سامان فکری- رضا زینالعابدین / دوشنبه هفته گذشته، دولت آمریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست گروهها و سازمانهای تروریستی خود قرار داد. این در حالی است که تا پیش از این آمریکا سپاه را به عنوان گروه حامی تروریست میشناخت، نه یک گروه تروریستی. همچنین این اولین بار است که آمریکا نهاد نظامی رسمی یک کشور را در فهرست تروریستی خود قرار میدهد؛ به همین دلیل برای بسیاری از افراد و مخاطبان ابهامات و سؤالاتی در زمینه چیستی و چرایی این اقدام غیر منتظره و همچنین پیامدهای سیاسی، حقوقی و بینالمللی آن ایجاد شده است که برای بررسی این موضوع با دکتر فواد ایزدی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران که اتفاقاً سالهای مدیدی را در آمریکا زندگی کرده و به تحصیل دانش و کار مطالعاتی مشغول بوده و از نزدیک با سبک زندگی و نحوه سیاستورزی آمریکاییها آشناست، مصاحبه کردهایم که ماحصل آن را از نظر میگذرانید.
* آقای دکتر! چه اتفاقی رخ داده که کاخ سفید با صدور بیانیهای و با زیر پا گذاشتن رویههای حقوق بینالملل، به ویژه حق حاکمیت سرزمینی جمهوری اسلامی، نام یک نهاد رسمی نظامی ایران، یعنی سپاه در فهرست گروههای تروریستی خود قرار داد؟
به نظر میرسد، در حال حاضر سیاست آمریکا براندازی جمهوری اسلامی ایران است و شکی در این مسئله وجود ندارد. در دولت گذشته نیز طرحهای ضد ایرانی فعال بوده و برخی از کارشناسان وضعیت فعلی ایران را نتیجه طراحیهای امثال جان کری میدانند که امروز ترامپ توانسته است بدون هیچ هزینهای از برجام خارج شود. با این نگاه، هدف کلان هیئت حاکمه آمریکا بدون تفاوت بین امثال جان کری یا دولت ترامپ براندازی نظام جمهوری اسلامی است؛ اما واقعیت امر این است که تا به حال این هدف کلان به وقوع نپیوسته و پیشبینی جان بولتون مبنی بر پایان جمهوری اسلامی پیش از چهل سالگی نیز محقق نشده است؛ از این رو باید اقداماتی را صورت دهند تا به سقوط نظام ایران بینجامد؛ در همین راستا به سمت فعالیتهای تبلیغی و عملیات روانی از قبیل اقدام جدید درباره سپاه حرکت کردند تا بتوانند به اهداف خود دست پیدا کنند. البته بخش عمدهای از صحبتهای پمپئو و برایان هوک که به صورت تند علیه ایران و سپاه موضع گرفتند، شعاری بود. پس علت اول در راستای تنگتر کردن حلقه تحریمها و فشارها به ایران تا مرز سقوط نظام است.
به نظر میرسد، دونالد ترامپ به شدت علاقه داشت نتانیاهو در انتخابات پارلمانی(کنست) رژیم صهیونیستی پیروز شود و به تعبیر بسیاری از کارشناسان، گنجاندن نام سپاه در فهرست تروریستها هدیه انتخاباتی ترامپ به نتانیاهو بود. نخستوزیر رژیم صهیونیستی تا به حال چند بار مطرح کرده که وقتی من به نیویورک سفر میکردم، در اتاق خواب کوشنر (زمانی که هنوز داماد ترامپ نشده بود) میخوابیدم. جالب است که در توئیتی که نتانیاهو به تازگی هم به صورت انگلیسی و هم عبری منتشر کرده، میان این دو متن تفاوت جزئی وجود داشت. در متن انگلیسی آورده بود، از آقای ترامپ به علت قرار دادن سپاه در فهرست گروههای تروریستی تشکر میکند، اما در متن عبری افزون بر متن بالا، جمله «ترامپ پیشنهاد من را اجرا کرده بود» نیز اضافه شده که این بند نشاندهنده هدف و استفاده تبلیغاتی نتانیاهو از اقدام ترامپ در انتخابات بود که موفق هم شد. این برای جامعه اسرائیل مهم بود که مورد حمایت آمریکا باشد؛ بنابراین نتانیاهو با این جمله القا کرد که من این قدرت را دارم که رئیسجمهور آمریکا را به سمتی که میخواهم سوق دهم.
