسی که علیه ما مرتکب این خشونت شده، از ما نیست. اینها هیچ جایی در نیوزیلند ندارند. این در حالی است که بالاترین سطح هشدار امنیتی در سراسر نیوزیلند اعلام شده و پلیس از مساجد این کشور خواسته است درهای خود را به روی تمام مراجعان ببندند.
تارانت عاشق ترامپ است و از برویک الهام گرفته بود
«برنتون تارانت» که بعدازظهر جمعه با حمله به مسجد نور نیوزیلند دهها مسلمان را به قتل رساند، مانیفستی در توئیتر منتشر کرده که نشان میدهد از «آندرس برویک» نروژی که در سال 2011 میلادی 77 نفر را در اسلو قتلعام کرد الهام گرفته و در ضمن علاقه شدیدی به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا دارد. وی که عقایدی نژادپرستانه و اسلامستیزانه دارد، تاکید کرده از مسلمانان و کسانی که به دین اسلام گرویدهاند بیزار است. تارانت افزوده پس از دیدن چند مسجد در کرایستچرچ و لینوود و همچنین مشاهده تبدیل یک کلیسا در آن منطقه به یک مسجد در آشبرتون، طرح حملهاش را تغییر داده است. به گفته این قاتل استرالیایی، او این حمله را از 2 سال قبل طراحی کرده بوده و تصمیم به حمله به مسجد نور را 3 ماه قبل گرفته است. تارانت همچنین تاکید کرده از حامیان دونالد ترامپ به عنوان «نماد بازیابی هویت سفیدپوستان» است.
***************************************