* به نظر شما انتخابات آمریکا هم در این موضوع تأثیر داشت؟
اطرافیان ترامپ و به ویژه افرادی مانند پمپئو و بولتون علاقه شدیدی دارند تا پیش از پایان دوره اول ترامپ، به زعم خود جمهوری اسلامی را ساقط کنند؛ در واقع این هدف یکی از پروژههای اصلی آنها به حساب میآید؛ از این رو تا انتخابات نوامبر 2020 آمریکا، آنها 18 ماه فاصله دارند و این یک سال و نیم فرصتی است که میخواهند به اقدام جدیتری علیه ایران دست بزنند. در حال حاضر، این ذهنیت در آمریکا ایجاد شده که آنها افزون بر عملیات روانی و تبلیغاتی، باید روی پاشنه آشیل ایرانـ که به زعم آنها مسائل اقتصادی ایران استـ فشارها را تشدید کنند البته در صورت لزوم از فشار نظامی هم میتوانند کمک بگیرند. در واقع، منطق هیئت حاکمه آمریکا این است که ما باید فشار را به صورت گسترده انجام بدهیم که در روزهای گذشته پمپئو به آن اشارهای داشت و گفت: «پویش فشار حداکثری» که از این طریق یا در ایران براندازی صورت گیرد یا ساختار نظام ضعیف شود که در این صورت امتیاز خواهد داد و این به درد انتخابات آینده خواهد خورد. به تازگی ترامپ نیز مطرح کرده بود، زمان ما با زمان اوباما متفاوت است؛ یعنی زمان اوباما سؤال این بود که ایران چه زمانی کل خاورمیانه را میگیرد؛ اما الآن سؤال این است که جمهوری اسلامی در منطقه میماند یا خارج میشود؟
* همانطور که مستحضرید در پاسخ قاطع ایران به اقدام آمریکا، شورای عالی امنیت ملی به پیشنهاد وزیر امور خارجه، کشور آمریکا را حامی تروریسم و سنتکام را گروه تروریستی اعلام کرد، برخی تحلیلگران و جریانهای سیاسی نگران افزایش تنش بین ایران و آمریکا هستند و حتی برای مقابله با وقوع جنگ از سازش صحبت میکند؛ به نظر شما این روند به جنگ منجر میشود؟
سه دلیل اصلی وجود دارد که نشان میدهد هم در سال 2019 و هم در سال2020 درگیری نظامی بین ایران و آمریکا وجود نخواهد داشت:
۱ـ توانمندی بالای نظامی ایران؛ آمریکاییها میدانند اگر به ایران حمله کنند، پاسخی که از ایران خواهند گرفت، هزینه بالایی خواهد داشت و کشته و مجروح زیادی خواهند داد، لذا حمله نمیکنند. وقتی صحبت از حمله میشود، منظور حمله گسترده نیست، بلکه حمله محدود و کوتاهمدت است؛ زیرا کسی اساسا به حمله گسترده با ایران فکر نمیکند و باور به موفقیت ندارد؛ زیرا آمریکاییها به عراق و افغانستان حمله گسترده کردند و جواب خود را گرفتند؛ از این رو اگر آمریکاییها به حملهای دست بزنند، محدود خواهد بود که در سناریوی حمله محدود نیز آمریکاییها میدانند توانمندی نظامی ایران بالاست و هزینه را برای آمریکا افزایش خواهد داد.
۲ـ وضعیت افکار عمومی آمریکا؛ در حال حاضر، افکار عمومی داخلِ آمریکا از جنگهای خاورمیانه خسته شده و ظرفیت حمایت از جنگ جدیدی را ندارد. از سویی، در تاریخ آمریکا و در همه جنگهای آمریکا، از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون مشخص شده است، هیچ وقت آمریکاییها وارد هیچ جنگی نشدهاند، مگر اینکه افکار عمومی داخلِ آمریکا با آنها هماهنگ بوده است که الآن اینگونه نیست.
۳ـ ترامپ اهل جنگ نیست؛ در این دوران به خوبی نشان داده شده است، شخص ترامپ اهل ایجاد جنگ نیست و نقدی هم که در ایام تبلیغات انتخاباتی به خانم کلینتون داشت، این بود که او از جنگ عراق حمایت کرده است؛ در واقع، ترامپ فردی تاجرمسلک است که به دنبال سود اقتصادی بیشتر است و چون جنگ سبب میشود اقتصاد آمریکا با مشکل مواجه شود، به دنبال جنگ نخواهد بود. ضمن اینکه فوبیا و جنگهراسی با هزینه کم، درآمد بیشتری برای آمریکاییها دارد. فاکتورهای ترامپ برای اعراب مرتجع منطقه شاهد این مدعاست.
* البته به وجود نیامدن جنگ میان ایران و آمریکا هم منتقدانی دارد...
بله آنها دلایلی هم اقامه میکنند که باید مورد توجه قرار گیرد و این فرضیه در محیطهای کارشناسی و به ویژه در محیطهای راهبردی نظامی که مسئولیت دفاع از کشور را برعهده دارند، طرح و بررسی شود؛ هر چند احتمال خیلی ضعیفی داشته باشد و در نهایت باید آمادگی در مردم به ویژه در نیروهای مسلح حفظ شود. این البته مطلبی است که همیشه باید در نظر گرفت؛ اما در اینجا سخن از وزندهی و دلیل آوردن متقن برای این بود که کدام یک از دو گزینه «تنش بیشتر» یا «عدم جنگ» احتمال وقوع دارند که با شناخت از توانمندیهای خودی و روحیه مادی و ترسی که آمریکاییها دارند، جنگ در وضعیت کنونی امکان وقوع ندارد.
* چه اتفاقی برای سپاه خواهد افتاد و در حوزه تحریمی چه اقداماتی باید انجام دهد؟
با توجه به سوابق تحریمی سپاه که سازمان سپاه و افراد آن از بدو انقلاب در فهرستهای متعدد و رنگارنگ تحریم آمریکا و اروپا بودهاند، دیگر تحریم بیش از این برای سپاه وجود ندارد؛ زیرا در قانون کاتسا تا آنجایی که آمریکاییها توانستهاند سپاه را تحریم کردهاند. در واقع، تا به امروز هر اتفاقی که قرار بود برای سپاه به وجود آید، رخ داده و قرار نیست بیشتر از این، اتفاقات دیگری برای سپاه بیفتد. حتی آمریکاییها قانون «کاتسا» را نتوانستند به طور کامل اجرا کنند؛ یعنی در حوزه قانوننویسی همه مراحل را انجام دادهاند و مسئلهای برای تحریم بیشتر وجود ندارد؛ اما اگر در حوزه اجرا اقدامات جدیدی انجام دهند و پیگیریهای مستمری داشته باشند، خواهند توانست اقدامات دیگری را علیه سپاه انجام دهند که با توجه به مواضع اخیر برخی از مسئولان آمریکایی که گفتهاند گذاشتن نام سپاه در فهرست تروریستی به منزله برخورد و آغاز جنگ با ایران نیست، که نوعی عقبنشینی به شمار میآید، چنین عزم و توانی در آنها مشاهده نمیشود.
* اقدامات و راهکارهای ایران برای مقابله با تصمیم آمریکا چیست و چگونه باید باشد؟
اینکه ایران در مقابل اقدامات آمریکا باید چه اقداماتی انجام دهد، یکسری سؤالات ملموسی است که باید به آن پاسخ داده شود؛ برای نمونه امنیت خلیجفارس برعهده سپاه است و کشتیهایی که رفتوآمد میکنند، با سپاه در ارتباط هستند. در این زمینه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چون در گذشته طرف آمریکایی به طرف ایرانی پیام میداد و طرف ایرانی نیز اخطار میداد؛ حال این سؤال مطرح میشود که آیا این روش در آینده ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر؟ با توجه به اینکه شورای عالی امنیت ملی «سنتکام» و نیروهای مرتبط با آن را نیروهای تروریستی معرفی کرده است، آیا باید با این گروههای تروریستی به سبک گذشته عمل بکنند یا خیر؟ یکسری بحثهای غیر میدانی و سیاسی نیز وجود دارد که متوجه کارهایی میشود که دولت در پنج، شش سال گذشته انجام داده است. به هر حال، نظر دولت این بوده که باید ایران با آمریکا کاهش تنش داشته باشد. در حال حاضر نیز آمریکا تقریباً یک سال است که از برجام خارج شده و این تصور هنوز در لایههایی وجود دارد که مسیر گذشته درست بوده و به نوعی علاقهمند هستند مسیر گذشته را ادامه بدهند.
* در وضعیت کنونی که با اقدام وقیحانه آمریکا و فعال بودن تحریمهای قبل و بعد برجام مواجهیم و اروپاییها نیز تعجیلی در ساماندهی به کانال مالی برای لغو یا حداقل کاهش آلام و فشارهای تحریمها علیه ملت ایران ندارند، آیا سیاست کاهش تنش نتیجه میدهد؟
به نظر میرسد نگاه آنها این است که چه کاری انجام دهند و چه انجام ندهند، ایران در برجام میماند. به قول ویلیام برنز، دولت ترامپ احساس کرده است میتواند از ایران در این شرایط امتیاز بگیرد؛ در حالی که دولت باید به درستی رفتار کند و پیام معتبر و باورپذیری را که دنیا هم آن را میپذیرد، برای آنها بفرستد که طرف مقابل اینگونه احساس نکند که میتواند از ایران امتیاز بگیرد. این پیام در صورتی معتبر خواهد بود که از سوی همان افراد معتقد به سیاست کاهش تنش با آمریکا صورت گیرد. شبیه این مسئله در روسیه نیز اتفاق افتاد و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه که در حال حاضر در مقابل آمریکا ایستاده، در گذشته از نیروهای غربگرای روسیه به شمار میآمد؛ اما به قدری آمریکاییها با روسیه بدرفتاری کردند که پوتین و بسیاری از جوانان غربگرای روسیه به مخالفان سرسخت آمریکا تبدیل شدند.
* و سؤال آخر خیلی خلاصه بفرمایید چه باید کرد؟
تا زمانی که این برآورد اشتباه در طرف مقابل وجود داشته باشد که ایران کار خاصی نخواهد کرد و در داخل برخی مسئولان چشم انتظار سال 2020 و احتمال رأیآوری مجدد دموکراتها برای بازگشت به قدرت باشند، هر روز فشارها و تحریمهای جدیدی علیه ایران صورت خواهد گرفت؛ چون هزینهای برای آمریکا ندارد؛ بنابراین باید محیطهای کارشناسی ایران، مسئولان و دولت برای اقدامات آمریکا هزینه تعریف کنند و آن را با پیام معتبر و مقتدرانه به این کشور ارسال کنند.